تقسیم بندی پدیده های نظام هستی در اندیشه الهی

English 2386 Views |

اساس اندیشه الهی بر این است که مجموع پدیده ها در نظام هستی در یک عنصر محوری به چهار قسم تقسیم می شوند:
الف. پدیده مادی: یک دسته از موجودات جزء پدیده های طبیعی بوده و دارای حجم و وزن هستند، مانند همه موجودات مادی.
ب. موجود مستکفی: موجوداتی که هرچند ماده ندارند، ولی از لوازم مادی مانند شکل برخوردارند؛ نظیر آنچه انسان در عالم رویا می بیند. موجودهای غیر مادی که دارای شکل و کیفیت هستند، در جهان هستی وجود دارند و اصطلاحا آنها را موجود مثالی می نامند که مقدار دارند نه ماده و نیز قابل تقسیم و توزین و تجزیه نیستند.
ج. موجود تام: به دسته ای از موجودات اطلاق می شود که مجرد عقلیند؛ مانند فرشتگان و حاملان عرش، لوح، قلم و کرسی که از قسم دوم برتر هستند.
د. موجود فوق تمام: وجودی که فوق همه آنهاست و آفریدگار و خالق آنها؛ اصطلاحا این وجود را موجود فوق تمام گویند، زیرا این قسم خاص از موجود، نه تنها تمام کمالها را به طور نامحدود داراست، بلکه نیاز همه موجودها را برطرف کرده و کمال آنها را تامین می کند.
بر اساس این دو مکتب الهی و الحادی در بحث مبدأ شناسی و هستی شناسی، موجود یا منحصر در عالم ماده است یا نه؛ اگر منحصر به عالم ماده نباشد، چهار قسم پیش گفته تقسیم می شود.
اگر قائل به وجودی فوق تمام باشیم باید بپذیریم که تنها همان وجود نامتناهی تعیین کننده حقوق و احکام و تکالیف است، زیرا او منشا هستی است و کل نظام تکوین و تشریع تحت تدبیر و ربوبیت او قرار دارد، انسان خود را در مقابل دستورها و تعالیم او مسئول می داند، نه در قبال دیگران؛ تشریع و تقنین حق، حکم و تکلیف به عهده وجود فوق تمام است، نه دیگران؛ اما اگر هستی را در ماده و امور مادی محدود بدانیم، باید همه حرکات و رفتارها و اعمال خویش را با امور طبیعی و مادی مرتبط ساخته و چیزی را از قلمرو طبیعت خارج نسازیم.
براساس تعالیم قرآن عدم پذیرش مبدا الهی و دوری از مکتب او و ترک حقوق دینی ملازم با پذیرش و قبول مبدا مادی و عمل به دستورهای هوای نفسانی است؛ چنان که قرآن کریم در این باره می فرماید: «و یعیدون من دون الله ما لا یضرهم و لاینفعهم و یقولون هولاء شفعاونا عندالله قل اتنبون الله بما لا یعلم فی السموات و لا فی الارض سبحانه و تعالی عما یشرکون؛ و به جاى خدا چيزهايى را مى ‏پرستند كه نه به آنان زيان مى ‏رساند و نه به آنان سود مى ‏دهد و مى ‏گويند اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند بگو آيا خدا را به چيزى كه در آسمانها و در زمين نمى ‏داند آگاه مى‏ گردانيد او پاك و برتر است از آنچه [با وى] شريك مى ‏سازند.» (یونس/ 18)
قرآن در خصوص تفکر برخی از اندیشمندان مسیحی می فرماید: «لقد کفر الذین قالوا ان اله هو المسیح ابن مریم و قال المسیح یا بنی اسرائیل اعبدوا الله ربی و ربکم انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنه و ماویه النار و ما للظالمین من انصار؛ كسانى كه گفتند خدا همان مسيح پسر مريم است قطعا كافر شده‏ اند و حال آنكه مسيح مى‏ گفت اى فرزندان اسرائيل پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستيد كه هر كس به خدا شرك آورد قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جايگاهش آتش است و براى ستمكاران ياورانى نيست.» (مائده/ 72)
هرچند نمی توان اصل تفکر و اندیشه بشری را به زمان یا مکان خاص محدود کرد ولی گاهی پیدایش اندیشه ای می تواند مدتها آثار خود را در افکار دیگران باقی بگذارد. نوع نگرش غرب در تمسک به طبیعت به عنوان مبدا هستی اگر از روی غفلت باشد نمی توان آن را تفکر الحادی نامید و اگر همراه با توجه و آگاهی باشد مانند تفکر سکولاریزم، در واقع همان بینش و عقیده الحادی است؛ یعنی اندیشه سکولار از حلقات افکار مشرکان گذشته است که آنان خدا را به عنوان موجودی واجب خالق مجموع جهان امکان رب الارباب معتقد بودند؛ لیکن راجع به رب های جزئی اختلاف داشتند و می گفتند: پروردگار و اداره کننده دریا، صحرا انسان، صلح و جنگ، فرشتگان هستند و تدبیر امور آفریده ها به عهده آنهاست.
دخالت ندادن خداوند در برخی از امور طبیعی یا امور انسانی همان شرک در ربوبیت است که قدمت و سابقه آن به جاهلیت قبل از اسلام بر می گردد و رشحاتی از آن در جاهلیت قرن بیستم مشاهده می شود.
حاصل آنکه در تفکر دینی میان خداوند که خالق است و جامعه انسانی که مخلوق است حقوقی وجود دارد که بندگان خود را ملزم به ادای آن می دانند. در صورت ادای چنین حقی، خداوند بر خود لازم کرده است حق بندگانش را ادا کند. امام سجاد (ع) در این باره می فرماید: «فاما حق الله الاکبر علیک فان تعبده لا تشرک به شیئا فاذا فعلت بالاخلاص جعل لک علی نفسه ان یکفیک امر الدنیا و الاخره؛ اما حق خدای بزرگ بر تو آن است که او را بندگی کرده، چیزی را شریک او قرار ندهی، هرگاه این حق خداوندی را با اخلاص عمل نمودی، خدای بزرگ بر خود واجب کرده که امور دنیا و آخرت تو را کفایت کند.»

Sources

عبدالله جوادی آملی- حق و تکلیف در اسلام- صفحه 71-73

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites