ادله نبوت و رسالت حضرت یعقوب علیه السلام

یعقوب را نبی قرار دادیم

خداوند می فرماید: «وهبناله اسحاق و یعقوب وکلا جعلنا نبیا؛ ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم.» (مریم/ 49)
بدون شک یکی از صریحترین نکاتی که از این آیه کریمه استفاده می شود این نکته است که حضرت یعقوب از سوی خداوند به مقام نبوت و پیغام آوری منصوب شده است و دریافت وحی و الهام از عوالم غیب داشته است. منظور از آیه فوق آنست که ادامه و تسلسل نبوت را در دودمان ابراهیم بیان کند و نشان دهد چگونه این حسن شهرت و نام نیک و تاریخ بزرگ او به وسیله پیامبرانی که از دودمان او یکی بعد از دیگری به وجود آمدند تحقق یافت، و می دانیم که بسیاری پیامبران از دودمان اسحاق و یعقوب در طول اعصار و قرون به وجود آمده اند هر چند از دودمان اسماعیل نیز بزرگترین پیامبران یعنی پیامبر اسلام قدم به عرصه هستی گذارد، ولی تسلسل و تداوم در فرزندان اسحاق بود.
علامه طباطبایی می فرماید: «بعید نیست اینکه به جای بردن نام فرزند دیگر خود اسماعیل، نام نوه خود یعقوب را برد برای این بوده که خواسته است به توالی شجره نبوت در بنی اسرائیل اشاره کند، چون از دودمان یعقوب جمع کثیری از انبیاء بوده اند، مؤید این معنا جمله "و کلا جعلنا نبیا" است.»

نبوت در ذریه ابراهیم

خداوند می فرماید: «و وهبناله اسحاق و یعقوب وجعلنا فی ذریته النبوة والکتاب؛ و (در اواخر عمر) اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در دودمانش قرار دادیم.» (عنکبوت/ 27)
می فرماید: «در دودمان ابراهیم، نبوت و کتاب آسمانی قرار دادیم.» نه تنها اسحاق و یعقوب (فرزند و فرزندزاده او) پیامبر بودند که ادامه خط نبوت در دودمان او تا خاتم انبیاء (ص) جریان یافت، پیامبرانی پشت سر یکدیگر از این دودمان بزرگ برخاستند و جهان را به نور توحید روشن ساختند.
از آیه شریفه دو نکته استفاده می شود:
الف) موهبت الهی بر حضرت ابراهیم (ع) که اولا، در کهولت سن فرزندی مانند اسحاق (ع) و نوه ای مانند یعقوب به او داد. ثانیا، منصب و مقام نبوت را در نسل و ذریه او قرارداد و نیز دریافت کتاب آسمانی را شایسته ذریه او دانست.
ب) نبوت حضرت یعقوب و پدرش حضرت اسحاق (ع) و در ادامه نبوت ذریه ابراهیم (ع) یعنی فرزندان حضرت یعقوب (ع).

مقام امامت یعقوب (ع)

