واکنش زرتشتیان در مواجهه با اسلام پس از فتح ایران

واکنش زرتشتیان در مواجهه با اسلام پس از فتح ایران

به طور کلی در مجموع واکنش زرتشتیان در مواجهه با اسلام پس از فتح ایران، از دو صورت خارج نبود: عده ای معدود، ترک خانه و کاشانه گفته، به نقاط دیگری در ایران و یا به هندوستان کوچیدند؛ مثلا پس از فتح شیرجان (سیرجان)، «گروهی بسیار از اهالی، از شهر خویش کوچ کردند»، و نیز هنگام فتح کرمان، «گروهی عظیم از مردمان کرمان گریختند و راه دریا در پیش گرفتند و قومی به مکران شدند و قومی به سیستان.» در تاریخ طبری نیز آمده است: «در اصفهان پس از امضای عهدنامه صلح، پارسیان ذمی شدند، مگر سی کس از مردم که خلاف قوم خویش کردند و فراهم آمدند و با کسان خود سوی کرمان رفتند که جماعتی آنجا فراهم آمده بود.»
هنگام فتح ری و دماوند و قومس نیز عده ای از پارسیان به طبرستان پناه بردند یا راه بیابانها در پیش گرفتند، که بعدا با اخذ امان نامه به نواحی خود بازگشتند. در مورد اصل مهاجرت و نیز شمار مهاجران زرتشتی به هند نمی توان با دقت سخن گفت، اما قدر مسلم اگر مهاجرت ایرانیان به هند در همان اوایل فتوحات صحت داشته باشد، تعداد آنها در مقایسه با کسانی که در ایران باقی ماندند و خود را با شرایط جدید سازگار کردند بسیار ناچیز بوده است. از نظر پایگاه اجتماعی نیز، کوچندگان می بایست بیشتر از افراد برجسته اجتماع و احتمالا نزدیک به خاندان حکومتگر ساسانی، خصوصا رجال دینی بوده باشند؛ زیرا افراد عادی خود را به شکلی با وضعیت جدید منطبق کردند، ولی به هر حال این واقعیت که شماره ایرانیانی که برای کیش زرتشت وطن خویش را ترک می کردند اندک بوده است.
تا اندازه ای نشان می دهد سختگیری مذهبی اعراب چندان زیاد نبوده، همچنین مؤید این نکته است که تا قرون بعد سازمان مذهبی زرتشتیان برقرار بود و اکثریت قاطع ایرانیان خود را به نحوی با شرایط نوین سازگار کرده بودند؛ یعنی یا اسلام آوردند و یا با در آمدن در جرگه اهل کتاب و پرداخت جزیه که میزان آن بیشتر از عهد ساسانی نبود، توانستند موجودیت خود را حفظ کرده و با پیروی از احکام دینی خویش مجبور به قبول اسلام نگردند.

اهل ذمه و جایگاه آنان در جامعه اسلامی

اهل ذمه در جامعه اسلامی، قوانین و مقررات خاصی داشتند که متناسب با شرایط و اوضاع و احوال حاکم بر جامعه، قبض و بسط می یافت و هر از چندگاه مشمول تعصب یا تسامح می شد. در ابتدای فتوحات مواد مندرج در عهدنامه صلح، ملاک برخورد با مردم هر ناحیه بود؛ از این روی، در عهدنامه های هر شهر یا منطقه، نکاتی متفاوت نیز یافت می شد. اگرچه با قدرتمند شدن مسلمین، خصوصا در عهد بنی امیه، حتی شهرهای مفتوح به صلح نیز به دلایل و شیوه های مختلف، مجددا به جنگ فتح می شدند و شرایط سخت تری بر آنها تحمیل می شد، اما در ابتدا شرایط پیمان نامه ها بسیار سنگین نبود و نوعی همزیستی مسالمت آمیز میان دو طرف برقرار می گشت، مگر آنکه نقض عهدی از سوی اهل ذمه مشاهده می شد که در این صورت معمولا رفتار ملایم و دوستانه ای نسبت به ایشان در پیش گرفته نمی شد.
به طورکلی، پرداخت مبلغ معینی مالیات سالانه، (اعم از جزیه یا خراج)، عدم برپایی شورش علیه مسلمانان، راهنمایی ایشان در جنگ، نریختن خون مسلمانان، ناسزاگویی نکردن به آنان از جمله تعهداتی بود که اهل ذمه باید رعایت می کردند و مسلمین نیز در عوض، ضمن امان دادن به جانها و دینها، عدم تعرض به مال و فرزندان، نریختن خون ایشان، ویران نکردن آتشکده ها، طمع نبردن به زر و سیم آنها، آزاد گذاردن آنها در نقل مکان به هر جا که می خواستند و مهمتر از همه، محافظت از ایشان را متعهد می شدند. در زمانهای بعدی نیز تعهدات و قوانین مربوط به اهل ذمه، (هر چند در عمل در هیچ نقطه ای تمامی این شروط کاملا اجرا نمی شد) شکل مدون تری یافت؛ و «ماوردی» آنها را طی دو دسته شروط مستحق (اصلی و اجباری) و مستحب تقسیم نموده است.

