مقایسه عرفان اسلامی و عرفان هندویی (نظریه)

English 4643 Views |

آئین سیر و سلوک و ریاضتهای عرفانی
بر همگان روشن است که عرفان بیش از آنکه نظری، نگرشی و علمی باشد، عملی و عینی است، شیخ محمود قیصری به نقش عرفان علمی در عرفان عملی نیز توجه ویژه نهاده و آورده اند: «ان الوصول الی الله سبحانه قسمان: علمی و عملی و العملی مشروط: بالعلمی، لیکون العامل و علی بصیره فی علمه» بنابراین با گفتن، شنیدن و خواندن حاصل نمی شود؛ بلکه با عمل کردن، چشیدن، تجربه نمودن و تحمل مشکلات و ریاضت، ممکن و مقدور خواهد بود. همه عرفان ها برای نیل به چنین هدفی دستورات و آئین هایی را برای سلوک پیروان خویش تدوین نموده اند. چون هدف در عرفان اسلامی توحید ناب، رنگ خدایی پیدا کردن، متصف به اوصاف الهی و متخلق به اخلاق خدایی شدن است. لذا «صراط مستقیم» ترسیم، «شریعت» تبیین و «الگوهای کامل» در عرفان اسلامی معرفی شده اند. ریاضت اسلامی و شرعی همانا رعایت تقوای الهی، انجام واجبات و ترک محرمات می باشد، از جمله ریاضت های اسلامی می توان به این موارد اشاره نمود: مراقبه و محاسبه نفس، انجام نوافل، خواندن ادعیه و نیایش ها و مقاماتی چون توبه، انابه، خلوص، سحرخیزی، صمت، صوم و ….

ریاضتهای غیر معقول و رهبانیتهای افراطی
یکی از ویژگی های مهم در عرفان اسلامی همان پرهیز از ریاضت های غیر معقول و رهبانیت های افراطی می باشد اما در عرفانهای دیگر، به خصوص عرفان هندویی چنین جامعیت، سهولت، هدفداری، روشنی، نظام مندی، توجه به قابلیت ها، استعدادها و … دیده نمی شود، در این زمینه نیز مرحوم علامه طباطبایی (ره) که اسلام شناس کم نظیر و عارف کامل و سالک کم بدیل است، می نویسند: «دستوراتی که عرفانهای هندی، مسیحی، مجوسی برای سالکان و پیروان خود بیان می کنند، حالت سلبی و منفی دارند؛ به بیان دیگر دستورات و فرامین آنها، دستور به پرهیز، دوری از اوصاف متعدد و افعالی خاص است. انسان برای اوج گرفتن و تعالی یافتن باید خود را با تکیه بر فرامین این آئین ها از امور متعدد و بسیاری، محروم سازد. بدون آنکه امکان جایگزینی اعمال مشروعی که با تعالی او تعارضی ندارد، مورد توجه و امر قرار گرفته باشد. در حالیکه در عرفان اسلامی از یکسو به جنبه های سلبی و منفی محروم که همان محروم ساختن نفس از اعمال و اوصاف خاصی می باشد اشاره شده است و از سوی دیگر به جنبه ایجابی و مثبت که با تکیه بر امور معنوی و مادی به اشباع نیازها و تأمین خواسته های مشروع و جبران خلاءهای وجودی می پردازد، تأکید کرده است. عرفان اسلامی، هم پیرایش است و هم آرایش. برای مثال در عین حال که دستور به پرهیز از روابط نامشروع می دهد، لیکن از طرف دیگر، راه مشروع تأمین نیاز جسمانی را روشن می کند».

شرایط ریاضت در عرفان اسلامی
به طور کلی ریاضت در عرفان اسلامی بر شرایط ذیل استوار است:
خداشناسی؛ از رهگذر خودشناسی؛ به خصوص خودشناسی شهودی.
سیر و سلوک؛ با توجه به شریعت و رعایت احکام ایجابی و سلبی (واجب و حرام).
عمل صالح؛ البته با مراعات و خلوص در نیت و عمل، به عبارت دیگر خلوص در انگیزه، اندیشه و انگیخته ها.
توجه تام به خدای سبحان؛ با رعایت حضور قلبی تام در تمام مراحل زندگی.
مراقبت و محاسبه نفس؛ به جهت بازسازی و بهینه سازی معنوی.

