احتجاج بر امکان معاد با اشاره به آغاز خلقت خلق

English English 2922 Views |

بعضى از گونه هاى آفریدگان عمرهاى بسیار دراز دارند و اعراب براى اشاره به درازى عمر کلاغ را مثل مى زنند و مى گویند: "آن گاه که کلاغ پیر شود" بدان سبب که پدران و پسران با پیاپى رسیدن نسلها یک کلاغ را مشاهده مى کنند، و زندگى یک فرد بشرى براى دیدار همه مراحل زندگى آن کافى نیست، و گونه هاى دیگرى از جانوران دوران زندگى بسیار کوتاه دارند، همچون مگس و پشه از چند روزى بیشتر نیست، و نیز بعضى از حشرات بیش از دو ساعت عمر نمى کنند و آدمى مى تواند از ولادت و نهایت زندگى آنها به سادگى آگاه شود و بداند که چگونه به دنیا مى آیند و بدون سر و صدا از آن بیرون مى روند، و از این عبرت بگیرد که بازگشت او پس از مرگ به زندگى براى خدا همچون آغاز آن آسان است و هیچ چیز خدا را ناتوان نمى سازد و انجام دادن هیچ کارى براى او دشوار نیست.
خداوند در قرآن از این مطلب برای مسأله ی معاد استدلال کرده می فرماید: «أولم یروا کیف یبدئ الله الخلق ثم یعیده إن ذالک على الله یسیر؛ آیا ندیدند که خدا چگونه آفرینش را آغاز مى کند، سپس آن را باز مى گرداند؟ به راستى این [کار] بر خدا آسان است.» (عنکبوت/ 19) منظور از رؤیت و دیدن در اینجا همان مشاهده قلبى و علم است، یعنى آیا آنها چگونگى آفرینش الهى را نمى دانند، همان کسى که قدرت بر "ایجاد نخستین" داشته قادر بر اعاده آن نیز هست، که قدرت بر یک چیز، قدرت بر امثال و اشباه آن نیز مى باشد.
این احتمال نیز وجود دارد که "رؤیت" در اینجا به همان معنى مشاهده با چشم باشد، چرا که انسان در این دنیا زنده شدن زمین هاى مرده و روئیدن گیاهان و تولد اطفال از نطفه و جوجه ها را از تخم مرغ با چشم دیده است، کسى که قدرت بر چنین کارى دارد مى تواند بعد از مرگ مردگان را حیات ببخشد.
روى سخن و خطاب به رسول گرامى (ص) است و مبنى بر ارشاد و بیان طریقه احتجاج با بت پرستان است با اینکه تصدیق دارند که خلق و آفرینش اختصاص به ساحت پروردگار دارد در صورتى که خلق به معناى ایجاد چیزى است که نابود و معدوم بوده و بشر را می آفریند در حالی که نبوده است به همین قیاس پروردگار می تواند بشرى که بمیرد بار دیگر او را زنده کند و بیافریند. و محتمل است از آیه استفاده شود احتجاج بدین طریق چگونه بت پرستان نمی اندیشند که پروردگار آغاز که موجودى را بیافریند و هستى به آن ارزانى نموده و آن را فرابگیرد باید پى درپى آن را هستى بخشد تا اینکه هر لحظه باقى بماند در حقیقت موجودى را که مشاهده نمائید ایجاد پس از ایجاد است که هر لحظه مانند تابش نور خورشید تابش نور پى درپى به آن ادامه بیابد و تکرار شود تا موجود از روشنائى برخوردار گردد.
خلاصه از جمله نشانه صفت خالقیت پروردگار آن است که آغاز که وجود و هستى به موجودى افاضه شود مانند تابش نور خورشید است که هر خردمندى به طور محسوس مشاهده مى نماید که روشنائى هر جسم و موجودى به تابش پى درپى نور است به آن یعنى ایجاد و تابش نور پى درپى به آن جسم است. و آیه مبنى بر توبیخ است چگونه بت پرستان و بیگانگان مشاهده ننموده و نفهمیده اند که پروردگار بشر را آغاز آفرید و پس از زندگى در این جهان که به آستانه مرگ درآمده و به عالم دیگر انتقال یافت همین طور قدرت آن را دارد بار دیگر آنان را زنده نموده به زندگى همیشگى آنان ادامه دهد همچنان که از طریق رسولان اعلام نموده است به این دلیل محسوس بشر باید آن را تصدیق نماید.
پروردگار با همان قدرت بی نهایت که بشر را نخستین بار آفریده قدرت آن را دارد بار دیگر پس از مرگ آن را بیافریند و به زندگى همیشگى او ادامه دهد. با توجه به این که آفریدگار قادر و توانا است که بشر را نخستین بار آفرید و نیز خبر داده که پس از مرگ او را بار دیگر خواهد آفرید و زندگى بخشد همچنین صادق و عالم است به آنچه درباره آینده بشر مقدر فرموده بر این اساس به هرچه خبر دهد بشر باید تصدیق نماید و چنانچه تکذیب نماید کفران و ناسپاسى نموده است. و از جمله آیات که مشابه این آیه است مانند «و لقد علمتم النشأة الأولى فلو لا تذکرون؛ و همانا شما پیدایش نخستین خود را دانسته اید [و زنده شدن دوباره مثل آن است]، پس چرا توجه نمى کنید؟» (واقعه/ 62) مبنى بر تهدید بت پرستان و بیگانگان است که چگونه مشاهده ننموده اند که آفریدگار نخستین بار در این جهان بشر را از نیروى و قوه محض آفرید و همچنین موجودات را از قوه و نقص آفریده و بر حسب تأثیر عوامل طبیعى آنها را به سوى کمال رهبرى و سوق داده به منظور غرضى که از خلقت آنها است.
