دین و باورهای ابتدایی مصریان باستان (خدایان)

اجزاء جاندار برای خدایان مصر
خدایان مصر دارای سر و اجزاء جاندار بودند. هوروس Horus سری چون شاهین و آنوبیس Anubis سری مانند شغال و توت Thot سری به شکل لک لک و باستی Gsti سری چون گربه داشت. ایزیس Isis دارای شاخ گاو، خنوم Knmoum خدای مصر علیا سری مانند قوچ داشت. این خدایان سازنده جهان و جسم انسان و داستان های آن افسانه های دین توتم را به خاطر می آورد. آمون را به صورت غاز و یا قوج، ورع به صورت ملخ یا گاو نر، و اوزیریس را به صورت گاو نر یا قوچ، و سبک Sebek را به صورت نهنگ و حتحور را به صورت ماده گاو و تحوت خدای حکمت را به صورت بوزینه تصور می کردند و مجسم می ساختند. پاره ای از اوقات زنان را به عنوان همسری تقدیم این خدایان می کردند، و گاو نر که صورت و مجسمه اوزیریس بود بیش از سایر خدایان منزلت داشت. مطابق گفته پلوتارک در مندس Mendes زیباترین زنان را برای هم خوابگی حیوان مقدس تقدیم می کردند. سدریلوم Csoderblom در کتاب خود موسوم به «رساله تاریخ ادیان» که ترجمه آن به زبان فرانسه در سال 1925 در پاریس به طبع رسیده می نویسد: تاریخ ادیان نظر گزنفون و فوئرباخ را نمی پذیرد که می گویند خدایان به شکل انسان ساخته شده آند. خدا قبل از این که نقش انسان را بپذیرد معمولا به شکل حیوان تجسم می یابد. در نظر بدوی حیوان از انسان اسرارآمیزتر است. و هیچ یک از مراسم این حیوانات به ثبات و اساس و باطن دین مصری برقرار نمانده است.

اعتقاد به دو نوع خدا در مصر باستان
محققان مدعى اند که مصریان قدیم به دو نوع خدا معتقد بودند: خداى مهربان و خوب، خداى زشت و نادرست؛ خدایان زشت و پلید را به صورت حیوانات درنده تصور مى کردند و خدایان خوب را به صورت انسان تلقى مى نمودند. آنان خدایان خوب را با تلفیقى از انسان و حیوان اهلى مجسم مى ساختند. پرستش خورشید؛ در دوره کشاورزى مصریان خورشید را یکى از خدایان مى دانستند و پرستش ان را واجب تلقى مى کردند؛ زیرا خورشید منبع گرما، براى رشد گیاهان نقش حیاتى داشت. خورشید، خداى آفتاب نام داشت. در تلقى مصریان، خورشید با قایقى از طلا هر روز از آسمان عبور مى کند و شب ها در بیابان بسر مى برد. خداى طبیعیت؛ بحرانهاى جوى حاصله از طغیان رود نیل و گرما و سرماى صحرا که بادهاى موسمى 50 روزه را به دنبال داشت و سرانجام فرا رسیدن بهاران و وزیدن نسیم بهارى نیل و سرسبزى و خرمى صحرا، در تلقى مصریان به مرگ و حیات خداى طبیعت تعبیر مى شد بر این مبنا که: ست خداى بدکار و باد سوزان به اتفاق پنجاه نفر از نوکرانش مسئول آن بدکارى ها بود و خداى آتور که به رویش کشتزارها یارى مى داد، به دست نوکران ست کشته مى شد و سپس در فصل نوین بهار زنده مى شود و به فعالیت مى پرداخت.

