فتح ایران توسط اعراب

روند فتح ایران توسط اعراب مسلمان

حمله و گریز قبایل عرب به مرزهای ساسانی، مدتها پیش از ظهور اسلام آغاز شده بود. هر دسته از این قبایل عرب که از قرنها پیش به دلایل اقتصادی، سیاسی، در حد واسط دو امپراتوری ایران و روم، در ناحیه بین النهرین و سوریه مستقر شده بودند، در رقابتهای میان دو رقیب به یکی از دو قدرت منطقه ای می پیوستند که به این ترتیب حتی پیش از اسلام نیز، به عنوان مزاحمی جدی، امنیت سواحل و مرزهای ساسانیان را تهدید می کردند؛ حتی لشکرکشیهای اردشیر و شاپور اول و دوم برای گوشمالی این دسته از اعراب صورت گرفته بود. بنابر پاره ای روایات به طور کلی اسکان قبایل عرب در داخل سرزمینهای ایران مانند بیابانهای کرمان، به سالها پیش از ظهور اسلام و به عهد شاپور دوم باز می گردد. در همین راستا در فارسنامه می خوانیم: «… ایشان را به سرحد بیابانها و جزایر بنشاند کی جز عرب مقام نتوانست کرد.»

تسخیر یمن توسط انوشیروان
با تسخیر یمن توسط انوشیروان و تشکیل دولت عربی حیره در اواسط دوره حکومت ساسانیان، روابط ایران و عرب، شکل منسجم تر و مشخص تری یافت. ساسانیان امیدوار بودند که از طریق «لخمیان» مسیر بازرگانی ایران تا حجاز و یمن را از دستبردهای اعراب ایمن سازند و نفوذ خود را در شبه جزیره بیش از پیش افزایش دهند. هرچند لخمیان حیره هم با ساسانیان چندان صادق نبودند، با سیاستهای غلط خسرو پرویز، از جمله نابود کردن حکومت حیره، و شکست سنگین وی از هراکلیوس، بیم اعراب از ساسانیان از بین رفت و آنان با فراغت بیشتری اتحاد میان خود را قوت بخشیدند.

شکست ذوقار و تأثیر آن بر اعراب
در جنگ «ذوقار» که با فاصله کمی پس از آن رخ داد، اعراب چنان ضربه سهمناکی بر سپاه ساسانی وارد ساختند که خبر رسانان جرأت رسانیدن خبر به شاه را نداشتند و همین واقعه، نقطه عطفی در تاریخ عرب و پیش درآمدی بر فتوحات مسلمین در ایران تلقی شد.

برخوردها با ایرانیان در زمان ابوبکر

پیش از این پیامبر گرامی اسلام وعده فتح ایران و روم را به مسلمین داده بود و در زمان ایشان بود که اولین تماس میان مسلمین با پایگاه نظامی ساسانیان در بحرین رخ داد، ولی حملات پراکنده اعراب به متصرفات اصلی دولت ساسانی و حکام محلی نواحی مرزی در زمان ابوبکر آغاز شد؛ این حملات در امتداد سرکوب شورش مرتدان و با این هدف انجام گرفت که اذهان را به خارج از جزیره العرب سوق دهد و بر قوت و غنای وحدت داخلی در زمان ابوبکر بیفزاید.
او هنگامی که قبایل عرب مجاور مرزهای ایران به رهبری «مثنی بن حارثه» و «سوید بن قطبه» مساعدتهایی به مسلمین کردند، به اوضاع آشفته دولت ساسانی بیشتر واقف شد. نخستین هدف این حملات، که به شکل پراکنده و با نفراتی محدود انجام می شد، مطیع کردن اعراب مسیحی نواحی مرزی ایران و کسب غنیمت بود و به نظر نمی رسد که اعراب مسلمان در این زمان سودای فتح ایران را در سر داشته اند؛ و شاید هم به همین علت دولت ساسانی در ابتدا آن طور که باید به آنان توجه نمی کرد. گرچه این جنگ و گریزهای اولیه با نبردهای بعدی چون قادسیه و نهاوند قابل مقایسه نبود، اعراب مسلمان در طی این برخوردها بود که به ضعف دولت ساسانی و توانایی خود برای تسخیر بخشهای وسیع تر پی بردند.
فرمانده فتوحات مسلمانان در جبهه ایران «خالد بن ولید» بود که پس از سرکوب شورش مرتدان، این ماموریت جدید به او واگذار شده بود. مهم ترین دستاورد این حملات، که اعراب به جای رویارویی با ارتش ساسانی نخست با حکام محلی، مرزبانان و دهقانان، روبرو بودند، فتح «حیره» بود، اما اندکی بعد، با اعزام «خالد» به جبهه شام و فوت خلیفه اول، مناطق مفتوحه سر به شورش نهادند؛ این امر تا حدودی از فروکش کردن نزاعهای داخلی دربار ساسانی و انتخاب رستم فرخزاد به سپهسالاری ایران نشأت می گرفت.

