حقیقت توبه

دانشمندان و متفکران رشته هاى مختلف علوم اسلامى در تعریف توبه بسیار سخن گفته اند که مجموعه آنها را در عناوین زیر توان خلاصه کرد.

الف: ندامت و پشیمانى

بسیارى از عالمان اخلاق، عارفان، محدثان، مفسران، متکلمان و فقیهان در تعریف حقیقت توبه گفته اند، توبه همان ندامت و پشیمانى است. این نظریه طرفداران زیادى دارد تا آنجا که برخى از فقیهان بر آن ادعاى اجماع کرده اند.
دلایل نظریه ندامت: حامیان این دیدگاه عمدتا به روایاتى همانند روایات زیر استدلال کرده اند. امام باقر (ع) فرمود: «کفى بالندم توبة؛ در توبه ندامت کافى است.»
امام صادق (ع) از قول امیرالمومنین (ع) نقل مى کند که ایشان فرمودند: «ان الندم على الشر یدعو الى ترکه؛ پشیمانى از گناه انسان را به ترک آن وا مى دارد.» و امام زین العابدین در صحیفه سجادیه مى فرماید: «اللهم ان یکن الندم على الذنب توبة فانا اندم النادمین؛ بار خدایا اگر پشیمانى از گناه توبه است من از همه پشیمانان پشیمانترم.» و روایات فراوان دیگرى بدین مضمون.
به نظر مى رسد، پشیمانی به طور مطلق توبه نباشد و منظور روایات فوق، پشیمانی صرف حتی اگر زودگذر باشد، نیست زیرا بدون تردید بازگشت به خدا و یا به فطرت انسانى در معناى توبه لحاظ شده است و پشیمانى صرف که گاه ممکن است زودگذر نیز باشد بازگشت به فطرت انسانى و یا خداوند متعال نیست. افزون بر اینکه نظریه مشکلات دیگرى هم دارد و آن اینکه "عزم بر ترک گناه در آینده" که به تعبیر حضرت امام خمینی رکن توبه است، چه جایگاهى دارد؟ اگر بگویند شرط توبه است مشکل دیگرى پیش مى آید و آن اینکه پشیمانى عمیق قصد بر انجام ندادن گناه را در پى داشته و لازمه آن است و نیازى به اشتراط آن نیست؛ یعنى اشتراط آن تحصیل حاصل است از این رو به نظر مى رسد این نظریه در تعریف حقیقت توبه ناموفق و ناقص است.

ب: ندامت و عزم بر ترک گناه

گروهى از عالمان اسلامى حقیقت توبه را مرکب از دو رکن ندامت و پشیمانى از گناه و عزم بر ترک آن دانسته اند. این نظریه نیز طرفداران زیادى دارد. البته این نظر را به دو گونه مى توان تفسیر کرد:
1- اینکه مقصود از عزم بر ترک گناه، آن قصد و تصمیمى است که انسان به هنگام پشیمانى عمیق خود به خود و به طور غیر اختیارى اتخاذ مى کند. توضیح اینکه وقتى که انسان سخت پشیمان شود و ندامت و تاسف نسبت به اعمال گذشته بر همه ابعاد قلبش پرتو افکند، خود به خود تصمیم مى گیرد گناه نکند و این از نشانه هاى ندامت راستین است، اگر مراد اینان این معنا است، که سخنى متین و صحیح است اما تعبیر نارسا است.
2- مقصود از "تصمیم بر پرهیز از گناه" این است که انسان به طورى اختیارى عزم کند که گناه نکند؛ به عبارت دیگر براى تحقق توبه دو چیز لازم است نخست اینکه انسان از اعمال بد گذشته اش پشیمان شود. دوم آنکه تصمیم بگیرد گناه نکند و این امرى است اختیارى و نه لازمه ندامت و غیر اختیارى اگر مرادشان این باشد، نه دلیلى بر اعتبار آن در توبه داریم و نه به لوازم آن مى توانیم پایبند باشیم آنگونه که در اشکال بر نظریه اول بیان شد.

