اجر رسالت رسول اکرم

خدای سبحان به پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «إن لک لأجرا غیر ممنون؛ تو اجری بیکران داری.» (قلم/ 3) و «من» در اجر تو نیست. خدای سبحان، نعمتهایی را که به اولیای خویش اعطا می کند، نظیر صابران به حساب در نمی آید: «یوفیهم أجورهم؛ پاداششان را تمام به ايشان عطا كند.» (آل عمران/ 57) «یرزقون فیها بغیر حساب؛ در آن جا بى حساب روزى داده مى شوند.» (غافر/ 40) چون بیکران است. در اینجا نیز، با جمله ی اسمیه و حرف تأکید و نشانه های دیگر تأیید می کند که: قطعا تو اجری بیکران داری که مقطوع و قابل شمارش نیست، یعنی آن قدر عطایای ما فراوان است که به حساب در نمی آید، نه اینکه ما بی حساب چیزی به کسی می دهیم، چون همه ی کارهای خدای سبحان روی حساب و هندسه است: «إنا کل شیء خلقناه بقدر؛ ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريده ‏ايم.» (قمر/ 49) افعال خدا، در دنیا، برزخ، قیامت، بهشت، جهنم، همه بر اساس نظم و تقدیر است. خدا هم به پیغمبر می فرماید: تو اجری بیکران داری و هم مستقیما به او می فرماید: بگو اجرم بر خداست و اثبات اجر بر خدا نه بدان معناست که خدا مرا بهشت می دهد، زیرا اجر علی الله غیر از: «لهم جنات تجری من تحتها الأنهار؛ برایشان باغ هایى است که از پاى درختانش نهرها جارى است.» (بقره/ 25) است، بلکه جنة اللقاء و مانند آن منظور است.
انسان بدون اجر کاری انجام نمی دهد، انسان مخلص نیز کار را برای غیر خدا انجام نمی دهد، چون کسی که حامل پیام: «ألا لله الدین الخالص؛ آگاه باش که عبادت و دین خالص براى خداست.» (زمر/ 3) و «له الدین واصبا؛ صوب و خلوص از آن خداست.» (نحل/ 52) و «فاعبدالله مخلصا؛ پس خدا را در حالى كه اعتقاد [خود] را براى او خالص ‏كننده ‏اى عبادت كن.» (زمر/ 2) است رسالت خویش را به شائبه ی دنیایی مشوب نمی سازد و پاداش خویش را تنها از خدا مسئلت می کند، همه ی انبیا بنده مخلص خدایند و بنده ی مخلص کاری را جز برای رضای خدا نمی کند و از غیر او نیز طمعی ندارد.
این بخش از آیات قابل حمل است اما آن دسته از آیات را که می فرماید: «من پاداشی جز مودت در قربی از شما نمی خواهم» یا «من از شما اجری نمی خواهم مگر اینکه کسی بخواهد راه خدا را طی کند» یا «اجری که خواستم نفعش به خودتان عاید می شود» باید توجیه کرد. در بخشی از این آیات می فرماید:
«مزد رسالت من علاقه و محبت شما به خاندان عصمت و طهارت است.» و در قسم دیگر می فرماید: «تنها اگر راه خدا را طی کنید اجرم را داده اید.» و در بخش سوم می فرماید: «مزدهایی که از شما مسئلت کردم تنها به نفع شماست.» آیا از غیر خدا اجر طلب کردن با اخلاص، سازگار است یا نه؟ آیا پیامبری که نه تنها مخلص (به کسر) است بلکه مخلص (به فتح) هم هست از غیر خدا چیزی می طلبد؟ اگر مزد خواهی با اخلاص سازگار نیست پس چرا پیغمبر، از مردم دوستی اهل بیت (ع) را به عنوان اجر خواست و اگر سازگار است پس مودت در قربی چگونه می تواند اجر رسالت باشد؟ با اینکه سودش به خود امت برمی گردد نه پیغمبر! آیا این دو اجر، دو تا هستند یا یکی؟ با اینکه ظاهر هر دو تعبیر مفید حصر است.
رسول خدا (ص) می فرماید: «مزد من فقط آن است که با اهل بیت من مودت داشته باشید.» و در آیه ی دیگر می فرماید: «مزد من فقط آن است که شما راه خدا را طی کنید.» آیا این دو حصر با هم سازگارند؟ از طرفی دیگر اجر باید به سود اجیر باشد نه مستأجر وگرنه جمع عوض و معوض لازم می آید، افزون بر این، حصر اجر در هر کدام از دو چیز یاد شده با اثبات اجر دیگر منافات دارد، البته تدبر در آیات، حل هر سه مطلب را عهده دار است و برای حل آنها توجه به بعضی از اصول قرآنی لازم است و در طلیعه آنها این اصل قرار دارد که به ما دستور داده شد شما اهل بیت عصمت و طهارت را بر قله ی رفیع آیات الهی قرار دهید، یعنی آیات قرآن، ظاهری دارند و باطنی، باطن نیز باطنی دارد و برای معارف قرآن کریم درجاتی است.
