دلایل لزوم دین و فواید آن

English 4424 Views |

پرسش «جایگاه دین در عرصه زندگى» هم از سوى افرادى مطرح مى‏ شود که به مبدأ و معاد عقیده ندارند، هم توسط کسانى که به خدا و معاد ایمان دارند.

دیدگاه‏ ها درباره نیاز به دین
دین شناسان وجود دین را در تفسیر زندگى، هدایت و تأمین سعادت دنیا و آخرت ضرورى دانسته ‏اند. البته این دسته در خصوص گستره حداقلى و حداکثرى دین اختلاف نظر دارند.
براى بیان نقش دین در زندگى ضرورى است برخى از دلایل لزوم دین و فواید آن بیان شود. بیان فواید و لزوم دین هم بطلان مبناى مخالفان ضرورت دین را اثبات مى‏ کند و هم نیاز انسان به دین را ضرورى مى‏ نماید. برخی از این دلایل و فواید عبارتند از:

1- رشد عقلى:
عقل براى هدایت و تأمین سعادت انسان کافى نیست، بلکه عقل جهت رشد و شناخت برخى از واقعیات، نیاز به دین دارد، زیرا عقل در شناخت برخى از مسایل عاجز است و در تشخیص حق و باطل دچار مشکل مى‏ شود. دین است که در برخى موارد زمینه ‏هاى حکم عقل را فراهم مى ‏نماید و آن را در تفسیر زندگى، شناخت جهان و شناخت مبدأ و معاد کمک مى ‏کند. بر اساس نیاز عقل به دین است که یکى از فلسفه‏ هاى بعثت پیامبران «رشد عقلانى» بیان شده است. امام على (ع) فرمود: «خداوند رسولانش را فرستاد... تا گنجینه ‏هاى عقل را آشکار سازند...» (اصول کافى، ج 1، ص 16) استاد آیت الله جوادى آملى مى‏ نویسد: «... مثلا عقل انسان، بعضى از صفات جزئیه خداوند، مانند سمع و بصر و کلام الهى و همچنین حقیقت معاد و چگونگى آن و احکام الهى را کاملا درک نمى ‏کند و باید آن‏ها را از نقل (حدیث) استفاده کند...» (انتظار بشر از دین، ص 40)

2- تشریع قانون:
اندیشمندان باور دارند که انسان‏ ها مدنى بوده و نیاز به زندگى دسته جمعى دارند تا نیازهاى خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگى دسته جمعى، وجود قانون و اجراى آن است؛ زیرا بدون قانون نمى‏ توان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود. طرفداران دین باور دارند که عقل و علم به تنهایى قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسان‏ ها را درک کرده و بر اساس آن قانون وضع کند: «ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلى ما بر آنچه که نمى ‏دانیم، قطره ‏اى در مقابل یک اقیانوس عظیم است و این حقیقتى است که همه دانشمندان اعم از مادى و غیر مادى به آن معترفند...» (پیام قرآن، ج 7، ص 51) محدودیت عقل انسان از یک سو و نیاز انسان به قانون از جانب دیگر این امر را ضرورى مى‏ نماید که خداوند هم باید قانون جعل کند و هم براى اجراى قانون پیامبران را ارسال نماید تا آن‏ها با اجراى قانون، ارتباط انسان‏ ها با خدا را بر قرار نمایند و سعادت آنان را تأمین کنند. این قوانین همان دین است که مجریان آن پیامبران هستند. در تعریف دین گفته شده است: «مراد از دین مکتبى است که از مجموعه عقاید اخلاق و قوانین و مقررات اجرایى تشکیل شده و هدف آن راهنمایى انسان براى سعادتمندى است» (انتظار بشر از دین، ص 24) امام صادق (ع) در خصوص فلسفه بعثت پیامبران فرمود: «...هنگامى که ثابت کردیم خالق و آفریدگارى داریم و آن آفریدگار هرگز به چشم دیده نمى‏ شود و قابل لمس نیست تا بندگانش با او تماس مستقیم داشته باشند، ثابت مى ‏شود که او سفیرانى میان بندگانش دارد که دستورهاى او را به آن‏ها مى‏ رسانند و آن‏ها را به آنچه مصالح و منافع شان در آن است و مایه بقاى آن‏ها، و ترک آن مایه فناى آنان مى‏ شود، رهنمون مى‏ شوند» (کافى، ج 1، ص 168)