ج: علم، حال و عمل

گروهى از عالمان اخلاق توبه را مرکب از آگاهى از زیانهاى گناه و پیامدهاى سوء آن، حالت پشیمانى و ندامت نسبت به اعمال گذشته و عزم بر ترک گناه در حال و آینده و تدارک گذشته تعریف کرده اند. مقصود این عالمان بزرگ از علم آگاهى از زیانهاى گناه، و مرادشان از حال حالت پشیمانى و ندامت، و منظورشان از عمل عزم بر تدارک اعمالى است که در گذشته از دست رفته است و قصد بر ترک گناه در آینده و پرهیز از گناه در حال.
این سه بر هم مترتب است؛ یعنى علم که همان ایمان و یقین به خدا و احکام او است که سبب بیدارى انسان و آشنایى او با مضرات گناه مى شود وقتى در انسان حاصل آید، سبب پیدایش ندامت و پشیمانى گشته و این پشیمانى اگر راستین و عمیق باشد سه امر را به دنبال دارد، ترک گناه در حال پشیمانى، تصمیم بر پرهیز از گناه در آینده و عزم بر تدارک و جبران اعمالى را که در گذشته از دست داده است.
از آنجا که بسیار از عالمان بزرگ اخلاق چونان غزالى، فیض کاشانى، نراقى و... بر این نظرند براى توضیح بیشتر متن فشرده اى را از "کیمیاى سعادت غزالى" نقل مى کنیم. وى در این باره چنین مى نگارد: «بدان که اول نور معرفت و ایمان است که پدیدار آید که در آن نور ببینند که گناه زهر کشنده است و چون نگاه کند که وى از این زهر بسیار خورده است و به هلاک نزدیک است، ضرورتا پشیمانى و هراسى در وى پدید آید (چون کسى که زهر خورده است پشیمان شود) و بترسد. از پشیمانى انگشت به گلو فرو برد تا قى کند... همچنین در وى پشیمانى پدیدار آید بر گذشته و آتشى از آتش خوف در میان جان وى افتد که هلاک خویشتن مى بیند. در این آتش خوف شده و شهوت گناه در وى سوخته شود و عزم کند گذشته را تدارک کند و در آینده نیز با سر آن نشود و لباس جفا بر کشد و بساط وفا بگستراند همه حرکات و سکنات خویش بدل کند.»

بررسى نظریه غزالى
اشکال اساسى تعریف غزالى و پیروانش این است که "علم به زیانهاى گناه" را که مقدمه توبه است، جزء آن دانسته اند و همین طور عزم بر ترک گناه در آینده و جبران از دست رفته هاى گذشته را که لازمه پشیمانى است از ارکان توبه دانسته اند افزون بر اینکه به مقدمه دیگر توبه که توفیق خداى سبحان است اشاره اى نکرده اند.

د: بازگشتن و رجوع

گروهى از محققان توبه را به معناى رجوع دانسته اند که با معناى لغوى آن تناسب کامل دارد در میان اینان چهره هاى برجسته اى چنان شیخ انصارى، شهید مطهرى، علامه طباطبایى و... وجود دارد.
علامه طباطبایى در این باره مى نویسد: «توبه به معناى رجوع است و آن بازگشت بنده است به سوى خدا، به وسیله ندامت و پشیمانى از روى گرداندن از خدا و بازگشت خدا به انسان است، از این طریق که به وى توفیق توبه عنایت مى کند و ما بارها و بارها گفته ایم که هر توبه و بازگشت انسان به خدا، دو توبه و بازگشت الهى را در بردارد، یکى پیش از توبه انسان است که همان توفیق خداى سبحان و دیگر پس از آن که آمرزش و قبول توبه وى است.»
استاد شهید مرتضى مطهرى نیز ضمن بیان سودمندى توبه را بازگشت و انقلاب مقدس درونى مى داند. فشرده نظر آن بزرگوار این است که در جمادات تغییر مسیر نیاز به عامل و نیروى خارجى دارد؛ یک سنگ براى تغییر مسیر نیازمند پرتاب یا وارد کردن نیرو بر آن است. اما گیاهان و حیوانات استعداد شگفتى در این زمینه دارند و آن تغییر مسیر از درون است و انسان استعداد و زمینه بسیار شگفت انگیزترى دارد و آن قیام خود علیه خود است؛ نیروهاى درونى انسان مى توانند علیه خود بپاخیزند و ضمن یک قیام درونى پیروز شده یا شکست بخورند. توبه عبارت است از قیام نیروهاى روحانى و معنوى انسان علیه ابعاد شهوانى و نیروهاى شیطانى وى که در دل جاى خوش کرده و زمام امور و تدبیر اداره انسان را به دست گرفته و او را چونان حیوانى بى شاخ و دم در آورده اند.

