صدق و راستی در قرآن کریم

صدق و راستی یکی از مهم ترین صفات پسندیده اخلاقی است که آیات متعددی در قرآن کریم در مورد مدح و ستایش، ذکر پاداش، بیان اهمیت و توصیه به رعایت آن وارد شده است. در این بحث به بیان و شرح برخی از آنها اکتفا می کنیم:

خداوند برای ستایش برخی از پیامبران بزرگ و ستایش آنها می فرماید: «آنها صدیق بوده اند». این تعبیر نشان دهنده اهمیت راستی می باشد که به عنوان صفت بارز پیامبران بزرگ الهی مطرح شده است: «و اذکر فی الکتاب إدریس إنه کان صدیقا نبیا؛ و در کتاب ادریس را یاد کن او صدیق و پیامبر بود» (مریم/ 56). «و اذکر فی الکتاب إبراهیم إنه کان صدیقا نبیا؛ و در کتاب ابراهیم را یاد کن او صدیق و پیامبر بود» (مریم/ 41). کلمه صدیق مبالغه از صدق باشد، و به کسی صدیق می گویند که در صدق مبالغه کند یعنى آنچه را که انجام مى دهد، مى گوید. و آنچه را که مى گوید، انجام مى دهد و میان گفتار و کردارش تناقضى نمی باشد و حضرت ابراهیم (ع) چنین بود چون در محیطى که یک پارچه بت پرست بودند دم از توحید زد، با پدر و معاصرینش در افتاد، و با پادشاه بابل در افتاد، و خدایان دروغین را شکست، و بر آنچه مى گفت مقاومت و ایستادگى مى نمود، تا آنجا که در آتش افکنده شد و در آخر هم همانطور که به پدرش وعده داده بود از همه کناره گیرى و اعتزال جست، و خداوند به پاداش این استقامت اسحاق و یعقوب را به او ارزانى داشت و وعده هاى دیگرى هم که خدا از موهبت هایش به وى داده بود درباره اش اجرا کرد.

خداوند در مورد منافقین می فرماید: «طاعة و قول معروف فاذا عزم الامر فلو صدقوا الله لکان خیرا لهم؛ (ولى) اطاعت و سخن سنجیده براى آنان بهتر است، و اگر هنگامى که فرمان جهاد قطعى مى شود به خدا راست گویند (و از در صدق و صفا درآیند) براى آنها بهتر مى باشد!» (محمد/ 21). در این آیه بعد از اشاره به وضع نامطلوب منافقان و دوگانگى آنها در سخن و عمل و ترس و وحشت عجیبشان در مسأله جهاد، جهادى که مایه عزت و آبرو است، مى فرماید: آنها قبل از آن که فرمان جهاد نازل شود مى گفتند ما اطاعت مى کنیم و سخن به نیکى مى گوییم، اما هنگامى که کار محکم مى شد و فرمان جهاد قطعى مى گشت عدم صداقت خود را در این سخن آشکار مى ساختند. این تعبیر نشان مى دهد که دروغگویى یکى از نشانه هاى منافقان است؛ قبل از آن که میدان عمل فرا رسد، همه گونه وعده ای مى دهند، ولى به هنگام عمل عدم صداقت و دروغشان آشکار مى شود، و در واقع این رذیله اخلاقى (دروغ) دریچه اى است به سوى نفاق.

هدف آزمایش الهی، شناخت صادقان
«و لقد فتنا الذى من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین؛ ما کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان مى کنیم)، باید علم خدا درباره کسانى که راست مى گویند و کسانى که دروغ مى گویند تحقق یابد!» (عنکبوت/ 3). در آیه مورد بحث بعد از آن که اعلام مى کند که آزمایش الهى قطعى است و شامل همگان مى شود، مى افزاید این آیه آزمایش مخصوص اصحاب پیامبر (ص) نیست ما کسانى را که پیش از آنان بودند نیز آزمودیم و باید علم خداوند در مورد کسانى که راست مى گویند و آنها که دروغ مى گویند، تحقق یابد (و واقعیت عینى به خود بگیرد). در واقع در اینجا صدق و راستى به عنوان نشانه ایمان و دروغ نشانه نفاق و کفر معرفى شده. البته صدق و کذب در اینجا صدق و کذب در عمل است نه در سخن، عملى که هماهنگ با ادعاهاى قبلى انسان و خط مشى اجتماعى او باشد صدق است، و عمل ناهماهنگ کذب است. و البته صدق و کذب در عمل با گفتار، ریشه هاى مشترکى دارند، زیرا صدق بیان حقیقت است و کذب بیان عکس آن است، این تبیین گاه به وسیله سخن و گاه به وسیله عمل ظاهر مى شود.