پرستش خورشید در مصر باستان
پرستش آفتاب در مناطق مختلف جهان سابقه اى دیرینه دارد و در مواردى از قرآن مجید به آن اشاره شده است. به راستى در میان تمام خدایانى که در کنار آفریدگار پرستیده مى شدند، هیچ یک از آنها برکات بى پایان خورشید را نداشت. در غالب بلاد خدای معتبر همان خورشید بود که هر جا به اسمی در می آمد. مظاهر و اسامی متعدد این معبود خدایان معظم ملی مصر را ترتیب داد. در این میان بعضی در شهرت بر دیگران سر بودند، در مرتبه اول اوزیریس قرار داشت کمه با همسرش ایزیس و پسرش هوروس شریک بود. هوروس رب النوع خورشید طالع، که می بایست مدام با ست Setn یا تیفون typhoon که عفریت ظلمت باشد بجنگد. اوزیریس رب النوع خورشید غارب و زنش ازیس رب النوع آسمان و ماه و رع Ra مظهر جلال و کمال خورشید، خداوند کار آسمان بود. در مصر قدیم براى ساعات مختلف روز، خدایانى که نماینده خورشید بودند، قرار داده شد: مثلا خداى بامداد خپرع، خداى نیمروز رع و خداى شامگاهان اتوم بود. هم چنین سوسکى که سرگین گردان نامیده مى شود، نماینده خورشید در روى زمین به شمار مى رفت. مصریان قدیم آن حشره را بسیار مقدس ‍ مى دانستند و تصویر او را در طلسمات و بر سینه و پیشانى مجسمه پادشاهان ترسیم مى کردند و از آن برکت و نیکبختى مى خواستند.

اسطوره خدایان سه گانه اوزیریس، ایزیس و هوروس
طبق روایتی مصریان قدیم مى گفتند اوزیریس (خداى کشاورزى) با خواهرش ‍ ایزیس (الهه مادر) ازدواج کرد و از ایشان فرزندى به نام هوروس (خداى آفتاب) به دنیا آمد. اوزیریس به دست برادر خود به نام ست (خداى خشکسالى) کشته شد. ایزیس جسد شوهر مقتول خویش اوزیریس را با زحمت فراوان به دست آورد و آن را به مصر برگرداند و پنهان کرد. هنگامى که ست از این قضیه آگاه شد جسد را پیدا کرد و آن را به چهارده قطعه پاره پاره ساخت و هر قطعه را در مکانى در مصر به خاک سپرد. آن مکانها به برکت پاره هاى آن جسد آباد و بارور شدند. هوروس که اکنون بزرگ شده بود، به خونخواهى پدر، با عموى خود جنگید و با آنکه یک چشم خود را از دست داد، بر عمو پیروز شد و او را اسیر کرد و نزد مادر خویش ایزیس آورد. ایزیس برادر شوهر خود را بخشید. آنگاه هوروس ‍ قطعات جسد پدر را به یکدیگر پیوند داد و به کمک خداى حکمت او را زنده کرد. اوزیریس از آن پس، در جهان نماند و این عالم را به فرزندش ‍ هوروس سپرده به جهان زیر زمین رفت و فرمانرواى مردگان شد.