شروط اصلی و اجباری برای ذمیان

به نوشته ماوردی شرایط ششگانه ای که هر ذمی مجبور به رعایت آن بود عبارت بودند از:
1. توهین نکردن به قرآن
2. بدگویی نکردن از پیامبر
3. به بدی یاد نکردن از اسلام
4. عدم تعرض و حتی عدم ازدواج با زنان مسلمان
5. گمراه نکردن مسلمانان و دست دراز نکردن به مال و جان آنان
6. یاری نرساندن به دشمنان اسلام (اهل الحرب) و جاسوسان آنها

شروط مستحب برای ذمیان
اما شرایط ششگانه مستحب که اهل ذمه تنها در صورت قید شدن در پیمان نامه باید آنها را اجرا می کردند عبارت بودند از:
1. پوشیدن لباس مخصوص
2. مشرف نبودن خانه هایشان بر ابنیه مسلمانان
3. به صدا در نیاوردن ناقوس کلیساها و تلاوت نکردن کتب دینی خود با صدای بلند
4. شراب ننوشیدن در ملأ عام
5. اموات خود را دور از چشم مردم دفن کردن و در ملأ عام بر آنها گریه و زاری نکردن
6. سوار نشدن بر اسب و حمل نکردن اسلحه.

میزان رعایت و اجرای این مقررات
میزان رعایت و اجرای این مقررات، به اقتضای روزگار، قوت و ضعف یکی از دو طرف و نیز تعصب و تسامح خلفا و جامعه بستگی داشت؛ مثلا حتی در قرن چهارم نیز حضور زرتشتیان در فارس آن قدر پررنگ بود که در آنجا به آداب گبران عمل می شد. در مواردی نیز، این نو مسلمانان ایرانی بودند که از سوی همکیشان پیشین خود، در تنگنا و مضیقه می افتادند. هنگامی که در سال 121 ه. «نصر بن سیار»، به حکومت خراسان برگزیده شد، در حالی که 80 هزار نفر از اهل ذمه از جزیه معاف شده بودند 30 هزار نو مسلمان جزیه می پرداختند.

