سنت عرفانی یهود در متون حاخامی

English 5615 Views |

متون حاخامی

در متون حاخامی، حکیمان به تفکر و اندیشه عرفانی ای تشویق می کردند که مبتنی بر کتاب مقدس بود. این تعالیم غالبا از نوع رمزی بود; در یکی از میدراشهای سفر پیدایش آمده است که این روایات عرفانی به طور محرمانه و سری بازگو می شد تا کسانی که مورد نظر نبودند ناخواسته نشنوند. از این رو، در قرن سوم شمعون بن یهوصدق از سموئیل نحمان سؤال کرد: «نظر به اینکه شنیده ام شما در اگادا استادید، به من بگویید، چگونه نور خلق شد.» او در گوشی جواب داد، و حکیم دیگر به این طرز جواب دادن معترض شد. «چرا شما به صورت محرمانه و در گوشی جواب دادید; زیرا همان طور که می دانید این آموزه به وضوح در آیه ای از کتاب مقدس آمده است.» حکیم نخست پاسخ داد: «درست همان گونه که برای خود من این مسئله به نجوا گفته شده است، من نیز باید برای شما آن را به طور محرمانه و سری بیان کنم.» چنین معرفتی محدود به گروهی برگزیده از دانشمندان است. برای مثال، در همان قرن یهودا در مقام راو اظهار داشت: «نام سری خدا تنها به کسانی سپرده می شود که متواضع و نرم خو باشند و از زندگی عزلت نگزینند، و به آسانی به خشم نیایند، بلکه آرام و ملایم و آزاد از احساسات کینه توزانه باشند.»

نقش کتاب حزقیال نبی در اندیشه های عرفانی حاخام های اولیه
فصل اول کتاب حزقیال نبی نقش مهمی در اندیشه های عرفانی حاخام های اولیه ایفا کرده است. در این قسمت از کتاب مقدس ارابه الهی (مرکاوا) به تفصیل توصیف می شود. این منبع، کتابی مبنایی برای اندیشه های حاخامی درباره ذات الوهیت بوده است. هدف عارف این است که «سوار ارابه الهی» شود تا بتواند به حیطه اسرار آسمانی راه یابد. در این نظام فکری، حاخام ها معتقدند انسان وارسته قادر است خویشتن را از قید و بند بدن جسمانی آزاد ساخته، وارد بهشت شود. جنبه دیگر این آموزه آن است که عده ای از افراد وارسته می توانند به طور موقت به قلمرو عالم غیب صعود کنند و پس از آموختن عمیق ترین اسرار به زمین برگردند. این عارفان قادرند به حالت خلسه فرو روند و به مقام شهود برسند و یا اصواتی را بشنوند. هر کدام در مقام شاگردان مرکاوا قادر بودند به بلندترین درجه معرفت و بصیرت روحانی نایل شوند. گزارشی از تجارب این عارفان مرکاوا در متن هخالوت (به معنای تالارهای آسمانی) متعلق به اواخر دوره گائونی (یعنی از قرن هفتم تا یازدهم میلادی) آورده شده است. این عارفان به قصد مهیا شدن برای عروجی آسمانی به گونه ای افراطی ریاضت می کشیدند که روزه گرفتن، غسل و خواندن نام خدا از جمله آنها بود. عارف بعد از این که به مقام وجد می رسید، می توانست به تالارهای هفت گانه آسمانی وارد شود و ارابه الهی را رؤیت کند.

