دلایل نبوت و رسالت حضرت نوح علیه السلام

تصریح بر نبوت و رسالت

خداوند می فرماید: «لقد ارسلنا نوحا الی قومه، فقال یا قوم اعبدواالله مالکم من اله غیره انی اخاف علیکم عذاب یوم عظیم؛ ما نوح را به سوی قومش فرستادیم او به آنان گفت: ای قوم من، (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید که معبودی جز او برای شما نیست (و اگر غیر او را عبادت کنید) من بر شما از عذاب روز بزرگی می ترسم.» (اعراف/ 59)
از جمله آیات دیگر دال بر این موضوع عبارتند از:
1- «و لقد ارسلنا نوحا الی قومه إنی لکم نذیر مبین؛ ما نوح را به سوی قومش فرستادیم (نخستین بار به آنها گفت) من برای شما بیم دهنده ای آشکارم.» (هود/ 25)
2- «و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنة الا خمسین عاما؛ و ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و او در میان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ کرد (دعوت به حق کرد).» (عنکبوت/ 14)
3- «و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال اعبدواالله مالکم من اله غیره افلا تتقون؛ و ما نوح را به سوی قومش فرستادیم او به آنها گفت: ای قوم من خداوند یکتا را بپرستید که جز او معبودی برای شما نیست. (آیا از پرستش بتها) پرهیز نمی کنید؟» (مؤمنون/ 23)
4- «و لقد ارسلنا نوحا؛ و ما نوح را فرستادیم.» (حدید / 26)
5- «إنا ارسلنا نوحا الی قومه ان انذر قومک من قبل ان یاتیهم عذاب الیم؛ ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و گفتیم: قوم خود را انذار کن پیش از آنکه عذاب دردناک به سراغشان آید.» (نوح/ 1)
از آیات مذکور بدون نیاز به هیچگونه استدلالی به دست می آید که حضرت نوح (ع) از فرستادگان و رسولان الهی است و تصریح نموده اند که ما نوح را به سوی قومش فرستادیم علاوه بر اینکه در بسیاری از آیات به نوح و رسالت و مأموریت آن جناب نیز اشاره کرده است البته تنها آیات مذکور نیست که اثبات کننده رسالت و نبوت آن جناب است، بلکه آیات دیگری نیز هست که به «رسول و نبی» بودن آن حضرت تصریح می کند، که نیازی به ذکر آنها نیست.

دریافت وحی

خداوند می فرماید: «انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح والنبین من بعده؛ ما به تو وحی فرستادیم، همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم.» (نساء/ 163)
در این آیه شریفه، خداوند خطاب به پیامبر اسلام می فرماید: «ما آنچه به تو دادیم چیز بی سابقه و نوظهوری نبوده، بلکه امر وحی یک نواخت است و هیچ اختلافی بین مصادیق آن نیست، زیرا ما به همان کیفیت به تو وحی می کنیم که به نوح و انبیای بعد از او وحی کردیم و نوح(ع) اولین پیامبری بود که کتاب و شریعت آورد. و جامع همه انحاء نبوت و وحی این است که انبیاء فرستادگانی از ناحیه خدای تعالی هستند، آمده اند تا به بشر بفهمانند در برابر کارهای نیک ثواب دارند و در برابر کارهای زشت عذاب، و خدا آنان را فرستاده تا حجت بر مردم تمام کنند.»
همچنین می فرماید: «و اوحی الی نوح انه لن یومن من قومک الا من قد امن؛ به نوح وحی شد که: جز آنها که (تا کنون) ایمان آورده اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد.» (هود/ 36)
این آیه شریفه به یکی از مصادیق مهم نزول وحی به حضرت نوح (ع) اشاره می کند که در این مورد وحی خداوند از آینده قوم، به نوح خبر می دهد که این قوم از این به بعد دیگر کسی در بینشان به تو و خدای تو ایمان نمی آورد از این رو به او فرمان ساخت کشتی را می دهد. در نتیجه با ذکر این دو آیه شریفه به دست آمد که اولا: خداوند بر نوح (ع) وحی می کرد و او دریافت وحی داشت.
ثانیا: نوع وحیی که بر ایشان می شد از همان نوع عالی است که بر سایر پیامبران حتی خاتم الانبیاء (ص) شده و هیچ فرقی در ماهیت وحی نازله بر آن پیامبران عظیم الشأن نبوده.
ثالثا: نزول وحی با این ویژگیها، تنها بر پیامبران بزرگ الهی ممکن بوده، پس نزول وحی، خود دلیلی است بر رسالت و نبوت حضرت نوح(ع) و هر پیامبر دیگری از پیامبران خدا. و ما دریافت وحی را که مورد تصریح و تصدیق قرآن کریم قرار گرفته دومین دلیل رسالت و نبوت حضرت نوح (ع) می دانیم.

