رابطه کتاب و فرهنگ و اسلام

کتاب و نگارش

مسلمانان از آغاز به کتاب و نگارش توجه خاصی داشتند که شاید کمتر بتوان چنین اشتیاقی را در میان امتها و ملتهای دیگر سراغ گرفت. چنان که از لحظات آغازین علنی شدن دعوت اسلام مسئله کتاب و نگارش (به ویژه نگارش وحی و آیات الهی) مطرح شد و همزاد و دوشادوش تمدن اسلامی به پیش رفت. مسلمانان به کتاب عشق می ورزیدند و کتاب معشوق آنان بود. تألیف، تدوین، حفظ و نگهداری آن نیز افتخار آنان بود. اسلام دین خواندن، دین دانستن و به تعبیر رساتر دین کتاب است و کتاب یعنی علم، و علم و معرفت از ارکان اساسی دین مبین اسلام است. آموزشهای این آیین روشن ساخت که تعلیم و تعلم فریضه ای است که باید همه در آن شرکت جویند. دعوت به قرائت، اولین آیه نزول یافته بر پیامبر اکرم (ص) است، و قرائت وسیله علم آموزی و علم اندوزی است.
از سوی دیگر دعوت به قرائت بسته به نگارش و کتابت است و از ابزار نگارش، قلم است و قلم ابزار علم و وسیله تعبیر افکار، احساسات و اندیشه هاست. و بدین سان قلم نیز از شأنی عظیم برخوردار بوده و از عظمت و جلالت آن همین بس که خداوند سبحان در دومین سوره ای که بر پیامبر عظیم الشان اسلام نازل فرموده نسبت به آن قسم یاد می کند: «و سوگند به قلم و آنچه نویسند.» (قلم/ 1- 2) هدف اصلی از این سوگند و دیگر سوگندهای قرآنی نسبت به واقعیات طبیعی و آفریده ها و مصنوعات عالم شهود و ناسوت، تعظیم و تکریم آنها و نیز جلب توجه نوع بشر به مخلوقات برای پی بردن به خواص و منافع مادی و معنوی پدیده های جهان و در پی آن درک عظمت قدرت، علم و تدبیر خالق انسان و جهان است.
ظهور اسلام نوید دهنده آغاز عصر جدیدی در تاریخ جهان و به خصوص مشرق زمین بود. آموزش آیین و مذهب جدید بیداری و ایجاد انگیزه و علاقه به یادگیری را باعث شد. چنان که در آیات و سوره های آغازین وحی این امر به خوبی مشهود بود. اسلام علاوه بر طرح مسائل و مباحث توحیدی، در تأکید بر آموزش و کسب علم، دستوراتی داشت تا نه تنها پیروانش مذهب خود را بهتر بشناسند بلکه آموخته های خود را به دیگران نیز انتقال دهند. دعوت به تعقل و تفکر در آیات متعدد قرآنی (سوره های بقره، انعام، آل عمران، روم، یونس، رعد، نحل، زمر و...) نیز در حقیقت دعوت به علم و دانش است، و علم بسته به ایمان و همراه و همزاد آن. چنان که خداوند سبحان از درجات اهل ایمان و علم این گونه تعبیر می نماید: «خداوند از میان شما، مؤمنان و دانش یافتگان را به مرتبه هایی بلند فرا برد.» (مجادله/ 11)
شکی نیست که در پشت پرده این بیداری، تعالیم پیامبر گرامی اسلام (ص) نقش اصلی را بر عهده داشت (اگرچه او خود خواندن و نوشتن نمی دانست.) در واقع قرآن، پیامبر (ص) را به عنوان معلمی می داند که پیام خداوند را به مردم تعلیم داده و ابلاغ می کند، و خود نیز در عمل و گفتار، مشوق مسلمانان در امر آموختن و فراگیری علم بود. چنان که بعد از جنگ بدر هر کدام از اسیران که توانایی پرداخت فدیه را نداشتند در صورتی که به ده تن از اطفال مدینه خط و سواد آموزش می دادند آزاد می شدند. (کنزالعمال: 28677 ـ 28679)
تکریم و بزرگداشت علم و مقام و جایگاه عالم از جانب قرآن، پیامبر گرامی اسلام و بزرگان دین، مسلمانان را از اقصی نقاط دارالاسلام به سوی علم و دانش سوق داد و از سرچشمه های معرفت بهرمند ساخت و روز به روز تألیفات آنان فزونی یافت. دایره تحقیقات، توسعه و گسترش یافت و هر جا که اسلام حاکمیت داشت، علم و ادب به سرعت پیشرفت کرد. در حقیقت در دوره استحکام و استقرار فرهنگ و تمدن اسلام بود که تألیف و تدوین شکوفا شد. پی ریزی علوم بدون توجه به نگارش و کتابت تحقق نمی یافت. این نگارش در حوزه های مختلفی از جمله تفسیر آیات قرآن، نوشتن خصوصیات رفتاری و احوال شخصی پیامبر، خطبه ها و احادیث ایشان، نگارش اشعار، مدایح و مراثی شاعران در تأیید دین و رخدادهای آن و... همه اینها باعث رواج فکر و اندیشه دینی و پیدایش فرهنگ نگارش و کتابت و در نتیجه پدیداری علومی مانند تفسیر، فقه، حدیث، تاریخ و جز آن شد.
با ظهور دولت عباسی نهضت ترجمه به یاری و حمایت از مؤلفین وارد عرصه شد و به دنبال آن حوزه کتاب گسترش یافت و حتی علومی را که نزد امتهای غیر مسلمان اعم از یونانی، ایرانی، رومی، هندی و... بود نیز شامل گردید. اندک زمانی از دوره مأمون نگذشته بود که حرکت و روند تألیف به گونه ای توسعه یافت که همه علوم و فنون، آداب دینی و دنیوی را فرا گرفت. کتاب عمومیت یافت و در تمام شهرها و بلاد اسلامی منتشر و پراکنده شد. کتابخانه های عمومی و خصوصی گسترش یافت. تولید کنندگان و فروشندگان کاغذ در سراسر حوزه اسلام به فعالیت پرداختند. نویسندگان، خطاطان و حتی هنرمندان، همه را مفتون و شیفته هنرمندی خود ساخته بود. جمع آوری کتاب از اقصی نقاط جهان و حفظ و نگهداشت آن وسیله فخرفروشی و مباهات خلفا و عالمان بود. زمانی که اروپا در گرداب قرون وسطایی خود دست و پا می زد و از هر چه دانش و نوآوری علمی بود بیزاری می جست، کشور اروپایی اندلس چونان ستاره ای پرنور در جهان دانش می درخشید، به گونه ای که در قرن چهارم هجری تنها در شهر قرطبه هفتاد کتابخانه عمومی وجود داشت و کتابخانه ای که «عبدالرحمان دوم» در قرطبه تأسیس کرد و «حکم دوم» آن را کامل نمود دارای بیش از چهارصد هزار کتاب بود که تنها فهرست آنها به 44 جلد می رسید.

