ویژگی بنیان گذاران حکومت اسلامی

رسول اکرم که دارای بینش توحیدی بود، در خوف و رجا هم موحد بود، و فقط کسانی می توانند مؤسس حکومت اسلامی بوده و آن را تحکیم کنند که در خوف و رجا موحد باشند. آن کس که اصلا نمی ترسد، فرضا حکومت هم تشکیل دهد، حکومت الحادی خواهد بود و کسی که هم از خدا می ترسد و هم از غیر خدا، توان تشکیل حکومت، نصیب او نمی شود، کسی می تواند حکومت اسلامی تشکیل دهد که فقط از خدا بترسد، او چون از غیر خدا نمی ترسد می تواند نظام و حکومتی تشکیل دهد و چون از خدا ترس دارد حکومتش، اسلامی خواهد بود. این دو بخش سلب و اثبات در بسیاری از آیات آمده است:
1 ـ در سوره بقره بعد از تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه، می فرماید: «فلاتخشوهم و اخشونی ولأتم نعمتی علیکم و لعلکم تهتدون؛ پس از آنان نترسيد و از من بترسيد تا نعمت‏ خود را بر شما كامل گردانم و باشد كه هدايت‏ شويد.» (بقره/ 150) فقط از من بترسید و از دیگران هراسی نداشته باشید زیرا کاری از دیگران ساخته نیست. اگر در جبهه جنگ با کافران صدماتی دیدید، رنج آن روز در گذر است و چیزی از شما کاسته نمی شود بلکه ثواب آن در نامه ی عمل شما ثبت می شود: «ولاینالون من عدو نیلا إلا کتب لهم به عمل صالح؛ از دشمنى غنيمتى به دست نمى‏ آورند مگر اينكه به سبب آن عمل صالحى براى آنان [در كارنامه‏ شان] نوشته مى‏ شود.» (توبه/ 120) موحد هر گزندی را در راه خدا ببیند به عنوان عمل صالح برای او ثبت خواهد شد.
2 ـ «ألم تر إلی الذین قیل لهم کفوا أیدیکم و أقیموا الصلوة و اتوا الزکوة فلما کتب علیهم القتال إذا فریق منهم یخشون الناس کخشیة الله أو أشد خشیة و قالوا ربنا لم کتبت علینا القتال لو لا أخرتنا إلی أجل قریب قل متاع الدنیا قلیل و الاخرة خیر لمن اتقی و لاتظلمون فتیلا؛ آیا ندیدى کسانى را که به آنان گفته شد: [فعلا] دست از جنگ بدارید و نماز برپا دارید و زکات بدهید، ولى وقتى که کارزار بر آنها مقرر شد، به ناگاه گروهى از آنها از مردم (مشرک) مى ترسیدند مانند ترسیدن از خدا یا بالاتر از آن، و گفتند: پروردگارا! چرا بر ما جنگ را مقرر داشتى؟ چرا ما را تا مدتى کوتاه مهلت ندادى. بگو: بهره ى دنیا ناچیز است و آخرت براى کسى که تقوا پیشه کند بهتر است و ذره اى به شما ستم نخواهد رفت.» (نساء/ 77)
گروهی وقتی دستورهای جبهه و جنگ به آنها اعلام شود از مردم می ترسند، همان اندازه که از خدا و جهنم الهی ترس دارند اینها در خوف موحد نیستند. در ادامه درباره ی ضرورت مرگ می فرماید: هر کجا باشید، مرگ به سراغتان خواهد آمد گر چه در قصرهای مستحکم و گچ کاری شده باشید. چنین نیست که اگر کسی در جبهه دفاع حضور پیدا نکرد، بتواند بیش از حد مقدر خود بماند «أینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیدة؛ هر كجا باشيد شما را مرگ درمى ‏يابد هر چند در برجهاى استوار باشيد و اگر [پيشامد] خوبى به آنان برسد مى‏ گويند اين از جانب خداست.» (نساء/ 78) پس فرار از جبهه فرار از مرگ نیست. «وقالوا لاتنفروا فی الحر قل نار جهنم أشد حرا لو کانوا یفقهون؛ گفتند در اين گرما بيرون نرويد بگو اگر دريابند آتش جهنم سوزان‏تر است.» (توبه/ 81) می گویند: در تابستان گرم به جبهه نروید، بگو حرارت و آتش جهنم گرمتر و سوزنده تر از حرارت دنیاست، اینان از علل و عوامل طبیعی می ترسند، همان طور که از خدا می ترسند، گرفتار شرک در خوفند و توان تشکیل حکومت را ندارند.