تسامح نسبی اعراب در امور دینی

البته شایان ذکر است که رفتار اعراب مسلمان، همواره با ملایمت و نرمخویی همراه نبود؛ حتی در برخی موارد به خاطر کشتار اسیران توسط اعراب، گاه «پارسیان، اهل و فرزند خویش را می کشتند و به دجیل می افکندند تا اسیر تازیان نشوند» با این حال، اگر بخواهیم درباره سیاست دینی مسلمانان به صورت کلی، نه با تکیه بر استثنائات بحث و قضاوت کنیم، باید بگوییم که در مجموع اوضاع از وضعیت گذشته بسیار بهتر بود؛ بنابراین، با توجه به تسامح نسبی اعراب در امور دینی سرزمینهای فتح شده، سختگیریهای مذهبی تنها عامل مؤثر در گرایش بخش معتنابهی از ایرانیان به اسلام نبود.
ویران نکردن آتشکده ها در اغلب پیمان نامه ها یکی از موارد توافق بود؛ مثلا در پیمان نامه ری و قومس، بر ویران نکردن آتشکده ها و امان دادن بر جانها و دینهایشان تاکید شده بود. در پیمان نامه آذربایجان نیز علاوه بر آن، فرمانده عرب متعهد شد به کردان بلاسجان و سبلان و ساترودان تعرض نکنند و خاصه اهل شیز را از رقص و پایکوبی در روزهای عید و انجام دیگر مراسم باز ندارد. گزارش ابن حوقل در قرن چهارم ه. از وجود آتشکده های متعدد فارس نیز مؤید این گفتار است. بر اساس نوشته او «تنها از طریق دیوان می توان به شماره آنها آگاه شد؛ زیرا شهر، ناحیه و روستایی نیست، مگر آنکه آتکشده های فراوان دارد.»
با فتح ایران توسط مسلمین، نه تنها تغییر مهمی به زیان پیروان فرقه های غیر زرتشتی ایران، رخ نداد، بلکه با سقوط ساسانیان و ایجاد فضای نسبتا باز سیاسی، فرقه های مذهبی دیگر همچون مانویان و مزدکیان، از فرصت استفاده کرده، به علنی کردن فعالیتهای اجتماعی- مذهبی خود پرداختند. گرچه با تثبیت نظام جدید، فعالیت های آنان نیز اندکی بعد، تحت نظارت درآمد، اما تا چندین قرن پس از اسلام نیز عظمت و شکوه خود را حفظ کردند. آنان به تدریج مضمحل شده یا در چهار چوب ظواهر مسلمانی مستحیل شدند و بعضی از عقاید اجتماعی خود را در پوشش برخی فرقه های اسلامی حفظ کردند.
در مورد یهودیان نیز باید گفت که بدون شک آنان، در قلمرو اسلام از قلمرو نصارا راحت تر و مرفه تر بودند؛ همچنانکه نصارای شرق، نسطوریان، یعقوبیان و جز آنها نیز، در قلمرو اسلام بیشتر از روم آسایش داشتند. مسلمین نیز اگرچه به بتکده ها بیش از آتشگاهها حساس بودند و گاه آنها را ویران می ساختند و بتها را می سوازندند، به مرور زمان و به دلایل اقتصادی، حتی با بت پرستان نیز به مثابه اهل ذمه رفتار می کردند.

تأثیر دشواریها و سختگیریها بر اهل ذمه
به طور کلی، دشواریها و سختگیریهایی که گاهی بر اهل ذمه اعمال می شد، خواه در مسائل اجتماعی، اقتصادی و خواه مذهبی، می توانست آنان را برای رهایی از تنگناهای موجود به سوی اسلام سوق دهد. در این میان، بدون تردید، کسانی که صرفا با انگیزه مادی اسلام اختیار می کردند، در حقیقت همان کسانی بودند که به طمع برخورداری از امتیازات اجتماعی و وعده کاهش مالیاتها یا معافیت از جزیه، به دین جدید می گرویدند. به عنوان مثال در تاریخ بخارا می خوانیم: «قتیبه بن مسلم هر آدینه منادی فرمودی، هر که به نماز آدینه حاضر شود دو درم بدهم.، مع هذا به مسجد جامع بیشتر کس حاضر نشدندی، و درویشان رغبت نمودندی بدان دو درم تا بگیرند، اما توانگران رغبت نکردندی.»
علاوه بر گروه فوق، بدون شک، عده زیادی هم انگیزه های معنوی ناشی از بحران عقیدتی داشتند و امید به ارضای نیازهای روحی، باعث گرایش عاشقانه و اختیاری آنان به اسلام می گردید که «سلمان»، نمونه کامل و نماینده راستین چنین جریانی بود؛ با وجود این، همانگونه که «آرنولد» به درستی متذکر شده است، تعیین محرک اصلی در ترک و تغییر یک دین و پذیرش دینی دیگر، آسان نیست. ضمن اینکه در منابع تاریخی نیز، به عوامل و انگیزه هایی که موجب تغییر دین بوده، کمتر اشاره شده است.


منابع :

  1. عبدالحسین زرین کوب- کارنامه اسلام- صفحه 11 -12

  2. توماس‌واکر- تاریخ گسترش اسلام- صفحه 8 و 299 و 152

  3. هانری ماسه و دیگران- تمدن ایرانی- صفحه 247

  4. برتولد اشپولر- تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی- جلد 1 صفحه 240- 247

  5. حسین زمانی و حسین مفتخرى- سایت باشگاه اندیشه

  6. حسین مفتخری و حسین زمانی- تاریخ ایران (از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان)- انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113421