سید نعمت الله جزایری

English English 9479 Views |

تولد
«صباغیه» یکی از جزایر پیرامون بصره، در حدود ۱۰۵۰ ق. شاهد تولد نوزادی بود که خانه سید عبدالله را در شادمانی فرو برد. سید عبدالله که از نوادگان امام کاظم (ع) به شمار می آمد، فرزند دلبند خویش را نعمت الله نامید و در نخستین فرصت به مکتب سپرد.

در مسیر تحصیل
نعمت الله روزهای کودکی را شتابان پشت سر نهاد و با بهره گیری از دانشوران صباغیه، شط بنی اسد، حویزه و بصره به یازده سالگی رسید. در این هنگام همراه برادرش سید نجم الدین رهسپار شیراز شد و به یاری شیخ جعفر بحرانی در مدرسه منصوریه اقامت گزید. تهیدستی بسیار سید نعمت الله، سرانجام وی را از انزوای ویژه روزگار آغازین درس برون آورد، به نسخه برداری از کتابها، تصحیح نسخه ها و حاشیه نویسی کشاند. فرزند سید عبدالله گاه تا بامداد کار می کرد، درس می خواند و پس از نماز صبح و مطالعه ویژه بامدادی سر بر کتاب نهاده، لحظه ای می آرامید آنگاه تا نیمروز تدریس می کرد و پس از نماز ظهر به درس یکی از استادان می شتافت. او خود خاطره آن روزهای دشوار را چنین نگاشته است: «... وقتی اذان ظهر برمی خاست به درس می شتافتم... البته بیشتر وقتها نمی توانستم نان تهیه کنم، بنابراین تا شامگاه گرسنه می ماندم. اغلب هنگامی که شب فرا می رسید به اندازه ای در اندیشه درس فرو رفته بودم که نمی دانستم در روز چیزی خورده ام یا نه! پس مدتی فکر می کردم و درمی یافتم که چیزی نخورده ام....» تلاش سید تابستان و زمستان نمی شناخت. برای او همه فصلها فصل درس بود. آنچه فرزند سخت کوش صباغیه درباره یکی از زمستانهای شیراز نگاشته، درستی این گفتار را نشان می دهد:
«من درسی داشتم که حاشیه های آن را بعد از نماز صبح زمستان می نوشتم. سرمای هوا و بسیاری تلاش باعث می شد که خون از دستم جاری شود!...» سه سال روزگار بدین سان گذشت. ناگفته پیداست که کار نسخه برداری همواره برقرار نبود. بنابراین نوجوان بین النهرین گاه چنان در تهیدستی فرو می رفت که حتی توان خرید لقمه نانی نداشت. در چینن موقعیت دشواری چراغ حجره اش به سبب بی روغنی خاموش می ماند و سید نعمت الله را در اندوهی جانکاه فرو می برد. او برای تحمل گرسنگی توان بسیار داشت ولی هرگز نمی توانست به دلیل ناداری درس شامگاهی را ترک کند. بنابراین به مهتاب، خانه دوستان یا مسجد جامع پناه می برد. شیراز با همه دشواریها، جاذبه هایی نیز داشت. جاذبه هایی که ثروتمندان و تهیدستان به یک اندازه از آن بهره مند می شدند. باغهای سرسبز، چشم اندازهای پرگل و چشمه های زلال را باید در شمار این جاذبه های طبیعی جای داد. زیباییهایی که گاه نوجوان صباغیه را به بیرون شهر و اقامت یک هفته ای در گلستانها کشانده، بر نشاط و اشتیاقش می افزود. سرانجام پیامهای پیوسته پدر، سید نعمت الله را به سمت صباغیه رهسپار ساخت. پدر و مادر، که برای دیدار فرزند روزشماری می کردند، برای آنکه او را در روستا ماندگار سازند، مراسم ازدواج برپا داشتند و پیوند سید نعمت الله با دختر عمویش را جشن گرفتند. بیست روز پس از ازدواج در حالی که سید اندیشه شیراز را دست کم برای مدتی از خود دور ساخته بود، زیارت یکی از دانشوران جزایر و گفتار ارزنده وی اشتیاق مدرسه را در دل او بیدار ساخت؛ به گونه ای که در همان محفل تصمیم به ادامه درس گرفت و چون از خانه آن دانشمند بیرون آمد بی آنکه کسی را آگاه سازد، رهسپار شیراز شد. ولی این بار اقامت در مدرسه منصوریه دیری نپایید. پس از مدتی خبر درگذشت پدر، وی را در اندوه فرو برد و اندکی بعد دست حوادث مدرسه را به آتش کشید. سید نعمت الله با خاطره استادان بزرگ شیراز: شیخ جعفر بحرانی (متوفای ۱۰۹۱ ق.) ابراهیم بن ملاصدرا، شاه ابوالولی بن شاه تقی الدین شیرازی، سید هاشم بن حسین احسایی، شیخ صالح بن عبدالکریم کزکزانی (متوفی ۱۰۹۸ ق.) راه اصفهان را پیش گرفت.