برخوردها با ایرانیان در زمان عمر

با انتخاب خلیفه جدید در اندک زمانی، مناطق شورشی مجددا طی نبردهایی فتح شدند. در زمان خلافت عمر، برخوردها گسترده تر شد، با هدفی روشن تر و شتابی سریع تر؛ این بار ارتش ساسانی و سرداران برجسته آن در مقابل مسلمین قرار گرفتند و چندین جنگ منظم بین سپاهیان ساسانی و اعراب به صورت متوالی رخ داد و با اینکه در جنگ اول، نبرد پل، پیروزی از آن ایرانیان شد، ادامه بحران در پایتخت ساسانیان و نزاع بر سر کسب قدرت و تعلل رستم از جنگ و … موجب شد تا در نبردهای بعدی، حدودا از 14 تا 21 ه. در قادسیه، مدائن، جلولاء و نهاوند، پیروزی از آن مسلمین شود. عمر خلیفه دوم راه گذشتگان خویش را در پیش گرفت و ابوعبیده ثقفی را در رأس سپاهی هزار نفره روانه مرزهای ایران کرد که در بین راه نیز تعداد زیادی به او پیوستند.

نبرد جسر (پل)
به این ترتیب برای نخستین بار اعراب مسلمان در جنگی منظم رویاروی سپاه ایران به فرماندهی بهمن جادویه قرار گرفتند و در نبردی که به نبرد جسر (پل) معروف شد شکست سختی بر اعراب وارد ساختند و فرمانده آنان را کشته، حدود چهار هزار نفر از آنان را قتل عام کردند. با این که این شکست موجب شد اعراب تا یک سال به نبرد با ساسانیان نیندیشند، اختلافات درون خاندان ساسانی مانع از این شد که از فرصت به دست آمده سود جویند. عمر پس از یک سال، مجددا اعراب مسلمان را به نبرد با ایرانیان تشویق کرد و در جنگی که در اواخر سال 13 و اوایل سال 14ه. در محلی به نام نخیله و در کنار نهری به نام بویب روی داد و به همین اسامی معروف شد، سپاه ایران را شکست داد.

نبرد قادسیه
اعراب مسلمان نیز که پس از این جنگ نشاط تازه ای یافته بودند، به فرماندهی «سعد بن ابی وقاص» آماده جنگی تاریخی با ایرانیان شدند. در این جنگ که در سال 15 یا 16 ه. رخ داد و به نبرد «قادسیه» معروف شد، سپاه اعراب را تا 30 هزار و سپاه ایرانیان را بین 60 تا 120 هزار نفر برآورد کرده اند. اگرچه این ارقام مبالغه آمیز می نماید، بدون شک سپاه ایران، صرف نظر از ضعف روحیه جنگندگی و مقاومت، از لحاظ تعداد نفرات و ساز و برگ جنگی بر اعراب برتری داشت.
تردید و عدم تمایل رستم فرخزاد به شروع جنگ که برخی منابع آن را یادآور شده اند، ناشی از برآورد دقیق وی از قدرت دو طرف درگیر بود. او پس از چهار ماه مذاکره بی نتیجه و آمد و رفت سفیران، در نبردی که حدود چهار روز به طول انجامید و با مقاومت شدید دو طرف همراه بود، در صبح روزی که به یوم قادسیه معروف شد کشته شد و با مرگ او سپاه ایران به کلی متلاشی گشت و تنها عده کمی توانستند به مدائن عقب نشینی کنند. با این پیروزی در قادسیه، اعراب مسلمان عراق بی دفاع را در مقابل خود داشتند که به این ترتیب، مناطق مختلف به سهولت، یکی پس از دیگری به تصرف مسلمانان درآمد. پس از آن اعراب، در اندک مدتی روی به تیسفون (مدائن) نهادند و در سال شانزدهم هجری بر پایتخت ساسانیان و خزائن آن مسلط شدند. در همان سال در نبردی دیگر در جولاء باقیمانده سپاه ایران نیز از لشکری از اعراب شکست خورد و اعراب بر سراسر سواد و بین النهرین حاکمیت یافتند.

نبرد نهاوند
آخرین نبرد منظم و سازمان یافته، میان سپاه ساسانی و لشکر اعراب مسلمان در نهاوند در سال 19 و به روایتی دیگر 21 ه. رخ داد که به رغم برتری تجهیزات و تعداد نفرات سپاه ایران و تلفات بسیار دو طرف، در نهایت به سود اعراب خاتمه یافت و آخرین دفاع متشکل و منسجم ساسانیان درهم شکست؛ البته این پیروزی، به آسانی برای اعراب حاصل نشد. به نوشته طبری: «عمر شب نبرد نهاوند از اضطراب نخوابید.» حتی تلفات جنگ برای اعراب نیز به حدی بود که ایشان را به احتیاط در پیشروی واداشت تا آنجا که عمر، ظاهرا قصد توقف فتوحات را داشت و آرزو می کرد که ای کاش بین اعراب و ایرانیان، کوهی از آتش قرار داشت، در این میان، تنها فتح مناطق داخلی ایران می توانست پیروزی اعراب در عراق و سواد را برای همیشه تضمین کند و حتی جنگ نهاوند هم از همین روی برای اعراب و ایرانیان سرنوشت ساز بود، زیرا نیروی مقاومت مرکزی ساسانیان با این جنگ فرو ریخت و راه، برای فتوحات بعدی هموار گشت، خصوصا که پس از این مرحله مانع طبیعی مهمی که منجر به ممانعت یا تاخیر پیشروی اعراب در ایران گردد، بر سر راه آنان وجود نداشت.