پیشینه کتاب و کتابت در اسلام

مفهوم کتاب در نزد اعراب جاهلی و صدر اسلام یک مفهوم دینی بود که مراد از آن وحی بود، و اهل کتاب نیز یهود و نصاری بودند. در عرف مسلمانان مفهوم کتاب، قرآن کریم بود و سپس این نامگذاری توسعه یافت و بر هر آنچه که به صورت مکتوب تدوین شده بود اعم از نامه ها، رساله ها، اسناد و مدارک، اوراق و برگه ها و... نیز اطلاق شد. چنان که نامه های پیامبر اسلام (ص) که برای دعوت به اسلام به مناطق مختلف ارسال شد «کتب الرسول» نامیده می شد و به تدریج این نامگذاری شیوع و گسترش یافت و شامل هر آنچه که مکتوب بود گردید. پیش از رسالت پیامبر اکرم (ص) خط و سواد در میان اعراب جاهلی رایج بود ولی میزان آن ناچیز تصور می شود و علت این امر نیز زندگانی صحرانشینی آنها بود. اما بعضی از مردم حجاز (عربهای مقیم شمال و جنوب حجاز) که مشهورترین آن اعراب مردم یمن هستند، نوشتن را به واسطه اخلاق شهرنشینی و مسافرتهایی که به شهرهای مختلف داشتند فرا گرفتند؛ گرچه میان عامه اعراب جاهلی نسبت به ادبیات شفاهی، قصه و شعر دوستداران فراوانی وجود داشت. (جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، چ 7، ج1، ص 452)
کتاب و نگارش در شهرهایی مانند مکه، یثرب و به خصوص یمن ظهور یافت و دور از انتظار نیست که کتاب به معنای چیزی که از چندین اوراق و صحیفه به وجود آمده در آنجا یافت شود. اما کتابهای اولیه که به دست ما رسیده اند یا مورخان ذکری از آنان به میان آورده اند متعلق به قرن اول هجری است؛ مانند کتاب اخبار الیمن و اشعار و انساب که درباره تاریخ حمیریین است و مشتمل بر اسماء پادشاهان گذشته و بعضی از قصص و اخبار و وقایعی است که در دوره جاهلیت به وقوع پیوسته است. این کتاب متعلق به عبیده بن شریه الجرهمی (متوفی 70 ه. / 689 م) است که به دستور معاویه به جهت تهیه گزارشی از اخبار گذشتگان و پادشاهان عرب و عجم و سبب پراکندگی و اختلاف و تفاهم مردم هر شهر و لغات آنها، به صنعا سفر کرد و پس از بازگشت مأمور تدوین آن شد. همچنین از کتاب دیگری متعلق به وهب بن منبه (متوفی 110 ه. / 828 م) به نام الملوک که مشتمل بر اخبار جاهلیت و پادشاهان یمن بوده نیز گزارش شده است. بعضی از اعراب ناحیه شمال نیز به واسطه مهارت بسیار در علم انساب نسبت به آن اهتمام خاصی می ورزیدند. به صورتی که به گزارش جاحظ در دوره جاهلیت و ابتدای ظهور اسلام چهارده نفر در زمین علم انساب اقدام به تألیف کرده اند، که از جمله این افراد به سطیح الذئبی (متوفی 52 ه. / 672 م.) و دغفل بن حنظله السدوسی (متوفی 70 ه. / 689 م.) اشاره می کند. (الجاحظ، الحیوان: 29/3، 220، مسعودی مروج الذهب: 3/364)

روند شکل گیری و تکوین علوم اسلامی
قرآن که تنها منبع ایمان، پرستش، قانون، رفتار و کردار مسلمانان بود، با ارزش تر از آن بود که در اختیار حافظه فراموشکار و ناقص بشر سپرده شود. به همین جهت خواندن و فهمیدن، یاد دادن و حفظ و حراست مقدس ترین کتاب از اقدامات مهم مسلمانان صدر اسلام بود. هنگامی که مسلمانان آهنگ تفسیر قرآن کردند، نیازمندی خود به شناخت لغت، حدیث، شعر، تاریخ و... را دریافتند، به همین جهت به جمع آوری اشعار، احادیث، لغت و... پرداختند و مبالغه آمیز نخواهد بود که بگوییم قرآن سنگ بنای سواد آموزی و علوم اسلامی است. اما روند شکل گیری و تکوین علوم اسلامی با علم الحدیث به معنای عام آن که شامل تفسیر به مأثور و روایی است، آغاز می شود. زیرا تفسیر در قرون اولیه هجرت نبوی بر اساس نقل و روایت بود و در این جهت با حدیث که اقوال و سخنان پیامبر اسلام را شامل می شد مصداقا متحد بودند. اما از نیمه قرن سوم هجری بود که تفسیر به صورتی مستقل جلوه گر شد و از دایره علم الحدیث خارج گردید، به همین جهت مطابق نظر برخی از محققان که روند شکل گیری و تدوین علوم اسلامی را علم الحدیث می دانند، با توجه به این نکته که تفاسیر و معارف قرآنی در ابتدا به صورتی روائی و ماثور از پیامبر اکرم (ص) نقل می شدند در تعارض نخواهد بود.

حدیث، مادر علوم اسلامی

حدیث ممکن است تفسیر آیه ای از قرآن باشد یا بیان حکمی فقهی و یا برای شرح ماجرایی از سیره رسول اکرم (ص) گفته شود. حدیث به مانند مادر این علوم بود و اکثر علوم شرعی از حدیث زاده شد. در حقیقت حدیث پس از قرآن مهم ترین منبع و مأخذ شریعت اسلام تلقی می شود. در ابتدا می بایست میان کتاب حدیث و تدوین آن فرق گذاشت. معروف آن است که تدوین و جمع آوری حدیث در اواخر قرن اول یعنی در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز (97 ـ 101 ه) محقق شد، اما نگارش حدیث با اذن پیامبر (ص) نسبت به بعضی صحابه مانند عبدالله بن عمرو بن عاص در زمان خود پیامبر آغاز شد. و همان گونه که در تفسیر کتاب الهی در ابتدا شیوه نقلی و مأثور مرسوم بود بیشتر معارف به صورت روایی نقل شد و صحابه به جهت بیم داشتن از مهجور ماندن قرآن و روی آوردن مردم به سمت حدیث، از کتابت، نگارش و استنساخ کتاب دیگری غیر از قرآن نهی می شدند. (صحیح مسلم، 8/229 ـ خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص 49)

مراحل جمع و گردآوری حدیث
تکامل کتابهای حدیث را می توان در طی سه مرحله مشاهده کرد:

الف) مرحله کتابت حدیث یا تقیید العلم
این مرحله در زمان صحابه و قدمای تابعین (یعنی تا اواخر قرن اول هجری) به وقوع پیوست. به این صورت که احادیث به صورت پراکنده و فقط به قصد یادداشت و حفظ، درون دفترهای ساده ای که صحیفه یا جزء نامیده می شد ثبت و ضبط می گردید و دیگر در پی تدوین و تبویب آن نبودند.

ب) مرحله تدوین حدیث
در این مرحله که مصادف با اواخر قرن اول (دوران خلافت عمربن عبدالعزیز 99 ـ 101 ه) و اوایل قرن دوم هجری بود، به واسطه وفات صحابه و جعل روایات، احادیث در دفترها و دیوانهایی بدون هیچ گونه نقد و بررسی لازم و ضروری گردآوری شد.

ج) مرحله تصنیف حدیث
در اواخر نیمه اول قرن دوم، مقارن با تأسیس خلافت عباسی (132 ه) دوره تصنیف حدیث آغاز شد. در این مرحله احادیث در بابهایی با تقسیم بندی موضوعی مرتب شد. پیش از دوره تصنیف همه علوم دینی با حدیث همراه بود، ولی در این دوره کسانی احادیث مربوط به هر موضوع را جداگانه گردآوری و به تدریج شاخه های متنوع علوم دینی مانند: تفسیر، فقه، تاریخ، اسلام،... شکل گرفت و رشد یافت.

تاریخ، سیره و مغازی
اخبار، داستانها و اساطیر جاهلیت به صورت شفاهی روایت می شدند، اما تدوین تاریخی در دوره جاهلیت مشاهده نشده است. در واقع اولین فکر و اندیشه نسبت به حوادث تاریخی در اسلام زاده شد و رشد یافت. اشارات قرآنی به بعضی از حوادث و وقایع امتهای گذشته و پیامبران آنها، موجب جلب توجه مسلمانان به سرگذشت انبیاء و قوم آنها می شد. همچنین در احادیث نبوی با مطلبی مواجه شدند که متعلق به دوران زندگی و حیات پیامبر (ص) و صحابه ایشان بود و همین احادیث به منزله منابع اساسی برای کتب سیره و مغازی (جنگهای پیامبر) شد. نخستین کسی که در باب غزوه های پیامبر اسلام (ص) کتاب تألیف کرد محمدبن مسلم زهری (متوفی 124 ه) یا وهب بن منبه (متوفی 114 ه) است.
اما قدیمی ترین کتابی که اکنون پیرامون این موضوع در دسترس ما باقی مانده، از کتاب معروف سیره ابن هشام (متوفی 213 ه ) می توان نام برد. از سرگذشت نامه ها در متون فارسی و عربی با واژه ها مختلفی تعبیر شده مانند: سیره مقاتل، معجم الانساب، طبقات، تذکره، ترجمه احوال و... پیشینه سرگذشت نامه ها در آثار تمدن اسلامی را می توان به زمان پیامبر اسلام (ص) ارجاع داد که از همان ابتدا مسلمانان نسبت به سیره و شرح احوال پیامبر (ص) اهتمام خاصی داشته و به دنبال آن نسبت به صحابه، راویان و ناقلان احادیث و... این امر ادامه یافت. چنان که برای فهم آنها، با روایات و گفته های گاه متناقض و متنافری مواجه می شدند که به جهت بررسی و دریافت صحت و درستی آنها نیازمند به اطلاع و آگاهی دقیق از حالات و مشخصات ناقلان و راویان احادیث بودند.
در نتیجه، شکل گیری هسته های اولیه کتب رجالی و شناسایی طبقات راویان در حوزه های مختلف حدیثی، کلامی، فقهی، ادبی و... به وجود آمد. به عنوان قدیمی ترین کتابی که در موضوع «طبقات» در دسترس ما باقی مانده کتاب «صحابه» تألیف محمد بن سعید معروف به واقدی (متوفی 330 ه) و سپس کتاب «طبقات الشعراء» تألیف ابن قتیفه (متوفی 276 ه) را می توان نام برد. از نیمه قرن سوم بود که کتب نگارش یافته در حوزه تاریخ جهت و رویکرد بین المللی یافت و آثار مختلف در زمینه تاریخ عمومی ممالک و ملل مختلف جهان تألیف شد. از جمله این آثار، تاریخ یعقوبی تألیف ابن واضح، تاریخ طبری، و مروج الذهب را می توان نام برد.

فقه (قوانین اسلامی)

احکام و قوانین اسلام در زمان حیات پیامبر گرامی اسلام (ص) توسط خود ایشان به مردم ابلاغ شد. اما پس از وفات ایشان، صحابه نخستین فقها و علمای اسلامی بودند که محل رجوع مسلمانان برای تبیین احکام و قوانین مختلف بودند. با گسترش دولت اسلامی در اثر فتوحات نیاز و لزوم قوانین مختلف مدنی، جزائی، و... جهت اداره دولت بزرگ اسلامی اجتناب ناپذیر می نمود و به همین جهت جهت برطرف کردن این خلأ فرهنگی در زمینه احکام و قوانین، مسلمانان دست به کار تألیف و نگارش متونی در این زمینه شدند. اگرچه ظهور فقیهان نامدار و مهمترین کتب فقهی متعلق به قرن چهارم هجری است، اما چنان که گفته شد پایه های اولیه علم فقه نیز از زمان حیات خود پیامبر گرامی اسلام، صحابه و تابعان پی ریزی شد.

رشد و توسعه علوم در دامان نهضت ترجمه
با توجه به منابع موجود، این گونه استنباط می شود که توجه مسلمانان به قرآن، جمع آوری آن، تدوین مجموعه های کوچک در زمینه علوم انساب حدیث و همچنین فقه و کلام و مجموعه های ادبی تا پیش از عصر و دوره نهضت ترجمه تدوین شد. اما رشد و تبلور اصلی فرهنگ و تمدن اسلام در زمینه های مختلف علوم نقلی و عقلی را می توان در دوره عباسی و با آغاز دوره نهضت ترجمه پیگیری کرد. مسلمانان با ترجمه علوم بیگانه به عربی، به مطالعه و تحصیل پرداخته و پس از دو قرن که تنها به ترجمه و نقل از کتب مترجم اشتغال داشتند، کم کم به تحلیل و تحقیق آنها پرداختند. موج پیشرفت و ترقیات شگرف در این دوره (عصر ترجمه) از اواسط قرن دوم هجری آغاز و تا پایان قرن چهارم هجری به انجام رسید.
به گونه ای که تمامی آثار مکتوب یونانی و غیر یونانی به جز کتابهای مربوط به حوزه تاریخ و ادبیات ترجمه شدند. عوامل گوناگون و مختلفی در شکل گیری، پشتیبانی و پیشرفت این نهضت حضور داشتند که می توان آنها را به دو بخش کلی تقسیم کرد. بنابر آراء و نظریات مطرح شده، مراحل آغازین شکل گیری تدوین و کتابت در اسلام با تدوین کتاب آسمانی مسلمانان یعنی قرآن آغاز شد و سپس روند تکاملی خود را پیموده و به اوج عظمت و شکوفایی تمدن نائل گردید. با توجه به آن دو بخش، تاریخ تمامی ادیان، به خصوص ادیان الهی، منشعب از دو رویکرد است. رویکرد نخست با تکیه بر عوامل برون دینی، مادی و ظاهری، ارائه دهنده تفسیری منفعلانه و تأثیرپذیر و بالتبع رویکرد و نگرشی تابع نگرش پیرو است. اما در مقابل، رویکرد دوم با تأکید و تکیه بر عوامل درون دینی، معنوی و غیر مادی، تفسیری فعال و اثرگذار منبعث از خاستگاهی اصالت گرا و پیشرو ارائه می دهد.
نظریه غالب و در واقع سطحی نگر اکثر کتب تاریخی با تکیه بر روند ظاهری تاریخ اسلام در خصوص مراحل تدوین و کتابت آیات وحی (به منزله مقدمه و سنگ بنای دانش و علوم اسلامی) بر این باور و عقیده استوار است که رویکرد مسلمانان به مرحله تدوین و نگارش، رویکردی انفعالی و تأثیرپذیر بوده است. در حقیقت به واسطه انتشار اسلام و گسترش یافتن ممالک اسلامی و متفرق گشتن صحابه و بزرگان صدر اسلام در نقاط مختلف آن و به پا شدن فتنه و آشوبهای مختلف از جمله جنگهای رده که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از قاریان و حافظان قرآن شد مسلمانان ناچار به تدوین قرآن و به دنبال آن حدیث پرداخته و سپس علوم دیگر نیز در مراحل بعدی و با توجه به عوامل دیگری مانند فتوحات کشورهای مختلف توسط مسلمانان یا به خلافت رسیدن خلفای عباسی، به مرحله کتابت و تدوین رسیدند.