داستان اوزیریس در مصر باستان
مردم مصر گمان می کردند که خدایان نیز مانند نوع بشر همسر اختیار می کنند و فرزند می آورند از این رو داستان هایی شبیه به سرگذشت های انسان برای ایشان می ساختند که با اساطیر معروف شده و از آن جمله مشهورترین آن ها داستان اوزیریس بود، چنان که روایت می کردند: اوزیریس در اوایل امر در وادی نیل سلطنت داشت. چون بنیاد این مملکت را با قوانین بلند پایه خود استوار کرد بر آن شد که در دنیا سیاحتی کند و فنون صلح و سلم را به نوع بشر بیاموزد. لکن دشمنش (تیفون) با (ست) او را بکشت و بدنش را تکه تکه کرده و در بیابان بپراکند. ایزیس زن اوزیریس اشک ریزان به جستجوی شوهر پرداخت و به کمک توت رب النوع مرغ ایبیس و آنوبیس رب النوع شغال اعضاء و جوارح او را جمع آوری کرده حنوط نمود، در این میان هروس را حامله گردید. کودک خود را در زمین باطلاقی دلتا مخفی ساخت و تربیت کرد. هوروس پسر اوزیریس بزرگ شد بر سر ست تاخت آورده از او برگرفت و غل برگردن نهاده در برابر ایزیس حاضر ساخت. ایزیس از او درگذشت و هوروس ناچار گردید که مدام جنگ با دشمن را از سر بگیرد. اوزیریس از آن به بعد سلطان اموات شد. این افسانه را چنین می توان توجیه کرد که خورشید (اوزیریس) در عرصه آسمان نمودار می شود و روز را به پیمودن آن می گذراند. چون این عرصه به پایان می رسد لشکر ظلمت هجوم آورده سپاه خورشید را ابتداء عقب می نشاند و بعد معدوم می سازد و زمین را فرا می گیرد. در این بین ماه (ایزیس) ظاهر شده نور خود را بر سر مردم نثار می کند ولی چنان به نظر می آید که رد اقیانوس شب سرگردان است، تا آفتاب هوروس بدمد و ظلمت به هزیمت برود، منعی جنگی که میان روز و شب در گرفته هیچ گاه بریده نخواهد شد. توجیه دیگر روایات باستانی اوزیریس را در مقابل بردارش ست خدای مصر علیا قرار می دهد که نشانه مبارزه شمال و جنوب مصر و پیروزی دلتا است.

جایگاه اوزیریس در میان مصریان و یونانیان باستان
اوزیریس خدای نیکوکار و رنجور دارای زندگی دوباره، همیشه مورد علاقه و محبت مصریان قدیم بود. اوزیریس به صورت مردی نشان داده می شد که در تابوت قرار دارد. سرش را تاجی نوکدار آرایش می داد و دو پر در اطراف آن واقع بود. ایزیس، هوروس کوچک را در آغوش داشت و به عنوان مظهر عشق مادری به کار می رفت. سودربلوم می نویسد: تصویر ایزیس که هوروس را در آغوش داشت بسیار مورد علاقه دین مصر قدیم بود و سپس با داستان ایزیس در کشورهای مدیترانه ای منتشر گردید و به عنوان صورت و تمثال مریم و کودک جلوه گر شد». اوزیریس مانند آدونیس و آکتئون Acteon و هیپولیت Hyplyte و دیونی زوس زاگرس Dionysos Zagreus و اورفه Orphe و مسیح قهرمانی بود رنجور و گریان که از زندگانی دوباره برخوردار گردید. به این طریق اوزیریس که ابتدا خدای بیدوس و ممفیس بود خدای جهان اموات گردید. در این افسانه یک نوع مراسم قربانی قدیمی وجود داشت. مومنین گاو مقدس را چهارده قسمت می کردند و می خوردند و سپس گاو نر دیگری را به جای او قرار می دادند که علامت تجدید حیات حیوان مقدس بود. یونانیان هم تحت نفوذ افسانه اوزیریس قرار گرفتند. دیونی زوس زاگرس را (گاو نر جوان) مانند اوزیریس، تیتان Titans درید ولی زئوس رب النوع او را دوباره زنده کرد و حیات عالی بخشید. خدای هلیوپلیس رع Ra یا Re نام داشت و رب النوع خورشید بود. گاهی شب و زمانی روز در دو قایق در آسمان سفر می کرد.

