اصول تعالیم حضرت موسی علیه السلام

وظایف موسی (ع)

حضرت موسی (ع) دو وظیفه و مأموریت داشته است:
1- قوم اسرائیل را نجات داده، آن را رهبری کند.
2- در مقام پیامبر خدا تعالیمی را برای قوم بیان نماید.
تعالیم آن حضرت که همه جنبه های زندگی را در بر می گیرد، به تدریج در طول سفر بیان شده است. این تعالیم را می توان در سه بخش کلی «عقاید»، «اخلاقیات» و «احکام فقهی» دسته بندی کرد.

اصول اساسی تعالیم موسی در ده فرمان
اصول اساسی تعالیم موسی در دستورهایی ده گانه که به «ده فرمان» معروف است، بیان شده است. خدا با موسی سخن گفت و این احکام را صادر کرد:
1- من خداوند، خدای تو هستم، همان خدایی که تو را از اسارت و بندگی مصر آزاد کرد.
2- تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.
3- هیچ گونه بتی به شکل حیوان یا پرنده یا ماهی برای خود درست نکن. در برابر آن ها زانو نزن و آنها را پرستش نکن، زیرا من که خداوند، خدای تو می باشم، خدای غیوری هستم و کسانی را که با من دشمنی کنند، مجازات می کنم. این مجازات شامل حال فرزندان آنها تا نسل سوم و چهارم نیز می گردد. اما بر کسانی که مرا دوست داشته باشند و دستورات مرا پیروی کنند، تا هزار پشت رحمت می کنم.
4- از نام من که خداوند، خدای تو هستم سوء استفاده نکن. اگر نام مرا با بی احترامی به زبان بیاوری یا به آن قسم دروغ بخوری، تو را مجازات می کنم.
5- روز سبت را به یاد داشته باش و آن را مقدس بدار. در هفته شش روز کار کن. ولی در روز هفتم که «سبت خداوند» است هیچ کار نکن، نه خودت، نه پسرت، نه دخترت، نه غلامت، نه کنیزت، نه مهمانانت و نه چهارپایانت. چون خداوند در شش روز آسمان و زمین و دریا و هر چه را که در آنها است آفرید و روز هفتم دست از کار کشید. پس او روز سبت را مبارک خواند و آن را روز استراحت تعیین نمود.
6- پدر و مادرت را احترام کن تا در سرزمینی که خداوند، خدای تو به تو خواهد بخشید، عمر طولانی داشته باشی.
7- قتل نکن. زنا نکن. دزدی نکن. دروغ نگو. چشم طمع به مال و ناموس دیگران نداشته باش. به فکر تصاحب غلام و کنیز، گاو و الاغ، و اموال همسایه ات نباش. (سفر خروج، 1:20 – 17؛ نیز: سفر تثنیه، باب پنجم)
این دستورهای ده گانه برخی اعتقادی، بعضی فقهی و پاره ای نیز اخلاقی است. بر طبق برداشت عالمان یهود، تورات مشتمل بر 613 حکم و دستور است که برخی از آنها اعتقادی، بخشی دیگر اخلاقی و بقیه احکام فقهی است. این مجموعه مشتمل بر 365 نهی و 248 امر است. این احکام در نوشته های عالمان یهود به تفصیل آمده است که برخی آن را به دو دسته «اوامر» و «نواهی»، و گروهی به سه دسته «اوامر»، «نواهی» و «احکام اجتماعی» و دسته ای دیگر مطابق احکام ده گانه ده فرمان تقسیم کرده اند. دانشمند یهودی، ابن میمون، (1135-1204 م) آنها را به دو دسته احکام وجوبی و محرمات تقسیم کرده، تحت این تقسیم همه این احکام را برشمرده است. او واجبات را تحت عناوینی چون خدا، تورات، معبد،کاهنان، قربانیها، نذرها، طهارت شرعی، موقوفات معبد، سال سبتی، حیوانات خوردنی، عیدها، اجتماع، برخورد با بت پرستی، جنگ، احکام اجتماعی، خانواده، احکام قضایی، بردگان و شبه حرمها آورده است. وی همچنین محرمات را تحت عناوینی چون بت پرستی و اعمال مربوط به آن، منهیات مربوط به حوادث تاریخی، کفر گویی، معبد، قربانیها، کاهنان، قوانین روزانه، نذیره ها (کسانی که وقف خدا شده اند)، کشاورزی، قرض، تجارت و معامله بردگان، عدالت، زنا با محارم و دیگر روابط حرام، و احکام مربوط به پادشاهی بیان کرده است.

تعالیم موسی در تورات

با این حال، می توان گفت که همه تعالیم موسی که در تورات آمده است به صورت حکم و فرمان نیست. از همین رو، می توان تعالیم موسی را به سه بخش اعتقادی، اخلاقی و فقهی تقسیم کرد.