بررسى نظریه رجوع
به نظر مى رسد این دیدگاه به واقعیت نزدیکتر باشد و به ظاهر مقصود این بزرگواران این است که بازگشت و رجوع به خداى سبحان در قلمرو دل و جان است و این با پشیمانى تحقق مى یابد.

نظرگاه امام خمینی در حقیقت توبه

امام خمینی تعریفى نو از توبه ارائه مى دهند گرچه نظر آن بزرگوار در دسته بندى تعاریف در ردیف نوع اخیر است؛ یعنى ایشان نیز توبه را رجوع و بازگشت مى داند اما مفهومى که ایشان از این واژه در نظر داشته اند کاملا با مفاهیم پیشین متغایر است. ایشان بر این نظرند که در آغاز خلقت، دل انسان فطرتا نه صبغه (رنگ و جهت) الهى دارد و نه رنگ شیطانى نه متصف به صفت مادى و طبیعى است و نه حالت روحانى و معنوى؛ در واقع دل بسان صفحه بى رنگى است که پذیراى هر رنگ و صبغه اى هست؛ هم مى تواند کانون معنویت و خانه رحمان باشد و هم مرکز شقاوت و منزلگاه شیطان گرچه خمیره فطرت آغشته به درستى و در جهت و راستاى راستى و صراط مستقیم است و زمینه و استعداد توجه به حق در آن هست اما هم ازحق خالى است و هم از باطل.
وقتى انسان گناه مى کند، دیواره هاى سفید دل سیاه شده و به پلیدى آلوده مى شود و هر چقدر که این گناهان بیشتر و بیشتر مى گردد، سیاهى، تباهى و دورى از حق در آن افزون و افزونتر شده تا آنجا که ممکن است قلب انسان سرشار از رنگ و نشانه گناه گشته و به شقاوت ابدى کشیده شود. اگر پیش از اینکه به این مرحله رسد نقطه اى از نور الهى در قلبش بدرخشد و در پرتو آن بیدار شود واین همه بدبختی هاى انباشته را در خانه دل مشاهده کند پشیمان مى شود و از گناه روى بر مى گرداند و به حال فطرت نخستین خود بازگشت مى کند و دل او آماده توجه به حق مى شود.

معناى رجوع
امام راحل توبه را رجوع مى داند، رجوع یعنى چه؟ و چگونه تحقق مى یابد؟ در مطالب بعدى این مفهوم را به خوبى توضیح مى دهد که شرح فشرده آن به قرار زیر است:
مهمترین اثر گناه در دل این است، گناه، دل را ویران، تباه و نابود مى کند، رجوع و بازگشت نیز باید از همین مکان آغاز شده، در همینجا ببالد و تحقق یابد. توضیح اینکه وقتى انسان به آثار شوم و ویرانگر گناه مى نگرد و مى بیند که چه پیامدهاى مهیب و بزرگى داشته است و او را تا مرز هلاکت رسانیده است با تفکر و تامل عظمت مطلب را درک مى کند، سینه اش به درد آمده و مى سوزد و این سوز سازنده به آتشى مبدل شده و شعله در جانش مى افکند، شعله ها فروزان و فروزانتر شده تا آنجا که گستره و دامن آنها همه جان را فرا مى گیرد و تمامى آثار، برگها، شاخه ها و ریشه هاى گناه را مى سوزاند و خاکستر مى کند و اینجا است که دل به حالت فطریش بازگشته و از آثار ظلمت و طبیعت رهانیده مى شود و معناى آن حدیث معروف که «التائب من الذنب کمن لا ذنب له؛ آن که از گناه توبه کند چونان کسى است که گناه نکرده است.» همین است. یعنى آثار شوم گناه از دل وى بیرون مى رود و مانند زمانى مى شود که گناه نکرده و بر فطرت نخستین خود بوده است.
پس توبه به معناى "رجوع" است و جایگاه رجوع دل است و بازگشت و رجوع دل همان ندامت و پشیمانى عمیق است که امام راحل مرحله عمیق آن را چنین توصیف مى کند: «و نیز انسان باید بکوشد تا آنکه صورت ندامت را در دل قوت دهد تا انشاءالله به بیت "احتراق" (خانه سوختن) وارد شود و آن چنان است که به واسطه تفکر در تبعات و آثار موحشه (وحشتناک) معاصى، ندامت را در دل خود روشن کند و قلب را به آتش ندامت محترق کند (بسوزاند) تا آنکه همه معاصى از آن آتش بسوزد و کدورت و زنگار قلب مرتفع شود. بداند که اگر این آتش [را] در این عالم براى خود روشن نکند و این در جهنم را، که خود باب الابواب بهشت است، به روى خود مفتوح نکند از این عالم که منتقل شد، ناچار در آن عالم آتش سوزناکى براى او تهیه شود... خداوندا سینه سوزناکى به ما عنایت فرما و از آتش ندامت جذوه ندامت در قلب ما بیفکن و آن را به این آتش دنیایى بسوزان و کدورت قلبى ما را برطرف فرما. و ما را از این عالم بى تبعات معاصى ببر.»

نکته اى دقیق
نکته دقیقى که در سخن امام راحل مطرح است این است که ایشان تفسیر ویژه اى از "عزم بر ترک گناه" ارائه مى دهند و آن اینکه عزم بر ترک گناه لازمه ندامت است و پشیمانى واقعى و راستین آن را در پى دارد؛ وقتى پشیمانى (به معنایى که شرح آن گذشت) در جان کسى افتد خود به خود تصمیم مى گیرد دیگر گناه نکند و به گفته غزالى عزم مى کند "لباس جفا بر کشد و بساط وفا بگستراند" از این رو تصمیم بر ترک گناه بدین معنا نیست که گناهکار پس از پشیمانى بنشیند و فکر کند و با خود بگوید حال که من پشیمان شده ام تصمیم مى گیرم دیگر گناه نکنم و در این عزم جازم و قاطع هستم چه اینکه بر این گفته اشکالاتى وارد است اول آن که چه دلیلى بر اعتبار این معنا در توبه داریم؟ دوم آن که اگر عزم بر ترک گناه را بدین معنا جز حقیقت توبه بدانیم، لازمه اش این است که آن که مى داند که احتمالا یا قطعا دوباره گناه خواهد کرد مانند کسى که عصبانى و بداخلاق است و مى داند مجددا این گناه برخاسته از عصبانیت از او سر مى زند یا مانند کسى که ترسو است و احتمال فراوان مى دهد که دوباره به هنگام برافروختن آتش جنگ بترسد و صحنه را ترک کند و... توبه چنین کسى امکان ندارد چرا که از طرفى عزم مى کند که دیگر گناه نکند؛ یعنى مى داند که مى خواهد این گناه را مرتکب نشود و از سویى مى داند که در آینده این گناه را مرتکب خواهد شد و در نتیجه در درون خود دچار تناقص شده و دل وى چنین عزمى را برنمى تابد و در واقع این عزم محقق نمى شود.
اما در تبیین حضرت امام راحل از "عزم بر ترک گناه" هیچ یک از اشکالات بالا وارد نیست زیرا حقیقت توبه، پشیمانى و ندامت خاص است یعنى ندامتى که عزم بر ترک گناه را به دنبال داشته باشد و اگر چنین نباشد این ندامت نیست بلکه نوعى تمسخر است و اگر ندامت هم بر او صدق کند بر چنین ندامتى رجوع به فطرت اطلاق نمى شود و وقتى هم که چنین ندامتى حاصل آید، توبه محقق مى گردد چرا که هم ندامت و هم عزم بر ترک گناه به دست آمده است امام راحل در این باره چنین مى نویسد:
«و اگر خداى ناخواسته [به گناه] مبتلا شد، به زودى از آن منزجر مى گردد و پشیمان مى گردد و صورت ندامت در قلبش ظاهر مى شود و نتیجه این پشیمانى و ندامت خیلى بزرگ است و آثار آن خیلى نیکو است و عزم بر ترک مخالفت و معصیت بر اثر ندامت حاصل مى شود و همین که این دو رکن توبه [ندامت و عزم بر ترک] حاصل شد کار سالک طریق آخرت آسان شود و توفیقات الهیه شامل حال او مى شود»
پس از نظرگاه امام راحل توبه دو رکن دارد (ندامت و عزم) و رکن دوم برخاسته از اولى و لازمه آن است دقت در روایات فراوانى که در باب توبه آمده است نیز مقتضى همین مطلب است چرا که در برخى از روایات به ظاهر توبه دو رکن مستقل دارد (ندامت و عزم بر ترک) که هر یک از دیگرى جدا است. مثل روایتى که جناب سید رضى در نهج البلاغه آورده است و حضرت امام در کتاب ارزشمند چهل حدیث، به شرح آن پرداخته اند در آن حدیث شریف چنین آمده است: «الاستغفار درجة العلیین، و هو اسم واقع على ستة معان: اولها الندم على ما مضى. و الثانى: العزم على ترک العود الیه ابدا؛ همانا استغفار درجه علیین است. و آن اسمى است که واقع مى شود بر شش معنا. اول آنها پشیمانى بر گذشته است. دوم، عزم بر برگشت ننمودن است به سوى آن (گناه) همیشگى.»