پرستش خدای آمون در مصر باستان
آمون خدای شهر کوچک تب ابتدا خدای تاریکی بود و در معبد متوسطی قرار داشت. اما چون تب پایتخت گردید در بین خدایان در مرتبه اول قرار گرفت. لوحی از سنگ سماق در کرنک به دست آمده که سرودی ظفر نمون بر آن منقوش است. این سرود که شرح لشکرکشی های توتمس سوم را از زبان آمون (خداوندگار مصر) در خطاب به شخص فرعون آورده چنین می سراید: «در منشور حکمرانی بر کره خاک، شرق و غرب عالم را به نام تو توقیع کرده ام... تو با کمال جلال و جبرت از رود بزرگ ناهارینا گذشتی. مشیت من چنان بود که سرتاسر گیتی را فتوحات تو بگیرد و اقوام مختلفه با باج و خراجی بسیار آمده مقابل شوکت و حشمت تو سر فرود کنند من آمدم و زیر بازوی تو را گرفتم تا سلاطین شمال فنیقیه را پایمال کنی. من آنها را از میان کوهپاره ها بیرون کشیده به پای تو می اندازم. وقتی که تو در نظرشان با طلعت من نمودار می شوی من اعلیحضرتت را چون خداوندگاری به چشم ایشان می آورم که نور از جمالش تتق می کشد. من آمدم و به تو مدد فرمودم تا شهریاران سیلیسی Ciliciy را که از وحشت می لرزند از پای در آوری. من اعلی حضرتت را در برابر ایشان بسان نهنگی مهیب مجسم نمودم که آب در قبضه قدرت او است و هیچ کس را آن جرأت نیست که بدو نزدیک بشود. من آمدم و تو را مشمول موهبت خود نمودم تا بر اقوام دور دست فرماندهی یابی و مقالید میاه عظیمه را به کف آوری. من اعلی حضرتت را در برابر ایشان مانند شاهینی تیز پر جلوه دادم که درین جولایتناهی فرمانرواست و به هر چه میلش بکشد به طرفه العینی می رباید».

پرستش خدای آمون رع در مصر باستان
روحانیون هلیوپلیس، آمون را رع یکی کردند و این خدای کامیاب را آمون رع Ra- Amon نام دادند. به افتخار آمون رع سرودهای پرطنطنه سرودند که از آن جمله یکی این بود: «ای وجود خیر و پر هیمنه ای که از جمالت نور می بارد، چون تو تیغ می کشی و به وسط آسمان می شتابی دشمنانت نابود می شوند. ارباب انواع و ابناء جنس ما از شادی فریاد می کشند. در برابر خورشید به زانو می افتند و از نشاط در پوست نمی گنجند که رع دشمنان خود را سرنگون ساخته است. رع قوی است، بی دین ضعیف است، رع عالیجاه است، بی دین نکبت گرفته است: رع زنده است بی دین مرده است، رع بزرگست، بی دین کوچک است، رع سیر است، بی دین گرسنه است، رع سیراب است، بی دین تشنه است، رع مقتدر است، بی دین عاجز است، زمین و سیم و زر و جواهر را آفریده، علوفه مواشی و نباتاتی را که خوراک انسان است او خلق کرده، ماهی را در آب و مرغ را در هوا و جان داده، موش را در سوراخ و پرنده را بر شاخه او روزی می دهد، مردم از چشمان او بیرون می آیند، و همه می گویند سلام و ستایش به تو می برازد که در میان ما هستی و عبادت تو را سزاست که ما را از نیست به هست آورده ای، خلایق همه سپاسگذار تو هستند و از فراز آسمان تا فراخنای زمین و قعر دریا همه جا بپرستش تو مشغول اند، خدایان در برابر ذات مقدس تو سرفرود می آوردند، ارواح به حضور در محضر پروردگار خود مسرورند و به تو می گویند: آرام باش ای پدر خدایان که آسمان را برکشیدی و زمین را فراخ گردانیدی، ای خالق هستی و صانع موجودات، ای خداوندگار اعظم و رب الارباب».

پرستش خداسراپیس در مصر باستان
در آخرین عهد دین مصر خدا سراپیس Serapis یعنی اوزیریس آپیس رونق یافت این خدای مصری سپس یونانی شد و موجب یکتا ساختن عقاید رعایای مصر و یونان گردید.
(ادامه دارد...).


منابع :

  1. عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش ادیان و مذاهب مصر باستان

  2. حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- بخش ادیان ملل گذشته

  3. مهرداد ایزد پناه- آشنایی با ادیان قدیم مصر- انتشارات محور- صفحه 6-5 و صفحه 79-47

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113667