نظام اعتقادی در تعالیم موسی (ع)
تورات را می توان مشتمل بر یک نظامی اعتقادی دانست؛ نظامی که مشتمل بر اصولی خاص است. مهمترین اصول این نظام عبارت است:

خداشناسی
در تورات (مانند متون مقدس بیشتر ادیان) وجود خدا بدیهی و مسلم انگاشته شده است. «سفر پیدایش» با این جمله آغاز می شود: «در ابتدا خدا آسمانها و زمین را آفرید»؛ وقتی خداوند در بوته مشتعل، بر موسی ظاهر می شود و به او مأموریت می دهد، موسی از خدا می پرسد که نامش چیست؟ خدا می گوید: «هستم آنکه هستم» به ایشان (بنی اسرائیل) بگو «هستم» مرا نزد شما فرستاده است. (سفر خروج، 14:3) نیز در فرمان نخست ده فرمان چنین است: «من خداوند، خدای تو هستم؛ همان خدایی که تو را از اسارت و بندگی مصر آزاد کرد.» (سفر خروج، 2:20 ). خدای تورات خدای یگانه است. در این کتاب بیش از هر چیز دیگر بر یگانگی خدا تأکید شده است. فرمان دوم ده فرمان چنین است: «تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.» ( سفر خروج، 3:20) نیز آمده است: فقط او خداست و کسی دیگر مانند او وجود ندارد. (سفر تثنیه، 4: 35-39) هیچ خدایی غیر از او وجود ندارد. (سفر تثنیه، 4: 35 و 39) ای بنی اسرائیل گوش کنید: تنها خدایی که وجود دارد، خداوند ماست؛ شما باید او را با تمامی دل و جان و توانایی خود دوست بدارید. (سفر تثنیه، 4:6) خدای موسی خالق آسمان و زمین است. (سفر پیدایش 1:1) او قادر است هر چه بخواهد، انجام دهد (سفر خروج، باب 15)

صفات خدا در تورات

در تورات صفات متعدد دیگری نیز به خدا نسبت داده شده که برخی از آنها در این فقره آمده است: و خدا فرمود: «من خدا هستم؛ خدای رحیم و مهربان، خدای دیر خشم و پر احسان؛ خدای امین که به هزاران نفر رحمت می کنم و خطا و عصیان و گناه را می بخشم، ولی گناه را هرگز بی سزا نمی گذارم.» (سفر خروج، 34: 5 -6)

نبوت و کتاب
حضرت موسی از یک سو، خود را پیامبر خدا می داند و از دیگر سو، بیان می کند که در آینده نیز پیامبرانی خواهند آمد: «و خداوند به من گفت آنچه گفتند، نیکو گفتند؛ پیامبری را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم، به ایشان خواهد گفت و هر کسی سخنان مرا که او به اسم من گوید، نشنود، من از او مطالبه خواهم کرد.» (سفر تثنیه، 18: 18 – 19) گفتنی است که آوردن الواح از سوی موسی، بارها در تورات مورد اشاره قرار گرفته است.