3- اخلاق و تربیت:
«در حوزه اخلاق و تربیت نیز انسان‏ ها به دین نیاز دارند، زیرا عقل و دانش انسان در رشد فضایل اخلاقى و تفسیر و شناخت مفاهیم آن عاجز است؛ از این رو امروزه این لغزش به وجود آمده است که ارزش ‏هاى اخلاقى و کرامت انسانى، در لذت دنیوى، قدرت گرایى و ثروت ظهور مى‏ کند.» (زین العابدین قربانى، اخلاق و تعلیم، ص 34 به بعد) در مکاتب اخلاقى به وجود آمده، هر کدام خوشبختى انسان را در یک چیز دانسته ‏اند: یکى در لذت‏ گرایى، دیگرى در ترک لذت، یکى در سود خواهى و دیگرى در قدرت‏ طلبى، که «نیچه» فیلسوف آلمانى، خوشبختى انسان را در رسیدن به قدرت هر چه بیشتر مى‏ داند، حتى با از بین بردن انسان‏ ها و این نشان از سردرگمى عقل در شناخت راه سعادت و نجات بشرى است و براى نجات بشریت و پیمودن راه سعادت باید از دین کمک گرفت، دینى که توسط رسولان الهى براى ما انسان‏ ها آورده شده است و به همین جهت پیامبر (ص) فرمود: «انى بعثت لأتمم مکارم الاخلاق؛ به درستى که مبعوث شدم براى کامل کردن اخلاق» (پیام قرآن، ج 7، ص 28-29) این حدیث بیانگر آن است که عقل به تنهایى براى کسب فضایل و مفاهیم اخلاقى کافى نیست، بلکه براى تشکیل جامعه آرمانى نیاز به مکمل دارد که آموزه ‏هاى اخلاقى است. شاید بر همین اساس باشد که یکى از فلسفه ‏هاى بعثت پیامبر (ص) تعلیم و تربیت بیان شده است. دین نه تنها در تعریف و ارائه مفاهیم اخلاقى نقش دارد، بلکه پشتوانه مهم اجراى بایدها و نبایدهاى اخلاقى است. عقل انسان‏ ها نمى‏ تواند هواهاى نفسانى را مغلوب کند، بلکه در تضاد این دو (عقل و شهوت) پیروز میدان نفس اماره است.
شاید انسان‏ ها خوب و بد و راه خوشبختى را بشناسند، اما انگیره و عاملى که بتواند آن‏ها را به انجام برساند، نبوده یا ضعیف است. بنابراین، دین با ایجاد ایمان و باور به خداوند و رستاخیز و حسابرسى قیامت و بیان ارزش ‏هاى الهى و انسان، پشتوانه بسیار محکمى براى اخلاق انسانى است که براى اجراى مفاهیم اخلاقى نیاز به تشویق است؛ از این رو پیامبران الهى معلمان جامعه خوانده شده اند و مردم، دانش آموزانى که پیامبران با بهره ‏گیرى از دو عنصر «بشارت و انذار» به هدایت آنان مى ‏پردازند. بر اساس نقش دین در زندگى و پرورش اخلاق است که برخى از اندیشمندان غیر مسلمان نیز بر ضرورت دین تأکید کرده ‏اند. «تولستوى» مى‏ گوید: «ایمان آن چیزى است که آدمى با آن زندگى مى ‏کند.» (انتظار بشر از دین، ص 37) و دنیا بدون دین زندان است. استاد شهید مطهری در خصوص نقش دین مى ‏نویسد: «اولین اثر ایمان این است که پشتوانه اخلاق است. خواجه نصیر طوسى و بوعلى سینا نیز عقیده دارند که براى ایجاد مدینه فاضله و جامعه سعادتمند به دین و آموزه‏ هاى آن نیاز است (جامعه‏ شناسى دین، ص 179). به طور مثال در مورد حرمت هم جنس بازی در اسلام، حضرت رضا (ع) قطع روابط جنسى با جنس مؤنث و در نهایت منقرض شدن نسل بشر از زمین را حکمت حرمت هم جنس بازى معرفى مى کند.
نظام خانواده از نظر شارع مقدس، از اهمیت خاصى برخوردار است؛ به همین دلیل و نیز کارکردهاى منفى زنا، از جمله انقطاع نسل و نسب، نفى خویشاوندى و قرابت، زوال حقوق نسبى و سببى، سرگردانى و حیرانى کودکان و شانه خالى کردن از تربیت آن ها، قتل و آدم کشى، بحران احترام و منزلت اجتماعى براى فرزندان زنازاده و...؛ شارع مقدس حکم به حرمت زنا داده است و بر این اساس، هم جنس بازى و آمیزش جنسى با حیوانات نیز ممنوع گشته است؛ بنابراین براى حفظ جامعه و زدودن بحران هاى فوق، شارع مقدس براى آمیزش هاى ممنوع، مجازات هاى سنگین قرار داده است؛ البته براى جرم شناسى و اثبات جرم نیز شرایط سختى از جمله شهادت چهار عادل را شرط نموده است.

