نحوه ولادت یحیی و شهادت حضرت زکریا علیه السلام

دعای گیرای زکریا (ع) و اجابت آن، و ولادت یحیی (ع)

حضرت زکریا (ع) همیشه اهل دعا و راز و نیاز بود، ولی دیدن منظره غذاهای بهشتی کنار محراب حضرت مریم (ع)، و استجابت دعاهای مریم (ع)، گویی جرقه‎ای بود که چاشنی قلب او را منفجر کرد و سخت تحت تأثیر قرار گرفت. سالها بود تقاضای فرزندی از خدا نموده بود، تا پس از او وارث او گردد، ولی نتیجه نگرفته بود. شاید زکریا (ع) دیگر امید نداشت تا دارای فرزند شود، زیرا هم خودش به نهایت پیری رسیده بود و هم همسرش پیر شده بود، چنان که از ابن عباس نقل شده: «زکریا صد و بیست سال داشت، و همسرش دارای نود و هشت سال بود.» اما دیدار منظره میوه‎های بهشتی تابستانی در فصل زمستان و به عکس، روح و جان او را سرشار از امید کرد، و دریافت که می‎تواند در فصل پیری دارای میوه فرزند شود، چنان که مریم (ع) در غیر فصل میوه، دارای میوه‎های گوناگون شده است.
در همین جا بود که به خدا عرض کرد: «رب هب لی من لدنک ذریه طیبه إنک سمیع الدعاء؛ خداوندا! از طرف خود فرزند پاکیزه‎ای (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را می‎شنوی.» (آل عمران/ 38) طولی نکشید که فرشتگان در آن موقع که او در محراب ایستاده و مشغول نیایش بود صدا زدند: «که هان ای زکریا! خداوند تو را به یحیی بشارت می‎دهد، در حالی که کلمه خدا (حضرت عیسی (ع)) را تصدیق می‎کند و آقا و رهبر خواهد بود، و از هوی و هوس برکنار، و پیامبری از صالحان است.» (آل عمران/ 39). زکریا (ع) (که به چگونگی داشتن فرزند در سنین پیری می‎اندیشید) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد در حالی که پیری به من رسیده، و همسرم نازا است.» خداوند به او فرمود: «این گونه خداوند هر کاری را که بخواهد انجام می‎دهد.» زکریا (ع) که می‎خواست قلبش سرشار از یقین گردد و ایمانش به مرحله شهود برسد (چنان که ابراهیم خلیل (ع) برای آرامش قلبش، تقاضای مشاهده صحنه معاد کرد) از این رو به خدا عرض کرد: «پروردگارا! نشانه‎ای برای من قرار ده!» خداوند فرمود: «آیتک ألا تکلم الناس ثلاثه أیام إلا رمزا و اذکر ربک کثیرا و سبح بالعشی و الإبکار؛ نشانه تو آن است که سه روز جز به اشاره و رمز با مردم سخن نخواهی گفت (و زبانت بدون علت ظاهری از کار می‎افتد) پروردگارت را (به شکرانه این نعمت) بسیار یاد کن، و به هنگام صبح و شام او را تسبیح بگو.» (آل عمران/ 41)
زکریا از محراب عبادتش به سوی مردم آمد و با اشاره به آنها گفت: «صبح و شام (به شکرانه این نعمت) خدا را تسبیح گویید.» (مریم/ 11) آری این علامت آشکار شد، زکریا (ع) دید بدون علت زبانش بسته شد ولی هنگام ذکر خدا، زبانش گشوده می‎شد، او از همین راه دریافت و یقین کرد همان خدایی که زبان بسته را برای ذکر می‎گشاید، قادر است که رحم بسته (بر اثر نازایی) را بگشاید و از آن، فرزندی به وجود آورد. او در این سه روز، با اشاره لبها و تکان دادن سر، با مردم سخن می‎گفت، و بقیه را به ذکر خدا و سپاسگزاری پروردگار به خاطر بشارت به داشتن فرزند اشتغال داشت. طولی نکشید که همسر زکریا (ع) احساس بارداری کرد، و پس از مدتی یحیی (ع) چشم به جهان گشود و حضرت زکریا و همسرش، پس از سالها امید و آرزو دارای فرزندی مبارک شدند. شاید این حادثه مقدمه‎‎ای بود تا اذهان مردم برای تولد حضرت عیسی (ع) بدون پدر آماده گردد، و بدانند همان خدایی که قادر است از زن و شوهر پیر فرزندی به وجود آورد، قدرت آن را دارد که به بانویی بدون شوهر، فرزندی بدهد. به هر حال باید به خدا توکل کرده و قدرت بیکران او را باور نمود و نسبت به الطاف ذات اقدس او امید سرشار داشت.