عمل و منش صادقانه
خداوند به حضرت رسول اکرم (ص) امر می فرماید که توفیق رفتار و منش صادقانه در هر کاری را از ما درخواست کن: «و قل رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا؛ و بگو: پروردگارا! مرا (در هر کار) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوى خود، حجتى یارى کننده برایم قرار ده!» (اسراء/ 80). کلمه مدخل به معناى داخل کردن (مصدر میمى) است، و همین طور مخرج به معناى خارج کردن است، و منظور از «أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق» این است که دخول و خروج در هر کارى دخول و خروجى باشد که صادقانه و داراى حقیقت باشد، نه اینکه ظاهرش مخالف با واقع و باطنش باشد، و یا یک طرفش با طرف دیگرش متضاد بوده باشد، مثل اینکه اگر داخل دعا مى شود به زبانش خدا را بخواند ولى منظور قبلیش این باشد که در میان مردم موجه شده و از این راه وجهه اى کسب کند، و یا در یک قسمت از دعایش خدا را به خلوص بخواند، و در قسمت دیگر غیر خدا را هم شرکت دهد. و خلاصه اینکه دخول و خروج به صدق این است که صدق و واقعیت را در تمامى دخول و خروج هایش ببیند، و صدق سراپاى وجودش را بگیرد، چیزى بگوید که عمل هم بکند، و عملى بکند که همان را بگوید، آنچه را که عمل نمى کند، نگوید و عملى انجام ندهد مگر عملی که به آن ایمان دارد و بدان معتقد است و این مقام، مقام صدیقین است. در حقیقت رمز اصلى پیروزى در همین جا نهفته شده است و راه و روش انبیاء و اولیاى الهى همین بوده که فکرشان، گفتارشان و اعمالشان از هر گونه غش و تقلب و خدعه و نیرنگ و هر چه برخلاف صدق و راستى است پاک باشد. اصولا بسیارى از بدبختی هایى که امروز با چشم خود مى بینیم که دامنگیر افراد و اقوام و ملتها شده به خاطر انحراف از همین اصل است، گاهى پایه اصلى کارشان بر اساس دروغ و نیرنگ است، و گاه که ورودشان در کارها بر اساس راستى است این خط اصیل را تا پایان حفظ نمى کنند، و همین عامل شکست آنها خواهد بود.

صدق، جامع اخلاق پسندیده و صفت بارز نیکوکاران
خداوند صفات نیکوکاران را بیان می کند و می فرماید: «لیس البر أن تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله و الیوم الآخر و الملائکة و الکتاب و النبیین و آتى المال على حبه ذوی القربى و الیتامى و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب و أقام الصلاة و آتى الزکاة و الموفون بعهدهم إذا عاهدوا و الصابرین فی البأساء و الضراء و حین البأس أولئک الذین صدقوا و أولئک هم المتقون؛ نیکى، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مشرق و (یا) مغرب کنید (و تمام گفتگوى شما، درباره قبله و تغییر آن باشد و همه وقت خود را مصروف آن سازید) بلکه نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده و مال (خود) را، با همه علاقه اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مى کند نماز را برپا مى دارد و زکات را مى پردازد و (همچنین) کسانى که به عهد خود -به هنگامى که عهد بستند- وفا مى کنند و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مى دهند اینها کسانى هستند که راست مى گویند و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است) و اینها هستند پرهیزکاران» (بقره/ 177).

جالب اینکه خداوند در این آیه نمى گوید: نیکوکار کسانى هستند که...، بلکه مى گوید: نیکى کسانى هستند که... این به خاطر آن است که در ادبیات عرب و همچنین بعضى زبانهاى دیگر هنگامى که مى خواهند آخرین درجه تاکید را در چیزى بیان کنند آن را بصورت مصدرى مى آورند، مثلا گفته مى شود على (ع) عدل است، یعنى آن چنان عدالت پیشه است که گویى تمام وجودش در آن حل شده و سرتاپاى او در عدالت غرق گشته است، به گونه اى که هر گاه به او نگاه کنى چیزى جز عدالت نمى بینى! و همچنین در نقطه مقابل آن مى گوئیم بنى امیه ذلت اسلام بودند گویى تمام وجودشان تبدیل به خوارى شده بود.

