آیین سیک (تعالیم و آموزه های دینی)

تعالیم و آموزه های دینی آیین سیک

توحید عرفانى، آموزه اصلى این دین است. مذهب بهاگتى به خداى یکتا ایمان دارد. مشرب عبادى این مذهب عرفان است. پیروان این فرقه به فدیه و قربانى باور ندارند؛ از تعالیم این مذهب هر کس خویش را گم کند، خدا را پیدا کرده است و هر کس خدا را پیدا کرد، داناترین و بهترین مؤمن است. واژه سیک بر این دلالت دارد که پیروان آن باید «شاگردان» و یا «مریدان» خدا باشند. نانگ رهبر این فرقه به بت و بتخانه اعتقاد نداشت. نانک خداى یکتاى جهان را حق نامید. وى مى گفت خدا به هر نامى که خوانده شود فقط او قادر متعال و حق است. سعادت و وصول به نیروانا همان استغراق در ذکر حق است. وى مایا را صورت وهمى جهان را که در دین هندو آمده است، پذیرفت و گردونه تناسخ و قانون عمل و عکس ‍ العمل را تا حدودى قبول کرد. نانک خوردن گوشت را براى پیروانش ‍ مباح دانست، ریاضت و بت پرستى را ممنوع کرد، نظام طبقاتى و تعدد زوجات را هم حرام شمرد. در اشعار عرفاى سیک مشرب بت و بتخانه به صورت سمبل به کار رفته و رمزى از حیقیت است. نانگ به ریاضت روى آورد و شیوه درویشى پیشه ساخت. ابتدا به کم خورى پرداخت و بعد از آشامیدن شیر گاو اکتفا کرد. و آنگاه به خوردن روغن و بعد به خوردن باد مشغول شد. دوران باد هوا خورى یعنى فصل رسیدن مائده هاى آسمان است. نانگ از خوردن گوشت خوددارى مى کرد. اما مریدان و پیروانش ‍ بعدها گوشت مى خوردند. نانگ همه مردم را مخلوق مى دانست نه خالق. او منکر حلول و اتحاد بود. وسیله تقرب به حق از نظر نانگ کمک به جانوران و آزار نرساندن به آنها مى باشد. نانگ گفته است آنان که به خدا پیوستند، رو سفید هستند، خالق با مخلوق و خلقت یا خلق است. پس خداوند در همه جا هست و نباید به کسى ناسزا گفت. سیک به (کسر سین)، شیر را گویند و گور به ضم گاف به معناى پیشوا و مقتدر است. عده اى از این گورها اهل سلوک بودند و برخى از خواص این فرقه به سلوک مى پرداختند و به روح نانگ و دیگر گورها متوسل مى شدند و تا زمان گورى پنجم اهل سلوک بودند. در حال سلوک باید از مشروبات و دخانیات دورى کنند، از روشنائى و اصوات و خواب پرهیز کنند، دروغ نگویند، فکر بد نکنند، هر صبح آب تنى کنند، در ساعاتى از روز خلوت کنند و با همسر خود نیامیزند. روز متولد گورونانگ در هند تعطیل است. سیک ها پس از گورى دهم در انتظار موعودى نمى باشند. روحانیت؛ از میان پیروان این مذهب، عده اى سمت ملائى و رهبرى مذهبى سیک ها را بر عهده دارند، گروهى واعظ مى شوند و برخى علم موسیقى مربوط به مذهب را مى آموزند. گور به کسى گفته مى شود که آماده سلوک روحى است. گور باید مطالبى را که سینه به سینه نقل شده (یعنى در کنتب مقدس وجود ندارد و سماعى است)، به شاگرد خود بیاموزد.

اعتقاد به وحدت دینى در هند
گورونانگ مدعى نوعى وحدت دینى در هند شد و اعلام داشت که هدف کلیه مذاهب و ادیان یکى است. پس باید متحد شد. به نظر مى رسد پیامبر این مذهب جدید التأسیس با مطالعه اسلام و ادیان هند، نوعى الوهیت براى خود قائل شد. او مدعى شد که بخشى از وجود خداست و عده اى از پیروانش باور کردند و فرقه ها سیک ها را بوجود آوردند. این فرقه پس از گورونانگ نه نفر دیگر به نام کوروى دارند که وظیفه آنها تبلیغ این مذهب است. کتاب مذهبى آنها گرانت صاحب نام دارد که مجموعه ادعیه و سرودهاى مذهب سیک است. سیک ها این کتاب را بسیار مقدس و محترم مى شمارند.

اصل اعتقادی گوروگری

برجسته ترین آموزه مذهبی آیین سیک، اصل اعتقادی گوروگری آن است. «شریمات بهاگاواتا» به جستجوگری معنوی که در طلب کسب نجات و رستگاری است نصیحت می کند که «در پای یک نفر گورو که به خوبی با وداها آشناست دستورالعمل مناسبی را که به معرفت خداوند رهنمون می شود پیدا کند». تا آن جا که تاریخ نشان می دهد اولین گوروها یا آموزگاران معنوی شناخته شده در لغت هندی حاملان و ابلاغ کنندگان معرفت ودایی بودن که خیلی از آنان از برهمنان هندویی بودند. لیکن، در سرزمین هندوستان، سنتی موازی نیز وجود دارد. سابقه طولانی آموزگارانی معنوی که اعتبار و نفوذ آن ها نه به جهت عضویتشان در «وارتا» (طبقه) برهمن و یا تبحر در وداها، بلکه در آگاهی شخصی ایشان از تنویر و بصیرت در آگاهی شخصی ایشان از تنویر و بصیرت درونی و این اعتقاد که آنان مستقیما از ناحیه خداوند مامور شده اند می باشد. غالبا آن مسئولیت خود را به عنوان راهنمای هر کسی که به آن ها رجوع می کرد، اعم از زن و مرد و یا متعلق به هر طبقه (کاست)، به راه کسب و نجات و آزادی می دانستند. گورو نانک چنین آموزگاری بود. اما مفهوم گورو بودن از دید سیک ها چیزی به مراتب غنی تر از صرف اعتقاد به یک آموزگار مقدر الهی است. خداوند، «آکال پوراک»، «هستی ای بیکرانه» و ورای ادراک انسانی است و تنها از طریق تجلی ذاتی خویش بنابر قاعده لطف و فیض الهی است که می تواند شناخته شود. صورت آن تجلی الهی به شکل «آدی گورو»، یا «گوروی نخستین» می باشد که غالبا به نام «سات گورو» (مشاهده کننده یا ادراک کننده حقیقی)، خوانده می شود که به کلمه الهی (شاباد) یا «گورشاباد»، پیام تنویر تبدیل می شود. ده تن گوروی انسانی دین سیک با قوت اعلام می کردند که خداوند گورو بود و تنها اهمیت احتمال ایشان در این بود که آنان رسولان امینی بدند که «کلمه الله» از مجرای آنان آشکار شده بود. در این جا آنان به یک ایده باستانی هند به نام شاباد استناد می کردند که به معنای «صدا» بود، صدای همراه با برهمن.

ناین «صدا» ظهور و تجلی برهمن
آن چه آنان معتقد بودند این بود که ناین «صدا» ظهور و تجلی برهمن بود که در قالب واژه هایی که آنان بر زبان می راندند تفصیل و انسجام پیدا می کرد. بنابراین، واژه هایی که برای بیان آیاتی که این تعلیم در آن ها حفظ می شود به کار گرفته می شودند، واژه های شاباد یا «بانی»، غالبا در اول خود از هجا (سیلاب)، «گور» استفاده می کنند تا مبین این دیدگاه آنان باشد (گوربانی، گورشاباد). وقتی گوروی دهم، کتاب آدی گرانت را به عنوان گوروی بعد از خود منصوب کرد، کاری بیش از این نمی کرد که این آموزه اصلی و قدیمی را از نو تصدیق می کرد که منصب گورو بودن به خالق الهی تعلق داشت و لذا پیامی که دریافت می شد از ناحیه خود خداوند متعال بود و نه افرادی که رسولان حامل آن پیام بودند. سیک ها سعی می کنند این نکته را به تاکید در گوردواراهای خود به نمایش بگذارند و از جمله این که مراقب باشند تا عکس هایی که از گوروهای انسانی به در و دیوار نصب می شوند مطلقا در جایگاهی قرار نداشته باشند که وقتی کی نفر سیک از روی تعظیم و احترام در مقابل کتاب گوروگرانت صاحب تعظیم می کند طوری تصور شود که دارد آن احترام و تکریم را به کتاب و تصویر هر دو به جای آورد. هیچ فرد سیک هرگز نباید در برابر تصویر یکی از گوروها سر خم کند. این پایان داستان گورو بودن نیست. وقتی گورو گوبیندسینگ، در سال 1699، نظام خالصه را به وجود آورد خود به عنوان ششمین عضو آن داخل آن نظام شد و گورو بودن آن را به رسمیت شناخت.

ادراک هستی متعال در دین سیک

توحید عرفانی آموزش نظری و اصلی بنیانگذار این مکتب بوده و از آن تاریخ تا به امروز هم به همان صورت باقی مانده است. وقتی نانک پیام خداوند را شنید، اولین کلامی که بر زبان آورد جملات زیر بود که به عنوان دو جمله اول کتاب مقدس این دین ثبت شده و بر هر معتقد به دین سیک نیز واجب شده اولین کلامی که هر روز بر لب می آورد همان باشد «تنها یک خدای واحد وجود دارد که نام او حق، خالق، مبرای از ترس و دشمنی، فناناپذیر، زاییده نشده، قائم به ذات، عظیم و سخاوتمند است. خدای واحد حقیقی در آغاز عالم وجود داشته است. خدای واحد همواره بوده، هست و خواهد بود».
قطعات شورانگیز عارفانه ای که بخش اعظمی از کتاب گرانت را تشکیل می دهد به مراتب بیشتر از آن چیزی است که در کتب مقدس هریک از ادیان دیگر جهان به چشم می خورد. همچنین وحدت هستی متعال مضمونی است که مکررا در گرانت اعلام شده است، هرچند که در قرآن و اوپنیشادها نیز این مطلب به چشم می خورد. «ای برادران من، خداوند یکی است و جز او خدایی نیست». «تو شریکی نداری که در کنار تو باشد». «چه کسی را خدای دوم بخوانم؟ هیچ کس نیست. در همه دنیا تنها همان خدای واحد بی عیب و منزه وجود دارد». «هیچ کس مانند تو نیست. تو در همه قرون و اعصار تنهای واحد هستی. همیشه، همیشه تو واحد هستی. سوای تو خدای دیگری هرگز وجود نداشته است». سلطنت خداوند مطلق و پوشیده است. نانک ممکن است این نظریه را تقریبا کلمه به کلمه از قرآن و یا بعضی از متون خاص مذهبی هندویی گرفته باشد، «گرفتاری و آزادی هر کس به فرمان توست. هیچ کس را توان دخالت در آن نیست». «خداوند هرچه را بخواهد انجام می دهد. کسی به او فرمان نمی دهد. او سلطان و سلطان سلاطین است. همه چیز تحت فرمان و اراده اوست». «آن طور که مورد رضایت اوست، بندگان را به فرمان خود هدایت می کند. خداوند می بیند، اما خود دیده نمی شود». «آنچه مورد رضایت توست آن وجود دارد. آنچه تو خود می کنی انجام می شود. آنچه مورد رضایت توست همان انجام می شود». برای خداوند، به حسب تجلیات و مظاهر گوناگونش، اسامی مختلفی می توان به کار برد، اگرچه در نهایت «او» واحد است. کوشش نانک درجهت همراه و هماهنگ ساختن دین اسلام و هندویی را نیز در همین مورد می توان مشاهده کرد. در کتاب مقدس گرانت بای این هستی متعال، هم نامهای اسلامی الله و خدا به کار برده شد و هم نامهای خدایان هندویی نظیر برهما، پارام برهما، به معنی «برهمای متعالی» پارامشور و یا «خدای متعالی»، هری به معنی «مهربان»، و در آخر راما، گاویند نارایان. «تو این خدای بزرگ واحد هستی، اما تجلیات تو متعددند». نام ساده و در عین حال اصلی دیگری که نانک برای خداوند استعمال می کرد کلمه «گورو» (معلم)، بود. بنابراین دین سیک در میان کلیه ادیان عالم، از این جهت که در متون مقدس آن خداوند متعال به نام «آموزگار» خوانده شده منحصر به فرد است. نامی هم که برای خود این دین انتخاب شده، واژه «سیک» بر این دلالت دارد که پیروان آن باید «شاگردان» و یا «مریدان» خداوند باشند.

نامگذاری اصلی خدا در دین سیک

نامگذاری اصلی خدا در دین سیک «سات نام» به معنی «نام حقیقی» است. این دو واژه، اولین کلمات کتب مذهبی دین سیک هستند است که در ابتدای هر یک از سرودها و در سرتاسر متن کتاب، به طور متوالی تکرار می شوند. خود این عبارت نیز به نحو اسرارآمیزی مورد احترام و تکریم است، درست مثل اینکه یک نوع خدای وحدت وجودی باشد. «از گورو پرسیدند چرا کلمات «سات نام»، نام حقیقی، همواره در مقدمه سرودهای او نوشته می شوند. جواب داد: «این نام خدای همه خداهاست. شاگردان و مریدان گورو «نام حقیقی» را می پرستند و لذا تمام موانع رستگاری را از پیش پای خود برمی دارند. بدین خاطر است که کلمات آغازین «نام حقیقی» در ابتدای تمام تالیفات و منشئات نوشته می شوند»، «آنهایی که این نام را فراموش کنند دچار گمراهی می شوند. چطور می شود کسی بدون «نام» خدا نجات پیدا کند؟»، «من در «نام» خدا ساکن می شوم و نام نیز در قلب من جای می گیرد».

ویژگى هاى اخلاقی مذهب سیک
پنج کاف معتقدات اخلاقی این مذهب را تشکیل مى دهد:
1 کیش: موى بلند نهادن و عدم ازاله آن از ولادت تا مرگ.
2 کاش: شلوار کوتاه که همیشه در زیر لباس مى پوشند و از خود دور نمى کنند.
3 کار: دست بند و حلقه اى از آهن که علامت اطاعت از مذهب است که در دست راست دارند.
4 کریپان: خنجر یا شمشیرى که یک نفر سیک باید همیشه آن را با خود داشته باشد.
5 کانکا: شانه براى پاکیزه نگاهداشتن موى سر. این تعالیم و عقاید با عقاید هندوئى فاصله زیادى ندارد.

اشتراک گورو بودن بین کتاب مقدس و امت سیک طی قرن هجدهم
به نظر می رسد که طی قرن هجدهم گورو بودن بین کتاب مقدس و امت سیک مشترک باشد، به طوری که فقط وقتی اعضای خالصه در محضر گوروگرانت صاحب جمع می شدند صورت کامل به خود می گرفت. هر چند این قبیل گردهمایی ها سرانجام پایان پذیرفتند و اشعار به گورو بودن «خالصه» بیشتر به یک خاطره تبدیل شد تا این که واقعیتی حاضر و بالفعل باشد. در ایام اخیر، سال های پایانی قرن بیستم میلادی، در سطح توده مردم سیک، گورو بودن در ده گورو انسانی و نیز کتاب مقدس دین سیک متجلی می باشد. هر چند گورو بودن خداوند از ناحیه متکلمان غور و تصدیق شده است، گورو بودن امت سیک به دست فراموشی سپرده شده است. هرچند این اواخر بعضی از علما و اندیشمندان دو مرتبه دارند توجه به آن را در برنامه کار خود قرار می دهند و تلاش هایی نیز به عمل آمده تا «شربت خالصه» (مجمع تصمیم گیری پانت جماعت سیک ها)، را از نو احیا کنند.

هسته اتحاد بخش اعتقاد سانت

صاحب نظران غربی مکررا گورو نانک را با سنت سانت هند شمالی تداعی می کنند هسته اتحاد بخش اعتقاد سانت این بود که، اول از همه، خداوند «نیرگونا» است (یعنی این که بدون هیچ گونه قید و شرط و بدون اوصاف می باشد)، نه این که «ساگونا» باشد (یعنی به صورت آشکار، واجد اوصاف و شکل، معمولا به مثابه یک تجسد الهی) و یا یک آواتارا، بنابراین، خداوند ورای مقولات مذکر و مونث بودن است، هر چند که خدا شخصی و دارای تشخص است. بدین معنا که همه سانت ها بر این مطلب آگاهی داشتند که بر پایه لطف و فیض الهی روابطی شخص با خداوند متعال برقرار کرده اند. ثانیا، اعتقاد سانت بر این نکته تاکید می ورزید که خداوند یگانه ای است که دومی ندارد، یعنی تنها حقیقت غایی عالم وجود است. سنت سانت به نحو سرسختانه ای توحیدی بود و غالبا به شرکی که در جنبه های گوناگونی از هندوئیسم می دید، نگاهی انتقادی داشت. دل این افکار و اندیشه ها، که از طریق تجربه شخصی محقق می شدند، تعالیم دیگری نیز استخراج شدند. خدایان «آواتارا» ها کنار گذاشته شدند و همین طور هم اندیشه سودمند بودن اعمال عبادی، زیارت و زهدگرایی و رهبانیت، و سرانجام مفهوم طهارت دینی و ناپاکی و آلودگی. تنظیم و اجرای مراسم دینی توسط کشیشان برهمن غیر لازم تشخیص داده شد و اعتبار و حجیت وداها به طور ضمنی انکار شد. چنین فکر شد که تقسیم بندی «وارنا» (رنگ پوست) و «جاتی» (تولد و زایش)، زاییده توهم و تخیل آدمیان است، همان گونه که تفاوت های جنسی نیز در غایت امر چنین هستند. درهای تعالیم سانت روی برهمن ها و نجس ها، زنان و مردان، جملگی باز بود. بنابراین، درهای نجات معنوی به روی همه مردم باز بود. در هر صورت، «سنت سانت» راه در خور و آسان مراجعه به گروهی از آموزگاران دینی و متصوفه هندویی است که به واسطه شباهت افکار و اندیشه های خود، و نه هیچ گونه پیوند تاریخی اثبات شده و معلومی، با هم دیگر اتحاد یافته اند.
بعضی از کسانی که به گروه سانت منتسب شده اند، نظیر «نامدو» (سال های 1270- 1350)، «راویداس» (قرن پانزدهم)، و کبیر (متوفای 1518)، غالبا به عنوان شاگردان و مریدان «راماناند» (حدود 1360- 1470) شمرده شده اند. اما این مطلب نباید به عنوان چیزی بیش از این دیده شود که بدین ترتیب سعی شده تا برای رد انتقاد عدم درست اندیشی «سمارتا» آن ها در قرن هفدهم برای جمله ایشان یک گوروی برهمن دست و پا شود. عکس العمل قرن شانزدهمی به اصطلاح سمارتا نسبت به خیلی از آموزگاران بهاکتی شمال هندوستان از ناحیه برهمن هایی که بر اقتدار و حجیت سنتی بر پایه وداها (شروتی) و اسمیرتی (بهاگاوادگیتا، قوانین مانو و کتب دیگر)، تاکید می ورزیدند رهبری می شد. به نظر می رسد که اسمارتاها هیچ نفوذی بر پانت سیک نداشته اند، هرچند بعضی از گروه های بدعت گذار به آن ها پاسخ دادند.

حجیت وداها و مفسران برهمن توسط گورو نانک
گورو نانک آشکارا حجیت وداها و مفسران برهمن آن ها را انکار می کرد. جانشینان وی نیز بر این دیدگاه مهر تایید زدند. در درون آیین سیک خیلی از دیدگاه های سانت به چشم می خورند. اما این ها بیشتر در زندگی پانت به طور منسجم تری تبیین شده و به نحو کامل تری نیز توسعه یافته اند، تا به وسیله اعضای سنت سانت.
(ادامه دارد...).


منابع :

  1. رابرت هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهی- دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ یازدهم- 1382- صفحه 168-163

  2. جان ر. هینلز- راهنمای ادیان زنده- ترجمه عبدالرحیم گواهی- ج 1- صفحه 637-627

  3. ماهنامه مکتب اسلام ـ شماره 2 ـ اردیبهشت 84- مقاله پژوهشى در دین سیک

  4. کدرنات تیواری- دین شناسی تطبیقی- ترجمه مرضیه (لوئیز) شنکایی- صفحه 218-214

  5. عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- ج اول- بخش سکیسم

  6. حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- بخش ادیان ملل گذشته- آیین سیک- صفحه 50

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/113921