برجسته ترین ولی

با فحص و تدبر در آیات قرآن کریم می بینیم، هر جا سخن از توحید است خدای سبحان پیامبر را به ادای آن مأمور می کند. در مواردی که دستور به گفتن «قل» می دهد، اگر درباره توحید باشد، نقش مستقیم آن به عهده رسول خداست زیرا همه ی معارف قرآن به قلب پیامبر القا شد و اگر قلب انسان کامل این معارف را به خوبی تلقی کرد، موحد ناب می شود و مجاری ادارکی و تحریکی وی هم در پرتو توحید قلب، موحد خواهد بود. خداوند در این باره فرمود: «نزل به الروح الأمین* علی قلبک؛ روح الامين آن را بر دلت نازل كرد.» (شعراء/ 194- 195) معارفی که بر اساس توحید تنظیم شد در قلب پیامبر تجلی کرد و اگر قلب، مجلای وحدانیت حق بود، همه اوصاف نفسانی مجلای توحید حق و همه ادراکها و تحریکها هم در مسیر توحید حق خواهد بود، لذا خداوند به رسولش امر می کند که بگو: «إنی أمرت أن أکون أول من أسلم؛ من مأمور شدم اولین مسلمان باشم.» (انعام/ 14) این امر خدای سبحان، باعث اعتبار رسول گرامی شد.
اسلام و انقیاد در سراسر وجود مبارک پیامبر اکرم (ص) ظهور کرد. تحصیل سیره ی علمی، اعتقادی و اخلاقی توحیدی، بستگی به اسوه قرار دادن سیره ی علمی، عقاید، خلق عظیم، اعمال صالحه و شهود آن حضرت دارد. خدای سبحان سر امتیازات آن حضرت را موحد بودن او می داند چون وجود او در توحید ناب ذوب شده، مرضی و مجلای آثار خدای سبحان است، آثار و فیوضات خدای سبحان به نحو تجلی و افاضه (نه به نحو تفویض یا شرک) در آن حضرت متجلی است و خدای سبحان همه ی خواسته های او را گرامی می دارد، زیرا در حقیقت، مشیت او محصول مشیت خدا و اراده ی او، محصول اراده خدا و قلب او ظرف اراده ی خدای سبحان است، همانطور که از ائمه (ع) رسیده است «قلوبنا أوعیة لمشیة الله؛ یعنی دلهای ما ظروف اراده حق است.» اراده ی حق که صفت فعل است، مظهر می خواهد و قلب اولیای الهی مظهر اراده حق است، و نبی اکرم (ص) از برجسته ترین اولیای خداست.
خدای سبحان در بسیاری از آیات قرآن کریم مسئله توحید را به نبی اکرم (ص) آموخت، در هر موردی که می گوید: «قل» یعنی خودت مضمون آن را که مقول است بیاب، مشاهده کن و بعد به مردم برسان، نه اینکه فقط به مردم ابلاغ کن، دیگران در حد علم حصولی و صورت ذهنیه معنای آن را دریافت می کنند تا به مقدار هستی خودشان در سایه ی عمل، آن علم حصولی را به علم شهودی تبدیل کنند و در نتیجه در قوس صعود برابر همان قوس نزول ترقی کنند، اما حضرت رسول اول در مرحله ی شهود است بعد در مرحله ی ابلاغ، اینکه خدا می فرماید: «قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون؛ بگو: خدا [نازل کرده است]، آن گاه آنها را واگذار که در یاوه گویى خصمانه خود بازى کنند.» (انعام/ 91) با همین معنا توحید را در قلب نبی اکرم (ص) تعبیه می کند و حضرت رسول را شاهد وحدانیت حق قرار می دهد و سپس وی را اعزام می کند، او قبل از اینکه رسول باشد، شاهد و قبل از اینکه مبلغ باشد، ناظر است، ابتدا می نگرد بعد مشهود خود را ابلاغ می کند و یافته های آن حضرت (ص) در همه ی وجود مبارکش اثر می گذارد، لذا آن حضرت موحد کاملی است. با همه خواسته های مقبول و دعاهای مستجاب، زیرا جز خواسته حق را نمی خواهد و جز چیزی که خدا بخواهد، دعا نمی کند.
مستجاب الدعوه بودن اولیای خدا برای آن است که قلوبشان ظرف اراده ی خداست. خدای سبحان جوامع بشری را در تمام امور به قرآن و پیغمبر ارجاع داد یعنی آنچه قرآن می گوید و آنچه پیغمبر (ص) مشاهده می کند یا می اندیشد و به آن معتقد و متخلق و عامل است حق است «یدور مع الحق حیث ما دار» خداوند رسول گرامی اسلام را مظهر بسیاری از اوصاف خود شمرده فرمود: «خدا عادل است رسول گرامی هم از ظلم منزه.» او در صفات ثبوتی و سلبی مظهر خدای سبحان است، آنچه را موجود کامل باید دارا باشد، خدای سبحان بالذات و بالاصاله آن را داراست، پیغمبر هم داراست، از هر نقصی که موجود کامل باید منزه باشد، خدای سبحان منزه و مبراست، وجود مبارک پیغمبر هم منزه است؛ لذا خدای سبحان او را عدل کلامش و تالی تلو خود قرار داد و فرمود: به خدا و پیغمبر مراجعه کنید. وقتی گفته می شود خدا و پیغمبر یعنی ظاهر و مظهر، یعنی خالق و مخلوق و مانند آن، وگرنه هیچ گونه عدل و هم عرض بودن برای ممکن با واجب درست نیست، خواه آن ممکن صادر اول و ظاهر اول باشد، یا صوادر و ظواهر بعدی. 

 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 188

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110304