معنای یمین و شمال در قرآن

English English 2795 Views |

یمین و شمال را در لغت به دو طرف انسان که قوی و ضعیف هستند می گویند؛ یا به دو دست که در جانب قوت و جانب ضعف قرار دارد و یا به طرف سعادت و نیکبختی و طرف شقاوت و بدبختی اطلاق می کنند. ولی در این آیات مسلماً مراد از یمین و شمال همان ناحیه سعادت و کامیابی، و ناحیه شقاوت و خسران و محرومیت است. و چون در لغت عرب به راست و یمین تقأل به امور خیرات و مبرات و سعادت و عافیت و رحمت می زنند و راست را به فال نیک می گیرد، و به چپ و شمال تشأم به امور کدورت آمیز و نکبت بار و ذلت آور می زنند و چپ را به فال بد می گیرند؛ بنابراین یمین و شمال کنایه از دو ناحیه سعادت و شقاوت استعمال شده است. یعنی نامه عمل از ناحیه سعادت و رحمت و عافیت و سلامت، و یا از ناحیه شقاوت و نکبت و مذلت به آنها می رسد.
بسیاری از محدثین و اهل تفسیر، یمین و شمال را در این آیات به معنای دست راست و دست چپ گرفته اند و گفته اند که: مراد اینست که نامه عمل به دست راست بهشتیان و به دست چپ دوزخیان داده میشود؛ و این معنی از چند جهت درست نیست، زیرا:
اولا نامه عمل یک کاغذ و دفترچه ای نیست که به دست انسان بدهند و یا یک طومار نوشته شده ای نیست که به دست انسان بدهند و یا یک طومار نوشته پیچیده شده ای نیست که قابل باشد انسان آن را به دست گیرد. نامه عمل حقایق اعمالیست که انسان در دنیا انجام داده است. و رسیدن به نامه عمل عبارتست از سیطره روحیه انسان بعد از ''فنآء فی الله'' به ''بقآء بالله''، در حالت بقاء؛ آن سیطره و احاطه ای که بر عالم کثرت پیدا میکند و بر تمام موجودیت خود در دنیا با تمام اخلاق و ملکات و افعال و کرداری که ظاهراً و باطناً به جا می آورده است، بر تمام آنها مسلط می شود و مُسیطر و مُهیمن می گردد، و جمله آنها در برابر او محسوس و ملموس و ممسوس و مشهود می گردند؛ بلکه اصولاً خود را وجدان می کند و می یابد که دارد این کارها را انجام میدهد. بنابراین، نامه عمل أصلاً به دست نمی رسد؛ رسیدن نامه عمل همانطور که آیات قرآن بیان می دارد (هود/ 111): «لَیُوَفِینهُمْ أَعْمَالَهُمْ»، بطور کامل و شامل به هر نفسی از نفوس، اعمالی را که در دنیا انجام داده با تمام خصوصیات وارد کردن و خوراندن و إشباع کردن است؛ یعنی به هر نفسی عملی را که انجام داده است به نحو کامل می رسد و از آن عمل سیر و سیراب میشود و خودش را واجد آن کردار می یابد. پس این اصلاً ربطی به دست ندارد، اعمالی که انسان انجام داده، در دنیا چشم بوده است، عمل چشم را به دست نمی دهند، عمل گوش و زبان را به دست نمی دهند، عمل پا را به دست نمی دهند.
ثانیاً در آیه 19 سوره حاقه می فرماید: «فأَما مَنْ أُوتِیَ کِتَـ'بَهُ بِیَمِینِهِ». «باء» باء سببیت است، یعنی نامه عمل به سبب جانب راست به او داده شد، نمی فرماید: «وَ فأَما مَنْ اُوتیَ کِتابَهُ لِیَمینِهِ». اگر با «لام» آورده میشد معنایش این بود که نامه عمل را در دست راستش می گذاشتند. باء سببیت برای توسط و توسیط است. یعنی آن کسانی که نامه عمل به وسیله و به توسط و به سبب طرف راست که کنایه از همان ناحیه سعادت است به آنها می رسد و آن کسانی که نامه عمل به وسیله و به توسط و به سبب جانب چپ که اشاره به همان ناحیه شقاوت است به آنها می رسد؛ نه به دست راست و به دست چپ.
ثالثاً اینکه، در بعضی از آیات قرآن به جای «وَ مَنْ أُوتِیَ کِتَـ'بَهُ بِشِمَالِهِ» جمله «وَ أَما مَنْ أُوتِیَ کَتَـ'بَهُ وَرَآءَ ظَهْرِهِ» وارد شده است. و این آیات در سوره انشقاق است: «فَأَما مَنْ أُوتِیَ کَتَـ'بَهُ بِیَمِینِهِ* فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسیرًا * وَ یَنْقَلِبُ إِلَی ' أَهْلِهِ مَسْرُورًا * وَ أَما مَنْ أُوتِیَ کَتَـ'بَهُ و وَرَآءَ ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ یَدْعُواْ ثُبُورًا* وَ یَصْلَی ' سَعِیرًا؛ و اما آن کسی که نامه عمل از ناحیه راست به او داده شود، یک حساب آسانی از او می کنند و با حالت خوشی و خرمی بر می گردد و نزد اهل و عیال خود می رود؛ و اما آن کسی که نامه عمل از پشت سرش به او داده شود، صدای خود را به فغان و واوَیلا و واثُبورا بلند می کند و در سعیر و آتش می سوزد» (انشقاق/ 7-12) این آیات از نقطه نظر مضمون و مفاد مشابه همان آیات 18 تا 29 از سوره حآقة است؛ منتهی در اینجا به جای «وَ أَما مَنْ أُوتِیَ کَتَـ'بَهُ و بِشِمِالِهِ» جمله «و أَما مَنْ أُوتِیَ کِتَـ'بَهُ وَرَآءَ ظَهْرهِ» ذکر شده است.
در سوره حاقه لفظ ''بِشِمَالِهِ'' در مقابل لفظ ''بِیَمِینِهِ'' بود، در اینجا ''مِنْ وَرَآءَ ظَهْرِهِ'' در برابر لفظ ''بِیَمِینِهِ'' قرار گرفته است. و بنابراین معنای ''بِشِمَالِهِ'' همان ''مِن وَرَآءَ ظَهْرِهِ'' خواهد بود؛ یعنی نامه را از جهت پشت سر می دهند نه آنکه به دست چپش بگذارند. یعنی از ناحیه عقب و پشت که کنایه از همان شقاء و بدبختی است داده میشود و این به عینه همان معنای ''بِشِمَالِهِ'' خواهد بود که آن نیز مفادش ناحیه شقاوت و مذلت است.

Sources

سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 7- صفحه 17-20

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information