شما برجسته ترین چهره ی باطنی قرآن را به اهل بیت اختصاص دهید! قبلا باید دید آیا خدای سبحان در آفرینش عالم و آدم مزدی می خواهد یا نه؟ همان تعبیری که خدا برای خود دارد، برای مظهر اسم اعظم، یعنی پیغمبر نیز دارد! به استثنای فرقی که بین احمد (ص) و احد عز و جل، خالق و مخلوق، رب و عبد، غنی و فقیر، وجود دارد (و کفی بذلک فرقا). چون رسول اکرم (ص) خلیفه و مظهر اسم اعظم خداست و خلیفه نمودار مستخلف و مظهر نمایه ی ظاهر است، لذا پیامبر گرامی از مردم مزد طلب نمی کرد، گرچه برای او اجر بود و اجرش به عهده خدا قرار داشته و دارد و تنها ذات اقدس الهی غنی محض و به طور مطلق بی نیاز از اجر است. توضیح اینکه خدای سبحان می فرماید: "به شما هستی دادیم و این هستی، رایگان است و طمعی در آن نداشتیم" نعمتهای خدا ابتدایی است نه آنکه در برابر و برای چیزی باشد، نه سابقه ای بود که شما از خداوند استحقاق هستی داشته باشید نه لاحقه ای در کار است که خداوند شمارا آفریده باشد تا به هدفی برسد، پس کار خدا، نه «مفعول له حصولی» دارد و نه «مفعول له تحصیلی».
کار خدا «تا» بر نمی دارد چون غنی محض و کمال صرف است، هر فاعلی کارش را برای نیل به کمال می کند ولی خود کمال محض کارش را برای چیزی انجام نمی دهد بلکه چون کمال نامحدود است، کار از او نشأت می گیرد و چون عین قدرت و اختیار است از قدرت محض و اختیار صرف، فیض تنزل می کند و چون حکیم است کارش منفعت و مصلحت دارد و یاوه نیست: «ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون؛ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.» (ذاریات/ 56) جمله ی ”إلا لیعبدون“ حصر است یعنی تنها مزد آفرینش عبادت است یعنی برای اینکه شما عبادت کنید، نه اینکه من معبود بشوم، پس اصل خلقت برای اجر است و مزد خلقت هم عبادت و این هدف خلقت است نه هدف خالق، بعد هم می فرماید: «إن تکفروا أنتم ومن فی الأرض جمیعا فإن الله لغنی حمید؛ شما و همه مردم روی زمین، اگر کفر بورزید آسیبی به خدا نمی رسد چون او غنی محض است.» (ابراهیم/ 8)
در جای دیگر می فرماید: هدف خلقت، که اجر خلقت محسوب می شود نه خالق، سودش تنها به خودتان عاید می شود: «من اهتدی فإنما یهتدی لنفسه و من ضل فإنما یضل علیها؛ هر که به راه آید، تنها به سود خود به راه آمده، و هر که بیراهه رود تنها به ضرر خود بیراهه رفته است.» (اسراء/ 15) یا «من کفر فعلیه کفره و من عمل صالحا فلأنفسهم یمهدون؛ هر که کفر ورزد، کفرش به زیان اوست، و کسانى که کار شایسته کنند، پس [فرجام نیک را] به سود خودشان آماده مى کنند.» (روم/ 44) یا «و من عمی فعلیها؛ و هر که کورى کند [و ننگرد] به زیان اوست.» (انعام/ 104)
«لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت؛ هر چه نیکى کرده به سود او و هر چه بدى کرده وبال اوست.» (بقره/ 286) خدا حکیم بوده و بر کار او حکمت و منفعت بار است و این حکمت و منفعت و مصلحت به سود مردم است نه به نفع خدا، لذا با لسان حصر فرمود: "من جز برای تکامل عبادی شما، شما را نیافریدم و این هدف هم به سود شماست."

 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 332

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110425