اثر بینش توحیدی

وقتی بینش کسی چنین بشود که: حیات تنها از آن خداست و دیگری ذاتا مرده است، چنانکه از ظاهر آیه ی «إنک میت و إنهم میتون؛ تو و دیگران هم اکنون مرده اید.» (زمر/ 30) استفاده می شود، هرگز به خود نمی بالد، خود را مرده می پندارد نه زنده و هیچ گاه گرفتار تسویف و آرزوی دراز نمی گردد. آن کس که چنین می اندیشد که هرچه در من ظهور کرده از آن خداوند است و من ذاتا از خود چیزی ندارم هرگز به خود اجازه ی گناه نمی دهد و دست به تباهی نمی زند، مثلا صورتی که درون آینه است اگر موجودی خارجی بود و می فهمید که از خود چیزی ندارد و غیر را نشان می دهد و مقدورش بود که کاری را انجام دهد، هرگز بدون دستور صاحب صورت کاری انجام نمی داد، زیرا چنین موجودی نتایج تلخ تبهکاری را هم مشاهده می کند و باطن گناه را که «رین» و «غسلین» و «ضریع» و تیغ است، خواهد دید و معصومانه از تباهی فاصله می گیرد، و درون رشا را که همان «رجیع» حیوان سمی و تهوع افعی است، دیده و هرگز دست به عصیان دراز نمی کند.
اگر موحد به این حد رسید که از خود چیزی ندید و همه ی فیضها را از آن خدای سبحان دانست نه خود را بر دیگران تحمیل می کند و نه دیگران را به سوی خود دعوت، و نه اجازه می دهد کسی بر دیگری حکومت کند بلکه همه را به سوی خدا فرا می خواند. از این رو خدای سبحان به پیامبرش می فرماید: «قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمة سواء بیننا و بینکم ألا نعبد إلا الله و لانشرک به شیئا و لایتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله؛ بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.» (آل عمران/ 46) تو منادی وحدت باش و ندای توحید سر بده، یعنی بینش تو بینش توحیدی است، نه کسی را به سوی خود دعوت می کنی و نه خود را بر دیگری تحمیل. پس حاضر نباش که کسی خود را بر دیگری تحمیل کند.
خداوند در این آیه ی شریفه، ابتدا توحید عبادی را ذکر می کند سپس نفی شرک و بعد از آن نفی اتخاذ ارباب؛ همه ی این معارف بلند بر اثر آن بینش توحیدی است چون بینش توحیدی رسول خدا از موحدان دیگر عالیتر است لذا انسان کامل بوده و افضل از دیـگران است خـدای سبحان به پـاس خلقت این گونه افراد به خـود لقب ”أحسن الخالقین“ سوره ی مؤمنون آیه ی 14، می دهد چون موجودی را آفریده که «أحسن تقویم؛ در نيكوترين اعتدال.» سوره ی تین آیه ی 4، است، گرچه او هرچه را آفریده زیبا آفریده: «الذی أحسن کل شیء خلقه؛ همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده.» (سجده / 7) ولی درباره ی هیچ موجودی نفرموده من او را در ”أحسن تقویم“ آفریدم و در هنگام آفرینش هیچ موجودی به خود نبالید مگر درباره ی انسان، انسانی که چهره ای ملکوتی دارد وگرنه، درباره ی افرادی که مادی می اندیشند می فرماید: زمینی که روی آن پا می گذاری از تو مستحکمتر، و کوهی که در دامنه ی آن حرکت می کنی از تو سرفرازتر و آسمانی که بر تو سایه می افکند از تو شدیدتر و ستبرتر است، تو محدود و محاط به موجوداتی هستی که همه از تو بزرگتر، شریفتر و عظیمترند و به متفکر الهی می گوید تو کاری انجام می دهی که از کوهها، زمین و آسمانها بر نمی آید مانند حمل حقیقت قرآن.
پس انسانی ارزشمند است که بینش توحیدی دارد و اگر خدای سبحان به رسول خود بها می دهد برای همان بینش توحیدی اوست، رسول گرامی (ص) این معنا را به خوبی مشاهده می کند که: «کل شیء هالک إلا وجهه؛ جز ذات او همه چيز نابود شونده است.» (قصص/ 88) این مشتق، در حال استعمال شده، یعنی هم اکنون همه ماسوی هالکند منتها بینش توحیدی می خواهد تا آن را ببیند. انسان پس از مرگ می فهمد که در دنیا هم هالک بوده. اگر از هر پدیده ای خصوصیت «داخل فی الأشیاء» را بگیرید، چیزی برای او باقی نمانده و سراب می شود و چون بینش توحیدی پیغمبر اکرم از سایر انبیا بیشتر بود خداوند او را به آن بارگاه رفیع رساند و برای او ارجی قایل شد که برای هیچ انسان و پیامبری قایل نشد.

 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 271

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110270