سرنوشت متکبران در قیامت از نگاه قرآن و روایات

متکبران در برابر آیات الهی هرگز داخل بهشت نمی شوند
خداوند می فرماید: «ان الذین کذبوا بآیاتنا واستکبروا عنها لاتفتح لهم ابواب السماء و لایدخلون الجنة حتى یلج الجمل فى سم الخیاط و کذلک نجزى المجرمین؛ کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و در برابر آن تکبر ورزیدند، درهاى آسمان به روى آنان گشوده نمى شود و هرگز داخل بهشت نمى شوند، مگر اینکه شتر از سوراخ سوزنى بگذرد! این چنین ظالمان را کیفر مى دهیم!» (اعراف/ 40). تعبیر به «لایدخلون الجنة حتى یلج الجمل فى سم الخیاط» که تنها در همین مورد در قرآن مجید آمده است، تأکید واضحى است بر عظمت گناه استکبار و برترى جویى، یعنى همان گونه که عبور شتر (یا مطابق تفسیر دیگرى طناب ضخیم؛ «جمل» در لغت به معنى شترى است که تازه دندان در آورده و یکى از معانى جمل، طنابهاى محکمى است که کشتى ها را با آن مهار مى کنند(تاج العروس و قاموس)) از سوراخ سوزن خیاطى غیرممکن است، ورود افراد متکبر در بهشت پر نعمت الهى نیز محال مى باشد. جمله «لاتفتح لهم ابواب السماء»، (درهاى آسمان براى آنان گشوده نمى شود) اشاره به مطلبى است که در احادیث اسلامى نیز وارد شده و آن اینکه هنگامى که مؤمنان از دنیا مى روند، روح و اعمال آنها را به سوى آسمانها مى برند و درهاى آسمانها به روى آنان گشوده مى شود (و فرشتگان از آنان استقبال مى کنند) اما هنگامى که روح و اعمال کافران (و متکبران) را به سوى آسمانها مى برند درها به روى آنان گشوده نمى شود و منادى صدا مى زند آن را برگردانید و به سوى جهنم ببرید! (مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث)

جایگاه متکبران، جهنم است
هنگامى که کافران را به کنار دوزخ مى برند: «قیل ادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فبئس مثوى المتکبرین؛ به آنها گفته مى شود از درهاى جهنم وارد شوید و جاودانه در آن بمانید،ذچه بد جایگاهى است جایگاه متکبران!» (زمر/ 72). شبیه همین معنى در آیات متعدد دیگرى نیز آمده است، از جمله در آیه 60 سوره زمر مى خوانیم: «الیس فى جهنم مثوى للمتکبرین؛ آیا در جهنم جایگاه خاصى براى متکبران نیست؟!» این نکته قابل توجه است که از میان تمام صفات رذیله دوزخیان، تکیه بر تکبر آنها شده است و این نشان مى دهد تا چه حد این صفت رذیله در سقوط و بدبختى انسان مؤثر است، تا آنجا که انسان را به دوزخ مى کشاند و در دوزخ نیز جایگاه ویژه اى که عذابى سخت تر و دردناکتر دارد براى او مهیا مى سازد. این نکته نیز شایان دقت است که «مثوى» از ماده «ثوى» به معنى قرارگاه و محل استقرار و یا اقامت توأم با استمرار است، اشاره به اینکه آنها خلاصى از دوزخ ندارند.

عذاب متکبران، عذابی دردناک است
«فاما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فیوفیهم اجورهم و یزیدهم من فضله و اما الذین استنکفوا و استکبروا فیعذبهم عذابا الیما و لایجدون لهم من دون الله ولیا و لا نصیرا؛ اما آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پاداش آنان را به طور کامل خواهد داد و از فضلش بر آنها خواهد افزود و آنها را که استنکاف کردند و تکبر ورزیدند مجازات دردناکى خواهد نمود (و در برابر این مجازات سخت الهى) براى خود غیر از خدا یار و یاورى نخواهند یافت!» (نساء/ 173). این آیات ناظر به ادعاهاى بى اساس گروهى از مسیحیان است که به الوهیت مسیح (ع) قائل بودند و تصور مى کردند اگر کسى مسیح (ع) را از مقام خدایى پایین آورد و او را بنده خدا بداند اهانتى به مقام والاى او نموده است.
قرآن مى گوید: نه مسیح و نه هیچ یک از فرشتگان مقرب خدا چنین مقامى براى خود قائل نبوده و نیستند، همه خود را بنده خدا مى دانند و در برابر ساحت مقدسش خاضعند و رسم عبودیت بجا مى آورند. سپس به عنوان یک اصل کلى مى گوید: هر کس -حتى پیامبران بزرگ الهى یا فرشتگان- از عبودیت او روى برگردانند و به استکبار روى آورند، مجازات دردناکى خواهند دید و هیچ کس نمى تواند در برابر این مجازات آنها را یارى دهد. استنکاف در اصل از ماده «نکف» (بر وزن نصر) در اصل به معنى پاک کردن قطرات اشک از صورت به وسیله انگشتان است، بنابراین استنکاف از عبودیت خداوند به معنى دور شدن و فاصله گرفتن از اوست که ممکن است منشأهاى گوناگونى از قبیل جهل و نادانى، سستى و تنبلى و غیر آن داشته باشد، ولى هنگامى که جمله «استکبروا» بعد از آن قرار مى گیرد، اشاره به استنکافى است که سرچشمه آن کبر و غرور است و ذکر این جمله پشت سر یکدیگر اشاره به همین نکته لطیف است (دقت کنید). کسانی که از درخواست کردن از خداوند استکبار می ورزند، با کمال ذلت داخل جهنم خواهند شد.
خداوند می فرماید: «و قال ربکم ادعونى أستجب لکم إن الذین یستکبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین؛ و پروردگارتان گفت: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را کسانى که از عبادت من سر باز زده و تکبر مى ورزند به زودى با کمال ذلت داخل جهنم خواهند شد» (غافر/ 60). این آیه شریفه مربوط به استکبار از دعا کردن از خداوند است و در آن از دعا و درخواست از خداوند، به عنوان عبادت تعبیر شده است زیرا عبادت آشکار کردن نهایت ذلت به درگاه خداوند و بالاترین اقسام آن سؤال کردن از او از روی احتیاج و خضوع و دلشکستگی است. و فرموده: سرانجام کسانی که از درخواست کردن از خداوند استکبار می ورزند، داخل شدن در عذاب جهنم، آن هم در نهایت خواری است. چون حقیقت دعا (یعنی سئوال در حال احتیاج از روی عجز) عبودیت و پرستش خداوند است، پس کسی که از روی کبر دعا را ترک کند، یعنی خود را نیازمند او نداند، خدا را سزاوار پرستش ندانسته و آن کفر محض و موجب خلود در آتش است.
امام زین العابدین (ع) در صحیفه سجادیه می فرمایند: پروردگارا تو خودت فرمودى: «ادعونی أستجب لکم إن الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین» و در این کلام شریفت دعا و خواندن خود را عبادت، و ترک آن را استکبار خواندى (زیرا ترک سئوال از خداوند ظاهر ساختن بی نیازی خود از خداوند و اقرار نکردن به اینکه همه چیز از اوست و حل هر مشکلی به دست توانای اوست)، و ترک کنندگان را به دخول در جهنم با خوارى تهدید فرمودى ( صحیفه سجادیه، دعاى 45).
و از امام باقر (ع) پرسیده شد: برترین عبادت کدام است؟ فرمود: هیچ چیز نزد خدا محبوب تر از این تیست که از او درخواست شود و طلب شود از آنچه که نزد اوست و هیچ کس مبغوض تر نزد خداوند نیست از کسی که از عبادت خداوند استکبار می ورزد و آنچه که نزد خداوند است را از او طلب نمی کند (مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8 ص 824).

سرنوشت متکبران در قیامت از نگاه روایات
در کتاب اصول کافی از حضرت رسول (ص) روایت شده است: «ثلاثة لا یکلمهم الله و لا ینظر إلیهم یوم القیامة و لا یزکیهم و لهم عذاب ألیم شیخ زان و ملک جبار و مقل مختال؛ سه طایفه اند که خداوند در قیامت با آنها سخن نمی فرماید (یعنی مورد غضب خدایند) و به نظر رحمت به ایشان نمی نگرد و برایشان عذابی دردناک است: پیرمرد زناکار، حاکم ظلم کننده و فقیر متکبر» (الکافی، ج 2 باب الکبر). یعنی عذاب این سه دسته، از عذاب جوان زناکار و ظالمی که حاکم نیست و متکبری که فقیر نیست بیشتر است و دلیل آن هم واضح است زیرا سبب گناه در سه گروه مذکور، موجود نیست: آتش شهوت در انسان پیر به اندازه جوان نیست پس اگر گناه کند معلوم است خیلی بی حیاست. قدرت و سلطه ای که خداوند به حاکم داده برای بسط عدل است؛ پس اگر ستم کند علاوه بر گناه، کفران نعمت خداوند را کرده است و در حقیقت منکر بندگی خود شده است. و اما گدای متکبر، چون یکی از اسباب بزرگی فروختن مال است و کسی که مال ندارد و تکبر هم می کند معلوم می شود دارای روح خبیثی است.