خداوند می فرماید: «و وهبنالهم من رحمتنا؛ و از رحمت خود به آنان (ابراهیم، اسحاق و یعقوب) عطا کردیم.» (مریم/ 50) ممکن است مراد از رحمت، مقام امامت باشد، همچنانکه در آیه 72 و 73 سوره انبیاء آنها را با صراحت ائمه صالح خوانده است و نیز ممکن است مراد از رحمت، تأیید آنان به روح القدس باشد و نیز ممکن است رحمت به معنای مطلق ولایت الهی باشد. در سوره انبیاء آمده «وجعلناهم ائمة یهدون بامرنا و اوحیناالیهم؛ و آنان (ابراهیم، اسحاق و یعقوب) را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند و به سوی آنها وحی نمودیم.» (انبیاء/ 73)
از ظاهر آیه شریفه چند نکته استفاده می شود:
الف) جمله «وجعلناهم ائمة» دلالت دارد بر اینکه علاوه بر حضرت ابراهیم (ع) فرزندانش حضرت اسحاق و یعقوب (ع) نیز مقام امامت داشته اند.
ب) معنای هدایت در جمله «یهدون بامرنا» راهنمایی و ارشاد که رسالت عموم پیامبران الهی است، نمی باشد، بلکه به معنای رساندن به مقصود است.
ج) «و اوحینا الیهم» شاهدی است بر اینکه خداوند بر هر سه پیامبر وحی می کرده است.
جمله «یهدون بامرنا» به معنای رساندن به مقصود است یعنی یک نوع تصرف تکوینی در نفوس که با آن تصرف راه برای بردن دلها به سوی کمال و انتقال دادن آنها از موقفی به موقف بالاتر هموار می شود، و چون تصرف تکوینی و عملی و باطنی است، ناگزیر مراد از آن که با آن هدایت صورت می گیرد نیز امری تکوینی خواهد بود، نه تشریعی که صرفا امری اعتباری است، بلکه امری حقیقی است چنانکه در آیه شریفه «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون فسبحان الله بیده ملکوت کل شی؛ فرمان او هرگاه چیزی را اراده کند، تنها این است که به آن بگوید: باش، پس می شود. پس منزه است خدایی که مالکیت و حاکمیت هر چیزی به دست اوست و به سوی او بازگردانده می شوید.» (یس/ 83) فرموده است.
بنابراین هدایت به امر خدا، از فیوضات معنوی و مقامات باطنی است که مؤمنین به وسیله عمل صالح به سوی آن هدایت می شوند و به رحمت پروردگار ملبس می گردند. و چون امام به وسیله امر، هدایت می کند فهمیده می شود که خود او قبل از هرکس متلبس به آن هدایت است و از او به سایر مردم منتشر می شود، و برحسب اختلافاتی که "ائمه" در مقامات و درجات دارند، هرکسی به قدر استعداد و ظرفیت خود از آن بهره مند می شود. از اینجا فهمیده می شود که امام رابط میان مردم و پروردگار در اخذ فیوضات ظاهری و باطنی است، اما پیامبر رابط میان مردم و خدای متعال در گرفتن فیوضات ظاهری یعنی شرایع الهی است که از راه وحی نازل گشته و از ناحیه پیامبر به مردم منتشر می گردد، و نیز می فهمیم که امام دلیل و نشانه ای است که نفوس را به سوی مقاماتش راهنمایی می کند، همچنان که پیامبر دلیل و نشانه ای است که مردم را به سوی اعتقادات حق و اعمال صالح راه می نماید.
در نتیجه حضرت ابراهیم (ع) و فرزندش حضرت اسحاق (ع) و نوه اش حضرت یعقوب (ع) هم مقام نبوت و هم مقام امامت را داشته اند.

نزول وحی بر یعقوب (ع)

خداوند می فرماید: «و اوحینا الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب؛ و ما بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب وحی کردیم.» (نساء/ 163)
از آیه شریفه چند نکته به دست می آید:
الف) آیه شریفه در کل می فرماید: همانطوری که بر حضرت نوح و پیامبران مابعدش و بر حضرت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و دیگر پیامبران وحی می شد بر پیامبر اسلام نیز خداوند وحی فرموده است.
ب) از ظاهر آیه نبوت حضرت یعقوب (ع) استفاده می شود زیرا اولا نام آن جناب را در ردیف سایر پیامبران بزرگ ذکر نموده، ثانیا، می فرماید به او وحی می کردیم مانند سایر پیامبران، در نتیجه این دو نکته شاهد مناسبی است بر نبوت ایشان.
ج) (چنانکه بعضی از مفسرین اشاره نموده اند) آیه شریفه ضمن مقابله با افکار باطل یهودیان که در میان پیامبران خدا تفرقه می افکنند، بعضی را تصدیق و بعضی را تکذیب می کنند، می فرماید همانطوری که بر نوح و پیامبران بعد از او مانند ابراهیم، اسحاق، اسماعیل و یعقوب وحی فرستادیم بر پیامبر خاتم نیز وحی فرستادیم.
د) آیه شریفه در مقام بیان این نکته است، وحی که بر پیامبر خاتم (فراموش نشود) مسئله نوظهوری نیست و چیز بی سابقه ای نبوده، بلکه وحی امری یکنواخت و بدون اختلاف در مصادیق است البته نوع وحی بر پیامبران متفاوت بوده است.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 14 صفحه 81، 428، جلد 5 صفحه 288

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏1 صفحه 477؛ جلد 16 صفحه 250

  3. عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113036