تئوری های عرفانی مربوط به خلقت نزد حاخام ها

تئوری های عرفانی مربوط به خلقت ارتباط تنگاتنگ با این نوع تأملات دارد (معسه برشیت). حاخام ها در درس های خود از جنبه های سری و پوشیده روایات سفر پیدایش بحث کرده اند. مهم ترین و اولین رساله، کتاب خلقت (سفر یصیرا) و احتمالا از قرن دوم میلادی است که در آن مراحل خلقت توصیف شده است. مطابق این متن کیهان شناختی، خدا جهان را با سی و دو وسیله اسرار آمیز خلق کرد که شامل بیست و دو حرف الفبای عبری به اضافه ده تجلی (سفیروت) می باشد. درباره این بیست و دو حرف آمده است: «او آنها را برید، ترکیب کرد، سنجید و آنها را جا به جا کرد و به واسطه آنها کل خلقت را و هر چیزی که هستی آن مقدر بود به وجود آورد.»
این حروف سه نوعند: حروف اصلی، حروف جفت و حروف فرد. حروف اصلی (یعنی شین، مم، آلف) سمبل سه عنصر اولیه همه اشیای موجودند: نماد آب (که حرف اولش در زبان عبری مم است) حرف مم است; نماد آتش (که شاخص ترین حرف آن شین است) حرف شین است; هوا (که حرف اولش در زبان عبری آلف است) با نماد آلف نشان داده می شود. در عالم صغیر (یعنی بدن انسان) متناظر با این سه حرف اصلی، سر، شکم و سینه قرار داد; سر از آتش، شکم از آب و سینه از هوا است که همان سر و شکم واقع است.
علاوه بر این سه حرف اصلی، هفت حرف جفت (بت، گیمل، دالت، کاف، په، رش، تاو) وجود دارند که بر تضادهای عالم دلالت دارند (یعنی نیروهایی که دو هدف غیر قابل جمع را دنبال می کنند). ستاره های جهان، ایام هفته، منافذ ادراکی انسان... یعنی دو چشم، دو گوش، دو سوراخ بینی و دهان، که انسان به واسطه آنها متوجه ادراکات حسی می شود، از طریق این حروف شکل می یابند، منظم می شوند، به وجود می آیند و ترکیب می شوند. و سرانجام دوازده حرف ساده (هه، واو، زیین، حت، طت، یود، لامد، نون، سامخ، عیین، صادی، قوف) که متناظر با فعالیت های اصلی انسان از قبیل بینایی، شنوایی، بویایی، نطق، اشتها، شهوت، حرکت، غضب، نشاط، تفکر، خواب و کار است. همچنین این حروف مظهر برج های دوازده گانه منطقه البروج آسمان، دوازده ماه و جوارح اصلی بدن است. به همین ترتیب انسان، جهان و زمان در ضمن فرآیند خلقت به وسیله حروف الفبای عبری به یکدیگر مرتبط هستند.

تئوری تجلی الهی ده سفیرا

این نظریه های پیچیده با تئوری تجلی الهی ده سفیرا (تجلی) تکمیل شد. اولین سفیرا همان روح خدای حی است; دومین سفیرا هواست و از سفیرای اول نشأت گرفته است; بیست و دو حرف الفبا بر اساس این سفیرا به وجود آمده اند. سفیرای سوم آب است که از هوا نشأت می گیرد: «در همین آب است که او ظلمات و هیولا را حفر کرد، زمین و خاک را به وجود آورد، و مانند فرش گستراند، و شبیه دیواری چیده و گویی با سقفی آن را پوشانده.» چهارمین سفیرا آتش است که خداوند با آن چرخ گردون، سرافیم مقرب و فرشتگان کارگزار را خلق کرد. سفیرای باقی مانده ابعاد شش گانه فضا یعنی شمال، جنوب، شرق، غرب، بالا و پایینند. این ده سفیرا قالب هاییند که همه مخلوقات ابتدا در این قالب ها شکل می گیرند; سفیراها پدید آورنده صورتند نه ماده. از طرف دیگر، آن بیست و دو حرف علت اولیه ماده اند; هر چیزی که موجود می شود ناشی از نیروی خالقه حروف عبری است، اما صورتشان را از سفیراها دریافت می کنند. بر طبق این نظریه کیهان شناختی، خدا فراتر از جهان و متعال است، و چیزی خارج از او نیست. جهان مشهود ثمره تجلی الهی است: خدا علت صوری و مادی جهان است. سفر یصیرا با تلفیق تجلی و خلقت به این سبک بر آن است که مفاهیم حلول و تعالی الهی را هماهنگ سازد. حلول خدا به این معنا است که سفیراها ریزش یا فورانی از روح اویند و تعالی او، یعنی ماده ای که به شکل صورت در می آید، محصول عمل و آفرینش او است.

