ایزدان و خدایان آزتکی (در ادیان بومی آمریکا)

اویتسیلوپوچتلى

در مورد اویتسیلوپوچتلى، ابهامات بسیارى وجود دارد و مى توان بى تردید گفت نقش و سرگذشت او در زمان متأخر پدید آمده و از تسکاتلیپوکا که در اصل ایزد تولتک ها بود، اقتباس شده است. این واقعیت که جایگاه مقدس از تعفن خون انسان سرشار بود، نشان مى دهد که اویتسیلوپوچتلى نیز جنگ و قربانى انسان را براى بقاى خود تعیین کرده بود. «در یکى از متن هاى ساآگون درباره این ایزد نقل شده که وى مردى معمولى بوده و یکى از رؤساى جنگجویان در عصر پیش از آزتک ها چنین نامى داشته است. وى توسط آزتک ها به مقام خدایى رسیده و هنگام مهاجرت این قوم یاور آنان شده است. اویتسیلوپوچتلى به مفهوم جنوب چهار جهت اصلى نیز هست؛ زیرا بنابر اسطوره هاى آزتکى مرغ مگس خوار (Huitziliz)، را بانى گرماى جنوب مى دانستند و تابستان فصل جنوب است. نشانه بعدى وى با ایزد خورشید صرفا و ابسته به مرغ مگس خوار نیست بلکه با طبیعت جنگجوى او نیز ارتباط دارد؛ زیرا آن چنان که در اساطیر آمده خورشید، جنگجویى بود که هنگام طلوع (تولد)، ماه و ستارگان را در پهنه آسمان از میان برد. سلاح او «شیوکواتل Xiuhcoatl» (مار فیروزه)، بود که آتش و پرتوهاى نور را تجسم مى بخشد. در تصویر نگاشت هاى آزتکى، اویتسیلوپوچتلى کاملا شبیه تسکاتلیپوکا، ولى به عنوان سوى نورانى و روشن وى تصویر شده است. در دست نوشته ها دیده مى شود که پیکر ایزدان اخترى که قربانیان آفتاب بودند با رنگ سفید و قرمز و به صورت راهراه مشخص شده است. اسیران جنگى نیز که مى بایست قربانى شوند به همین شکل نقاشى شده اند. نقاب سیاهى که بر چهره این خدایان است آنان را در مقام ایزد شب مى نمایاند». در جمع خدایان آزتک، علاوه بر ایزدانى که نام برده شد، خدایان متعدد دیگرى نیز وجود دارند که از آن جمله مى توان از خدایان و الهه هاى کشاورزى و باران، آتش، عشق و لذت، مرگ، جنگ و اجرا مفلکى یاد کرد. در دوران پسا کلاسیک در بیشتر قلمروهاى مکزیک مرکزى شمار کثیرى از خدایان پرستیده مى شدند. این خدایان نه تنها در دست نوشته ها و پیکره هاى آزتک ها نمایان مى شوند، بلکه حضور آنها را مى توان در پنج کتاب تشکیل دهنده «گروه بورژیا» نیز مشاهده نمود. از میان معبدهایى که آزتک ها براى خدایان خود مى ساختند، معابد اویتسیلوپوچتلى ایزد جنگ از همه بزرگتر و با شکوه تر بوده است. براى هر معبدى که ساختمان و بنایش تمام مى شد، آن قدر افراد انسانى قربانى مى شد که سکو و سنگ قربانى را خون فرا مى گرفت و از قلب هاى قربانیان در جلوى پیکره این ایزد تلى به وجود مى آمد. مى گویند یک بار که بزرگترین معبد را براى این خدا بنا کردند، جهت افتتاح آن هفت هزار نفر قربانى شدند. در پایتخت و شهر مذهبى «چولولا Cholula»، بیش از هر جایى دیگر براى این ایزد قربانى مى کردند. رقم قربانیان در پایتخت در هر سال دو هزار نفر بود و این رقم در شهر مذهبى یاد شده به شش هزار نفر بالغ مى شد. سنگ قربانى در معابد مربوط به این خدا، از سنگ هاى قربانى سایر خدایان بلندتر و بزرگتر بوده است. در اوقات مختلف چون درد و رنج و بیمارى، یا وقتى که مردم عازم جنگ بودند، از میان اسرا، زندانیان، جنایتکاران و یا غلامان و بردگان قربانیانى به این خدا تقدیم مى شد. کسانى که دستشان از مال دنیا و اسیر کوتاه بود، جلو محراب و سنگ قربانى زانو زده و از حضور خداوند درک فیض نموده و به زارى و انابه مى پرداختند. آن گاه زخم عمیقى در نقطه اى از بدن خود ایجاد کرده و خون خود را به روى سنگ قربانى مى ریختند. برخى از خانواده ها که مشکل پیدا کرده و طالب گره گشایى بودند و از خداوند درخواستى داشتند، یا بردگانى را براى قربانى مى آوردند و یا یکى از فرزندان خود را تقدیم این ایزد یا دیگر خدایان مى کردند. از سویى یکى از مشکلات عدیده این قوم فراهم کردن و تهیه این ارقام شگفت انگیز از افراد انسانى جهت قربانى شدن بود. به همین جهت آزتک ها با چند قبیله مجاور پیمان هایى مى بستند که در هر سال افراد و جنگجویان دو گروه به جنگ پرداخته تا به این وسیله از هم اسیر بگیرند. در این جنگ ها به هیچ وجه جنگجویان دو گروه به دنبال کشتن دشمن نبودند، بلکه تنها مجاهدت ایشان مصروف گرفتن اسیر از خصم مقابل بود. هر فرمانده و یا فردى که اسراى بیشترى مى گرفت از جانب امپراطور و کاهن اعظم تقدیر شده و جوایزى دریافت مى کرد. تمامى این اسرا همان طور که اشاره شد، به هنگام معین و طى مراسمى قربانى مى شدند و هرگاه در تعداد قربانى ها کمبودى وجود داشت، این کمبود را از زندانیان جبران مى کردند و باز اگر لازم مى شد بردگانى نیز به آن جمع براى تکمیل رقم قربانیان افزوده مى شدند.

ماگلیا بکچیانو تلالوک

در آغاز عصر کلاسیک ایزد باران ترکیبى از خزنده، یوزپلنگ، ستاره دریایى، گل، ماهى و مظاهر جنگجویانى بود که در فلات مکزیک «تلالوک» نامیده مى شد. این ایزد با مظاهر مختلف آب همچون باران، دریاچه، رودخانه، یخ، رطوبت و به ویژه حاصل خیزى محصول قرابت داشت. ارتباط آن با یوزپلنگ در بسیارى از نقاشى هاى دیوارى نموده شده است. «استر پاسستورى Esther Pasztory»، در یکى از مقاله هایش دو نوع ایزد باران را در تئوتى اوآکان عصر کلاسیک شناسایى کرده است که گاهى با ویژگى هاى معینى در آمیخته، ولى احتمالا به آیین هاى مختلف و مشابه تعلق داشته اند. همچنین اولین مدارک حاکى از آیین ایزد باران را بر گلدان هاى تمثال دار مى بینیم. ویژگى ایزد باران تئوتى اوآکان بر روى گلدان ها، کره ور قلمبیده چشم و یا حلقه هاى دور چشم، ابرو، لب فوقانى منحنى و دراز یا فکى با دندانهاى برجسته و یا مانند دندان هاى دراز سگ از گوشه هاى دهان بیرون زده است. اولین تمثال وى که در معبد خورشید یافت شده، داراى همان خصوصیات یعنى چشمانى از حدقه درآمده، لب فوقانى انحنادار و دراز و دهان بى دندان مى باشد. در عصر کلاسیک به لبه گلدانى که داراى نقش تلالوکاست، عنصرى سه برگى دیده مى شود و در اطراف سر، مار، یعنى نشانه آذرخش قرار دارد. در دوره بعد از کلاسیک بینى ایزد باران را غالبا مار پیچ خورده اى نشان مى دهد که تا بالاى چشم ها مى رسد و ابرو را در جاى آن چیزى که همچون عینک است، شکل مى دهد. لب فوقانى بزرگ و انحنادار و دندان ها همان شکل اولیه را دارد. تلالوک خدایى است که در هنگام خشکسالى و کمبود باران مورد توجه خاص قرار مى گرفت. در چنین مواقعى مراسم مفصل قربانى و عبادت براى وى برپا مى شد. همان طور که در متن اشاره شد، قربانیان این ایزد لازم بود تا همه از میان کودکان خردسال انتخاب شوند. به همین دلیل برخى از خانوادها داوطلب شده و فرزندان کوچک خود را جهت قربانى شدن در اختیار معبد و کاهنان آن قرار مى دادند. این قشر جامعه اغلب از میان زارعان و کشاورزانى بودند که بر اثر بى بارانى و خشکى، رو به افلاس و ورشکستگى بودند و با اخلاص و ترس و دلهره و با چشمى گریان یکى از فرزندان شیرخوار و یا کوچکترین شان را براى قربانى شدن در راه تلالوک و به سر مهر آوردنش اختصاص مى دادند. از سویى رقم قربانى براى وى باید بسیار و قابل توجه باشد، و به همین دلیل کاهنان از فقیران و خانواده هاى بى چیز که نیازمند بودند، کودکان خردسالشان را مى خریدند و از محله روسپیان تمامى کودکان کمتر از پنج سال را که نسب شان آشکار نبود، به زور و جبر از مادران شان جدا مى کردند و در روز معینى که بنا بود مراسم عبادت انجام شود، صدها از این کودکان زبان بسته را به وضع فجیعى قربانى مى کردند.