در تعریف اولى که از نیکوکاران در این آیه آمده، فرموده است: «کسانى هستند که ایمان به خدا و روز جزا و ملائکه و کتاب و انبیاء دارند»، و این تعریف شامل تمامى معارف حقه اى است که خداى سبحان ایمان به آنها را از بندگان خود خواسته و مراد به این ایمان، ایمان کامل است که اثرش هرگز از آن جدا نمى شود و تخلف نمی کند، نه در قلب، و نه در جوارح. در قلب تخلف نمی کند چون صاحب آن دچار شک و اضطراب و یا اعتراض و یا در پیشامدهاى ناگوار دچار خشم نمیگردد و در اخلاق و اعمال هم تخلف نمیکند چون وقتى ایمان کامل در دل پیدا شد، اخلاق و اعمال هم اصلاح میشود. دلیل بر اینکه مراد از آیه بیان این معنا است، ادامه آیه شریفه است که مى فرماید: «اولئک الذین صدقوا؛ تنها آنهایند که راست میگویند» که صدق را مطلق آورده و مقید به زبان یا به اعمال قلب، یا به اعمال سایر اعضا نکرده، پس منظور، آن مؤمنینى است که مؤمن حقیقى هستند و در دعوى ایمان صادقند. و در ادامه معرفی افراد نیکوکار صفات دیگری از آنها مانند: انفاق در راه خدا، اقامه نماز، وفای به عهد و صبر و تحمل را ذکر می فرماید. و سپس تعریف دومی از آنها را بیان می فرماید که «أولئک الذین صدقوا؛ تنها آنهایند که راست میگویند». دلیل این که براى بار دوم مؤمنین را معرفى نموده براى این است که صدق، وصفى است که تمامى فضائل علم و عمل را دربر میگیرد، ممکن نیست کسى داراى صدق باشد و عفت و شجاعت و حکمت و عدالت، چهار ریشه اخلاق فاضله را نداشته باشد؛ چون آدمى به غیر از اعتقاد و قول و عمل، چیز دیگرى ندارد و وقتى بنا بگذارد که جز راست نگوید، ناچار می شود این سه چیز را با هم مطابق سازد، یعنى نکند مگر آنچه را که میگوید و نگوید مگر آنچه را که معتقد است وگرنه دچار دروغ میشود. و انسان گرایش فطری به قبول حق و خضوع باطنى در برابر آن دارد هر چند که در ظاهر اظهار مخالفت کند. بنابراین اگر اذعان به حق کرد و بر حسب فرض بنا گذاشت که جز راست نگوید، دیگر اظهار مخالفت نمی کند، تنها چیزى را میگوید که بدان معتقد است و تنها عملى را میکند که مطابق گفتارش است، در این هنگام است که ایمان خالص و اخلاق فاضله و عمل صالح، همه با هم برایش فراهم میشود. و با توجه به حصرى که از جمله «أولئک الذین صدقوا؛ تنها آنهایند که راست میگویند» استفاده میشود، معنای آیه این میشود: هر گاه خواستى راستگویان را ببینى راستگویان تنها همان ابرارند. و اما تعریفى که براى بار سوم از آنان کرد و فرمود: «أولئک هم المتقون» حصرى که در آن هست، براى بیان کمال ایشان است، چون اگر بر (نیکوکاری) و صدق به حد کمال نرسند، تقوى حاصل نمی شود.

راستگویی، از صفات متقین
در آیه 17 سوره آل عمران، صدق یکی از ویژگی های متقین که گرامی ترین افراد نزد خداوند هستند، شمرده شده است: «الصابرین و الصادقین و القانتین و المنفقین و المستغفرین بالأسحار؛ بندگانى که خویشتن دار و راستگو و اهل عبادت و انفاق گر و استغفار کنندگان در سحرگاهانند». در این آیه متقین به پنج خصلت ممتاز توصیف شده اند، که تقواى هیچ شخص باتقوایی خالى از آنها نیست. یکی از این ویژگی ها صدق و راستگویی آنهاست. هر چند حقیقت صدق به حسب تحلیل عبارت است از مطابق بودن ظاهر گفتار و کردار آدمى با باطنش، ولیکن اگر کلمه نامبرده را به این معنا بگیریم شامل تمامى فضائل مى شود، دیگر حاجت نبود صابرین و قانتین و آن دیگر صفات را ذکر کند، پس قطعا این معناى تحلیلى منظور نبوده، در نتیجه باید گفت که مراد از آن همان راستگویى است و بس (و خدا داناتر است).

با صادقان باشید
خداوند به مومنان امر می کند که با صادقان همراه باشید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید» (توبه/ 119). در این آیه خداوند جمیع مؤمنان را مخاطب قرار داده و دستور مى دهد تقواى الهى را پیشه کنند و همواره با صادقان باشند. با توجه به این که این گونه خطاب ها، تمام مؤمنان را در هر زمانى و در هر مکانى شامل مى شود، روشن مى گردد که بودن در کنار صادقان وظیفه اى است براى همگان در هر زمان و در هر مکان و دلیل بر این است که براى این که بتوانند راه پرپیچ و خم تقوا را بدون انحراف و اشتباه طى کنند، باید همراه صادقان گام بردارند. مراجعه به سایر آیات قرآن، این آیه را تفسیر کرده و مصداق صادقین (راستگویان) را بیان می کند. در آیه 15 حجرات مى خوانیم: «انما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبیل الله اولئک هم الصادقون؛ مؤمنان کسانى هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده سپس شک و تردیدى به خود راه نداده اند، و با اموال و جان هاى خود در راه خدا جهاد کرده اند، این ها صادقانند». در این آیه صادقان با اوصاف والائى مانند ایمان خالى از هرگونه شک و تردید و جهاد با جان و مال در راه خدا، توصیف شده اند. و در آیه 8 سوره حشر یکى از مصادیق بارز صادقان را مهاجرانى ذکر مى کند که اموال و خانه هاى خود را رها کرده و براى جلب رضاى خدا هجرت کرده اند، و پیوسته به یارى دین خدا و فرستاده او، پیغمبر اسلام (ص) شتافتند: «للفقراء المهاجرین الذین أخرجوا من دیارهم و أموالهم یبتغون فضلا من الله و رضوانا و ینصرون الله و رسوله أولئک هم الصادقون؛ این اموال براى فقیران مهاجرانى است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند در حالى که فضل الهى و رضاى او را مى طلبند و خدا و رسولش را یارى مى کنند و آنها راستگویانند!» و در آیه 117 سوره بقره آنها را به اوصاف مهم دیگرى از قبیل ایمان به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتب آسمانى و پیامبران و همچنین انفاق بهترین اموال خود در راه خدا و اقامه نماز و اداء زکات و وفاى به عهد و شکیبایى در مشکلات و در هنگام جهاد، توصیف مى کند.

از مجموع این اوصاف به خوبى مى توان نتیجه گرفت که صادقان فقط در سخن و کلام راستگو نیستند، بلکه صدق در ایمان و عمل و در طریق ایثار و جانفشانى و اطاعت پروردگار نیز در برنامه آنها است، گرچه این مفهوم، مفهوم وسیعى است، ولى نمونه کامل آنها معصومانند. در روایاتى که از طرق اهل بیت و اهل سنت نقل شده مى خوانیم که این آیه تفسیر به على بن ابیطالب و یارانش، یا تفسیر به على بن ابیطالب و اهل بیتش شده است. ثعلبى در تفسیر خود از ابن عباس نقل مى کند که گفت: «مع الصادقین یعنى مع على بن ابى طالب و اصحابه». گروه دیگرى از علماى اهل سنت مانند گنجى در کفایة الطالب، و سبط بن جوزى در تذکره، نیز همین معنى را نقل کرده اند. با این تفاوت که به جاى اصحاب، اهل بیت آمده، و در ذیل آن مى خوانیم: «قال بن عباس: على سید الصادقین؛ ابن عباس گفت: على (ع) سید و سرور صادقان است». در روایاتى نیز از جابربن عبدالله انصارى از امام باقر (ع) مى خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «اى آل محمد: منظور آل محمد (ص) است». بسیارى از مفسران از مطلق بودن آیه چنین استفاده کرده اند که این دستور شامل همه مسلمان ها در هر زمان و مکان مى شود، و از آن جا که صادق مطلق امام معصوم (ع) است، دلالت مى کند که در هر زمان باید پیشواى معصوم (ع) وجود داشته باشد. (و تعبیر به صیغه جمع -صادقین- به خاطر مجموع مخاطبان در تمام زمان ها است). نتیجه این که همه ما موظفیم که همیشه با صادقان باشیم، صادقانى که اوصافشان در آیات بالا آمد، و نمونه کامل آن پیشوایان معصوم (ع) می باشند.