4- راهنمایى به زندگى با آرامش:
انسان داراى دو بعد مادى و معنوى است که پرورش و هدایت هر دو نیاز به راهنمایى دارند. عقل و علم در پرورش بعد مادى تا اندازه‏ اى موفق بوده ‏اند، ولى تقویت و پرورش بعد معنوى، نیاز به راهنماى دیگر دارد که دین است. دین در ایجاد آرامش (که یکى از نیازهاى روحى انسان است) نقش بنیادى دارد، زیرا دین با راهنمایى خود زندگى انسان را هدفمند نموده و زمینه هایى را فراهم مى‏ کند که انسان به مبدأ و معاد اعتقاد پیدا کند. اعتقاد به مبدأ و معاد سختى‏ ها و مشکلات زندگى را معنا دار نموده و به انسان آرامش مى ‏دهد. یکى از نویسندگان در این خصوص مى‏ نویسد: «دین، اطلاعاتى را در اختیار انسان مى ‏نهد تا زندگى براى او در مجموعه هستى، میسر و مطبوع شود. به تعبیر دیگر: بین آدمى و جهان و زندگى و خویشتن او آشتى بر قرار گردد و همه چیز را به دید مثبت بنگرد. دکتر «بیل» در پیامى به جهانیان، آنان را به داشتن قدرت مثبت نگریستن فرا خوانده و گفته است: با اطمینان به نفس، شور و حرارت، نگرش مثبت و کمک پروردگار مى‏ توانى مشکلات شخصى خویش را حل کنى...» (انتظار بشر از دین، ص 45-46)
قرآن کریم نیز یکى از پیام‏هاى دین را آرامش روانى مى‏ داند: «ألا بذکرالله تطمئن القلوب؛ آگاه باشید تنها با یاد خدا دل ها آرام می شود.» (آل عمران/ 64) حق تعالى در آیه 21 سوره روم در مورد ازدواج مى فرماید: «من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودة و رحمة إن فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون؛ و از نشانه های او این است که برای شما از جنس خودتان (نه از فرشتگان و نه از اجنه و غیر آنها) همسرانی آفرید که در کنار آنها آرامش یابید و میان شما علاقه دوستی و مهر باطنی نهاد، همانا در این امر نشانه هایی است (از توحید و قدرت و حکمت خدا) برای گروهی که می اندیشند.» اسلام، به عنوان دین فطرى، به تمام نیازهاى فطرى انسان توجه نموده و هنجارها و احکام قابل توجهى را وضع نموده است. ازدواج فیزیکى از این هنجارهاى فطرى به شمار مى رود که در جهت تأمین نیازهاى جنسى و عاطفى، کنترل و نظام بخشیدن به رفتارهاى جنسى، تولید مثل و استمرار بخشیدن به اجتماع بشرى، فرزند زایى، سکینه و آرامش و... بسیار مؤثر است. ازدواج در اسلام، هنجارها و احکام متعددى دارد که جملگى داراى کارکردهاى مثبت و آشکارند؛ براى نمونه خواستگارى از ناحیه مرد با عنصر عفت و پاکدامنى و رعایت حیا و عزت و سربلندى و فراهم آمدن شرایط و تأمین امتیاز زنان هماهنگى دارد و هم چنین کارکرد اذن ولى در ازدواج دختر، این است که به تعبیر استاد مطهرى، زن اسیر محبت و مرد بنده شهوت است؛ بنابراین، زن با زمزمه هاى محبت مردان به سرعت متأثر مى شود؛ پس بر دختر مرد نا آزموده، لازم است که با پدرش که از احساسات مردان بهتر آگاه است و سعادت و خیر دختر را مى خواهد مشورت کند؛ علاوه بر این که پدر با موافقتش خود را مسئول ازدواج دخترش مى داند و در مراحل مختلف زندگى همیار و همدم او خواهد بود و کارکرد ازدواج کفو با کفو که به شدت مورد تأکید اسلام قرار گرفته، با توجه به نقش اشتراک فکرى و اخلاقى در استمرار زندگى، روشن مى گردد و حرمت ازدواج با کفار نیز از این منشأ سر چشمه گرفته است. اما در زمینه کارکرد تعدد زوجات باید توجه داشت که اصل اولى در مسئله ازدواج تک همسرى است؛ ولى آن گاه که در یک جامعه، در اثر جنگ هاى زیاد یا به علل دیگر، مردان زیادى از بین روند و زنان بى سرپرست فراوانى باقى بمانند، در آن صورت وحدت زوجه باعث ضایع شدن حق تأهل براى زنان بى سرپرست و فساد اجتماعى آن ها مى گردد.