گریه حضرت زکریا (ع) برای مصائب امام حسین (ع)

حضرت زکریا (ع) از درگاه خداوند خواست تا نامهای پنج تن آل عبا را به او بیاموزد. خداوند نام آنها را به او آموخت. زکریا (ع) هر گاه نام محمد (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و حسن را به زبان می‎آورد، غم و اندوه از او برطرف می‎شد. ولی وقتی که نام حسین (ع) را به زبان می‎آورد، بی‎اختیار منقلب شده و اشکهایش جاری می‎گشت و نفسهایش به شماره می‎افتاد. روزی به خدا عرض کرد: «خداوندا! چه شده که وقتی نام محمد (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و حسن (ع) را به زبانم می‎آورم، اندوهم برطرف می‎گردد، ولی همین که نام حسین (ع) را به زبان می‎آورم منقلب می‎شوم و اشکهایم سرازیر می‎شود؟» خداوند ماجرای جانسوز شهادت حسین (ع) را به او خبر داد و فرمود: «کهیعص» کاف اشاره به کربلا است، هاء اشاره به هلاکت عترت حسین (ع) است، یاء اشاره به یزید ستمگر است که موجب ظلم به حسین (ع) می‎شود، عین اشاره به عطش حسین (ع) است، و صاد اشاره به صبر او است.
وقتی زکریا قصه حسین (ع) را شنید، سه روز از مسجد بیت المقدس بیرون نیامد و برای مصائب حسین (ع) گریه و ناله کرد و گفت: «خدایا! آیا علی و فاطمه (ع) را به چنین مصیبت جانسوزی مبتلا می‎کنی؟!» آن گاه عرض کرد: «خدایا! به من فرزندی بده که در این سنین پیری چشمم از او روشن گردد. سپس علاقه آن فرزند را در قلبم بیفکن، آن گاه همان گونه که محمد (ص) حبیبت، را به فاجعه جانسوز قتل فرزندش مبتلا کردی، مرا نیز به فاجعه جانسوز قتل پسرم مبتلا گردان تا من نیز همدرد پیامبر اسلام گردم.» خداوند حضرت یحیی (ع) را به زکریا داد و همین حضرت یحیی (ع) به خاطر نهی از منکر، به فرمان طاغوت زمان، کشته شد و سرش را در میان طشت طلا نهادند، و جریان شهادتش شبیه شهادت حسین (ع)، جانسوز بود. (بحار، ج 14، ص 178)

نجات زکریا از تنهایی

سالها بود که حضرت زکریا (ع) از تنهایی و نداشتن فرزند که یار و یاور او باشد رنج می‎برد، و با امیدی سرشار به خدا دل می‎بست و از خدا می‎خواست که او را تنها نگذارد. سرانجام خداوند او را از تنهایی بیرون آورد، و یحیی (ع) را به او داد، و زندگی او و همسرش را با داشتن چنین فرزندی نورانی، سامان بخشید. خداوند از این رو آنها را مورد الطاف سرشارش قرار داد که در انجام نیکی‎ها سرعت می‎نمودند و همواره به خاطر عشق به رحمت خدا، و ترس از عذاب او، او را می‎خواندند، و خضوع و اخلاص خاصی در در خانه خدا داشتند. (انبیاء/ 89- 90) یحیی (ع) همدم و مونس خوبی برای پدر و مادرش بود، و عصای پیری آنها در جهت ظاهر و باطن به شمار می‎رفت، و به راستی که آنها را از تنهایی بیرون آورد، و یار و فرزند صالحی برای آنها شد. آری کسانی که با قلبی صاف و پاک، و اخلاصی بی‎شائبه به درگاه خداوند بروند این گونه به نتیجه درخشان می‎رسند، و زندگی با صفا و درخشنده پیدا می‎نمایند.

شهادت جانسوز حضرت زکریا (ع)

هنگامی که حضرت مریم (ع) به قدرت الهی بدون شوهر باردار شد، شیطان وسوسه‎گر به میان بنی اسرائیل رفت و این تهمت ناجوانمردانه و بسیار زشت را به مردم القاء کرد که اگر مریم (ع) باردار شده، کار زکریا (ع) است. همین تهمت ناجوانمردانه باعث شد که عده‎ای از اشرار تصمیم گرفتند حضرت زکریا را به قتل برسانند. و از بعضی از تواریخ استفاده می‎شود که طاغوت عصر زکریا، حضرت یحیی (ع) پسر زکریا (ع) را به خاطر نهی از منکری که نموده بود، کشت. زکریا از قتل یحیی با خبر شد، خود احساس خطر کرد، چرا که طاغوت می‎خواست او را نیز بکشد، زکریا گریخت و به بوستانی که در نزدیک مسجد بیت المقدس بود وارد شد و در آن جا تنه درختی باز شد و به زکریا پناه داد، و سرانجام با راهنمایی ابلیس، مأموران طاغوت آمدند و آن درخت را قطعه قطعه نموده و در نتیجه حضرت زکریا با وضع دلخراشی به شهادت رسید. (بحار، ج 14، ص 189) بنابراین علت قتل زکریا، تهمت مذکور نبوده است. به هر حال به همین منظور به سوی او هجوم بردند. او از دست آنها گریخت. در بیابان به نزدیک درختی رسید. آن درخت به زبان آمد و گفت: «ای پیامبر خدا! نزد من بیا.» زکریا کنار آن درخت رفت، درخت شکافته شد، زکریا به داخل تنه درخت رفت، سپس تنه درخت به هم پیوست و به این ترتیب آن درخت به زکریا (ع) پناه داد. ابلیس به آن جا رسید و گوشه‎ای از عبای زکریا (ع) را گرفت و در بیرون درخت نگه داشت، سپس دید گروهی در جستجوی کسی هستند، از آنها پرسید «در جستجوی چه کسی هستید؟» گفتند: «در جستجوی زکریا (ع) هستیم.»
ابلیس گفت: «او کنار این درخت آمد و جادو کرد، بر اثر سحر و جادوی او تنه این درخت شکافته شده او به درون این درخت رفت. نشانه‎اش همین قسمت عبای او است که در بیرون درخت مانده است.»
آنها تبر تهیه کردند و هم چنین اره آوردند و آن درخت را قطع کرده سپس با اره قطعه قطعه کردند، به این ترتیب حضرت زکریا (ع) مظلومانه در میان آن درخت به شهادت رسید.
در پاره اى از نقل هاست که علت خروج زکریا از شهر بیت المقدس آن بود که یهودیان آن بزرگوار را متهم به زناى با مریم کردند، زیرا کس دیگرى جز او نزد مریم رفت و آمد نمى کرد و مریم نیز بدون داشتن شوهر حامله شده بود. یهود گفتند: «این کورک از زکریاست.» و شیطان نیز به این شایعه کمک کرد و یهود را بر ضد زکریا تحریک نمود و آن حضرت ناچار شد از شهر خارج شود و به آن باغ پناه ببرد، ولى یهودیان به تعقیب آن حضرت آمدند و چنان که ذکر شد، در آن باغ میان آن درخت او را شهید کردند و طبق نقلى آن درخت نزد یهود مقدس بود و حاضر به قطع آن نبودند، اما شیطان سرانجام آن را قطع کردند. سپس خداوند تعالى براى انتقام خون یحیى و زکریا خبیث ترین مردم را بر آن ها مسلط کرد و جمع بى شمارى از آن ها را به انتقام ریختن خون پاک آن دو پیغمبر بزرگوار به دیار نابودى فرستاد و بیت المقدس را ویران کرد. پس از شهادت زکریا (ع) خداوند فرشتگان را کنار پیکر مطهر او فرستاد. آنها آمدند و بدن زکریا (ع) را غسل دادند و کفن کردند، و سه روز پشت سر هم آمدند و نماز بر آن خواندند، سپس او را به خاک سپردند. (بحار، ج 14، ص 179) جنازه آن بزرگوار در بیت المقدس دفن شد و قبر آن حضرت در آنجاست.

 


منابع :

  1. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏1 و 2 صفحه 439

  2. عزّالدین ابن اثیر- تاریخ کامل ابن اثیر- جلد 1 صفحه 170ـ175

  3. سیدهاشم رسولی محلاتی- تاریخ انبیاء

  4. سایت اندیشه قم- مقاله ولادت یحیی و شهادت زکریا (ع)

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113184