عرفان یهودیت حاخامی پس از قرن دوازدهم و سیزدهم
از حدود قرن نهم، متون عرفانی یهودیت حاخامی نخستین توسط مهاجران یهودی مقیم ناحیه غربی رود راین آلمان مورد مطالعه قرار گرفت. در طی قرن دوازدهم و سیزدهم، این علمای برجسته، یعنی حسیدیان اشکنازی به بررسی عمیق متون هخالوت، سفر یصیرا، و نیز آثار فلسفی علمایی همچون سعدیا گائون و فلاسفه یهودی نوافلاطونی ایتالیایی و اسپانیایی پرداختند. برجسته ترین چهره های این دوره، عالم قرن دوازدهم، سموئیل بن کالونیموس از اهالی اشیر، فرزندش یهودا بن سموئیل از رنزبرگ و الیعازار بن یهودا از اهالی و رمز بودند. اگرچه نوشته های این گروه و عرفای دیگر نظام مند نبود، اما آثار آنان خصوصیات مشترکی را نشان می دهد. این عارفان در تحقیقات خود شیفته راز اتحاد الهی بودند; به اعتقاد آنها خدا را نمی توان با عقل بشری شناخت. بنابراین، همه تصویرهای انسان انگارانه ای که در کتاب مقدس از خدا ارائه شده است، باید حاکی از شکوه و جلال خدا دانسته شود که خود به وجود آمده از آتش است. این شکوه الهی یا کاود توسط خداوند بر پیامبران آشکار می شود و عارفان در طول دوران از راه های مختلف آن را در می یابند.

مکتب عرفانی یهود در آلمان
هدف مکتب عرفانی آلمان، می بایست تحصیل شناخت شکوه الهی از طریق ایجاد زندگی پارسایانه باشد که پرستش، قدسیت و تفکر را در بردارد. برترین قربانی اهدایی این پارسایان شهادت بوده است; در این دوره فرصت فراوانی برای یهودیان به وجود آمد و یهودیان زیادی در این راه و در مقابله با شکنجه مسیحیان به شهادت رسیدند. از آنجا که در نظر این حکیمان جلال الهی همه اشیاء را پر کرده است، به همراه این گونه از جلوه عشق غیر خودخواهانه خدا در جهان، بر درک عمیقی از حضور خدا در عالم نیز تأکید شده است.

عرفای یهود در جنوب فرانسه و اسپانیا
عرفای یهود در جنوب فرانسه همراه با این پیشرفت های عرفانی در آسمان، مشغول تأملات عرفانی درباره ذات خدا، نفس، وجود شر و حیات دینی بودند. در پروانس در قرن دوازدهم قدیم ترین متون قبالایی، یعنی کتاب باهیر مفهوم سفیراها را به گونه ای که در سفر یصیرا به تصویر کشیده شده بود دوباره تفسیر کرد. مطابق نظریه باهیر، سفیراها به مثابه ظرف ها، تاج ها یا کلماتی اند که ساختار حوزه امور الهی را تشکیل می دهند. حکیمان یهودی مختلفی که در پروانس بودند با تکیه بر این اثر ناشناس به تفکرات عرفانی مشابه ای پرداختند. برای مثال، اسحاق نابینا پسر ابراهیم ابن داود، از اهالی پاسکیه سفیراها را تجلیاتی از بعد پنهان الوهیت می داند. او با استفاده از اندیشه های نوافلاطونی می گوید از ذات آن نامتناهی (این سوف) اولین ذات آسمانی، یعنی عقل الهی، تجلی کرده است، و از آن بقیه سفیراها به وجود می آیند.
او اعتقاد دارد موجودات عالم پایین همان صورت جسمانی سفیراها در درجات پایین واقعیتند. هدف از فعالیت و تلاش عرفانی صعود از مراتب تجلی و متحد شدن با عقل الهی است. در گرونا روش های اسحاق نابینا به طور گسترده منتشر شد. یکی از مهم ترین قبالایی های گرونایی عزریئل بن مناحم بود که به جای عقل الهی به عنوان اولین تجلی این سوف، اراده خدا را قرار داد. مشهورترین چهره این حلقه موسی بن نحمان بود که با کمک وی این مکتب عرفانی مقبولیت عام یافت. پرداختن به اندیشه های قبالایی همراه با مرجعیت هلاخایی او بسیاری از یهودیان را متقاعد کرد که تعلیمات عرفانی با یهودیت حاخامی سازگار است. وی در تفسیری که بر تورات نوشته است، معمولا برای تبیین معانی حقیقی کتاب مقدس به نکات قبالایی اشاره می کند.

