عوامل ورود در جهنم (کفر نعمت)

کفران نعمتهای الهی

خداوند اهل مکه را سکان حرم خود گردانید و ابواب رزق بر ایشان گشاد و به نعمت وجود شریف حضرت رسالت (ص) مشرف ساخت، ایشان ناسپاسی کردند لا جرم هفت سال به محنت قحطی گرفتار، و خوار و بی مقدار شدند، و بعضی از آنها در جنگ بدر مقتول و منکوب گشتند.
«ا لم تر إلی الذین بدلوا نعمت الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار* جهنم یصلونها و بئس القرار* و جعلوا لله اندادا لیضلوا عن سبیله قل تمتعوا فإن مصیرکم إلی النار؛ آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سرای هلاکت و نابودی در آوردند؟ [همان] جهنمی که وارد آن می شوند و بد قرارگاهی است. و برای خدا مانندهایی قرار دادند تا [مردم را] از راه او گمراه سازند. بگو [اکنون] برخوردار شوید که قطعا بازگشت شما به سوی آتش است.» (ابراهیم/ 28- 30)
از حضرت امیرالمؤمنین (ع) منقول است که: «مراد دو قبیله اند که فاجرترین قبایل قریش اند: بنی مغیره و بنی امیه که نعمت حق را تغییر دادند.» اما بنو مغیره در بدر به قتل رسیدند، و بنو امیه از نعمت دنیا متمتع و عاقبت مستاصل گشتند.
قمی از حضرت صادق (ع) روایت نموده که فرمود: «نحن و الله نعمة الله التی انعم الله بها علی عباده و بنا یفوز من فاز؛ قسم به خدا مائیم نعمت خدای تعالی که انعام فرمود بر بندگان، و به سبب ما رستگار می شود هر که رستگار شد.»
ایضا در کافی شریف از حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «چه باعث شده اقوامی را که تغییر داده اند سنت پیغمبر را و اعراض نمودند از وصی او و نترسیدند از آنکه عذاب بر آنها نازل شود، و خواندند این آیه را. بعد فرمود: مائیم آن نعمت که خداوند انعام فرمود به بندگان، و به سبب ما رستگار شد هر که رستگار شد تا روز قیامت.»
آیه ی فوق این واقعیت را ثابت می کند که استفاده از نعمتهای الهی، و مخصوصا نعمت رهبری پیشوایان بزرگ که از مهمترین نعمتها است، نتیجه و ثمره اش عائد خود انسان می شود، و کفران این نعمتها و پشت کردن به این رهبری پایانی جز هلاکت و سرنگون شدن به دار البوار ندارد.
حلول شیئی در شیئی دخول در او است. حال و محل اینها که تبدیل نعمت به کفر کردند قوم خود و اتباع خود را حلول دادند و داخل کردند در دار هلاکت که از دار سعادت آنها را مانع شدند و جلوگیری کردند و به دار هلاکت سوق دادند و آن دار هلاکت جهنم است.
قرآن سپس "دار البوار" را چنین تفسیر می کند: «جهنم یصلونها و بئس القرار؛ جهنم است که در شعله های سوزانش فرو می روند و بدترین قرارگاهها است.» (ابراهیم/ 29)
یصلونها و اصل به جهنم شوند، وصل مقابل فصل است. خداوند و انبیاء و قرآن و ائمه و علماء دین می خواهند اینها را از جهنم دور کنند و فاصله بیندازند و اینها وصل می کنند و بئس القرار بد جایگاهی است.