اساتید
فرزند صباغیه از اصفهان در محضر حافظ سید محمدمیرزا جزایری، میرزا رفیع الدین محمد بن حیدر طباطبایی (متوفای ۱۰۷۹ ق.)، شیخ عمادالدین یزدی، محقق سبزواری (متوفای ۱۰۹۰ ق.)، شیخ علی بن شیخ محمد عاملی، شیخ حر عاملی (متوفای ۱۱۰۴ ق.)، شیخ حسین بن جمال الدین خوانساری (متوفی ۱۰۹۸ ق.)، امیر اسماعیل خاتون آبادی (متوفی ۱۱۱۶ ق.)، ملا محسن فیض کاشانی (متوفی ۱۰۹۱ ق.)، و علامه محمدباقر مجلسی بهره گرفته، در تهیدستی و گرسنگی به سوی قله های کمال پیش رفت ولی تنگدستی سپاهان دیری نپایید. گوهرشناس شهره پایتخت بزودی ارزش گوهر صباغیه را باز شناخت و او را از حمایت مادی و معنوی خویش برخوردار ساخت. سید نعمت الله اینک می توانست برون از دغدغه روغن چراغ و غذا به پژوهش پردازد و استاد را در انجام رسالت بزرگش یاری دهد. او خود خاطره آن روزها را چنین ثبت کرده است: «من در وقت تألیف «بحار الانوار» شب و روز در خدمتش بودم و در حل بعض احادیث مشکله با همدیگر مباحثه می نمودیم، بلکه بعض اوقات ایشان مرا از عالم خواب بیدار می کرد و درباره حل بعضی احادیث مراجعه می نمود.... به خاطر کمک به وی شبها در اتاقش می خوابیدم. او با من بسیار مزاح می کرد و می خندید تا از مطالعه خسته نشوم، ولی با همه اینها هرگاه می خواستم نزدش حضور یابم از شدت هیبت و عظمت وی دلم چنان می تپید که مدتی پشت در می ایستادم تا به حالت عادی بازگردم». توقف در خانه ناخدای فرزانه دریاهای نور، چهار سال به درازا کشید. اندک اندک مدرسه ای که میرزا تقی دولت آبادی بنیاد نهاده بود تکمیل شد و سید نعمت الله در آن مرکز علمی به تدریس پرداخت.