پاداش بزرگ در انتظار صادقان
«ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات... اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما؛ به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان باایمان و زنان باایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو... خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است» (احزاب/ 35). خداوند در این آیه به ده گروه بشارت مغفرت و پاداش عظیم مى دهد و چهارمین آنها را صادقین و صادقات (مردان راستگو و زنان راستگو مى شمرد) یعنى بعد از اسلام و ایمان و اطاعت فرمان خدا سخن از صدق و راستى به میان مى آورد و نشان مى دهد که تا چه حد این فضیلت اخلاقى چه در مردان و چه در زنان واجد اهمیت است.
حدیث معروف نبوى (ص): «لایستقیم ایمان عبد حتى یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتى یستقیم لسانه؛ ایمان هیچ کس درست نمى شود تا قلبش درست شود، و قلب هیچ کس درست نمى شود تا زبانش به درستى گراید» نیز به همین معنى اشاره مى کند. از این حدیث استفاده مى شود که حتى ایمان کامل پس از صدق و راستى و اصلاح گفتار حاصل مى گردد، و آنها که زبانى آلوده به دروغ دارند، از ایمان کامل بى بهره خواهند بود.

در آیه دیگری، در مورد سرنوشت صادقان اینگونه آمده است: «قال الله هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم لهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا رضى الله عنهم و رضوا عنه ذلک الفوز العظیم؛ خداوند مى گوید: امروز روزى است که راستى راستگویان، به آنها سود مى بخشد، براى آنها باغهایى از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن مى گذرد و تا ابد، جاودانه در آن مى مانند، هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند این، رستگارى بزرگ است!» (مائده/ 119)؛ اشاره به این که راستى و صدق راستگویان در دنیا، در روز قیامت به یارى آنها مى شتابد و سبب نجاتشان مى شود (نه این که صدق آنها در قیامت سبب نجات است چرا که قیامت داراى تکلیف نیست). سپس در ادامه این سخن به پاداش آنها اشاره کرده مى افزاید براى آنها باغهایى از بهشت که از زیر درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند و هم خداوند از آنها راضى و هم آنها از خدا راضى و خشنودند، و این پیروزى و رستگارى بزرگى است. از یک سو بهشت با آن مواهبش و جاودانه بودنش، و از سوى دیگر رضایت و خشنودى خداوند، و تعبیر به فوز عظیم (رستگارى بزرگ) به خوبى نشان مى دهد که مقام صادقان تا چه حد والا است، و شاید این به خاطر آن است، که تمام اعمال نیک را مى توان در عنوان صدق و راستى خلاصه کرد، و یا به تعبیر دیگر کلید آنها صداقت و راستگویى است. بدیهى است خدا از هر کس خشنود باشد هر چه از او بخواهد به او مى دهد، و طبیعى است هنگامى که انسان به تمام خواسته هایش برسد خشنود خواهد شد بنابراین خشنودى خدا سبب خشنودى او مى شود، و این خشنودى متقابل نعمتى است که هیچ نعمتى به پاى آن نمى رسد. و موهبتى که نصیب صادقان و راستگویان مى شود.

در آیه ای دیگر می خوانیم: «لیجزى الله الصادقین بصدقهم و یعذب المنافقین ان شاء أو یتوب علیهم ان الله کان غفورا رحیما؛ هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هرگاه اراده کند عذاب نماید یا (اگر توبه کنند) توبه آنها را بپذیرد، چرا که خداوند آمرزنده و رحیم است» (احزاب/ 24). در این آیه جزا و پاداش قیامت در ارتباط با مسأله صدق و راستى شمرده شده و صادقان را در برابر منافقان قرار داده شده است و بعد از شرح حال مؤمنان راستین به آنهایى که شربت شهادت نوشیدند و گروه دیگرى که در انتظار جهاد و شهادت بودند مى فرماید: هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را اگر اراده کند، عذاب نماید و یا (هرگاه توبه کنند و بازگردند) ببخشد و توبه آنها را بپذیرد که خداوند غفور و رحیم است. به این ترتیب پاداش هاى عظیم معنوى و مادى بهشت در انتظار صادقان است؛ صادقان در گفتار و رفتار و عقیده، و آنها که از دائره صدق پا بیرون مى نهند در دره نفاق سقوط مى کنند.
دانى زچه رو سرو روان سرسبز است *** پیوسته چرا به دوستان سرسبز است
چون مذهب او است راستى در همه وقت *** بر طرف چمن همیشه زان سرسبز است


منابع :

  1. اخلاق در قرآن- ناصر مکارم شیرازی- ج 3 صفحه 200-208

  2. سید محمدحسین طباطبائی- ترجمه الميزان- ج‏ 1 صفحه 650-651 و ج‏ 13 صفحه 243 و ج‏ 14 صفحه 74

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- ج‏ 1 صفحه 598 و ج‏ 12 صفحه 226

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112354