براهین فلسفی اثبات خداوند

مقدمه

دلایلى که براى اثبات وجود خداى متعال اقامه شده فراوان و داراى اسلوبهاى گوناگونى است و به طور کلى مى توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
الف) دسته اول: دلایلى است که از راه مشاهده آثار و آیات الهى در جهان اقامه مى شود مانند دلیل نظم و عنایت که از راه انسجام و همبستگى و تناسب پدیده ها وجود طرح و هدف و تدبیر حکیمانه کشف و ناظم حکیم و مدبر علیم براى جهان اثبات مى گردد این دلایل در عین حال که روشن و دلنشین و خرسند کننده است پاسخگوى همه شبهات و وساوس نیست و در واقع بیشتر نقش بیدار کردن فطرت و به آگاهى آوردن معرفت فطرى را ایفاء مى کند.
ب) دسته دوم: دلایلى است که از راه نیازمندى جهان وجود آفریدگار بى نیاز را اثبات مى کند مانند برهان حدوث که از راه مسبوق بودن پدیده ها به عدم و نیستى نیازمندى ذاتى آنها اثبات مى شود و سپس به کمک ابطال دور و تسلسل آفریننده بى نیاز اثبات مى گردد یا برهان حرکت که از راه نیازمندى حرکت به محرک و محال بودن تسلسل محرکات تا بى نهایت وجود خدا به عنوان نخستین پدید آورنده حرکت در جهان اثبات مى شود یا دلایلى که از راه ابداعى بودن نفوس و صور جوهریه و عدم امکان صدور آنها از فاعلهاى طبیعى و مادى وجود علت هستى بخش و بى نیاز اثبات مى گردد این دلایل نیز کمابیش نیازمند به مقدمات حسى و تجربى مى باشد.
ج) دسته سوم: دلایل فلسفى خالص است که از مقدمات عقلى محض تشکیل مى شود مانند برهان امکان و برهان صدیقین این دسته از براهین ویژگیهاى خاصى دارند نخست آنکه نیازى به مقدمات حسى و تجربى ندارند دوم آنکه شبهات و وساوسى که در پیرامون دیگر دلایل مطرح مى شود به اینها راه نمى یابد و به دیگر سخن از اعتبار منطقى بیشترى برخودار است و سوم آنکه مقدمات این براهین کمابیش مورد حاجت در دیگر استدلالات نیز هست مثلا هنگامى که ناظم و مدبر حکیم یا محدث یا محرک اول اثبات شد باید براى بى نیازى ذاتى و واجب الوجود بودن او از مقدماتى استفاده کرد که در براهین دسته سوم مورد استفاده قرار مى گیرند. با این همه سایر دلایل مزیتى دارند که دسته سوم فاقد آن است و آن عبارت است از اینکه براهین دسته سوم تنها موجودى را به عنوان واجب الوجود اثبات مى کند و اثبات علم و قدرت و حکمت و حتى جسم نبودن و مغایرت او با عالم مادى نیازمند به براهین دیگرى است. در اینجا تنها به ذکر بعضى از براهین دسته سوم بسنده مى کنیم که به اثبات واجب الوجود مربوطندند پرداخته می شود.