مکتب های عرفانی مختلف در قسمت های دیگر اسپانیا
در طول دوره ای که عرفان گرونایی دیدگاه های قبالایی خود را مطرح می کردند مکتب های عرفانی مختلفی در قسمت های دیگر اسپانیا پیدا شدند. ابراهیم بن سموئیل ابوالعافیه تحت تاثیر حسیدیان اشکنازی و سنت های صوفیانه اسلامی به نوشتن متون تفکر برانگیزی پرداخت که از روش ترکیب حروف الفبا برای تحقق بخشیدن به آرزوی آدمی برای نبوت کردن سخن می گفتند. از آنجا که وی از ستایش کنندگان ابن میمون بود، اعتقاد داشت نظامی که او به وجود آورده، دنباله و تکمیل تعلیمات کتاب دلالة الحائرین است. اسحاق بن لطیف، قبالایی دیگر اسپانیایی نیز در تلاش بود که اندیشه های کتاب دلالة الحائرین ابن میمون را بسط دهد. به نظر ابن لطیف اراده و مشیت اولیه منشأ همه تجلی هاست. او با اقتباس مفاهیم نوافلاطونی می گفت از اولین موجود مخلوق همه مراتب دیگر تجلی می یابد. ابن لطیف با عناصر نمادینی همچون نور، آتش، اثیر و آب به مراتب دیگر اشاره می کند. او بر این عقیده است که هر یک از اینها موضوع یکی از شاخه های حکمتند; یعنی عرفان، متاطبیعیات، نجوم و طبیعیات. قبالا در نظر ابن لطیف برتر از فلسفه است، یعنی بالاترین درک عقلانی فقط «پشت» خدا را خواهد دید، در حالی که تنها در خلسه های فوق عقلانی است که «روی» او آشکار می شود.

تأثیر اندیشه های گنوسی در قبالاییان اسپانیایی
دیگر قبالاییان اسپانیایی بیشتر مجذوب اندیشه های گنوسی بودند; برای مثال، اسحاق کوهن تئوری تجلی شر را که ده قلمرو آن همانند سفیراهای مقدسند منتشر ساخت. در هم آمیختن تعلیمات گنوسی با تعلیمات قبالایی مکتب گرونا منجر به انتشار اثر برجسته عرفانی جامعه یهود اسپانیا، یعنی زوهر شد. این اثر توسط موسی بن شمعون شم طوو از اهالی لئون در گوادالاگارا نوشته شد. اگرچه نویسنده این اثر، آن را مطابق اوضاع و احوال قرن دوم میلادی تدوین کرده و در آن بر شمعون بر یوحای و شاگردان وی در دوران پس از شورش برکوخبا متمرکز شده است، اما آموزه های زوهر دارای ریشه هایی بسیار متأخرتر است. این نوشته که به زبان آرامی است، بیشتر به سبک نوشته های میدراشی است و در آن تفسیری اخلاقی یا عرفانی از تورات ارائه می شود.

Sources

دن کوهن شرباک- فلسفه یهودی در قرون وسطا- مترجم علیرضا نقدعلی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information