از جهنم خبری می شنوی

از جهنم خبری می شنوی *** دستی از دور بر آتش داری
این جمله "دار البوار" را معنا می کند. بعضی احتمال داده اند کلمه ی "جهنم" به عامل اشتغال منصوب شده باشد یعنی تقدیر کلام این بوده: "یصلون جهنم یصلونها"، و جمله ی مزبور بیان دار البوار نبوده، بلکه جمله ای مستانفه باشد. لیکن احتمال ایشان صحیح نیست، چون دلیلی ندارد زیرا منصوب بودن کلمه مرجوح است. و مستانفه بودن جمله هم، هیچ نکته اضافی را نمی رساند.
و از همین جا فساد گفتار بعضی دیگر، روشن می شود که گفته اند: آیات مورد بحث، در مدینه نازل شده و مقصود از کفار، بزرگان مکه و صنادید قریش است، که لشکری فراهم ساخته و در بدر با رسول خدا (ص) جنگیدند و کشته شدند ومردم را هم به کشتن دادند.
فسادش از این جهت است که گفتیم آیه ی شریفه مطلق است و هیچ دلیلی بر تخصیص آن به کشته شدگان در بدر نیست. بلکه آیه شریفه شامل تمامی پیشوایان ضلالت، که قوم خود را به گمراهی و دار البوار کشانده و می کشانند می شود.
و مراد از حلول دادن در دار البوار، جای دادن آنان در آتش شقاوت و بدبختی است نه کشته شدن در دنیا و حتی آیه، آنهایی را هم که هنوز کشته نشده اند. و نمرده اند و به آتش دوزخ نرفته اند، شامل می شود.
حکایت حال سردمداران ضلالت که کفران نعمت کرده مردم خود را به هلاکت کشاندند
همواره در هر جامعه ای سردمدارانی وجود دارند که تاثیر مستقیمی در شکل گیری فرهنگ عمومی جامعه می گذارند و توده مردم از آنان پیروی می کنند، وقتی سران و پیشوایان به راه کفر و فساد و ناسپاسی نعمتهای خدا رفتند دیگران نیز آنان را پیروی خواهند کرد و کیفر کردار ناشایست خود را خواهند دید.
این یکی از سنتهای الهی است که بر کل تاریخ بشری حکومت می کند و خدا اراده کرده که ناسپاسان را مجازات کند و نعمت خود را از آنان بگیرد و یا کاری کند که آنان نتوانند از آن نعمت استفاده کنند و نعمت تبدیل به نقمت و بلا شود.
نمونه بارز این گروه، همان مشرکان مکه بودند که خداوند علاوه بر نعمتهای مادی بسیاری که به آنان داده بود، نعمت بزرگ اسلام را هم به آنان ارزانی کرد و پیامبری از میان آنان برانگیخت که اگر به او ایمان می آوردند و شکر گزار این نعمت می شدند، سعادت دنیا و آخرت در انتظار آنان بود ولی سران آنان با پیامبر مخالفت و دشمنی کردند و علاوه بر خویشتن، قوم خود را نیز به بیراهه کشانیدند و هلاک شدند و علاوه بر اینکه در این دنیا گرفتار جنگها و کشتارها و اسارتها شدند، مستحق آتش جهنم و عذاب آخرت نیز شدند و خدا در این آیه به آنان وعده جهنم می دهد.
منظور از «دار البوار سرای هلاک» همان عذاب آخرت است، چون در اینجا «دار البوار» را به «جهنم» تفسیر می کند و اظهار می دارد که آنان به جهنم خواهند افتاد که بد قرارگاهی است. از این آیه کریمه افرادی که از سران جمعیتها هستند، لازم است به دقت متوجه برنامه خودشان شده، و به دقت اعمال و اقوال خودشان را بررسی کنند، که مبادا مشمول این آیه و احلوا قومهم دار البوار گشته، و خود و دیگران را به هلاکت معنوی مبتلا سازند. و لازم است بفهمند که عاقبت برنامه زندگی آنها منتهی خواهد شد به محیط جهنم، یعنی محیط گرفته و تاریک و غلیظ.
حقیقت جهنم و اصالت آن از لحاظ روحانی باشد، و مخصوص عالم آخرت نیست، و از این لحاظ فرموده است که آنها پیروان خودشان را وارد جهنم می کنند. و اگر مخصوص آخرت باشد، عنوان وارد کردن به جهنم برای افرادی که مادی بوده و زندگی دنیوی دارند، بی معنی خواهد بود.

کفران بهترین ها

آیه بعد اشاره به یکی از بدترین انواع کفران نعمت که آنها مرتکب می شدند کرده می گوید: «و جعلوا لله اندادا لیضلوا عن سبیله؛ آنها برای خدا شریکهایی قرار دادند تا مردم را به این وسیله از راه او گمراه سازند.» (ابراهیم/ 30)
آنها شکر نعمت الهی را به کفران تبدیل کردند و به جای حق شناسی ناسپاسی نمودند. و یا نفس نعمت را به کفر تبدل کردند، یعنی چون در نعمت کافر شدند، آن نعمت از ایشان سلب شد و جز کفر به دست آنها چیزی نماند. و چند روزی در سایه این شرک و کفر و منحرف ساختن افکار مردم از آئین و طریق حق بهره ای از زندگی مادی و ریاست و حکومت بر مردم می برند.
ای پیامبر «قل تمتعوا فإن مصیرکم إلی النار؛بگو [اکنون] برخوردار شوید که قطعا بازگشت شما به سوی آتش است.» با اینکه نه این زندگی شما زندگی است که بدبختی است و نه این ریاست و حکومت شما ارزشی دارد که تبهکاری و دردسر و مصیبت است، ولی با این همه این زندگی در برابر سرانجامی که دارید تمتع محسوب می شود، همانگونه که در آیه دیگر می خوانیم: «قل تمتع بکفرک قلیلا إنک من اصحاب النار؛ بگو اندکی از کفر خود بهره گیر که سرانجام از اصحاب آتشی.» (زمر/ 8)