عذاب های مخصوص متکبران
امام صادق (ع) می فرمایند: «إن المتکبرین یجعلون فی صور الذر یتوطأهم الناس حتى یفرغ الله من الحساب؛ متکبران به شکل مورچه درآورده می شوند و مردم آنها را همچنان پایمال می کنند، تا آن گاه که خدا از حساب (بندگان) فارغ شود» (الکافی، ج 2 باب الکبر). ایشان در روایت دیگری می فرمایند: «إن فی جهنم لوادیا للمتکبرین یقال له سقر شکا إلى الله عز و جل شدة حره و سأله أن یأذن له أن یتنفس فتنفس فأحرق جهنم؛ در دوزخ دره ای است برای متکبران به نام سقر. این دره از شدت گرمای خود به خدای عزوجل شکایت کرد و خواهش نمود که به وی اجازه دهد، تا نفسی بکشد. پس نفس کشید و (از نفس خود) دوزخ را سوزاند» (الکافی، ج 2 و کتاب ایمان و کفر، باب الکبر ص 10).
در تفسیر علی بن ابراهیم، از حضرت صادق (ع) آورده است: در آتش دوزخ، آتش دیگری است که اهل دوزخ از آن پناه می برند. و آن آتش فقط برای شخص متکبر و صاحب جبروت و معاند آفریده شده است، و نیز برای شیطان عنود و لجوج و متجاوز، و برای هر متکبری که به روز حساب ایمان نیاورده است، و برای هر کس که دشمن آل محمد باشد. شیخ صدوق در عقاب الاعمال از حضرت باقر روایت کرده است که: «در جهنم کوهی است که آنرا صعدی نامند، و در صعدی یک بیابانی است که آنرا سقر گویند، و در سقر چاهی است که آنرا هبهب نامند؛ و هر وقت روپوش و در آن چاه را برمیدارند، تمام اهل آتش از شدت حرارت آن ناله و فریاد می زنند؛ و آن منزل مردم جبار و متکبر و زورگو و متعدی است».
در بحار روایت شده که پیامبر اکرم (ص) نهی فرمود از اینکه کسی از روی تکبر راه برود و فرمود: هر کس که جامه ای بپوشد و در آن تکبر کند، خدا او را از کنار آتش جهنم فرو برد. همنشین قارون است در دوزخ. زیرا او اولین کسی است که تکبر کرد و خدا به سبب آن خانه اش را در زمین فرو برد و هر که تکبر کند، با خدا در جبروت او منازعه کرده است و فرموده هر که بر فقیری ستم یا تکبر کرده یا او را کوچک شمرد خداوند او را به قدر مورچه های کوچک به صورت آدمی محشور فرماید تا وقتی که داخل دوزخ شود (بحارالانوار، ج 16، باب جوامع مناهی النبی).

متکبرانی که همیشه در آتشند
باید دانست که منظور از کبر در آیات و روایاتی که دلالت بر خلود (باقی ماندن همیشگی) متکبران در جهنم دارد، دو نوع از کبر یعنی کبر در مقابل خدا و کبر در مقابل انبیاء و ائمه (ع) است. زیرا چنانچه ذکر شد، بازگشت این دو نوع از کبر به انکار و نداشتن ایمان به خداوندی آفریدگار است و شکی نیست که هر کس بدون ایمان بمیرد، همیشه در آتش باقی خواهد ماند. شاهد این مطلب حدیثی است که از در کتاب ارزشمند اصول کافی از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: هر کس هموزن دانه خردلی کبر در دلش باشد، بهشت نمی رود. راوی گوید: من گفتم: «انا لله و انا الیه الراجعون» امام فرمود: چرا آیه استرجاع را خواندی؟ گفتم: برای آنچه از شما شنیدم. فرمود: آنطوریکه تو پنداشتی نیست. همانا مقصود من جهود و انکار است. آن فقط عبارت است از جهود و انکار (یعنی کبری که مانع داخل شدن به بهشت می شود، کبری است که مشتمل بر جحود حق و انکار خدا و پیغمبر و امام است اما کبر در برابر مردم با داشتن ایمان، اینگونه نیست که هیچ وقت نجاتی برایش نباشد).


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن- ج 2 صفحه 24-39

  2. شیخ طبرسی- ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن- ج‏ 1 صفحه 127

  3. عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره- ج 2 صفحه 124-140

  4. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی- ج 10 صفحه 325-328

  5. شیخ کلینی- الکافی- ج 2

  6. علامه مححمدباقر مجلسی- ايمان و كفر- باب الکبر

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112371