مرجع جنوب
سید در بازگشت از خراسان، در سبزوار بیمار شد و با رنج بسیار خود را به اصفهان رساند. در این روزگار نامه های فراوان از شوشتر و حویزه دریافت کرد. نامه هایی که وی را به آن شهرها فرا می خواند. فقیه پاک رأی صباغیه ناگزیر به قرآن کریم پناه برد و به راهنمایی آن کتاب مقدس شوشتر را برگزید و در روزهای پایانی ۱۰۷۹ ق. دعوت فتحعلی خان (حاکم خوزستان) را اجابت کرد و به شوشتر پای نهاد. او در آن دیار مسجدها و مدرسه های دینی فراوان پی افکند و به تربیت مشتاقان علوم اهل بیت علیهم السلام پرداخت. آن بزرگمرد علامه بر اقامه جماعت و ارشاد مردم در مسجد جامع، در خیابانها به راه می افتاد و اصناف و پیشه وران را با آداب اسلامی آشنا می ساخت. اندک اندک نهال هایی که او کاشته بود، بارور شد و دانشورانی توانا به جامعه عرضه کرد. دانشورانی که به آبادیهای دور و نزدیک می شتافتند و مردم را با اهل بیت پیامبر علیهم السلام آشنا می ساختند. چون خبر تلاشهای موفقیت آمیز فقیه بلند آوازه صباغیه به شاه سلیمان صفوی رسید، چنان تحت تأثیر قرار گرفت که بی درنگ در ضمن فرمانی، او را به شیخ الاسلامی جنوب برگزید و همه مناصب شرعی آن دیار را به وی وانهاد. او که اینک مرجع دینی اهالی خوزستان و جنوب عراق به شمار می آمد و در پی هدایت مردم و از میان برداشتن دشمنی قبیله ها تلاش فراوان کرده، اطلاعیه های گوناگونی با مهرهای ویژه خویش، که عبارتهای «و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها؛ و اگر نعمت های خدا را شماره کنید نمی توانید آنها را به آخر رسانید» (نحل/ 18) و «الواثق بالله نعمه الله» آراسته بود، به دور و نزدیک می فرستاد. (توضیح این که استفاده از آیات و عباراتی که کلمه ی «نعمة الله» در آنها به کار رفته است برای این بوده که اسم این شخصیت «نعمت الله» بوده است).

شاگردان
پیر دانشور صباغیه شاگردان بسیاری تریبت کرد که هر یک در گوشه ای از جهان اسلام به هدایت مردم و تدریس علوم اهل بیت پرداختند؛ دانشورانی چون: ابوالحسن اصفهانی غروی، ابوالحسن شوشتری، شیخ علی بن حسین بن محیی الدین جامعی عاملی، فتح الله بن علوان الکعبی الدورقی، قاضی محمدتقی بن قاضی عنایت الله شوشتری، شیخ محمد الضبیری، شیخ محمد علم الهدی کاشانی، شیخ محمد بن علی بن حسین نجار شوشتری، محمود بن میرعلی میمندی و ده ها شخصیت دیگر از شاگردان او به شمار می آیند.

آثار ماندگار
حضرت سید نعمت الله جزایری کتابهای گرانبهایی که فراتر از ۵۵ عنوان است، از خود به یادگار نهاد. نوشته هایی که نام برخی ازآنها را برمی شماریم: الانوار النعمانیه فی بیان معرفه النشأه الانسانیه، انیس الفرید فی شرح التوحید، تحفه الاسرار فی الجمع بین الاخبار، الجواهر الغوالی فی شرح عوالی اللئالی، ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار، زهر الربیع، الغایه القصوی، عقود المرجان فی تفسیر القرآن، مشکلات المسائل، منبع الحیاه فی اعتبار قول المجتهدین من الاموات، نوادر الاخبار، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، هدیه المبین و تحفه الراغبین و ده ها اثر دیگری که به صورت حاشیه و شرح نوشته شده است.

وفات
مرجع ۶۲ ساله جنوب آنگاه که به سمت خوزستان ادامه مسیر می داد، به شدت بیمار شد، کاروانیان چون به جایدر (منزلگاهی نزدیک پلدختر) رسیدند، سید را فرو آوردند تا لختی بیاساید، لیکن در این وادی بیماری شدت یافت و سرانجام در شب جمعه ۲۲ شوال ۱۱۱۲ ق دیدگانی که به برکت خاک مقبره امامان معصوم علیهم السلام فروغی آسمانی یافته بود، برای همیشه بسته شد. مسافران پاکدل شوشتری پیکر پاک مرجعشان را غریبانه در جایدر به خاک سپردند. نیکان آن سامان، که قدر گوهر رخشان جزایر را می دانستند، بر آرامگاهش ساختمانی سراسر عشق و اخلاص بنیاد نهادند و برای تأمین مخارج قاریان و خدمتگزاران حرمش موقوفاتی در نظر گرفتند. اینک جایدر در سایه ایمان، پرهیزگاری و خلوص سرور فقیهان خوزستان چون خورشید به همه گیتی نور امید و رستگاری می پراکند.

Sources

ویکی پدیا

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites