دیدگاهها در مورد پیامبر بودن زرتشت

زرتشت اختلافی‎ترین چهره تاریخ

در مورد شخصیت‎ها و چهره‎های تاریخی کمتر کسی را می‎توان یافت که مانند زرتشت چهره معمائی و مبهمی داشته باشد. شخصیت حقیقی او آن قدر تاریک و مبهم است که برخی از پژوهش‎گران او را اختلافی‎ترین چهره تاریخ می‎دانند چرا که هم در تاریخ تولد و هم در محل تولد او اختلافات و ضد و نقیض‎های فراوان به چشم می‎خورد که اصلا قابل جمع نیستند و هم در شخصیت واقعی او مباحث و داستان‎ها و اقوال متفاوت و متضادی وجود دارد. به همین جهت گروهی از محققان و نویسندگان در تاریخی بودن شخصیت وی ‎شک و تردید دارند و شخصیت او را نیز مانند جمعی از بزرگان و قهرمانان ادوار باستانی، افسانه‎ای دانسته‎اند. ولی غالب محققان و دانشمندان معتقدند که زرتشت وجود تاریخی داشته و مولود افسانه و یا زائیده ساسانی نیست.

زرتشت از دیدگاه مورخان

اغلب مورخان اسلامی مانند: طبری، بلعمی، ابن اثیر، میرخواند، زرتشت را پیامبر ندانسته بلکه او را شاگرد ارمیای نبی یا عزیر نبی دانسته‎اند. برخی از مورخان اسلامی مانند مسعودی، دینوری، حمزه اصفهانی، ابوریحان بیرونی و مؤلف تبصره العوام بر این اعتقادند که زرتشت پیغمبر مجوس بوده است و به تبع آن نتیجه گرفته اند که کتاب او نیز «اوستا» نام دارد. چنان که مسعودى مى نویسد: «زردشت در بلخ ظهور کرد... او از اهل آذربایجان بود... او پیامبر مجوس است که براى آنها کتاب آورد. نام آن کتاب در نزد عوام الناس "زمزمه" است، ولى در نزد مجوس "بستاه" (اوستا) نامیده مى شود.»
دینورى نیز نقل مى کند: «گویند زرادشت، پیامبر مجوس، نزد گشتاسب شاه آمد و گفت: "من پیامبر خدا به سوى تو هستم" و کتابى را که در دست مجوس است، براى او آورد و گشتاسب آیین مجوس را پذیرفت و به او ایمان آورد و مردم کشور خود را بر آن دین واداشت و ایشان با رغبت و زور و خواه و ناخواه پذیرفتند.»
بعدها برخى از مستشرقین نیز این نظریه را که آیین مجوس همان آیین زرتشت و پیامبرش شخصى به نام "زرتشت" است که کتاب "اوستا" را آورده، پذیرفتند. آنان چنین پنداشتند که زرتشت اولین پیامبرى بود که آیین یکتاپرستى را در بین ایرانیان رواج داد. چنان که مؤلف تاریخ باستان مى نویسد: «عامه مردم ایران هم چنان خدایان متعددى را مى پرستیدند... اما در قرن ششم قبل از میلاد رهبر مذهبى بزرگى به نام زرتشت در ماد ظهور کرد که دینى مبارز، اخلاقى و مبنى بر توحید آورد.»
هم چنین جان بى ناس درباره ى آیین ایرانیان قبل از زرتشت مى نویسد: «دین عامه مردم ایران در آن دوره ى باستانى، عملا همان آیینى بوده است که در وداها ملاحظه مى شود; یعنى اکثر خلایق قواى طبیعت را مى پرستیده اند و آنها را "دیو" مى گفته اند...» و در مورد ظهور زرتشت مى گوید: «دینى که این پیغمبر ایرانى تعلیم فرمود، یک آیین اخلاقى و طریقه ى یگانه پرستى است. وى مانند موسى نبى موحد عبرانى، خود موجد و شارع دینى نوین گردید; هر چند مبادى و معتقدات بازمانده از پیشینیان را پایه و مبناى تعالیم خود قرار داد...» بعضی از نویسندگان فرهنگ فارسی، زرتشت را همان ابراهیم خلیل دانسته‎اند.

