نتایج صلح حدیبیه

حوادث بعدی صلح حدیبیه به خوبی نشان داد که این قرارداد تا چه اندازه مفید بود؛ زیرا پیامبر در پرتو این پیمان، پس از ایمنی از ناحیه هجوم قریش بر مدینه و همکاری آنها با سایر دشمنان، توانست دو کار بزرگ را انجام دهد:
1- با ارتش مجهز آخرین لانه ی فساد در شبه جزیره را به نام «خیبر» به محاصره در آورد، و پس از یک نبرد چند روزه همه یهودیان «خیبر» و «وادی القری» را خلع سلاح نمود. و اگر چنین اطمینانی از جانب جنوب وجود نداشت توجه به شمال و نبرد با متحدان قریش (یهودان خیبر) امکان پذیر نبود.
2- پیامبر گرامی (ص)، در سال هفتم توانست، سفیران خود را به اطراف نقاط معموره آن روز، روانه سازد و سران کشورهای متمدن را به آیین خود دعوت نماید و از این طریق جهانی بودن آیین خویش را اعلام دارد و برساند که دوران شرایع دیگر، سپری شده و همگی باید از آخرین سلسله شرایع سماوی پیروی کنند.
همچنین پـس از صـلح حـدیـبـیـه رفـت و آمـد مـردم بـه مـکـه و مدینه آزاد شد و این امکان فراهم آمد که بت پـرسـتـان در جـوى آزاد و آرام درباره اسلام بیندیشند. یکى از مورخان در این باره نوشته است: «پـیـش از حـدیـبـیه چنان فتحى در اسلام روى نداده بود. وقتى صلح برقرار شد و حالت جنگ از میان رفت و مردم دیگر از هم نمى ترسیدند و با هم به گفتگو پرداختند، با هیچ کس که اندکى عـقـل داشـت، صـحـبـت نـمـى شـد مـگـر آنـکـه اسـلام مـى آورد. در دو سـال مـیـان صـلح حـدیـبـیه و فتح مکه گرایش مردم به اسلام به اندازه پیش از آن و یا بیشتر بود.»
برخی از مواد صلحنامه در کام برخی از یاران پیامبر شیرین نبود. بـر اسـاس ماده ای از پـیمان حدیبیه، اگر کسى از مسلمانان مکه به مدینه پناهنده مى شد، حکومت اسلامى مـلزم بـود کـه او را بـه قـریش تحویل دهد. رسول خدا (ص) نیز خود را به اجراى این قرار داد مـتـعـهـد مـى دانـسـت و در چـنـد مـورد مـسـلمـانـان را به مکه بازگردانید، اما یکى از افراد به نام ابـوبـصیر که بر اساس پیمان حدیبیه به مکه بازگردانیده شد، در راه مأموران محافظ خود را کـشـت و به مدینه بازگشت. رسول خدا که زبردستى او را دید فرمود: «واى بر مادرش اگر او مردانى مى داشت، جنگ به راه مى انداخت.»
ابـوبـصـیـر از مـدیـنـه خـارج شد و در راه کاروانهاى قریش کمین کرد و به آنها دستبرد مى زد. مـسـلمـانـان مـکـه وقـتـى چـنـیـن دیـدنـد، فـرصـت را غـنیمت شمرده، به او پیوستند و مرتب براى کاروانهاى قریش ایجاد مزاحمت مى کردند و کسى هم به آنها دست نمى یافت. قریش که درمانده شـده بـودنـد از قـرارداد چـشم پوشیده، از رسول خدا (ص) خواستند که آن عده را به مدینه راه دهـد. بـه ایـن تـرتـیـب تعدادى حدود هفتاد تن از مسلمانان توانستند به آغوش حکومت اسلامى پناه ببرند، در حالى که قریش کوچکترین واکنشى نتوانستند نشان دهند.