فتوحات اولیه مسلمین در داخل ایران

لشکرکشی مسلمین از جهاتی با سایر اقوام متفاوت بود؛ بر خلاف برخی لشکرکشیها به ایران؛ مثلا حمله اسکندر و مغول، مسلمین جنگ را با نفراتی محدود آغاز کردند و به تدریج بر تعداد نفرات خود افزودند. به طور کلی فتوحات اولیه مسلمین در داخل ایران تقریبا از دو گونه خارج نبود: فتح به جنگ یا فتح به صلح. اولین نقاطی که اعراب به آنجا حمله بردند منطقه «سواد» بود. در این منطقه که محل وقوع جنگهای مهمی است، اغلب فتوحات به جنگ انجام گرفت؛ زیرا دولت و حکومت ساسانی از حیثیت و موجودیت خود دفاع می کرد و طبیعی است که باید برای رهایی از چنگال سقوط و اضمحلال بیشترین امکانات و تواناییهای خود را به کار می گرفت.
همزمان با تصرف عراق و بین النهرین، مسلمین نیروها و امکانات خویش را در دو پایگاه تازه تاسیس کوفه و بصره که بعدا به شهر تبدیل شدند مستقر کرده و از این دو کانون به همراه کانون بحرین، داخل فلات ایران را یکی پس از دیگری هدف تهاجمات خود قرار داده، آنها را تصرف کردند. مسلمانان علاوه بر فن ایجاد اردوگاههای نظامی، از فنون دیگری نیز در فتوحات سود می جستند که استفاده از نیروهای بومی مناطق مفتوحه در فتح سایر مناطق از جمله آنها بود. آنان هرچه بیشتر در فلات ایران پیش می رفتند پیشروی با صلح نیز بیشتر می شد؛ اما در سرزمین فارس فتح به جنگ بیشتر بود؛ زیرا این منطقه پایگاه اعتقادی و خاستگاه نژادی ساسانیان بود و نفوذ آیین زرتشت در آنجا ریشه های استوارتری داشت. مناطق کوهستانی شمال ایران نیز به واسطه موقعیت خاص جغرافیایی، تنها در قرن سوم به طور کامل دروازه های خود را به سوی اسلام گشودند. در خراسان نیز اغلب فتوحات صلح آمیز بود؛ زیرا دیگر امیدی به بقای نظام ساسانی وجود نداشت و حکام محلی و دهقانان، با اطلاع از موقعیت جدید در پی تثبیت وضعیت خویش بودند.

فتح به صلح بیشتر از فتح به جنگ
در مجموع شاید بتوان گفت که در داخل ایران، فتح به صلح بیشتر از فتح به جنگ بوده است که علت آن را باید در مسائل داخلی، پیام اسلام، و برخورد طبقات گوناگون جامعه ایرانی با مسلمانان جستجو کرد. با شکست ایرانیان در نهاوند که اعراب آن را «فتح الفتوح» نامیدند، مقاومت سازمان یافته ایرانیان به پایان رسید و سرانجام با فرار یزدگرد، دولت ساسانی سقوط کرد و اعراب، شهر به شهر به سمت شرق ایران پیش آمدند و با دهقانان و مرزبانانی رویاروی شدند که گاه با اعراب صلح می کردند و گاه سر به شورش بر می داشتند. اعراب پس از پایان جنگهای منظم با ارتش ساسانی، فتوح را از «جبال» ادامه دادند؛ زیرا «هرمزان» در مشورت با عمر گفته بود: «فارس و آذربایجان دو بال است و اصفهان سر؛ اگر یکی از دو بال را قطع کنی بال دیگر به جای باشد، اما اگر سر را قطع کنی هر دو بال بیفتد، پس از سر آغاز کن.»

 


منابع :

  1. لسترنج- جغرافیای تاریخی سرزمین خلافت شرقی- صفحه 218

  2. عبدالحسین زرین‌کوب- بامداد اسلام- صفحه 77

  3. فیلیپ حتی- تاریخ عرب- صفحه 16-18

  4. برتولد اشپولر- تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی- جلد 1 صفحه 7

  5. سایت باشگاه اندیشه- مقاله حسین زمانی و حسین مفتخرى

  6. حسین مفتخری و حسین زمانی- تاریخ ایران (از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان)- انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113422