3 ـ در سوره مائده به مسئله توحید در خوف اشاره کرده و دستیابی به حکومت و ولایت را به توحید در خوف موکول می کند: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم واخشون الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا؛ امروز دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام نموده و اسلام را به عنوان دین کامل برای شما پسندیدم. شما در خوف و خشیت، موحد و یکتاشناس و یکتاپرست باشید. از خدا بترسید و از غیر خدا نترسید.» (مائده/ 3) خوف معادل رجاست و موحد در خوف موحد در رجا هم هست. کسی که هراسناک باشد که اگر به غیر تکیه نکند سودی از او زایل می شود، او به غیر خدا امیدوار است در رجا مشرک. پس اگر انسان در خوف با همه ی ابعادش موحد بود، در رجا هم موحد خواهد بود، لذا فرمود: «فلاتخشوا الناس واخشون؛ از مردم نترسيد و از من بترسيد.» (مائده/ 44) و به رسول گرامی اسلام فرمود: «مؤمنین را به حضور در جبهه تشویق و ترغیب کن اما فقط خودت مکلفی، اگر دیگران صحنه دفاع را ترک کردند، تو صحنه را ترک نکن.»
4 ـ «انما یعمر مساجدالله من امن بالله و الیوم الاخر و أقام الصلوة و اتی الزکوة و لم یخش إلا الله؛ مساجد خدا را تنها کسى آباد مى کند که به خدا و روز واپسین ایمان آورده و نماز برپا داشته و زکات داده و جز از خدا نترسیده است، پس امید است که اینان از هدایت یافتگان باشند.» (توبه/ 18) تنها کسی که در خوف موحد است می تواند مسجد را از نظر معنوی و صوری بنیانگذاری و بازسازی کند. آنکه از فقر و حوادث روزگار می ترسد، معمار مراکز عبادی نخواهد بود. قرآن کریم مساجد را به عنوان بیوت نور معرفی می کند، گرچه خدای سبحان ”نور السموات و الأرض“ است اما این نور، نور گسترده و عام خدا است، نور خاصی هم برای خدا ثابت است چنانکه فرمود: «یهدی الله لنوره من یشاء؛ خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى ‏كند.» (نور/ 35) خدای سبحان افراد مخصوص را به فراگیری این نور خاص هدایت می کند، وگرنه در شمول نور عام، اراده ی خاص دخیل نیست در حالی که خداوند فرمود: ”من یشاء“ و آن نور خاص است که در همه جا و هر مرکز و کانونی نیست بلکه در مراکز مخصوص ظهور دارد.
«فی بیوت أذن الله أن ترفع ویذکر فیها اسمه؛ [آن نور هدایت] در خانه هایى است که خدا رخصت داده که ارجمندش دارند و نام خدا در آنها یاد شود.» (نور/ 36) مانند کعبه و مساجد و مشاهد ائمه (ع)، اینها بیوتی هستند که خدای سبحان، اذن رفعت آنها را داده و منظور، تنها بیت سنگ و گل نیست بلکه محدوده نبوت، رسالت، خلافت، امامت و ولایت هم منظور است چنانکه فرمود: «و لمن دخل بیتی مؤمنا؛ و هر کس که با ایمان به خانه من در آید.» (نوح/ 28) پس گذشته از اینکه خانه های گلی نظیر، مسجد و کعبه و مشاهد مشرفه بیوت نورانی است، خانه های معنوی هم بیوت نورانی هستند و در حقیقت نور معنوی آنها موجب نورانیت خانه های مادی شده است، بنابراین، معماران بیوت الهی مردانی هستند که در خوف موحد باشند و تنها انجام اعمال عبادی کافی نیست.
