دلایلی روشن بر نبوت رسول اکرم

از چنین پیامبرى پیروى کنید. این آیه در حقیقت، مکمل آیه گذشته درباره صفات کسانى است که مشمول رحمت واسعه پروردگار هستند، یعنى پس از ذکر صفات سه گانه تقوى و اداء زکات و ایمان به آیات پروردگار، در این آیه صفات دیگرى به عنوان توضیح براى آنها ذکر مى کند و آن پیروى از پیامبر اسلام (ص) است، زیرا ایمان به خدا از ایمان به پیامبر (ص) و پیروى از مکتبش جدایى ناپذیر است، همچنین تقوا و زکات نیز بدون پیروى از رهبرى او تکمیل نمى شود. لذا مى گوید: «الذین یتبعون الرسول؛ کسانى مشمول این رحمت مى شوند که از فرستاده پروردگار پیروى کنند.» (اعراف/ 157)
سپس براى این رسول، شش صفت علاوه بر مقام رسالت بیان مى کند:
1- او پیامبر خدا است (النبى). نبى به کسى گفته مى شود که پیام خدا را بیان مى کند و به او، وحى نازل مى شود، هر چند مأمور به دعوت و تبلیغ نباشد، اما رسول کسى است که علاوه بر مقام نبوت، مأمور به دعوت و تبلیغ به سوى آئین خدا و ایستادگى در این مسیر مى باشد. در حقیقت رسالت مقامى است بالاتر از نبوت، بنابراین در معنى رسالت، نبوت هم افتاده است، ولى چون آیه در مقام تشریح و توضیح و تفصیل پیامبر (ص) است، آن دو را مستقلا ذکر کرده. در واقع آنچه به طور سربسته در مفهوم رسول افتاده، به صورت مستقل و روشن به عنوان تجزیه و تحلیل صفات او ذکر شده است.
2- پیامبرى که درس نخوانده و از میان توده جمعیت برخاسته، از سرزمین مکه ام القرى، کانون اصلى توحید طلوع کرده است (الامى). درباره مفهوم "امى" در میان مفسران گفتگو است، جمعى آن را به معنى درس نخوانده مى دانند، یعنى به همان حالتى که از مادر متولد شده باقى مانده و مکتب استادى را ندیده است، و بعضى آن را به معنى کسى که از میان امت و توده مردم برخاسته، نه از میان اشراف، و مترفین و جباران، و بعضى به مناسبت اینکه مکه را "ام القرى" مى گویند این کلمه را مرادف "مکى" دانسته اند. ولى هیچ مانعى ندارد که کلمه "امى" اشاره به هر سه مفهوم بوده باشد و بارها گفته ایم که استعمال یک لفظ در چند معنى، هیچگونه مانعى ندارد، و در ادبیات عرب شواهد فراوانى براى این موضوع وجود دارد.
3- «الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة و الإنجیل؛ پیامبرى که صفات و علامات و نشانه ها و دلائل حقانیت او را در کتب آسمانى پیشین (تورات و انجیل) مشاهده مى کنند.» (اعراف/ 157) در زمینه وجود بشارات مختلف در کتب عهدین (تورات و انجیل) حتى تورات و انجیل تحریف یافته کنونى نیز پس از تکمیل تفسیر این آیه بحث جداگانه خواهیم داشت.