زرتشت در قرآن و روایات
یکی از محققین معاصر بعد از ذکر اقوال مختلف و آراء متضاد می‎گوید: علت این همه تضاد و تناقض در تاریخ زرتشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و رد پای این شخصیت ایرانی در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و همچنین در کتاب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زرتشت و کتاب اوستا به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواسته‎اند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند تنها به لفظ مجوس اکتفا کرده‎اند. به هر حال در قرآن مجید هیچ جا سخنی از زرتشت و پیامبری او و یا کتاب اوستا که منسوب به اوست نیامده است.
لکن تنها یک بار لفظ "مجوس" در قرآن آمده است و واژه المجوس در زبان عربی به زرتشتیان اطلاق می‎شود. آیه هفدهم سوره حج آنها را در کنار پیروان ادیان دیگر قرار داده و می‎فرماید: «ان الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئین والنصاری و المجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامه؛ آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و نصاری و مجوس و آنان که شرک ورزیده‎اند، خداوند روز قیامت میان آنان حکم می‎کند.»
در این آیه مردم به سه فرقه تقسیم شده‎اند:
1. مؤمنان (مسلمانان) 2. اهل کتاب؛ که عبارتند از: یهود، نصاری (مسیحیان)، صابئان و مجوس 3. مشرکان.
این سه فرقه با ذکر اسم موصول "الذین" از هم جدا شده‎اند؛ ولی چهار گروه اهل کتاب، با حروف وصل "و" به هم پیوسته‎اند. بنابراین "مجوس" از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود، نصاری و صابئان قرار گرفته است. البته آیه دیگری (مائده/ 105) هم در قرآن هست که هر چند، به صور صریح در آن از مجوس نام برده نشده است ولی طبق شأن نزولی که نقل گردیده، آیه درباره مجوس می‎باشد.
در حدیثی به این شأن نزول آیه اشاره می‎شود؛ از امام صادق (ع) از "مجوس" سؤال گردید که آیا پیامبری داشته‎اند یا نه؟ امام (ع) فرمود: «آیا به تو نرسیده نامه‎ای که پیامبر اکرم (ص) به مردم مکه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت کرده بود و اگر اسلام نپذیرفتند آماده جنگ شوند و مردم مکه در پاسخ نوشتند از ما هم جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بت‎ها را بپرستیم. پیامبر اکرم (ص) در پاسخ آنها نوشت من غیر از اهل کتاب از کس دیگری جزیه نمی‎گیرم. در جواب دوباره نوشتند آیا تو گمان می‎کنی جزیه را فقط از اهل کتاب دریافت می‎داری، در صورتی که از مجوسیان هجر نیز جزیه گرفته‎ای؟ پیامبر اکرم (ص) پاسخ داد: مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند. پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته بود.»
در روایات اسلامى، آنها از پیروان یکى از انبیاى بر حق شمرده شده اند، که بعدا از اصل توحید منحرف شده و به افکار و عقاید شرک آلود روى آورده اند. در روایت دیگر آمده: اشعث بن قیس کندی، از امام علی (ع) سؤال کرد: «چرا با مجوس مانند اهل کتاب معامله می‎کنید و از آنها جزیه می‎گیری و حال آن که نه برای آنها کتابی نازل شده و نه پیغمبری برای آنها مبعوث شده است؟» امام علی (ع) فرمود: «آنها کتابی داشته‎اند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و ...»