انسان شناسی

بنابر تعالیم موسوی، خدا انسان را از خاک آفرید. آنگاه خداوند از خاک زمین، آدم را سرشت. سپس در بینی آدم روح حیات دمیده، به او جان بخشید و آدم موجود زنده ای شد. (سفر پیدایش، 7:2) همچنین این انسان به صورت خدا و شبیه به او آفریده شد. سرانجام خدا فرمود انسان را شبیه خود بسازیم، تا بر حیوانات زمین و ماهیان دریا و پرندگان آسمان فرمانروایی کند. پس خدا انسان را شبیه خود آفرید. او انسان را زن و مرد خلق کرد و ایشان را برکت داده، فرمود: بارور و زیاد شوید؛ زمین را پر سازید؛ بر آن تسلط یابید... (سفر پیدایش، 2: 26-28 ) آن گاه خدا از دنده آدم برای او همسری آفرید و آنان را در باغ عدن ساکن کرده، به او گفت: «از همه میوه های باغ بخور، به جز میوه درخت شناخت نیک و بد؛ زیرا اگر از میوه آن بخوری، مطمئن باش که خواهی مرد.» (سفر پیدایش، 2: 16-17 )
در آن حال، «آدم و همسرش هر چند برهنه بودند، ولی احساس خجالت نمی کردند.» (سفر پیدایش، 2: 25) اما به هر روی، آدم و همسرش از فرمان خدا سرپیچی می کنند و در نتیجه از باغ رانده می شوند مار از همه حیواناتی که خدا به وجود آورد، زیرک تر بود. روزی مار نزد زن آمده، به او گفت: «آیا حقیقت دارد که خدا شما را از خوردن میوه تمام درختان باغ منع کرده است؟» زن در جواب گفت: «ما اجازه داریم از میوه همه درختان بخوریم، به جز میوه درختی که در وسط باغ است. خدا امر فرموده است که از میوه آن درخت نخوریم و حتی آن را لمس نکنیم وگرنه می میریم.» مار گفت: «مطمئن باش نخواهید مرد! بلکه خدا خوب می داند زمانی که از میوه آن درخت بخورید، چشمان شما باز می شود و مانند خدا می شوید و می توانید خوب را از بد تشخیص دهید.» آن درخت در نظر زن، زیبا آمد و با خود اندیشید: «میوه این درخت دلپذیر، می تواند، خوش طعم باشد و به من دانایی ببخشد.»
پس از میوه درخت چید و به شوهرش هم داد و او نیز خورد. آنگاه چشمان هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند، پس با برگهای درخت انجیر پوششی برای خود درست کردند. عصر همان روز، آدم و زنش، صدای خداوند را که در باغ راه می رفت شنیدند و خود را لا به لای درختان پنهان کردند خداوند آدم را ندا داد: «ای آدم، چرا خود را پنهان می کنی؟» آدم جواب داد: «صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم، زیرا برهنه بودم، پس خود را پنهان کردم.» خداوند فرمود: «چه کسی به تو گفت که برهنه ای؟ آیا از میوه آن درختی خوردی که به تو گفته بودم از آن نخوری؟» آدم جواب داد: «این زن که یار من ساختی، از آن میوه به من داد و من هم خوردم.» آنگاه خداوند از زن پرسید: «این چه کاری بود که کردی؟» زن گفت: «مار مرا فریب داد.» پس خداوند به مار گفت: «به سبب انجام این کار، از تمام حیوانات وحشی و اهلی زمین ملعون تر خواهی بود؛ تا زنده ای روی شکمت خواهی خزید و خاک خواهی خورد؛ بین تو و زن، و نیز بین تو و نسل زن، خصومت می گذارم؛ نسل زن سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه وی را خواهی زد.» آن گاه خداوند به زن فرمود: «درد زایمان تو را زیاد می کنم و تو با درد فرزندان خواهی زایید؛ مشتاق شوهرت خواهی بود و او بر تو تسلط خواهد داشت.»
سپس خداوند به آدم فرمود: «چون گفته زنت را پذیرفتی و از میوه آن درخت خوردی که به تو گفته بودم از آن نخوری، زمین زیر لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام ایام عمرت با رنج و زحمت از آن کسب معاش خواهی کرد. از زمین خار و خاشاک برایت خواهد رویید و گیاهان صحرا را خواهی خورد. تا آخر عمر به عرق پیشانیت نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاکی باز خواهی گشت که از آن گرفته شدی؛ زیرا تو از خاک سرشته شدی و به خاک هم بر خواهی گشت.» آدم، زن خود را حوا (یعنی «زندگی») نامید، چون او می بایست مادر همه زندگان شود. خداوند لباسهایی از پوست حیوان تهیه کرد و آدم و همسر را پوشانید. سپس خداوند فرمود: «حال که آدم مانند ما شده است و خوب و بد را می شناسد، نباید گذاشت از میوه درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند.» پس خداوند او را از باغ عدن بیرون راند تا برود و در زمینی که از خاک آن سرشته شده بود، کار کند. بدین ترتیب او آدم را بیرون کرد و در سمت شرقی باغ عدن فرشتگانی قرار داد تا با شمشیر آتشینی که به هر طرف می چرخید، راه «درخت حیات» را محافظت کنند. (سفر پیدایش، باب سوم )
از این فقره چنین بر می آید که از این پس نشئه زندگی انسان عوض می شود؛ آن سان که باید با رنج و تلاش خود زندگی کند. او در زندگی گذشته ظاهرا شناخت و آگاهی کاملی نداشته؛ تا آنجا که حتی از برهنگی خود و قبح آن بی خبر بوده است. او با خوردن میوه درخت شناخت نیک و بد، آگاهی می یابد و شاید بتوان گفت نهی خداوند از خوردن میوه درخت نیک و بد، یک نهی ارشادی بوده است؛ چرا که به آدم فرموده است اگر از آن بخوری، مطمئن باش که خواهی مرد. اگر در باغ عدن می ماند، به همان صورت جاودانه می ماند. اما نئشه دیگر زندگی، به گونه ای دیگر است: آنجا رنج و زحمت و مرگ دارد، اما همراه با معرفت، شناخت و عمل آگاهانه.


منابع :

  1. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- یهودیت- انجمن معارف اسلامی ایران- انتشارات آیت عشق

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114605