پیدایش نظریه تناسخ و تصور كارما در اندیشه هندوان

بر اساس قانون كارما (Karman) به معناى كردار، آدمى نتیجه اعمال خود را در دوره هاى بازگشت مجدد خود در این جهان مى بیند. كسانى كه كار نیك انجام داده اند، در مرحله بعد زندگى مرفه و خوشى دارند و آنان كه كار بد مى كنند، در بازگشت با بینوایى و بدبختى دست به گریبان خواهند بود و چه بسا به شكل حیوان بازگشت كنند. به عقیده برخی تناسخیان، بازگشت انسان ها ممكن است به یكی از چهار صورت زیر باشد كه تصادفا به ترتیب الفبا از جمادات تا انسان ها را شامل می شود:

1 ـ رسخ، یعنی حلول شخص متوفی در جمادات
2 ـ فسخ، یعنی حلول شخص متوفی در نباتات
3 ـ مسخ، یعنی حلول شخص متوفی در حیوانات
4 ـ نسخ، یعنی حلول شخص متوفی در انسان ها (تناسخ).

سمسارا (Samsara) به معناى تناسخ در بسیارى از ادیان و مذاهب جهان (حتى نزد برخى فرقه هاى انحرافى جهان اسلام) با عناوین گوناگون وجود داشته و دارد، اما این عقیده در آیین هندو از اهمیت بیشترى برخوردار است. هندوان معتقدند آدمى همواره در گردونه تناسخ و تولدهاى مكرر در جهان پر رنج گرفتار است. تنها راه رهایى انسان از گردونه تناسخ و تولدهاى مكرر در جهان پر درد و بلا پیوستن به نیروانا (Nirvana) است. این كلمه در لغت به خاموشى و آرامش و در اصطلاح به فناى فى الله دلالت مى كند. نیروانا مورد توجه بوداییان واقع شده است.

تحلیل فلسفى عرفانى آتمان برهمن در آئین هندو
در این آئین از نفس جهان به برهمن و از نفس انسان به آتمن تعبیر مى شود.به عبارت دیگر برهمن، ابتدا جهت دستورالعمل قربانى است و چون قربانى وضع خدایان و جهان را تثبیت مى كند، این كلمه براى بیان اصل وجود یا نفس جهان بكار مى رود. برهمن، حقیقت مطلق است، روح همه چیز است، وجدان جهان است و روح ابدى و ازلى هستى. اتمان یك من دروغین در برابر حقیقت وجودى برهمن است، همان طور كه من یك دروغ در برابر حقیقت وجودى اتمان بود. در این جا انسان به اتمان رسیده و از آنجا به اقیانوس ‍ بیكرانه برهمن وارد شده است. در آنجا فرد، نه تنها خودش را به عنوان انسان، یك پارچه حس مى كند و به وحدت انسانى مى رسد، بلكه با همه كائنات در مى آمزد و با روح جهان یكى مى شود و با همه وجود به وجود مى رسد. و در همه این كسوت ها و رنج ها ودگرگونی ها و ابعاد گوناگونى كه در هندسه عالم مى بینیم، یك وحدت عام حكومت مى كند، و دیگر نه من هست و نه اتمان، همه برهمن است. این جاست كه دیگر همه او مى شوند و در سیر و سلوك آدمى به سوى برهمن، هم مقصد برهمن است و هم راه و هم نفس رفتن و بالاخره، هم نیت و هم آهنگ سفر. این مراحل (از من به اتمان و از اتمان به برهمن)، یك معراج بزرگ نهایى هم دارد كه قله وجود است و اوج پرواز ماورائى روح. ا هنگامى كه منسر منزل كشور اتمان را طى كردم و وارد اقیانوس عظیم و ابدى بر همن شدم، وحدت عظیمى مى بینم كه به اندازه كریشنا (یعنى خداى واحد احد)، بزرگ است، حقیقت مطلق است و آن اتحاد اتمان، برهمن است. پس براى گذاشتن از من به اتمان به برهمن و از برهمن به قله ابدیت (كریشنا؛ خداى بزرگ و وحدت وجود)، باید از این مراحل گذشت.

مراحل كارما، سامسارا و نیروانا
براى فلاح و رستگارى باید از این مراحل گذشت، اما چگونه و چرا؟ با شناختن، اما شناختن چه؟ شناختن زندان و راه گریز از این زندان. اما آن زندان كدام است: كارما و سامسارا به معناى جهان نمودى دروغى، ارتباطى، اعتبارى و عكسى است، نه بود. همه چیز اشباح است، همه چیز نسبى است، همه چیز ارتباطى است. بنابراین باید براى رسیدن به حقیقت كه حقیقت، آرامش و زیبایى و خلود مطلق است، نه پایدارى و مرگ و تغییر دائمى، باید از سامسارا نجات پیدا كرد. چگونه مى توان از سامسارا رهائى یافت؟ با ویدیا، فناى محض خود، من را كشتن و ریاضت. چگونه مى توان با این ها از سامسارا نجات یافت؟ بدین گونه كه بدانى، در گردونه (مثل دایره اى كه مى چرخد)، گرفتارى و باید از گردش عبث رهائى یابى. این گردونه اى كه انسان گرفتارش هست، چیست؟ كارما است، تناسخ است. یعنى تو (هر فرد) زندانى این جبرى كه بائى، رشد كنى، رنج ببرى، زحمت بكشى، تلاش كنى، كینه و عشق به ورزى محرومیت ها ببینى، زندگى كنى و پیر شوى و بمیرى و باز دوباره این حركت دایره وار آغاز شود، و باز در اندام حیوان یا انسانى دیگر، به دنیا بیائى و همین مراحل سخت و پر رنج حیات را بگذرانى، و از خانه تولد به قله پیرى بروى و به حضیض مرگ بیفتى، و باز دوباره و سه باره و چهار باره، و همچنین تا ابد... كارما چنین فلسفه اى دارد كه نتها در زندگى روزمره، بلكه در فلسفه زندگى مطرح مى كند.
راه گریز؛ چه چیز دوباره ما را به كارما ى بعدى مى كشاند؟ ما ناقصیم و در این گردونه باید تكامل پیدا كنیم. پس بوسیله ودا، احكام دینى و ریاضت و تقوى مى توان پیدا كرد كه به دو مرتبه برگشتن و دیگر باره به كوره زندگى در آمدن، نیازى نباشد. وقتى در زندگى این جهان به آرامش و بى نیازى و استقلال شخصى رسیدیم، بعد از مرگ، از گردونه كارما خاج مى شویم و دوباره به این گردونه باز نمى گردیم. اما در آنجا به كجا مى رسیم؟ به ماوراء كارما، به ماوراء این جبرى كه همواره مى گردد و همه را براى همیشه (زندگى و مرگ، مرگ و زندگى، و زندگى و مرگ و...) مى گرداند... و آن جهان، جهان نیروانا است. نیروانا معانى مختلف دارد، و هیج كس معنى آن را درست نمى فهمد. اما مى توان آن را به آتش خاموش، به خرد آرام، به آرامش، به بادى و به فضائى كه وزش ندارد، تشبیه كرد. بطور كلى مى توان نیروانا را آرامش خواند. یعنى وقتى كه سامسارا دیگر نیست.


منابع :

  1. حسين توفيقى- آشنايى با اديان بزرگ- بخش اديان ملل گذشته- هندوستان

  2. عبدالله مبلغى آبادانى- تاريخ اديان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش اديان و مذاهب هندوستان

  3. مقالات مرکز گفتگوی ادیان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی- بخش ادیان- مقاله آیین هندو

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/111998