اما ظاهر برخى از روایات این است که عزم بر ترک گناه لازمه و نتیجه ندامت واقعى است به عنوان نمونه از مولا امیرالمومنین نقل شده است که: «الندم على الذنب یمنع عن معاوته؛ پشیمانى از گناه مانع بازگشت به آن است.» و نیز از امام صادق (ع) نقل شده است که: «قال: قال امیر المومنین (ع): ان الندم على الشرید عو الى ترکه؛ امام صادق از قول امیرالمومنین على (ع) نقل مى کند که آن حضرت فرمود: پشیمانى از گناه انسان را به ترک آن وادار مى کند.»
تامل نشان مى دهد که میان دو دسته از اخبار و اخبار پیشین که دلالت داشت بر این معنا که در توبه ندامت و پشیمانى کفایت مى کند. تناقضى در کار نیست زیرا این اخبار مى گوید: لازمه و نتیجه ندامت عزم بر ترک گناه است. و مضمون اخبار گذشته این بود که "عزم بر ترک گناه" جز حقیقت توبه است و مفاد شمارى از اخبار این بود که در توبه ندامت و پشیمانى کفایت مى کند. جمع عرفى میان این روایات به این است که اخبار دسته دوم را با روایات گروه اول تفسیر کنیم. یعنى بگوییم: مراد این است که عزم بر ترک گناه رکن توبه است اما در مقام تحقق نتیجه ندامت و لازمه آن است 0آنگونه که امام بزرگوار تصریح فرموده اند) مقصود از ندامت و آن دسته از روایات که مى گوید: حقیقت توبه ندامت است، ندامتى است که "عزم بر ترک" را در پى داشته باشد و به اصطلاح اصولى مطلق ندامت را در این روایات با احادیث دسته اول مقید مى کنیم. علامه مجلسى در توضیح روایت "کفى بالندم توبة" در این باره چنین مى نویسد: «ظاهر این روایت این است که در تحقق توبه ندامت کافى است و عزم بر ترک در آن شرط نیست ولی این مخالف قول مشهور و برخى از روایات است مگر اینکه پشیمانى در این روایت به معناى ندامت کامل باشد که در این صورت آن مستلزم عزم بر ترک گناه است.» آنگاه پس از نقل گفته یکى از دانشمندان که وى این مطلب را با بیانى علمى و دقیق توضیح داده است، مى نویسد: «پس معناى این روایت این است که هرگاه ندامت حاصل آید توبه و رجوع به خدا از طریق ریشه کن کردن گناهان و بیرون آمدن از ظلمت گناه، محقق مى شود. زیرا ریشه و سبب نابودى گناه و خروج از آن همین ندامت است و در روایت نیامده است که پشیمانى بدون ترک گناه در رجوع به خدا و ندامت کافى است زیرا چنین پشیمانى توبه و ندامت نیست بلکه به تمسخر و استهزاء شبیه تر است، آرى ندامتى که [عزم] بر ترک گناه را در پى داشته باشد، توبه است.»


منابع :

  1. کار گروه تحقیقات مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام (ره)-توبه از نظرگاه امام خمینى- دفتر قم

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114353