ایزد باران

تصویر ایزد باران را در ویرانه هاى قصر «تپانتیتلا Tepantitla» و «تتیتلا Tetitla» که یقینا جایگاه کاهنان بوده است، باز مى یابیم. در تصاویر ویرانه هاى تپانتیتلا، ایزد باران را مى بینیم که در حال برخاستن از امواج دریاست و از دست هاى مقدسش آب مى چکد. همچنین نقاب پرنده کتسال، نماد فرمانروایى را بر چهره دارد. بال هاى پرنده بر فراز سرش گسترده شده و سر نیز مزین به پرهاى کتسال است. کاهنان و خدمتکاران در سمت چپ وى ایستاده اند. او نیایش خویش را سرداده و آدم ها و پروانه ها در میان گل هایى که دراین بهشت (بهشت تلالوک)، پر آب روییده است، سرخوشند. در این باز نمود، هم چنان که قسمتى از آن در تصویر دیده مى شود، قطره هاى آبى که باید مزارع خشک شده را مشروب سازد، از دست هاى وى مى چکد».

تئوتى اوآکان، قصر تپانتیتلا، ایزد باران

چنین روایت شده است که براى آفرینش ایزد باران و ایزد بانوى آب، چهار ایزد گرد هم آمدند و این دو را آفریدند. هنگام نیاز از آنان آب خواسته مى شد. ایزد آب و باران، سرایى با چهار حجره داشتند و در وسط حیاط این خانه چهار تغار بزرگ و پر از آب قرار گرفته بود. آب یکى از تغارها خوب بود و در وقت مناسب از آن باران مى بارید که بذر را مى رویاند. تغار دیگر آب بدى داشت و کدر بود و به هنگام بارش از آخرین تغار نه بذرى مى رویید و نه آن که آب به موقع خشک مى شد. این ایزد همچنین مأموران کوچک اندامى داشت که در حجره هاى آن خانه مسکن داشتند. آب تغارها را در آوندى مى ریختند و هنگامى که ایزد باران فرمان مى داد مکانى را آبیارى کنند، طبق فرمان از یکى از تغارها آب بر مى داشتند و آبیارى مى کردند. وقتى آوندها با چوب دست این مأموران شکسته مى شد، صداى تندر بر مى خاست و آذرخش از درون آوند بیرون مى آمد، یا وقتى «تلالوک» با خشم و غضب آوندها را مى شکست، رعد و برق ایجاد مى شد. با آن که تلالوک ایزدى نیکوکار است ولى خشکسالى، سیل، تگرگ، شبنم، یخ و آذرخش نیز در دست اوست. وى ایزدى است که از خشم و غضب او مى ترسیدند و کودکان را در حالى که لباسى مشابه لباس این ایزد به تن داشتند در پیشگاهش قربانى مى کردند. تلالوک معمولا از نقابى که به صورت دارد شناخته مى شود. تمام پیرایه هایش به رنگ آبى است و به طور معمول چهره و پیکرش سیاه است؛ زیرا وى مظهر ابرطوفانى نیز هست، اما کلاه وى که از پرهاى مرغان ماهیخوار است نمایانگر ابر سفید است. طبیعى است که این ایزد به ویژه در مناطق خشک و کم آب طرفداران فراوانى داشته است. بنابر افسانه اى، ایزد بانوى آب یعنى «چالچیو تلیکوئه» خواهر تلالوک بوده است. پس از آن که تسکاتلیپوکا همسرش را ربود، همسر دیگرى بنام «دامن سبز» اختیار کرد که نام پیشین کوه «تلاسکالا Tlaxcala» نیز بود. چالچیو تلیکوئه، ایزد بانوى دریا نیز هست و از ویژگى هاى این الهه نوار آبى و سفید رنگ با دو منگوله بزرگ است که از دو سوى صورتش آویخته شده است. با توجه به منابعى که در دست مى باشد قبایل کهن تر ناوا در شرق و جنوب دره هاى مکزیک وى را با «شوچیکتسال Xochiquetzal» (گل ایستاده، همسر اول تلالوک)، ایزد بانوى عشق وگل ها یکى مى دانستند. همچنین گفته شده که آزتک ها براین باوربودند که آب باران درغارهاى بزرگى که دردل کوه هاست جمع مى شود و بعد از چشمه ها بیرون مى زند، به همین دلیل در تصویر نگاشت ها کوه را با غار پرآب نشان داده اند».

سنته ئوتل، سین تئوتل

سنته ئوتل (سین تئوتل) Centeotl، ایزد جوان ذرت است. ذرت به صورت زنى که در سنین مختلف زندگى، مراحل رشد این گیاه را نشان مى دهد، نموده شده و غالبا وى با خطى شکسته به پهناى صورت و خوشه هاى ذرت بر سربند خود نشان داده مى شود. روایت شده است که ایزد ذرت را ایزد خورشید و ایزد بانوى رستنى ها در غار، بزرگ کردند و مواد غذایى از شکم ایزد ذرت به وجود آمد. آزتک ها ایزد بانوى ذرت نیز داشتند که بسیار محبوب بوده است. پوشش سر وى بزرگ و چهار گوش است. در خلال جشن، تندیس ایزد ذرت را مى ساختند و قبل از خوردن مواد غذایى به او هدیه مى کردند؛ زیرا او تمام چیزهایى را که اساس زندگى را تشکیل مى داد، عطا کرده بود. ایزد بانوى بلال کال و دانه هاى شیردار ذرت و خوشه لطیف و شکننده آن را «شیلونن Xilonen» نام نهاده اند. در تصاویر خوشه هاى ذرت گاهى پوشش سر را زینت بخشیده و گاهى در دست ها قرار دارد، یا پشت تندیس را چنان مزین کرده که گویى زن و ذرت در آمیخته اند.

ایزد بهار

یکى از شگفت انگیزترین خدایان حاصل خیزى، «شیپه توتک Xipetotec» ایزد جوانى دوباره در فصل بهار و حامى آهنگران است ،کاهنان، تائبان و اهل ریاضت خود را به هیأت شیپه توتک در مى آوردند و به مدت چهل روز پوست قربانیان این ایزد را مى پوشیدند تا زرد مى شد و همچون طلا به نظر مى رسید. اهمیت این پوشش تاکنون روشن نشده، هرچند عده اى این پوست را رستنى هاى تازه اى مى دانند که در فصل بهار زمین را مى پوشاند. همان طور که اشاره شد شیپه توتک ایزد بهار نیز هست و در این نقش شباهت بسیار به تسکاتلیپوکا دارد، اما رنگ چهره و پیرایه هایش سرخ است. بر چهره او خطوط افقى زرد و سرخ دیده مى شود. نقاب وى «پرنده قاشقى» نام دارد.