برهان اول: برهان امکان و وجوب ابن سینا

یکى از براهین معروف فلسفى ابن سینا براى اثبات واجب الوجود برهانى است که به نام برهان امکان یا برهان امکان و وجوب نامیده مى شود و از چهار مقدمه تشکیل مى یابد.
1) هیچ ممکن الوجودى ذاتا ضرورت وجود ندارد یعنى هنگامى که عقل ماهیتش را در نظر مى گیرد آن را نسبت به وجود و عدم یکسان مى بیند و صرف نظر از وجود علت ضرورتى براى وجود آن نمى بیند. این مقدمه بدیهى و بى نیاز از اثبات است زیرا محمول آن از تحلیل مفهوم موضوع به دست مى آید و فرض ممکن الوجود بودن عینا فرض نداشتن ضرورت وجود است.
2) هیچ موجودى بدون وصف ضرورت تحقق نمى یابد یعنى تا هنگامى که همه راههاى عدم به روى آن مسدود نشود به وجود نمى آید و به قول فلاسفه الشى ء ما لم یجب لم یوجد به دیگر سخن موجود یا ذاتا واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و یا ممکن الوجود است و چنین موجودى تنها در صورتى تحقق مى یابد که علتى آن را ایجاب کند و وجود آن را به سر حد ضرورت برساند یعنى به گونه اى شود که امکان عدم نداشته باشد این مقدمه هم یقینى و غیر قابل تشکیک است.
3) هنگامى که وصف ضرورت مقتضاى ذات موجودى نبود ناچار از ناحیه موجود دیگرى به آن مى رسد یعنى علت تامه وجود معلول را ضرورى بالغیر مى سازد. این مقدمه نیز بدیهى و غیر قابل تردید است زیرا هر وصفى از دو حال خارج نیست یا بالذات است و یا بالغیر و هنگامى که بالذات نبود ناچار بالغیر خواهد بود پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودى است اگر بالذات نباشد ناچار در پرتو موجود دیگرى حاصل مى شود که آن را علت مى نامند.
4) دور و تسلسل در علل محال است این مقدمه هم یقینى است. با توجه به این مقدمات برهان امکان به این صورت تقریر مى شود موجودات جهان همگى با وصف ضرورت بالغیر موجود مى شوند زیرا از یکسوى ممکن الوجود هستند و ذاتا وصف ضرورت را ندارند مقدمه اول و از سوى دیگر هیچ موجود بدون وصف ضرورت تحقق نمى یابد مقدمه دوم پس ناچار داراى ضرورت بالغیر مى باشند و وجود هر یک از آنها به وسیله علتى ایجاب مى شود مقدمه سوم. اکنون اگر فرض کنیم که وجود آنها به وسیله یکدیگر ضرورت مى یابد لازمه اش دور در علل است و اگر فرض کنیم که سلسله علل تا بى نهایت پیش مى رود لازمه اش تسلسل در علل است و هر دوى آنها باطل و محال مى باشد مقدمه چهارم پس ناچار باید بپذیریم که در راس سلسله علتها موجودى است که خود به خود ضرورت وجود دارد یعنى واجب الوجود است.
این برهان را به صورت دیگرى نیز مى توان تقریر کرد که نیازى به مقدمه چهارم ابطال دور و تسلسل نداشته باشد و آن این است مجموعه ممکنات به هر صورت فرض شود بدون وجود واجب الوجود بالذات ضرورتى در آنها تحقق نمى یابد و در نتیجه هیچ یک از آنها موجود نمى شود زیرا هیچکدام از آنها خود به خود داراى ضرورتى نیستند تا دیگرى در پرتو آن ضرورت یابد و به دیگر سخن ضرورت وجود در هر ممکن الوجودى ضرورت عاریتى است و تا ضرورت بالذاتى نباشد جایى براى ضرورتهاى عاریتى نخواهد بود. نیز مى توان آن را به صورت فشرده اى تقریر کرد که موجود یا واجب الوجود بالذات است و یا واجب الوجود بالغیر و هر واجب الوجود بالغیرى ناچار منتهى به واجب الوجود بالذات مى شود کل ما بالغیر ینتهى الى ما بالذات پس واجب الوجود بالذات ثابت مى شود