اما دیدگاه و نظریه دوم چنان که گفته شد با تأکید بر عوامل دینی، بر این باور استوار است که دین اسلام بر اساس داعیه و نگرش بنیادین خود و اندیشه حکومت جهانی، از همان ابتدا و آغاز شکل گیری و توسعه اش در اندیشه تدوین و نگارش کتاب الهی خود بود. زیرا ادیان دیگر به واسطه خصلت قومی و نداشتن توان مخاطبه جهانی برای برپایی امت واحد و گسترش دین واحد در میان شعوب و اقوام کثیر نیامده بودند؛ بلکه این تقدیر در نهاد اسلام و کتاب آسمانی آن سرشته شده بود. چنان که «گوتاس» نیز در بحث پیرامون نهضت ترجمه در کتاب خود این عقیده را تأیید می کند که برخلاف پندار غالب، ترجمه های یونانی، سریانی، پهلوی و... زائیده تکامل سنت علمی و فلسفی اسلام بود. (دیمیتری گوتاس، تفکر یونانی، تمدن عربی، ترجمه سعید حنایی کاشانی، ص 192)
در واقع همه ادیان به اعتباری زمینه ساز ظهور اسلام، یعنی «دین کتاب» بودند. در این دین همه چیز برای آن سازمان داده شده بود تا نیاز انسان محتاج به هدایت، در همه زمانها و مکانها برآورده شود و به همین جهت است که می توان به راحتی، چرایی و علت آغاز و گرایش مسلمانان را از زمان حضور پیامبر گرامی اسلام (ص) یعنی عصر خطاب، نسبت به آموزش خط و کتابت، سوادآموزی و علم دریافت. خلاصه آنکه دین اسلام با کتاب آغاز شد و با کتاب به رشد و تعالی رسید، چرا که معجزه آن «کتاب» بود. آری، آمادگی مسلمانان برای اخذ و نشر علوم، در کنار احادیثی که از پیامبر (ص) در تشویق و تحریص به دانش طلبی نقل می شد و دیگر عوامل، شروع یک نهضت علمی را در قلمرو اسلام سبب شد که ترجمه علوم یونانی قدم اول در حصول این نهضت به شمار می آید.
در دوره عباسی علوم در ابتدا به صورت نقلی آغاز شد. سپس در عهد مأمون (198 ـ 218 ه) به نقل و تدوین مطالب علمی توجه خاصی مبذول شد و تا پایان قرن چهارم سیر اعتلا و پیشرفت را پیمود تا اینکه در این دوره به تحلیل و تحقیق و پژوهش اهتمام ورزیدند. نهضت ترجمه بعد از دو قرن تلاش و مجاهدت دانشمندان و مترجمان بزرگ، به سراشیبی افتاد و سرانجام در حدود پایان قرن چهارم به پایان رسید.
اما علت و سبب نزول و افول ستاره مترجمان چه چیز می توانست باشد؟ آیا در شمار دانشوران توانا به ترجمه کاهشی به وجود آمده یا آنکه علاقه به علوم ترجمه شده تضعیف شده بود؟ تنها پاسخی که می توان برای این سؤال ارائه کرد این است که تضعیف نهضت ترجمه تنها ناشی از این امر بود که این نهضت دیگر چیزی برای عرضه نداشت؛ زیرا متون اساسی و عمده، از مدتها قبل ترجمه شده، مطالعه شده و بر آنها شرح نوشته بودند، به همین جهت آثار مترجم به این صورت جایگاه خود را در میان دانشمندان و دانشجویان از دست داده و اکنون تقاضا متوجه پژوهشهای روزآمد بود و از اینجا بود که نهضت ترجمه متوقف شد و به تعبیر دیگر به پایان خود رسید.
اما اندیشمندان مسلمان با عرضه آثار بزرگ علمی خود انقلابی را در عرصه علم به وجود آوردند و در واقع علوم مزبور با تحقیقات جدید علمای اسلام رنگی تازه به خود گرفتند و به مراتب از سطح آثار یونانی فراتر رفته و جایگزین آنها شدند؛ مانند ابن سینا در پزشکی، بیرونی و بتانی در اخترشناسی، خوارزمی در ریاضیات، ابن هیثم در طبیعیات، و باز ابن سینا در فلسفه و...