همچنین بحارالانوار به نقل از احتجاج طبرسی، مکالمه ای را میان امام صادق (ع) و یک زندیق می آورد. زندیق از حضرت می پرسد: «آیا خداوند پیامبری به سوی مجوس فرستاده است؟ من کتاب هایی محکم، مواعظی بلیغ و امثالی شافی از آنها یافتم که اقرار به ثواب و عقاب دارند و شرایعی دارند که به آن عمل می کنند.» امام فرمود: «هیچ امتی نیست، مگر اینکه از طرف خداوند منذری برای آنها مبعوث شده است و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پیغمبری با کتاب آسمانی فرستاده شده است منتهی مجوسیان او را تکذیب کردند و کتابش را انکار نمودند.» سپس زندیق پرسید: «پیغمبر آنها کیست؟ بعضی‎ها گمان کرده‎اند "خالد بن سنان" است.» حضرت فرمود: «خالد یک نفر عرب بدوی بوده و پیغمبر نبوده و این سخنی است که مردم بی‎اطلاع می‎گویند.» آن مرد گفت: «آیا پیامبر مجوس زردشت است؟» امام (ع) فرمود: «زردشت در میان مجوس سر و صدایی به راه انداخت و ادعای پیغمبری کرد، عده‎ای دعوتش را پذیرفتند و عده‎ای دیگر او را تکذیب کردند و از شهر بیرون نمودند و در بیابان طعمه درندگان شد.»
در این روایت، توجه به دو نکته جالب توجه است:. اول این که ایران باستان پیامبری منذر داشته است که بالاتر از هادی و راهنما است و دوم این که آن پیامبر بزرگ، لزوما زرتشت نیست. البته نبوت زرتشت انکار نشده است ولی باید به دنبال پیامبر بزرگتری در ایران باستان بود که فراتر از زمزمه (گاهان) آورده باشد.
از این روایات ظاهرا می‎توان چنین برداشت کرد که اولا: امام (ع) زردشت را مانند خالد بن سنان به طور کلی رد نکرد بلکه نسبتا پیغمبری او را پذیرفته است. ثانیا: مسائل دیگر سؤال را با فرد دیگری ادامه نداده گویی از لحن و سخن امام در مورد پیامبری زردشت راضی شده است. نتیجه آنکه اگر نمی‎خواهیم صد در صد پیامبری زردشت را قبول کنیم لا اقل با احتیاط فی‎الجمله آن را بپذیریم گرچه در قرآن هیچ نامی از آن به میان نیامده است.
روایات دیگری وجود دارد که بر وجود نبی در ایران تصریح می کند. شیخ صدوق در «من لایحضره الفقیه» روایت می کند که: «از مجوس جزیه گرفته می شود؛ زیرا پیامبر فرمود: با آنان همانند اهل کتاب رفتار کنید. آنان پیامبری به نام داماسب داشتند که او را به قتل رساندند و کتابی داشتند به نام جاماسب که بر دوازده هزار قطعه پوست گاو نوشته شده بود که آن را سوزاندند.»
به هر حال از آنجا که اسلام، صریحا ایمان به پیامبران گذشته را همردیف به پیامبر اسلام اعلام کرده است، زرتشت هم یک پیامبر الهی شناخته شده است.در قرآن کلمهٔ مجوس به عنوان یک دین ذکر شده است. همچنین در برخی احادیث اسلامی از زرادشت به عنوان پیامبر مجوس نام برده شده است. بنابراین، از دیدگاه اسلام، زرتشت پیامبری از جانب خداوند است که دارای کتاب آسمانی بوده است. زرتشت نیز خود را پیامبر دانسته است، آنجا که می گوید: «اهورامزدا، مرا برای راهنمایی در این جهان برانگیخت؛ و من از برای رسالت خویش، از منش پاک تعلیم یافتم.» مسلمانان باور دارند که آموزه های اصیل زرتشت به مرور زمان دستخوش تحریف شد و توحید زرتشت به شرک تبدیل گشت، دستورات آن از خرافات و اباطیل پر شد و در مسیر سود طبقات حاکم جامعه قرار گرفت. این افراد آیه ۲۹ سورهٔ توبه را گواه بر این امر می دانند. و اما صفت او پاکی او و سخنان زیبایش بوده است.