4- «یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر؛ پیامبرى که محتواى دعوت او با فرمان عقل کاملا سازگار است، به نیکیها و آنچه خرد آن را مى شناسد و نزدش معروف است، دعوت مى کند، و از بدیها و زشتیها و آنچه خرد ناشناس مى شمرد، نهى مى نماید.» (اعراف/ 157)
5- محتواى دعوت او با فطرت سلیم هم آهنگ است، «و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث؛ طیبات و آنچه را طبع سلیم مى پسندد، براى آنها حلال مى شمرد، و آنچه خبیث و تنفرآمیز مى باشد بر آنها تحریم مى کند.» (اعراف/ 157)
6- او بسان مدعیان دروغین نبوت و رسالت که هدفشان به زنجیر کشیدن توده هاى مردم و استعمار و استثمار آنها است، نیست، نه تنها بندى بر آنها نمى گذارد، بلکه" بارها را از دوش آنان برمى دارد، و غل و زنجیرهایى را که بر دست و پا و گردنشان سنگینى مى کرد، مى شکند (و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التی کانت علیهم) و چون این صفات ششگانه به ضمیمه مقام رسالت که مجموعا هفت صفت مى شود، رویهم رفته نشانه روشن و دلیل آشکارى بر صدق دعوت او است اضافه مى کند: «فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذی أنزل معه أولئک هم المفلحون؛ کسانى که به او ایمان بیاورند و مقامش را بزرگ بشمرند و او را در ابلاغ رسالتش یارى کنند، و از نور آشکارى که با او نازل شده یعنى قرآن مجید پیروى کنند، بدون شک چنین افرادى رستگارانند.» (اعراف/ 157) "عزروه" از ماده "تعزیر" به معنى حمایت و یارى کردن آمیخته با احترام و بزرگداشت است، و بعضى گفته اند که اصل آن به معنى، "منع و جلوگیرى" است، اگر جلوگیرى از دشمن باشد، مفهوم آن یارى کردن است، و اگر جلوگیرى از گناه باشد، مفهوم آن مجازات و تنبیه است، و لذا به مجازاتهاى خفیف تعزیر مى گویند.
قابل توجه اینکه در آیه فوق به جاى "انزل الیه" "أنزل معه" (با او نازل گردید) آمده است، در حالى که مى دانیم شخص پیامبر (ص) نزولى از آسمان نداشت، ولى چون نبوت و رسالت او همراه قرآن از طرف خدا نازل شد، تعبیر به "معه" شده است. در اینجا به چند موضوع مهم باید توجه داشت: پنج دلیل براى نبوت در یک آیه در هیچیک از آیات قرآن دلائل حقانیت دعوت پیامبر اسلام (ص) همانند آیه فوق یک جا بیان نشده است، اگر درست در صفات هفتگانه اى که خداوند در این آیه براى پیامبرش ذکر کرده دقت کنیم، پنج دلیل روشن براى اثبات نبوت او خواهیم یافت.
نخست اینکه او "امى" بود و درس نخوانده، اما با این حال کتابى آورد که نه تنها سرنوشت مردم حجاز را دگرگون ساخت، بلکه نقطه بازگشت مهمى در تاریخ بشریت بود، حتى آنها که او را به نبوت نپذیرفته اند در عظمت کتاب و تعلیماتش تردید ندارند، آیا از یک انسان درس نخوانده، و مکتب ندیده، و پرورش یافته یک محیط جهل و بربریت روى حسابهاى عادى ممکن است چنین کارى انجام پذیرد؟
دوم اینکه دلائل نبوت او با تعبیرات مختلف در کتب آسمانى پیشین وجود دارد آن چنان که انسان را به حقانیت او مطمئن مى سازد، بشاراتى در آنها آمده است که تنها بر او تطبیق مى گردد.
سوم اینکه محتویات دعوت او با عقل و خرد سازگار است، زیرا دعوت به معروف و نهى از منکرات و زشتیها مى کند، و این موضوع با مطالعه تعلیماتش به خوبى روشن است.
چهارم محتویات دعوت او با طبع سلیم و فطرت هماهنگ است.
پنجم اگر او از طرف خدا نبود، حتما به خاطر منافع خویش دست به چنین کارى مى زد و در این صورت نه تنها نباید غل و زنجیرها را از مردم بگشاید بلکه باید آنها را هم چنان در جهل و بیخبرى نگهدارد تا بهتر بتواند آنها را استثمار کند، در حالى که مى بینیم او زنجیرهاى گران را از دست و پاى بشریت گشود: زنجیر جهل و نادانى از طریق دعوت پیگیر و مستمر به علم و دانش. زنجیر بت پرستى و خرافات از راه دعوت به توحید. زنجیر انواع تبعیضات و زندگى طبقاتى از طریق دعوت به اخوت دینى و برادرى اسلامى، و مساوات در برابر قانون. و زنجیرهاى دیگر، هر یک از اینها به تنهایى دلیلى است بر حقانیت دعوت او و مجموع آنها دلیلى روشنتر.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏6 صفحه 396

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110012