دیدگاه علامه طباطبایی
مرحوم علامه طباطبایی (ره) بر اساس حقیقت اسلام و با بهره گیری از آیات قرآن و احادیث، سیره عملی پیامبر اکرم (ص)، ائمه (ع) و سیره شاگردان مکتب اسلام ناب، در این باره می فرماید: «همانا شریعت اسلام به هیچ عنوان اجازه توجه به غیر خدای سبحان را برای اهل سلوک نمی دهد و تمسک به غیر خدای سبحان را روا نمی دارد، مگر راهی که خود شریعت به لزوم و به کارگیری آن فرمان داده است و همانا شریعت اسلام، کمترین ذره نیز در بیان احکام سعادت و شقاوت فرو گذاری نکرده و هیچ چیزی را که در سیر الی الله برای سالکان لازم است، فرو نگذاشته است؛ خواه آن چیز کم اهمیت، یا مهم و بزرگ باشد، پس هر کسی در گرو عمل خویش است و بر اساس آن نیز حسابرسی خواهد شد. همانگونه که خداوند سبحان می فرماید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شئی»؛ «این کتاب را که روشنگر هر چیزی است، بر تو نازل کردیم»، (نحل/ 89). آنگاه مرحوم علامه به دو نوع نفس کشی اشاره می نمایند:
الف) نفس کشی تدریجی و دائمی
ب) نفس کشی دفعی
ایشان ریاضت های شاقه و افراطی را در جهت نفس کشی دفعی و روی آوردن به ریاضتهای سخت را یک نوع فرار از سختتر به آسان تر است؟! برمی شمارد، چه اینکه تبعیت از شرع را جزء نفس کشی دائمی و تدریجی برنمی شمارد، زیرا مادام که نفس موجود باشد، ریاضت های شرعی نیز باید انجام گیرد، اما ریاضت های سختی که شرع دستور نداده را نوعی قتل دفعی و فرار از تبعیت شریعت معتدل قلمداد می نماید و در انتهاء نتیجه می گیرد که در عرفان اسلام، شرع به کیفیت سیر و سلوک از راه نفس، توجه کافی مبذول داشته و نسبت به آن اهمال ننموده است».

ویژگیهای ریاضیات شرعی در ادیان هند
اما با بررسی و تبیین آئین های عملی و سلوکی آئین هندوان از «برهمائیسم» و «دانتیسم» به خصوص آئین «بودایی»، چنین سهولتی در ریاضیات شرعی دیده نمی شود، ویژگی های آنها بر حسب کلی به این قرار است:
1- سخت، دشوار و افراطی؛ 2- تأکید بر بعد سلبی و پیرایشی؛ 3- رهایی از رنج، بدون خدا محوری و معاد باوری؛ 4- عزلت و خلوت گزینی افراطی، دوری از خلق و خـدمت به مردم؛ 5- سرکوب کردن کرامت و عزت نفس آدمی، مانند گدایی های بی جا و ملامت شدنهای غیر انسانی و غیر اخلاقی.
اصول چهارگانه، موارد هشتگانه و دستورات عملی و اجتماعی سه گانه آئین بودا بیانگر مطالب یاد شده است. به جهت همین دشواری ها و نقائص، برخی از فرق بودایی، امثال «هنیانا» و «مهایانا» به بازسازی و اصلاح بودائیسم پرداخته اند. در حالی که عرفان اصیل اسلامی نه عرفان صوفیانه که آمیخته با اشتباهات، افراط و تفریط هایی در شریعت گرایی افراطی و شریعت گریزی تفریطی در آن بروز یافته، که صوفیان اصیل در گذشته و حال به شدت با آن مخالف بوده اند بر اصول ذیل مدون گشته است: 1- شریعت معتدل؛ 2- عزت و کرامت نفس؛ 3- خداگرایی؛ 4- آخرت مداری. آئین کامل سلوک عرفانی انسان عارف، از آغاز تا انجام، سیر و سلوک عرفانی و مدارج معنوی می باشد. نهایت عرفان، رسیدن به «توحید» از توحید حالی تا شهودی که فوق توحید کلامی و فلسفی است که نتیجه آن «عبودیت» با همه مراحل و مراتب آن تا مرحله لقاء الهی و شهود رب پیش می رود، می باشد. «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» که عبودیت برای نیل به مقام یقین و دارالشهود است.

طبقات و گروههای عرفانی و سلوکی
عرفان اصیل اسلامی، اصالت را به فطرت الهی و توحیدی انسان می دهد، از آنجا که حقیقت فطرت انسانی، کمال شناسی و کمال گر است، لذا اصالت در افق اندیشه های وحیانی با «روح آدمی» نه جسم آن است؛ بنابراین عوارض وجودی دیگر انسان تابع جواهر و جبلت او هستند. اندیشه، انگیزه و ارزشهای وجودی چون: علم، معرفت، محبت، ایمان، تقوی، خلوص و… از خواص روح شمرده می شود. لذا برای «روح» مذکر و مونث معنا ندارد. بلکه حقیقتی مجرد است که تمام کمالات و ارزش های حقیقی انسان به آن برمی گردد. بدین جهت درمقام سیر و سلوک عقلانی و عرفانی، هیچ امتیازی بین افراد و طبقات وجود ندارد، مگر به میزان ارتباط آنها با خدای سبحان؛ چه اینکه معیارهای برتری و فضیلت از منظر قرآن کریم اولا: علم؛ «هل یستوی الذین یعملون و الذین لایعلمون»، «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات»، ثانیا: تقوی؛ «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»، ثالثا: جهاد در راه خدا؛ «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما»، و رابعا: سبقت در ایمان؛ «السابقون السابقون اولئک المقربون»،می باشد. از آنجا که علم، تقوی، جهاد در راه خدا و سبقت در ایمان، منحصر به هیچ صنف، طبقه و فرد خاصی نیست به همین جهت خدای سبحان می فرمایند: «من عمل صالحا من ذکر او انثی فهو مومن فلنحیینه حیاه طیبه» یعنی در سیر و سلوک و عرفان عملی، جهت نیل به قرب الی الله و کمالات وجودی، زن و مرد بودن ملاک نیست، بلکه معیار طبق کلام الهی ایمان و عمل صلاح می باشد. بنابراین «حیات طیب» نتیجه عقیده، اخلاق و عمل نیکو است. لذا در آیه دیگری می فرماید: «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه»، پس راه توحید، ولایت و لقاء الله که مقصد اقصی و مرصد أسنی می باشد به روی تمام آدمیان گشوده شده است. ولایت همان رسیدن به درجه ای از کمال عرفانی می باشد، که عالم و آدم را تحت تدبیر ولایت مطلقه الهیه، مشهود می گرداند، تا به مقام فناء در ذات، صفات و افعال برساند. این راه بر روی تمام زنان و مردان باز است، زن هم مانند مرد می تواند سالک الی الله شود تا به مقام اولیاء الله برسد.

زنان و مقامات عرفانی
لذا جزء ویژگی های اولیاء الله و اوصاف سالکان کوی حق، هرگز زن یا مرد بودن مطرح نشده حتی چه زنانی که به مقامات بلند عرفانی و سلوکی رسیده اند که کامل ترین آنها، مقام حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) می باشد که ایشان چه از جهت مقامات علمی، عملی، عصمت در اندیشه و انگیزه، عصمت در اخلاق و اعمال از والاترین و بالاترین مقامات معنوی برخوردار هستند. به گونه ای که همه اولیاء الله خویش را ریزه خوار خوان گسترده معرفت، محبت، توحید و مقام ولایی آن ذات مقدسه و نورانی می دانند که حضرتشان به مقام «نبوت تسدیدی»، «نبوت تعریفی»، «نبوت استعدادی» و «ولایت» نائل شده است. «صحیفه فاطمیه» ره آورد این سلوک ولایی اش بوده است. یا زینب کبری (س) که عقیله بنی هاشمjavascript:; و عالمه غیر معلمه و مظهر صبر نه فقط صابر و صبار شده اند. البته زنان دیگری که در این راه گام برداشته اند و در صدر اسلام، درخشیدند می توان به سمیه (مادر عمار یاسر) اولین شهید زن در راه اسلام، سوده و … اشاره نمود. در عالم تصوف هم، از عارف بزرگ، «رابعه عدویه» (متوفی185 یا 180هـ. ق)، که بنیانگذار «مکتب عشق» در عالم تصوف معروف است، می توان نام برد. در عصر حاضر نیز از عالمه، فاضله و مجتهده «نصرت امین» که به بانوی اصفهانی شهره است،یاد نمود که در این بزرگان برهان و عرفان به مقامات عالیه علمی و عملی رسیده اند و راه بر روی همه مستعدان در عالم عرفان گشوده اند. بنابراین هیچ اثری از ویژگی های جسمانی، ظاهری و صنفی چون ذکور یا اناث در عرفان اصیل اسلامی وجود ندارد، لکن در عرفانهای دیگر از جمله عرفان هندویی مقوله طبقات و کاستهای اجتماعی مطرح و ملاک است. بنابراین زنان و گروهی از مردان از عرفان و سیر و سلوک محروم هستند، یعنی در عرفان هندویی مرد مداری یا مردسالاری حاکم است.

