ماجرای ساخت کشتی و حوادث بعد از آن در داستان نوح علیه السلام

ساختن کشتی نجات

حضرت نوح (ع) هم چنان شب و روز در فکر رستگاری و نجات مردم از چنگال جهل و بت پرستی بود، ولی هر چه آنها را نصیحت کرد نتیجه نگرفت و هر چه آنها را به عذاب الهی هشدار داد و اعلام خطر کرد، دست از اعمال زشت خود برنداشتند، تا آن جا که با کمال گستاخی، بی‎پرده گفتند: «ای نوح! با ما جر و بحث کردی، و بسیار بر حرف خود پافشاری نمودی (بس است!) اکنون اگر راست می‎گویی، آن چه را از عذاب الهی به ما وعده می‎دهی بیاور.» از سوی خدا به نوح (ع) وحی شد: «جز آنان که (تا کنون) ایمان آورده‎اند، دیگر هیچ کس از قوم تو، ایمان نخواهد آورد، بنابراین از کارهایی که بت پرستان انجام می‎دهند غمگین مباش.» (هود/ 33 و 36)
در این هنگام بود که خداوند دستور ساختن کشتی را به حضرت نوح (ع) داد، و به او چنین وحی کرد: «و اصنع الفلک بأعیننا و وحینا و لا تخاطبنی فی الذین ظلموا إنهم مغرقون؛ و اکنون در حضور ما و طبق وحی ما کشتی بساز! و درباره آنها که ستم کردند شفاعت مکن که همه آنها غرق شدنی هستند.» (هود/ 37)
حضرت نوح (ع) نیز مطابق فرمان خدا، قوم خود را از عذاب سخت الهی و بلای عظیم طوفان برحذر می‎داشت، ولی آنها به لجاجت خود می‎افزودند.

تمسخر قوم نوح (ع)

حضرت نوح (ع) طبق فرمان خدا برای ساختن کشتی آماده شد. تخته‎هایی را فراهم ساخت و آنها را بریده و به هم متصل می‎کرد، و چندین ماه (بلکه چندین سال) به ساختن کشتی پرداخت. توضیح این که این کشتی، بسیار بزرگ بوده است؛ بعضی نوشته‎اند: دارای هفت طبقه و داخل هر طبقه در جهت عرض، دارای نه بخش بوده و به نقل بعضی دیگر؛ دارای سه طبقه بوده است. حضرت نوح (ع) هنگام طوفان، چهار پایان را در طبقه اول آن جای داد و انسانها را در طبقه دوم و طبقه سوم را جایگاه پرندگان نمود. نخستین حیوانی که وارد این کشتی شد، مورچه بود، و آخرین حیوان، الاغ و ابلیس بود.
نیز روایت شده امیر مؤمنان علی (ع) در پاسخ مردی از اهالی شام که از اندازه کشتی نوح (ع) پرسید، فرمود: «طول آن 800 ذراع، و عرض آن پانصد ذراع، و ارتفاع آن هشتاد ذراع بود.» و نیز فرمود: «در آن بخشی که حیوانات قرار داشتند، دارای نود اطاق بود.» این کشتی در بیابان کوفه ساخته شد، و مطابق بعضی از روایات، حضرت نوح آن را در سرزمین کنونی مسجد اعظم کوفه ساخت. (بحار، ج 11، ص 319 و 335)
حضرت نوح (ع) در ساختن این کشتی همواره مورد تمسخر و آزار و نیشخند قوم قرار می‎گرفت. آنها نزد نوح می‎آمدند و با انواع پوزخندها و مسخره‎ها و سرزنش‎ها، حضرت نوح (ع) را می‎آزردند، ولی نوح (ع) به آنها می‎فرمود: «روزی خواهد آمد که ما نیز شما را مسخره می‎کنیم و به زودی خواهید دانست که عذاب خوار کننده‎ای بر شما نازل خواهد شد.» (هود/ 38- 39 و بحار، ج 11، ص 323)

فرار و گریز خرابکاران از حمله نوح (ع)

هنگامی که نوح (ع) طبق فرمان خدا به ساختن کشتی مشغول شد، مشرکان شبها در تاریکی کنار کشتی می‎آمدند و آن چه را نوح (ع) از کشتی درست کرده بود، خراب می‎کردند (تخته‎هایش را از هم جدا کرده و می‎شکستند). نوح (ع) از درگاه الهی استمداد کرد و گفت: «خدایا! به من فرمان دادی تا کشتی را بسازم، و من مدتی است به ساختن آن مشغول شده‎ام، ولی آن چه را درست می‎کنم شبها مخالفان می‎آیند و خراب می‎کنند، بنابراین چه زمانی کار من به سامان و پایان می‎رسد!»
خداوند به نوح (ع) وحی کرد: «سگی را برای نگهبانی کشتی بگمار.» حضرت نوح (ع) از آن پس، سگی را کنار کشتی آورد تا نگهبانی دهد. آن حضرت روزها به ساختن کشتی می‎پرداخت و شبها می‎خوابید، وقتی که شبانه مخالفان برای خراب کردن کشتی می‎آمدند، سگ به طرف آنها می‎رفت و صدای خود را بلند می‎نمود، نوح (ع) بیدار می‎شد و با دسته بیل یا دسته کلنگ به مهاجمان حمله می‎کرد، و آنها فرار می‎کردند، مدتی برنامه نوح (ع) این گونه بود تا ساختن کشتی به پایان رسید.

سرنشینان کشتی نوح (ع)

از آن جا که طوفان نوح (ع) جهانی بود و سراسر کره زمین را فرا می‎گرفت، بر نوح (ع) لازم بود که برای حفظ نسل حیوانات و حفظ گیاهان، از هر نوع حیوان، یک جفت سوار کشتی کند و از بذر یا نهال گیاهان گوناگون بردارد. روایت شده؛ امام صادق (ع) فرمود: «پس از پایان یافتن ساختمان کشتی، خداوند بر نوح (ع) وحی کرد که به زبان سریانی اعلام کن تا همه حیوانات جهان نزد تو آیند. نوح اعلام جهانی کرد و همه حیوانات حاضر شدند. نوح (ع) از هر نوع حیوانات یک جفت (نر و ماده) گرفت و در کشتی جای داد.»
در قرآن، این مطلب را چنین می‎خوانیم که خداوند می‎فرماید: «هنگامی که فرمان ما (به فرا رسیدن عذاب) صادر شد، و آب از تنور به جوشش آمد، به نوح گفتیم: از هر جفتی از حیوانات (نر و ماده) یک زوج در آن کشتی حمل کن، هم چنین خاندانت را بر آن سوار کن، مگر آنها که قبلا وعده هلاکت به آنها داده شده (مانند یکی از همسران و یکی از پسرانش) و هم چنین مؤمنان را سوار کن.» (هود/ 40)
به این ترتیب مسافران کشتی عبارت بودند از: نوح (ع) و حدود هشتاد نفر از ایمان آورندگان به او، و یک جفت از هر نوع از انواع حیوانات (از حشرات و پرندگان و چهارپایان و...) و مقداری بذر گیاهان و نهال. مسافران هر کدام در جایگاه مخصوصی قرار گرفتند و همه آماده یک بلای عظیم بودند که نشانه‎های مقدمانی آن آشکار شده بود. از جمله در میان تنوری که در خانه نوح (ع) بود آب جوشید و ابرهای تیره و تار هم چون پاره‎های ظلمانی شب سراسر آسمان را فرا گرفت. صدای غرش رعد و برق از هر سو شنیده و دیده می‎شد و همه چیز از یک حادثه بزرگ و فراگیر خبر می‎داد.

بلای عظیم طوفان بر اثر نفرین نوح (ع)

سالها حضرت نوح (ع) قوم گنهکار خود را از عذاب الهی هشدار داد، ولی آنها همه چیز را به مسخره گرفتند و به هشدارهای حضرت نوح (ع) اعتنا نکردند. نوح (ع) صدها سال برای هدایت قوم خود تلاش کرد، ولی جز گروه اندکی به او ایمان نیاوردند. نوح (ع) به طور کلی از هدایت شدن قوم مأیوس شد، زیرا می‎دید روز به روز بر لجاجت و آزار آنها افزوده می‎شود و آنها آن چنان از نظر فکری و روحی مسخ شده‎اند که هیچ روزنه امیدی برای جذب آنها باقی نمانده است و حتی از فرزندان آینده آنها نیز امیدی نیست. از طرفی خداوند به نوح (ع) وحی کرد که: «لن یؤمن من قومک إلا من قد آمن؛ جز آنان که تا کنون ایمان آورده‎اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد.» (هود/ 36)
اینجا بود که نوح (ع) آنها را سزاوار نفرین دید و در مورد آنها چنین نفرین کرد: «رب لا تذر على الارض من الکافرین دیارا إنک إن تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا إلا فاجرا کفارا؛ پروردگارا! احدی از کافران را روی زمین زنده مگذار چرا که اگر آنها را زنده بگذاری بندگانت را گمراه می‎کنند و جز نسلی گنهکار و کافر به وجود نمی‎آورند.» (هود/ 26- 27)
در این هنگام بود که طوفان عالمگیر و عظیم فرا رسید. از آسمان و زمین، و از هر سو آب و سیل موج می‎زد. آبی که از آسمان می‎آمد باران نبود، بلکه چون سیلی بود که بر زمین می‎ریخت و همه جای زمین تبدیل به آبشارهای عظیم و بی‎نظیر شده بود، و باد تند از همه جا می‎ورزید و رعد و برق و ابرهای متراکم همه جا را تیره و تار ساخته بود. طولی نگذشت که کشتی بر روی آب قرار گرفت و همه انسانها و موجوداتی که در بیرون کشتی بودند، غرق شده و به هلاکت رسیدند. همه کوهها و دشتها زیر آب قرار گرفت، گویی همه جا اقیانوس بود و دیگر زمینی یا قله کوهی دیده نمی‎شد. به تعبیر قرآن: «و هی تجری بهم فی موج کالجبال؛ کشتی نوح (ع) با سرنشینانش، سینه امواج کوه گونه را می‎شکافت و هم چنان به پیش می‎رفت.» (هود/ 42)

تنها راه نجات قوم

هنگامى که علائم عذاب الهى با جوشیدن آب از زمین و نزول باران سیل آسا روشن شد کشتى تنها وسیله نجات براى مؤمنین بوده که خداوند به نوح وحى نمود: «قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و اهلک الا من سبق علیه القول و من امن؛ به نوح گفتیم: از هر جفتى از حیوانات (از نر و ماده) یک زوج در آن (کشتى) حمل کن همچنین خاندانت را بر(آن سوار کن) مگر آنها که قبلا وعده هلاک آنان داده شده [همسر و پسرش ] و نیز مؤمنین را.» (هود/ 40)
و نیز مى فرماید: «و قال ارکبوا فیها بسم الله مجرئها و مرسها ان ربى لغفور رحیم؛ نوح گفت: به نام خدا بر آن سوار شوید؛ و هنگام حرکت و توقف کشتى، یاد او کنید که پروردگارم آمرزنده و مهربان است.» (هود/ 41)
نوح به سرعت بستگان و یاران با ایمان خود را جمع کرد، و به آنها دستور داد با نام خدا بر کشتى سوار شوید و به هنگام حرکت و توقف کشتى نام خدا را بر زبان جارى سازید و به یاد او باشید، زیرا پروردگار من آمرزنده و مهربان است و به مقتضاى رحمتش این وسیله نجات را در اختیار شما قرار داده و به مقتضاى آمرزشش از لغزشهاى شما مى گذرد همه سوار بر کشتى شدند و با رمز «بسم الله الرحمن الرحیم» حرکت خوف ناک کشتى بر روى موجهاى مانند کوه آغاز شد و از همینجا که نقطه نجات مؤمنین بود نقطه هلاکت کافرین نیز آغاز گشت فرمان مجازات این قوم سرکش صادر شده بود، ابرهاى تیره و تار آسمان را فرا گرفته بود، صداى غرش رعد و پرتو خیره کننده برق پى درپى در فضا طنین انداز بود و باران سیل آسا و نیز جوشش زمین، تمام سطح زمین را به اقیانوسى تبدیل کرده بود، و وزش طوفان «فاخذ هم الطوفان و هم ظالمون؛ تا طوفان آنها را در حالى كه ستمكار بودند فرا گرفت.» (عنکبوت/ 14) امواج شکننده اى از آبها به وجود آورده و کشتى نوح با سرنشینانش سینه امواج را مى شکافت چنانکه مى فرماید: «و هى تجرى بهم فى موج کالجبال؛ و آن (کشتى) آنها را از میان امواجى همچون کوهها حرکت مى داد.» (هود/ 42) و نیز مى فرماید: «و حملناه على ذات الواح و دسر* تجرى باعییننا جزاء لمن کان عذابى و نذر؛ و او (نوح) را بر مرکبى از الواح و میخهایى ساخته شده سوار کردیم (مرکبى) که زیر نظر ما حرکت مى کرد. این کیفرى بود براى کسانى که (به او) کافر شده بودند.» (قمر/ 13- 14)

هلاک شدن کنعان پسر نوح (ع)

یکی از پسران حضرت نوح (ع) «کنعان» نام داشت که به زبان عربی به او «یام» می‎گفتند. حضرت نوح (ع) با روش و شیوه‎ها و گفتار گوناگون او را به سوی توحید دعوت کرد، ولی او با کمال گستاخی و لجاجت به دعوت پدر اعتنا ننمود و مثل سایر مردم به بت پرستی ادامه داد.
هنگامی که بلای جهان گیر طوفان فرا رسید، نوح (ع) دید پسرش کنعان در خطر غرق و هلاکت افتاده، دلش به حال او سوخت، از میان کشتی او را صدا زد و گفت: «یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین؛ پسرم! با ما به کشتی سوار شو و از گروه کافران مباش!» (هود/ 42) ولی کنعان به جای این که به دعوت دلسوزانه پدر پاسخ دهد و خود را که در پرتگاه هلاکت بود نجات بخشد، با کمال غرور و گستاخی تقاضای پدر را رد کرد و در پاسخ او گفت: «سآوی الی جبل یعصمنی من الماء؛ به زودی به کوهی پناه می‎برم تا مرا از آب حفظ کند.» (هود/ 43)

لنگرگاه

نوح (ع) عنان کشتى را به دست خدا سپرده بود، و کشتى سوار بر امواج به هر سو مى رفت. در روایات آمده است که شش ماه این کشتى سرگردان بود و به نقاط مختلفى از جمله به سرزمین مکه سیر کرد. اما بالاخره فرمان خدا صادر شد: «یا سماء اقلعى؛ اى آسمان خوددارى کن و از بارش دست نگاه دار.» (هود/ 44)
و نیز خطاب به زمین فرمود: «یا ارض ابلعى ماءک؛ اى زمین آبت را فرو بر.» (هود/ 44) به دنبال این فرمان حالت عادى شد «و غیض الماء؛ و آب فرو نشست.» (هود/ 44)
در روایت آمده چون به زمین خطاب شد، آب خودت را فرو بر، زمین تنها آب خود را فرو برد اما آبهایى که از آسمان باریده بود، بر روى زمین باقى ماند که به اقیانوس ها و دریاها پیوسته است، و بالاخره پس از آنکه حالت عادى به زمین برگشت، کشتى نیز به لنگرگاه خود رسید چنانکه مى فرماید: «واستوت على الجودى؛ و کشتى بر دامنه کوه جودى پهلو گرفت.» (هود/ 44)
در مورد معناى «جودى» بعضى گفته اند نام کوه است بنابر این معناى آیه این مى شود که کشتى بر کوهى پهلو گرفت، بعضى مى گویند، به هر کوهى «جودى» نمى گویند، بلکه نام کوه معروفى است در نزدیکى موصل، و بعضى مى گویند جزء سلسله کوههاى آرارات است که به ارمنستان ختم مى شود. قلل کوههاى آرارات واقع در مشرق ترکیه است.

 


منابع :

  1. محمد خزائلی- اعلام قرآن- صفحه 644

  2. عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

  3. سایت اندیشه قم- مقاله ماجرای ساخت کشتی نوح (ع)

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112888