یـکـى دیگر از مـفـاد پـیـمـان حـدیـبیه این بود که قبیله هاى عرب آزادند با هر کس که بخواهند همپیمان شـونـد. بـه ایـن تـرتـیـب، سـلطـه قـریـش شـکـسـتـه شـد و قـبـیـله هـایـى کـه پـیـش از آن مـایـل بـه داشـتن رابطه با حکومت اسلامى بودند، ولى از قریش بیم داشتند، اینک مى توانستند آزادانـه رابـطـه بـرقـرار کنند. بى درنگ، پس از پیمان صلح، یکى از قبیله هاى معتبر اطراف مـکـه بـه نـام خزاعه با مسلمانان همپیمان شد، که خود نشانگر افزایش اعتبار حکومت اسلامى میان اعراب بود.
مسلمانان با پیروزی سیاسی به مدینه باز گشتند و آیاتی درباره ی این حادثه نازل گردید و مسلمانان را از یک رشته پیروزی های دیگر خبر داد، و یادآور شد که دو نوع غنیمت نصیب آنان می شود یکی به همین زودی و دیگری پس از اندی، چنانکه فرمود: «وعدکم الله مغانم کثیرة تأخذونها فعجل لکم هاذه و کف أیدى الناس عنکم و لتکون ءایة للمؤمنین و یهدیکم صراطا مستقیما* و أخرى لم تقدروا علیها قد أحاط الله بها و کان الله على کل شى ء قدیرا؛ خدا به شما وعده غنیمت هاى بسیارى داد که به دست آورید این یک غنیمت را زودرس کرد و دست شرارت مردم را از شما کوتاه کرد (براى مصالحى ناگفتنى) و براى اینکه آیتى باشد براى مؤمنین و شما را به سوى صراط مستقیم هدایت کند و غنیمت دیگرى که هنوز بدان دست نیافته اید خداوند به آن احاطه دارد و خدا بر هر چیزى قادر است.» (فتح/ 20- 21)
در این دو آیه به سه نوع غنایم اشاره است:
1- غنایم مؤجل یا مدت دار «وعدکم الله مغانم کثیرة»
2- وغنایم معجل یا سریع «فعجل لکم هذه»
3- غنایم غیر مقدور «وأخری لم تقدروا علیها»
مقصود از غنایم نخست غنیمتهایی است که در فاصله های بعدی نصیب مسلمانان خواهد گشت و می توان غنایم به دست آمده در جنگ «هوازن» را مصداق روشن آن دانست. و مقصود از غنایم دوم (معجل) غنایمی است که در فاصله ی بسیار کمی در سال هفتم هجرت نصیب آنان گردید و روشن ترین مصداق آن غنایم «خیبر» است که با «فتح قریب» تفسیر یکسان دارد. و مقصود از غنایم غیر مقدور، فتوحاتی است که مسلمانان بر آن پس از درگذشت پیامبر گرامی (ص)، دست یافتند.
در این جا احتمال دیگری نیز وجود دارد که بر فرض صحت، تطبیقات قبلی را دچار خدشه می سازد و آن اینکه اگر صلح حدیبیه را یک نوع پیروزی به شمار آوریم چرا مقصود از «فعجل لکم هذه» همین پیروزی و اغتنام سیاسی نباشد که در این سفر نصیب آنان گردید در این صورت غنایم معجل با فتح قریب تفسیر یکسان نخواهند داشت، بلکه مقصود از معجل، پیروزی «حدیبیه» و مقصود از فتح قریب، همان فتح خیبر خواهد بود. و به عبارت دیگر: مقصود از غنایم غیر معجل که در آغاز آیه ی دوم آمد «وعدکم الله مغانم کثیرة» غنایم خیبر خواهد بود. و غنایمی که در پرتو عنایات الهی بر آن دست خواهند یافت، غنایمی خواهد بود که در جنگ «حنین» و «هوازن» نصیب مسلمانان گردید.

 


منابع :

  1. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 17

  2. پژوهشکده تحقيقات اسلامي سپاه- ارزیابی سیاسی و نظامی جنگهای پیامبر

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110152