5- معنا بخشى به زندگى:
یکى از فواید دین در معنا بخشیدن به زندگى ظهور مى ‏کند. این پرسش ‏ها، پرسش ‏هاى مهم همه انسان‏ ها هستند: از کجا آمده ‏ام، براى چه آمده ‏ام، به کجا خواهم رفت؟ واقعیت آن است که عقل به این پرسش ‏ها جواب قابل قبول ارائه نکرده، از این رو هنوز این پرسش ‏ها وجود داشته و بشر از شناخت معناى زندگى عاجز است. یکى از فواید دین این است که با طرح مبدأ و معاد و فلسفه آفرینش انسان به زندگى معنا بخشید؛ از این رو برخى از جامعه شناسان در تحلیل دین مى‏ گویند: «جوهر دین را باید در این واقعیت جستجو کرد که دین در واقع، واکنشى در برابر تهدید به بى معنایى در زندگى بشرى، کوششى براى نگریستن به جهان، به صورت یک واقعیت معنا دار است» (روم/ 25) یکى از نویسندگان مى‏ نویسد: «شاید این فایده دین معنا بخشیدن به زندگى، از مهم ‏ترین فواید دین باشد، زیرا زمانى زندگى براى انسان معنا دارد که بداند هدف و معناى آن چیست و براى چه آفریده شده است. در واقع اگر معناى زندگى را در جهت تأمین جاودانگى و ابدیت انسان تبیین کنیم، به یکى از عظیم ‏ترین و اصلى‏ ترین فواید دین دست یافته ‏ایم، از این رو گفته ‏اند: «سر حاجت انسان به دین، جاودانه بودن و زندگى اخروى است و اگر جاودانگى مطرح نباشد، زندگى لغو (و بیهوده) خواهد بود».(حدید/ 25)