نتیجه
مسلمانان با الهام گرفتن از قرآن و احادیث و عمل به دستورات آنها توانستند نهضت عظیم فکری و علمی را در جهان پایه گذاری کنند و با ارائه هزاران اثر علمی، پرچم پرافتخار اسلام را در اقصی نقاط جهان به اهتزار درآورند. مایه اصلی این تمدن و فرهنگ، در واقع اسلام بود که انسانی بود و الهی، نه شرقی و نه غربی. اسلام پیش از هر آیینی به کتاب و کتابت توجه کرده و این خود بزرگترین دلیل برپایی و پویایی این دین است و اگر اکنون دنیای اسلام ارزش و حیثیت خود را درست نمی شناسد از آن روست که از معنویت خویش جدا مانده و شاید با رویکردی به کتاب و فرهنگ کتاب، به بازشناسی ارزش و حیثیت او بینجامد و فضائل فراموش شده و معنویت به دور مانده اش را بازیابد.


منابع :

  1. ذبیح‌الله صفا- تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی- صفحه 38، 43، 131

  2. عبدالحسین زرین‌كوب- كارنامه اسلام- صفحه 47

  3. سيد مهدي خاموشي- مقاله کتاب، فرهنگ، اسلام- سایت باشگاه اندیشه

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/111188