برهان دوم: برهان صدیقین ابن سینا

برهان دوم برهانى است قریب المأخذ به برهان اول که از سه مقدمه تشکیل مى یابد:
1) موجودات این جهان ممکن الوجود هستند و ذاتا اقتضائى نسبت به وجود ندارند زیرا اگر یکى از آنها واجب الوجود باشد مطلوب ثابت خواهد بود. این مقدمه نظیر مقدمه اول در برهان سابق است با این فرق ظریف که در برهان سابق تکیه بر ضرورت وجود و نفى آن از ممکنات بود و در اینجا تکیه بر خود وجود است.
2) هر ممکن الوجودى براى موجود شدن نیازمند به علتى است که آن را به وجود بیاورد، این مقدمه عبارت دیگرى از نیازمندى هر معلولى به علت فاعلى است که در مبحث علت و معلول به اثبات رسید و نظیر مقدمه سوم در برهان سابق است با همان فرق که اشاره شد.
3) دور و تسلسل در علل محال است این مقدمه عینا همان مقدمه چهارم در برهان سابق است. با توجه به این مقدمات برهان به این صورت تقریر مى شود هر یک از موجودات این جهان که على الفرض ممکن الوجود هستند نیازمند به علت فاعلى مى باشند و محال است که سلسله علل تا بى نهایت پیش رود یا رابطه دور میان آنها بر قرار باشد پس ناچار سلسله علل از جهت آغاز به علتى منتهى خواهد شد که خودش نیازمند به علت نباشد یعنى واجب الوجود باشد. این برهان را شیخ الرئیس در اشارات به این صورت تقریر کرده است موجود یا واجب الوجود است و یا ممکن الوجود اگر واجب الوجود باشد مطلوب ثابت است و اگر ممکن الوجود باشد باید منتهى به واجب الوجود شود تا دور یا تسلسل لازم نیاید و آن را متین ترین برهانها دانسته و به نام برهان صدیقین نامگذارى کرده است. امتیاز این تقریر آن است که علاوه بر اینکه نیازى به بررسى صفات مخلوقات و اثبات حدوث و حرکت و دیگر صفات براى آنها ندارند اساسا نیازى به اثبات وجود مخلوقات هم ندارد زیرا مقدمه اول به صورت فرض و تردید بیان شده است.
به دیگر سخن جریان این برهان فقط منوط به پذیرفتن اصل وجود عینى است که بدیهى و غیر قابل تشکیک مى باشد و کسى مى تواند این اصل را نپذیرد که بدیهى ترین وجدانیات و معلومات حضورى خودش را هم انکار کند و مطلقا وجود هیچ موجودى حتى وجود خودش و فکرش و سخنش را هم نپذیرد. اما کسى که اصل وجود عینى را پذیرفت به او گفته مى شود وجود عینى یا واجب الوجود است و یا ممکن الوجود و فرض سومى ندارد در صورت اول وجود واجب ثابت است و در صورت دوم ناچار باید وجود واجب الوجود هم پذیرفته شود زیرا ممکن الوجود محتاج به علت است و براى اینکه دور و تسلسل لازم نیاید باید سلسله علتها منتهى به واجب الوجود گردد.
در این دو برهان چنانکه ملاحظه مى شود تکیه بر روى امکان موجودات است که صفتى عقلى براى ماهیت آنها مى باشد و از راه این صفت نیاز آنها به واجب الوجود اثبات مى شود و از این روى مى توان آنها را به یک معنى برهان لمى تلقى کرد چنانکه در درس سابق توضیح داده شد اما محور بحث را ماهیت و امکان ماهوى قرار دادن با قول به اصالت وجود چندان تناسبى ندارد از این روى صدرالمتألهین برهان دیگرى را اقامه فرموده که مزایاى ویژه خودش را دارد و آن را برهان صدیقین نامیده و برهان شیخ را شبیه به برهان صدیقین قلمداد کرده است

برهان سوم: برهان صدیقین صدر المتالهین

این برهان را صدرالمتألهین بر اساس اصول حکمت متعالیه که خود وى آنها را بیان کرده است اقامه فرموده و آن را استوارترین براهین و شایسته نام برهان صدیقین دانسته است این برهان به صورتهاى مختلفى تقریر شده ولى به نظر مى رسد که متین ترین آنها همان تقریر خود وى مى باشد و بیان آن از سه مقدمه تشکیل مى یابد.
1) اصالت وجود و اعتبارى بودن ماهیت چنانکه در درس بیست و هفتم به اثبات رسید.
2) مراتب داشتن وجود و تشکیک خاص بین علت و معلول بگونه اى که وجود معلول استقلالى از وجود علت هستى بخش ندارد.
3) ملاک نیاز معلول به علت همان ربطى بودن و تعلقى بودن وجود آن نسبت به علت و به عبارت دیگر ضعف مرتبه وجود آن است و تا کمترین ضعفى در موجودى وجود داشته باشد بالضروره معلول و نیازمند به موجود عالیترى خواهد بود و هیچگونه استقلالى از آن نخواهد داشت.
با توجه به این مقدمات مى توان برهان صدیقین را بر اساس مشرب صدرالمتألهین به این صورت تقریر کرد. مراتب وجود به استثناء عالیترین مرتبه آن که داراى کمال نامتناهى و بى نیازى و استقلال مطلق مى باشد عین ربط و وابستگى است و اگر آن مرتبه اعلى تحقق نمى داشت سایر مراتب هم تحقق نمى یافت زیرا لازمه فرض تحقق سایر مراتب بدون تحقق عالیترین مرتبه وجود این است که مراتب مزبور مستقل و بى نیاز از آن باشند در حالى که حیثیت وجودى آنها عین ربط و فقر و نیازمندى است. این برهان علاوه بر اینکه از مزایاى برهان شیخ برخودار است از چند جهت بر آن نیز برترى دارد. یکى آنکه در این برهان بر مفاهیم وجودى تکیه شده و از ماهیت و امکان ماهوى ذکرى به میان نیامده است و روشن است که چنین برهانى با اصالت وجود مناسبتر مى باشد. دوم آنکه نیازى به ابطال دور و تسلسل ندارد بلکه خودش برهانى بر ابطال تسلسل در علل فاعلى نیز هست. سوم آنکه به کمک همین برهان نه تنها وحدت بلکه سایر صفات کمالیه خداى متعال را نیز مى توان اثبات کرد.


منابع :

  1. محمدتقی مصباح يزدی- آموزش ‏فلسفه- انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی- 1366

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/111151