دیدگاه علامه طباطبایی
در این راستا نیز مرحوم علامه طباطبایی (ره) می فرماید: «در عرفان هندی ما شاهد محرومیت زنان و گروهی از مردان می باشیم، همچنانکه در عرفان مسیحی شاهد محرومیت زنان، از زندگی معنوی هستیم. در حالی که در عرفان اسلامی هیچ کس محروم نبوده و این طریق هر کس را فراخور حال خودش تعلیم داده و تربیت می کند». بنابراین در مقایسه اندیشه عرفان اسلامی با آئین و عرفان هندویی در می یابیم که چه محدودیت های علمی و عملی در عرفانهای دیگر وجود دارد و نوع نگرش آنها به انسان چگونه می باشد؟! در حالی که اسلام، ناب، عمیق و وسیع به جهان و انسان نگریسته است، اساسا انسان شناسی عرفانی اسلام، بسیار ممتاز با دیگران است، زیرا انسان علاوه بر جنبه های ناسوتی، دارای ساحت های لاهوتیاست. بنابراین بر اساس حدیث نبوی «ان الله خلق آدم علی صورته»، از انسان با عنوان «صورت الهی»، «عالم اصغر»، «عالم کبیر»، «جامع حق و خلق» و «کون جامع» یاد شده است. پس در اندیشه اسلامی و عرفان ناب، اصالت با روح که همان حقیقت وجودی انسان است می باشد بنابراین هیچ امتیازی بین فقیر و غنی، کارگر و کشاورز، صنعت گر، عامی، عالم و … نمی باشد، بلکه هر کسی نسبت به توان، استعداد و قابلیتش می تواند از حقایق، عنایات و افاضات غیبی بهره گیرد و سیر به سوی سماوات و عالم ملکوت داشته باشد، تا مظهر اسماء جمال و جلال الهی گردد. در این رابطه داستان خلقت انسان و سیر از عالم قرب و جوار حضرت رب تا عالم قالب و ظلمت یا تنزل از ملکوت تا ملک و سپس قصه «صعود» و «عروج» از ملک تا ملکوت و سیر از ناسوت تا جبروت بسیار شیرین و دلنشین است. حال این بینش و نگرش به « انسان» کجا و نگرش و بینش هندویی، مسیحی و … به «انسان» کجا؟! به خصوص با دقت کردن در احوالات عرفاء بزرگ، پیرامون نحوه سیر و سلوک آنها و طی مقامات بلند معنویشان، اختلاف مبنایی (نه بنایی) عرفان اسلامی با عرفان هندویی آشکار می گردد. به طور کلی ریشه تغایر این دو مکتب بزرگ عرفانی در انسان شناسی آنها نهفته است، چون انسان با جامعه، جهان و مبدأ عالم در ارتباط است و انسان شناسی پیوندی نزدیک با هستی شناسی و خداشناسی دارد، به همین جهت خلأ انسان شناسی، موجب خلأ در نوع رابطه های انسان با خدا، انسان با خود و انسان با جامعه می گردد، به همین جهت شاهد چنین خلاءهایی در عرفان های هندوئی از «برهمایی» تا «ودایی» و «بودایی» هستیم. اما در عرفان اسلامی، بزرگترین عارفان در صحنه اجتماع حضور داشته اند، تکامل و رشد خود را در همین راه می دانند که مظهر تام و تمام آن در زمان معاصر امام خمینی (ره) بودند. با امید به اینکه تمام انسانها در این راه انسان سازی قدم برداشته و توفیق لقاء یار را کسب نمایند.

Sources

محمدرضا رودگر- مقاله نگاهی تطبیقی به عرفان شیعی و هندو- فصل نامه کتاب زنان- شماره 16

محمدرضا رودگر- مقاله نگاهی تطبیقی به عرفان شیعی و هندو- سایت باشگاه اندیشه

داریوش شایگان- سایت باشگاه اندیشه- مقاله آیین هندو و عرفان اسلامی

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information