هم چنین نسبت به بشر او را به لحاظ رشد بدن جسمانى از طریق وسائل و عوامل و اسباب او را تربیت نموده و به کمال جسمانى رسانیده به همین قیاس نیروى عاقله و روح او را در اثر اعزام رسولان و تأسیس مکتب توحید نیز او را تعلیم و تربیت نموده و مورد آزمایش قرار داده تا به مقامى از فضیلت و انسانیت برساند و در اثر موهبت نیروى اختیار مسؤلیت افعال اختیارى و حرکات ارادى او را به عهده خود او نهاد و بدین وسیله او را کنترل نموده و زندگى محدود و آزمایشى او ناگزیر پایان خواهد پذیرفت و به زندگى و نظام کاملترى وارد خواهد شد و همه افعال اختیارى که حرکت و جوهر وجودى او است مورد بررسى قرار خواهد گرفت.
هم چنین از خلقت و قدرت پروردگار چگونه نفهمیدند که آفریدگارى که سلسله موجودات و انواع آنها را و هم چنین بشر را به قدرت بى نهایت خود از کتم عدم به وجود آورده هم چنین مى تواند و قادر است که بشر را پس از مرگ بار دیگر زندگى و حیات بخشد. و نظر به این که در آیات قرآنى نیز خبر داده بشر باید تصدیق نماید و به قیاس نخستین بار زندگى بشر را در عالم قیامت معتقد باشد و آن را همیشگى و زندگى ابدى براى بشر قرار داده است. و نیز از جمله (یبدئ الله الخلق ثم یعیده) استفاده مى شود که ابداء و نخستین بار خلقت بشر که قوام آن به تدبر درباره ی چگونگى زندگى بشر که غرض و محصول نظام خلقت است زندگى او را به طور محدود و موقت قرار داده و همه ی شؤن وجودى و خصوصیات او را تدبیر نموده و از لحظه خلقت بشر تا آخرین لحظات زندگى او را در نظر گرفته همه به حسن تدبیر و تقدیر و اندازه مخصوص بوده از جمله پایان یافتن زندگى که موت و مرگ او باشد آن نیز از حسن تدبیر و تقدیر پروردگار است.
هم چنین به لحاظ اعاده زندگى او در قیامت و از مشاهده نظام این جهان درباره ی حیات بشر می توان چگونگى زندگى او را در جهان دیگر به آن قیاس نماید که آن نیز به تقدیر پروردگار است. و نیز از جمله ی (یبدئ الله الخلق) استفاده مى شود مانند آیه ی «نحن قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین؛ ماییم که میان شما مرگ را مقدر کرده ایم و ما ناتوان نیستیم.» (واقعه/ 60) که زندگى بشر در دنیا به طور محدود و موقت است نه از نظر اقتضاء ذات حیات بشر است که غیر قابل ابدیت و دوام است بلکه از نظر ابداء و تقدیر پروردگار است که حیات و زندگى بشر را به طور محدود ابداء نماید و قرار دهد به منظور اینکه از نقص به کمال برسد و آماده زندگى کاملترى شود و در جهان دیگر از زندگى همیشگى بهره مند گردد بالاخره موت لازم ذاتى بشر نیست بلکه برحسب ابداء و اختراع و تقدیر پروردگار است. و در پایان آیه به عنوان تاکید مى افزاید: «إن ذلک على الله یسیر؛ این کار براى خدا سهل و آسان است.» چرا که تجدید حیات در برابر ایجاد روز نخست مساله ی ساده ترى محسوب مى شود.
این جمله مبنى بر تأکید است با بیان گذشته و ذکر دلائل محسوس که پروردگار جهان پهناور و موجودات آن را از کتم عدم به قدرت لایزال خود آفریده و آنها را به سوى کمال سوق می دهد و سلسله ی بشر که غرض از نظام خلقت است او را نیز از نظر آزمایش و سوق به سوى کمال در این جهان محدود و موقت و در اثر دعوت به پیروى از برنامه مکتب الهى او را به سوى کمال معنوى و رشد روانى و فضیلت خلقى و نیل به مقامى از انسانیت رهبرى مى نماید که او را براى زندگى کاملترى آماده سازد که پس از پایان زندگى حیات سعادتمندانه خود را تأمین نموده باشد.
اینکه تعبیر به "یسیر" آورد: با قدرت بى نهایت درباره فعل و اثر کبریائى صعوبت و سهولت و سیر مفهوم ندارد زیرا سهولت وقوع و تحقق هر عمل و حادثه اى در اثر وابستگى به عوامل و اسباب آن است که در حیطه قدرت و به شعاع اراده فاعل درآید و چنانچه عوامل آن تحقق نیابد وقوع آن فعل و یا حادثه امکان ناپذیر خواهد بود و در مورد ساحت کبریائى اراده و خواسته او بطور اطلاق و نافذ است و قید و شرطى در آن دخالت نخواهد داشت. البته این تعبیر به تناسب فهم و منطق انسانها است، وگرنه ساده و مشکل در برابر کسى که قدرتش بى انتها است مفهومى ندارد، این قدرتهاى محدود ما است که این مفاهیم را آفریده، و با توجه به کارآمد آن، امورى مشکل و امورى آسان شدند.
 

Sources

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 16 صفحه 174

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 16 صفحه 234

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 12 صفحه 321

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 9 صفحه 409

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information