وهوه تئوتل

علاوه بر خدایانى که نام برده شد، شمارى از ایزدان آزتکى به آتش مربوط مى شوند که کهن ترین آنها «وهوه تئوتل Huehueteot» یعنى ایزد سالخورده است. تصاویرى از او که مربوط به 500 سال پیش از میلاد است بربخوردان ها در پوئبلا به دست آمده است. «این ایزد با توجه به جهات اصلى، ایزد مرکزى است. از این رو مى توان شکل چلیپا را همراه کاهنان این ایزد و نیز در مجمرها و بخوردان هاى بزرگى که براى سوزاندن مواد خوشبو و معطر مورد استفاده قرار مى گرفت، یافت. وى القابى نیز داشت، از جمله «شیوتکوتلى Xiuhtecuhtli» ( ایزد سال ،سبزه و فیروزه). هر جا که ایزد فیروزه است تاج آبى رنگى از قطعات فیروزه دارد که ویژه پادشاهان و فرمانروایان مکزیکى بوده است. نقاب خاص وى مار آتشین است و روى بینى شاخى دارد که مظهر هفت ستاره است. در قطعه سنگى که به آن «تقویم آزتکى» مى گویند، دو مار یا اژدهاى آتشین دیده مى شود که خورشید را در آسمان حمل مى کنند. این نقش در دو سوى هرم «تنایوکا Tenayuca» (اقامتگاه شولوتل، رئیس قوم اوآستک)، معبدى که براى پرستش آفتاب است دیده مى شود که به رنگ هاى سیاه و آبى است و کنایه از دو اژدهاى شمال و جنوب است. از این رو ایزد شب و روز، ایزد آتش نیز هست و گاهى نقاب ویژه ایزد آتش را دارد. از مناسک مختلف این ایزد سوزاندن انسان به افتخار وى بوده است. مراسم بسیار با شکوهى هر هشت سال یک بار براى این ایزد برگزار مى شد که طى آن ناهید 584 روز را پیموده بود، و نخستین ماه سال نیز به پرستش وى اختصاص داشت. همچنین روایت شده است که ابتدا زن و مردى آتش را اختراع کردند و به وسیله آن ماهى ها را کباب مى کردند و مى خوردند. اما خدایان از گستاخى آنان به خشم آمدندjavascript:;، سرشان را بریدند و آنها را به سگ مبدل کردند». ایزد آتش از عصر تولتک ها حامى جنگجویان و پادشاهان بود. در دره هاى فلات مکزیک شکل هاى مختلف و مؤنثى از این ایزد دیده مى شود، از جمله «پروانه ابسیدین»، در حالى که پروانه ها به عنوان مظهر شعله معتبر بودند و به همین خاطر پروانه، به شکلى نقش پردازى شده، زینت سینه ایزد آتش را تشکیل مى دهد. یکى دیگر از این نوع ایزدها، ایزد بانویى به نام «چانتیکو Chantico» بود که در شهر «سوچى میلکو Xochimilco» پرستش مى شد. شکل کهن و بومى این ایزد بانو در دره مکزیک و به ویژه در «کل اوآکان (کلواکان) Colhuacan» شهر تولتک ها، «سیواکواتل Cihuacoatl» (مارمؤنث) بود. وى در مقام شاهزاده اى قدیمى، همتاى مؤنث ایزد آتش به شمار مى رفت و در مقام ایزد مادر به صورت بت هاى کوچک و سفالین که کودکى را در آغوش دارد، نموده شده است. ایزد آتش همواره پیرمردى پر چین و چروک است و آوندى برسر دارد که از آن دود کندر یا صمغ سوخته سندروس بلورى به آسمان بلند است. این ایزد یکى از اولین خدایان آمریکاى وسطی به شمار مى رود.
(ادامه دارد...).


منابع :

  1. هاشم رضی- تاریخ ادیان- صفحه 645-644 و صفحه 676-670

  2. مهران کندرى- دین و اسطوره در آمریکاى وسطی- صفحه 65ـ 64، صفحه 83ـ82- صفحه 147ـ 146، صفحه 179-154- صفحه 190-186

  3. سیدحسن حسینی- آفرینش در اساطیر آمریکا- نشر ادیان- تاریخ نشر 1383

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113686