دریافت «کتاب» و «حکم»

خداوند می فرماید: «و نوحا هدینا من قبل؛ و نوح را (نیز) پیش از آن هدایت نمودیم.» (انعام/ 84) «اولئک الذین اتیناهم الکتاب والحکم و النبوة؛ آنها کسانی هستند که کتاب و حکم و نبوت به آنها دادیم.» (انعام/ 89)
در آیات فوق، نام شریف تعدادی از انبیاء عظام را ذکر نمود، سپس می فرماید به اینها کتاب، حکم و نبوت عطا شده است. اولین معنایی که از کتاب به ذهن می آید، همان ورقهایی است که مطالبی در قالب خطوط دستی و یا چاپی در آن گنجانیده شده است، اما اطلاق لفظ کتاب بر معنایی گسترده تر از معنای مذکور، در موارد زیادی، و نیز در قرآن کریم (ص/ 29 و حدید/ 22 و اسراء/ 14)، اتفاق افتاده است [تا آنجا که محفوظات در ذهن را هم با اینکه صفحه، لوح و خطوطی ندارد کتاب گفته اند] و در قرآن کریم نیز به وحیی که بر انبیاء نازل شده مخصوصا آن وحیی که متضمن شریعت است اطلاق کتاب شده، و نیز به آن «حقیقت آسمانی» که حوادث و وقایع جاری را ضبط می کند اطلاق کتاب شده است، البته در سه جای قرآن نیز اطلاق کتاب به ظاهر در نوشته به قلم شده است:
1- و برای وی در آن لوح ها از هر گونه اندرز و شرح همه چیز نوشته بودیم. (اعراف/ 145)
2- لوح ها را انداخته و سر برادر خود را گرفته به سوی خود می کشید. (اعراف/ 150)
3- همینکه خشم موسی فرو نشست لوح ها را بر گرفت که مکتوب آن برای کسانی که از پروردگار خویش می ترسند هدایت و رحمتی بود. (اعراف/ 154)
اما در قرآن چنانکه متذکر شدیم لفظ کتاب را در سه معنای دیگر نیز استعمال کرده و معنای کتاب را از نوشته با قلم توسعه داده به معنای دیگر، که عبارت است از:
1- وحیی که متضمن شریعت است، عنوان کتاب را بر خود گرفته است مانند کتابی که بر نوح (ع) نازل شده که این آیه بدان اشاره می نماید: «وانزل معهم الکتاب بالحق؛ و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می کرد به آنها نازل نمود.» (بقره/ 213)
2- کتبی است که اعمال بندگان را از نیکی و بدی ضبط می کند. در این مورد چند دسته آیات وجود دارد:
الف: در بعضی آیات از کتابی صحبت می کند که مختص به فرد فرد بشر است مثل این آیه که می فرماید «و کل انسان الزمناه طائره فی عتقه و نخرج له یوم القیامة کتابا؛ و هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویخته ایم و روز قیامت کتابی برای او بیرون می آوریم که آن را در برابر خود گشوده می بیند.» (اسراء/ 13)
ب: و در بعضی آیات که از کتاب صحبت می کند مرادش کتابی است که اعمال امت ها را ضبط می نماید؛ مانند: «وتری کل امة جاثیة کل امة تدعی الی کتابها؛ هر گروهی را به زانو درآمده بینی و هر گروهی را به سوی کتابش دعوت می کنند.» (جاثیه/ 28)
ج: و تعدادی از آیات راجع به کتبی است که جمیع مردم در آنها مشترکند مثل آیه شریفه: «هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق انا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون؛ این نامه ما است که به حق بر ضرر شما سخن می گوید که ما آنچه را عمل می کرده اید نسخه برداشته ایم.» (جاثیه/ 29)
3- کتبی که جزئیات نظام عالم و حوادث واقعه را در آن ضبط می کند. از بعضی آیات برمی آید که این کتابها نیز چند نوعند:
قسم اول: کتابی که مطالب نوشته شده آن به هیچ وجه تغییر نمی پذیرد، مثل آیه شریفه: «از پروردگارت در آسمان و زمین [هم وزن ذره ای] نهان نیست، و نه کوچکتر از این و نه بزرگتر مگر اینکه در مکتوبی روشن است.» (یونس/ 61) احتمال دارد این کتاب دو نوع باشد: نخست کتاب عامی که حافظ جمیع موجودات و حوادث جاری است. دوم کتاب خاصی که مخصوص یکایک موجودات و مشتمل بر حوادث هر موجود می باشد.
قسم دوم: کتابی که قلم خوردن و محو و اثبات در آن راه دارد، چنانکه می فرماید: «یمحوالله مایشاء و یثبت و عنده ام الکتاب؛ خداوند هرچه را بخواهد محو، و هرچه را بخواهد اثبات می کند و ام الکتاب، [لوح محفوظ] نزد اوست.» (رعد/ 39)

مقصود از حکم

لفظ «حکم» در لغت به معنای «منع» به منظور اصلاح است. این کلمه وقتی به خدای تعالی نسبت داده شود، اگر در مسأله تکوین و خلقت باشد، به معنای «ایجاد و آفرینش» است. و اگر در تشریع باشد، به معنای قانونگذاری و حکم مولوی است. و هنگامی که این کلمه به انبیاء نسبت داده شود، به معنای «قضاء» است، که یکی از منصبهای الهی است که خداوند به پیامبرانش داده است، چنانکه در این آیه شریفه می فرماید: «فاحکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهوائهم عما جاءک الحق؛ پس در میان ایشان حکم کن به آنچه که خدا نازل کرده، و پیروی خواسته ها و آرای ایشان مکن و از حقی که تو را آمده رویگردان مشو.» (مائده/ 48)
و شاید بعضی آیات (شعراء/ 83) اشعار یا دلالت کند بر اینکه «حکم» به معنای «تشریع» به انبیاء داده شد. بنابراین مراد از دادن «کتاب و حکم» به انبیاء، فرستادن شرایع دین و حکم کردن بر طبق آنها میان مردم خواهد بود، چنانکه آیه شریفه می فرماید: «و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوافیه؛ و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت می کرد با آنها نازل نمود تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوری کنند.» (بقره/ 213)

گزینش و برتری، بر جهانیان

از جمله شواهد و قرائن و حتی دلایل نبوت حضرت نوح (ع)، آیاتی است که دلالت بر گزینش آن جناب از سوی خداوند بر انسانها دارد، و نیز برتری و فضیلت وی نسبت به انسان های دیگر، که دو آیه در این زمینه عبارتند از:
«ان الله اصطفی ادم و نوحا و ال ابراهیم و ال عمران علی العالمین؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.» (آل عمران/ 33)
«اصطفی» به معنای گرفتن خالص هر چیز و جدا کردن آن از چیزهای دیگر است که آن را کدر می سازد. و نزدیک به معنای «اختیار» است. این معنای «اصطفی» در کل است. اما معنای اصطفای نوح، یا برگزیدن نوح (ع) بر جهانیان به این جهت است که، آن جناب اولین پیامبر از پنج پیامبر اولوالعزم است که کتاب و شریعت بر آنان نازل گردید. نکته دیگر اینکه در حقیقت نوح (ع) پدر دوم نوع بشر است زیرا در داستان طوفان کسی جز او و خاندانش زنده نماند، چنانکه قرآن کریم این مطلب را تأیید می فرماید «و جعلنا ذریته هم الباقین؛ ما ذریه او را تنها کسانی قرار دادیم که در زمین بمانند.» (صافات/ 79)
و نیز خداوند به او رسالت طولانی عطا نمود به طوری که بنابر تأیید قرآن آن جناب 950 سال رسول و برگزیده خدا بر مردم بود.
«و نوحا....* و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی....* و کلا فضلنا علی العالمین؛ و نوح و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی را، همه آنها را بر جهانیان برتری دادیم.» (انعام/ 84- 86)

 


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏7 صفحه 353 - 349 و 258

  2. عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112894