دیدگاه مفسران شیعه

برخی از مفسران شیعه هم قائلند که مجوسیان اهل کتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائی در المیزان تصریح دارند که مجوسیان دارای کتاب بوده‎اند. لکن در جای دیگر احتیاط می‎کند و می‎فرماید: «روایات هر چند مجوس را اهل کتاب خوانده که لازمه‎اش آن است که این ملت نیز برای خود کتابی داشته باشد... لکن قرآن هیچ متعرض وضع مجوس نشده و کتابی برای آنها نام نبرده و کتاب اوستا که فعلا در دست مجوسیان است نامش در قرآن نیامده... و کلمه اهل کتاب هر جا در قرآن ذکر شده مراد از آن یهود و نصاری است که خود قرآن برای آنان کتابی نام برده که خدای تعالی برای ایشان نازل کرده است.»
جمعی از بزرگان و فقها از روی مدارک معتبر "مجوس" را اهل کتاب دانسته‎اند. همچنین علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه «انما انت منذر و لکل قوم هاد؛ تو فقط هشداردهنده ‏اى و براى هر قومى رهبرى است.» (رعد/ ۷) می نویسند: «از این آیه شریفه بر می آید که زمین هیچ وقت از هدایتگری که مردم را به سوی حق هدایت کند خالی نمی شود. یا باید پیغمبری باشد و یا هادی دیگری که به امر خدا هدایت کند.» نسبت پیامبر به هادی را نسبت علت محدثه به علت مبقیه دانسته اند؛ یعنی پیامبر، شریعت را می آورد و هادی، نگهدارنده و پیش برنده آن است.
شیخ طوسی در کتاب خلاف می‎نویسد: "المجوس کان لهم کتاب ثم رفع عنهم... دلیلنا اجماع الفرقه و أخبارهم." بنابر آنچه گذشت جای شک و تردید باقی نمی‎ماند که مجوس از نظر فقها و صاحب نظران یا به طور مسلم اهل کتابند یا لا اقل محتملا اهل کتاب بوده‎اند. اما اینکه آیا پیامبر مجوس همان زرتشت است یا خیر؟ در این مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است که اکثر محققین و مورخین بر این عقیده‎اند که زرتشت همان پیامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس کرده‎اند زرتشت را قرین آن کرده‎اند و ادعا کرده‎اند که بنیان‎گذار این دین و پیغمبر این آئین، زرتشت بوده است، لکن برخی دیگر از محققین به این نظریه به دیده شک نگریسته‎اند و حتی منکر این شده‎اند که پیامبر مجوسیان "زرتشت" بوده است بلکه اولا زردشتیان فرقه‎ای کوچک از مجوسیان بوده است چنانکه برخی گفته‎اند مجوسی‎ها به چهار فرقه تقسیم شده‎اند:
1. کیومرثیه 2. زروانیه 3. مسخیه 4. زردشتیه.
پس زردشت بنیان‎گذار آئین مجوس و پیامبر همه مجوسیان نبوده است.
ثانیا: بر فرض وجود چنین شخصیت تاریخی، او به عنوان یک مصلح و اصلاح‎گری در دین قوم خود که یک سری آئین و مراسم و عقائدی را وارد کرده است می‎باشد. اما چنانکه گفتیم اکثر کارشناسان معتقدند که زردشت پیامبری بوده و دارای کتابی لکن همچون ادیان دیگر دین و آئین آن با گذشت زمان دستخوش تحولات و انحرافاتی و تحریفاتی شده است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- انتشارات صدرا

  2. داود الهامی- ایران و اسلام- انتشارات مکتب اسلام- قم: 1374

  3. علی اصغر حکمت- تاریخ ادیان- چاپ اول- انتشارات ابن سینا- تهران: 1345

  4. جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه: علی اصغر حکمت- انتشارات علمی و فرهنگی

  5. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 14 ص 44- 46، جلد 19 ص 311- 312

  6. حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- صفحه 63

  7. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 14 ص 505، جلد 3 ص 481- 482، جلد ۱۱ ص ۴۱۶، جلد 16 ص 44، جلد 17 ص 204

  8. داود الهامی- مقاله زردشت و اوستا- مجله تخصصی کلام اسلامی- شماره 32 صفحه 60- 63

  9. مری بویس- زردشتیان، باور ها و آداب دینی- ترجمه عسکر بهرامی- صفحه ۱۷۸

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113480