6- برقرارى قسط و عدل:
تاریخ انسان‏ ها چالش و اختلافات و ظلم‏ هایى را شاهد بوده، و این در حالى است که بشر از عقل و دانش برخوردار مى‏ باشد. و عقل در چالش زدایى و ایجاد زندگى مسالمت امیز موفق نبوده؛ همچنین عقل در تعریف صلح و تبیین شرایط و عوامل برقرارى عدالت نیز دچار مشکل شده است و عامل بازدارنده در برابر ظالمان به حساب نمى ‏آید. دین نخست ظلم، عدل و صلح را تعریف نموده، مردم را به ظلم ستیزى و حمایت از مظلومان سفارش کرده؛ از این رو پیامبران الهى در طول تاریخ با عدالت ستیزان مبارزه نموده و تاریخ شاهد درگیرى حق و باطل بوده است. از سوى دیگر دین همگان را به صلح سفارش نموده و شرایط صلح را بیان کرده است، افزون بر این که اسلام جهاد در راه عدل را لازم دانسته و همه پیروان ادیان الهى را به هم گرایى و گفتگو فراخوانده است. یکى از فلسفه بعثت انبیا آزادى انسان ‏ها از اسارت و ظلم پذیرى و برپایى قسط و عدل بیان شده است: «لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات (به خلق) فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کریم تا مردم به راستى و عدالت گرایند» و این همان نقش دین در زندگى است.
خداوند متعال در آیه 7 سوره حشر در مورد کارکرد فىء مى فرماید: «ما أفاء الله على رسوله من أهل القرى فلله و للرسول و لذی القربى و الیتامى و المساکین و ابن السبیل کی لا یکون دولة بین الأغنیاء منکم؛ آنچه خداوند (به عنوان فیء) از (اموال) اهل شهر و روستاها بر فرستاده خویش بازگردانید از آن خدا و رسولش و خویشان او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان (راه هر هدف دینی و دنیوی لازم برای اسلام و مسلمین که راهیانش نیاز به آن دارند) است، تا میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد و آنچه را فرستاده ما به شما داد (از احکام و معارف و اموال) بگیرید و از آنچه شما را منع و نهی کرد باز ایستید و از خدا پروا نمایید، که خداوند سخت کیفر است.» در این آیه، برقرارى عدالت و ایجاد تعدیل اقتصادى در بین مسلمین، به عنوان کارکرد فىء معرفى شده است؛ زیرا خداوند تبارک و تعالى اظهار مى دارد که عملیات فىء، منشأ گردش عمومى پول و ثروت و حذف انحصار مال از دست توان گران مى گردد و با توزیع عادلانه، فاصله طبقاتى میان مسلمین از بین مى رود.
در مورد روزه نیز همین بحث مطرح است. استاد مطهرى علاوه بر جنبه عبادى روزه، در بیان آثار اجتماعى آن مى نویسد: «اساسا یک فلسفه روزه این است که انسان را از ناز پروردگى خارج مى کند.... ببینید در ماه رمضان چاقو کشى، آدم کشى، خراب کارى، قمار بازى چه قدر کمتر مى شود». هشام بن حکم از حضرت صادق (ع) درباره علت روزه سؤال نمود و امام فرمودند: «علت روزه آن است که غنى و فقیر مساوى گردند؛ زیرا غنى هیچ گاه گرسنگى را ندیده است تا به فقیر رحم کند؛ چون غنى هر چه را بخواهد مى تواند فراهم نماید. به همین جهت خداوند اراده فرمود که بین خلقش تساوى بر قرار کند و غنى را هم طعم گرسنگى بچشاند تا از این طریق اغنیا قلبشان نرم گردد و بر فقرا و گرسنگان ترحم کنند.»

Sources

عبدالله جوادى آملى- انتظار بشر از دین- ص 40-45 و صفحه 24 و صفحه 37

عبدالحسین خسرو پناه- قلمرو دین- صفحه 6 و صفحه 313

عبدالحسین خسرو پناه- كلام جديد- صفحه 272-276

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information