نکته ها:
1- در تعبیرات معمولی گفته می شود فلان شخص نعمت خدا را کفران کرد، ولی در آیه فوق می خوانیم "آنها نعمت خدا را تبدیل به کفر و کفران کردند" این تعبیر خاص ممکن است به خاطر یکی از دو مطلب باشد:
الف- منظور تبدیل شکر "نعمت" به "کفران" است، یعنی آنها لازم بود که در برابر نعمتهای پروردگار شکرگزار باشند، اما این شکر را تبدیل به کفران کردند (در حقیقت کلمه شکر در تقدیر است و در تقدیر چنین بوده: الذین بدلوا شکر نعمت الله کفرا.)
ب- منظور این است که آنها خود "نعمت" را تبدیل به "کفر" کردند، در حقیقت نعمتهای الهی وسائلی است که طرز برداشت از آنها بستگی به اراده خود انسان دارد، همانگونه که ممکن است از نعمتها در مسیر ایمان و خوشبختی و نیکی بهره برداری کرد، در مسیر کفر و ظلم و بدی هم می توان آنها را به کار گرفت، این نعمتها همچون مواد اولیه هستند که به کمک آنها همه گونه محصول و فراورده می توان تهیه نمود، ولی در اصل برای خیر و سعادت آفریده شده اند.

کفران نعمت هرگونه بهره گیری انحرافی است

" کفران نعمت" تنها به این نیست که انسان ناسپاسی خدا گوید، بلکه هرگونه بهره گیری انحرافی و سوء استفاده از نعمت، کفران نعمت است. اصولا حقیقت کفران نعمت همین است و ناسپاسگویی در درجه دوم قرار دارد. همانگونه که شکران نعمت (چنان که سابقا هم گفتیم) به معنی صرف نعمت در آن هدفی است که برای آن آفریده شده، و سپاسگویی با زبان در درجه بعد است، اگر هزار بار با زبان الحمد لله بگویی ولی عملا از نعمت سوء استفاده کنی کفران نعمت کرده ای! در همین عصری که ما زندگی می کنیم بارزترین نمونه این تبدیل نعمت به کفران، به چشم می خورد، نیروهای مختلف جهان طبیعت در پرتو هوش و ابتکار خدادادی بشر به دست انسان مهار شده، و در مسیر منافع او به کار افتاده است.
اکتشافات علمی و اختراعات صنعتی چهره این جهان را دگرگون ساخته بارهای سنگین از روی دوش انسانها برداشته شده و بر دوش چرخهای کارخانه ها قرار گرفته است. مواهب و نعمتهای الهی بیش از هر زمان دیگر است، و وسائل نشر اندیشه و گسترش علم و دانش و آگاهی از همه اخبار جهان در دسترس همگان قرار گرفته و می بایست در چنین عصر و زمان مردم این جهان از هر نظر انسانهای خوشبختی باشند، هم از نظر مادی و هم از نظر معنوی. ولی به خاطر تبدیل این نعمتهای بزرگ الهی به کفر و صرف کردن نیروهای شگرف طبیعت در راه طغیان و بیدادگری و به کار گرفتن اختراعات و اکتشافات در طریق هدفهای مخرب به گونه ای که هر پدیده تازه صنعتی نخست مورد بهره برداری تخریبی قرار می گیرد و جنبه های مثبت آن در درجه بعد است، خلاصه این ناسپاسی بزرگ که معلول دور افتادن از تعلیمات سازنده پیامبران خدا است، سبب شده که، قوم و جمعیت خود را به دارالبوار بکشانند.
همان دارالبواری که مجموعه ای است از جنگهای منطقه ای و جهانی، با همه آثار تخریبیش، و همچنین ناامنی ها و ظلم ها و فسادها و استعمارها و استثمارها که سرانجام دامان بنیانگذارانش را نیز می گیرد، چنان که در گذشته دیدیم و امروز هم با چشم می بینیم. و چه جالب قرآن پیش بینی کرده که هر قوم و ملتی کفران نعمتهای خدا کنند مسیرشان به سوی دارالبوار است.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 409

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏12 صفحه 78- 85

  3. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏13 صفحه 133

  4. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏10 صفحه 342

  5. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏7 صفحه 387

  6. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏5 صفحه 334-338

  7. حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد ‏7 صفحه 52

  8. علی‌اکبر قرشی- أحسن الحدیث- جلد ‏5 صفحه 300

  9. يعقوب جعفرى- تفسیر کوثر- جلد ‏5 صفحه 613

  10. ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6 صفحه 387

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114352