5 ـ «إنما هو إله واحد و إیای فارهبون؛ او خدايى يگانه است پس تنها از من بترسيد.» (نحل/ 51) تقدیم إیای با تخلل «فاء» دلالت بر حصر دارد، یعنی فقط از من بترسید، و کسره نون حاکی از حذف یای متکلم است، جمله ی از من بترسید، دوبار تکرار شده یکی قبل از امر ”فارهبون“ که فرمود: ”إیای“ و دیگری بعد از امر، که از کسره ی نون استنباط می شود تا نشانه اهتمام قرآن کریم به توحید در رهبت و خوف باشد. مسئله ی بیم و هراس، هر روز در غالب شئون زندگی ظهور دارد و نتیجه ی آن تجلی توحید در شئون روزانه خواهد بود.
6 ـ «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون أحدا إلا الله و کفی بالله حسیبا؛ همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى‏ كنند و از او مى‏ ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند و خدا براى حسابرسى كفايت مى‏ كند.» (احزاب/ 39) مفاد آیه در ستایش مبلغان الهی است می فرماید: آنان در ابلاغ پیام الهی از خدا می ترسند و از غیر خدا هراسی ندارند و در رساندن پیام، قصور و تقصیری روا نمی دارند. کسی که از غیر خدا می ترسد، به میل او عمل کرده و از او مدد می طلبد. قرآن کریم در معرفی عده ای از علمای اهل کتاب می فرماید: آنان اموال مردم را به باطل می خورند و انجیل و تورات را به میل مردم تفسیر می کنند. مالی که بر اساس حلیت دینی اخذ نشود، غیر شرعی بوده و خوردن آن اکل به باطل است. و درباره ی مبلغان راستین می گوید: آنان رسالت الهی را بدون قصور و تقصیر، بدون کم و زیاد و با ترس از خدا و بدون هراس از غیر خدا می رسانند. و باز در وصف عالمان دین فرمود: فقط علمای دینی از خدا می ترسند، زیرا علم توحید انسان را خدا ترس و در ترس هم موحد می کند، علمای دین نه مانند ملحدان متهورند و نه چون مشرکان برای خدا شریکی در خوف قایلند.
خدای سبحان پیغمبر اکرم (ص) را به همین دو وصف ثبوتی و سلبی می ستاید، برای این که موحد همه کمالات را مظهر خدای سبحان می داند و هیچ مظهری بدون اذن «ظاهر» تأثیر ندارد، لذا موحد همه ی مظاهر را تحت پوشش اذن خدای سبحان می نگرد و بر همین اساس، از آن حضرت (ص) نقل شده که هرگز در تمام دوران پر افتخار حیاتش «لیت» و «لعل» و مانند آن نداشت، زیرا خدای سبحان را حکیم و حاکم به عواقب امور و حوادث گوارا و ناگوار را امتحان الهی می دانست البته موحد در هر حال سربلند و پیروز از عهده ی امتحان به در می آید برای اینکه انسان موحد مظهر ولایت حق و ولایت مظهر تام توحید است.
از امام صادق (ع) و پیغمبر اکرم (ص) نقل شده: «تنها چیزی که انسان را به بهشت می برد، اخلاص در توحید و گفتن کلمه ی ”لاإله إلا الله“ با اخلاص است، اخلاص این کلمه در آن است که به همه ی احکام الهی عمل شود و کلمه توحید مانع از ارتکاب گناه گردد، و در محبت اهل بیت کوتاهی نشود.» وقتی از پیغمبر اکرم (ص) سؤال کردند، «اخلاص این کلمه چیست؟» فرمود: «عمل کردن به آنچه من بدان مبعوث شده ام و محبت اهل بیت من.» عرض کردند: «محبت اهل بیت شما و پذیرش ولایت آنها جزو اخلاص این کلمه است؟» فرمود: «آری.» بنابراین اگر کسی ولایت نداشت چون اخلاص، آن کلمه را همراهی نکرده، رفته رفته از دل رخت بر می بندد، لذا در معاد بدون توحید محشور می گردد و اگر کسی ولی الله بود، در حقیقت مظهر «هو الولی» شده و در همه ی شئون، موحد کامل است و احترام به او، احترام به خدای سبحان است دیگران هم موظفند در پیشگاه او مطیع باشند، و اوست که می تواند میانجیگری و شفاعت نیز داشته باشد.
 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 217

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110320