مناسک دینی یهودیان در دوران کودکی و جوانی

ختنه، آغاز مرحله اى جدید در نوشته هاى قبالائیان

پس از آنکه بچه ختنه شد براى آنکه به او نامى دهند، و در واقع براى تبدیل شدن به یک یهودى، دیگر هیچ کمبودى نیست؛ اما این امر گویا با تصویر کلى اى که به عنوان دیدگاه هلاخا در این باره ذکر شد، ناسازگار است؛ زیرا ختنه تغییرى در منزلت بچه یهودى به وجود نمى آورد. این تصور در مورد ختنه، که آن را آغاز مرحله اى جدید مى دانند، در نوشته هاى قبالائیان نمود بارزى مى یابد. از این رو ربى اوراهام عزولاى با تکیه بر عبارتى در زوهر مى نویسد: «بدان که مرد را مرد نمى خوانند مگر آنکه آیین ختنه درباره اش انجام گرفته باشد. بدون آن وى را روح شیطانى مى نامند نه مرد... تا زمانى که نیروهاى شیطانى بر پیش پوست و ناپاکى مرد تسلط دارند ممکن نیست روح برتر بر او فرود آید. در نتیجه نمى توان او را اسرائیلى نامید. به همین جهت نزد ما رسم است که تا ختنه صورت نگیرد نام فرد اعلان نمى شود، زیرا آنگاه دیگر پیش پوست وناپاکى اش برطرف شده است... آنگاه مى تواند مردى اسرائیلى خوانده شود... از این رو گفته اند که به واسطه میصواى ختنه مرد را اسرائیلى مى نامند.» در این مورد، همانند موارد دیگر در یهودیت، چنین به نظر مى رسد که قبالا و رسوم عامیانه نوع قدیمى ترى از این رسم یهودى را که در آن ختنه پیش شرط لازمى براى ورود و قبول در جامعه بوده است نگه داشته، و یا باز تولید کرده است، در حالى که هلاخا به نقش این آیین روح بخشیده و یا آن را توجیه عقلانى کرده است و در ادامه نیز آن را حالت آیین هاى مقدس خاص بیرون آورده است.

ختنه از دیدگاه یهودیان روشنفکر
با ورود یهودیان به فرهنگ متجدد اروپایى و با پیدایش یهودیت اصلاح طلب در قرن نوزدهم، گرایشى پیدا شد که ختنه را چیزى در حد اعمال بربرها و دور از شأن یهودیان روشنفکر مى دانست. جناح تندرو نهضت اصلاح به رهبرى ساموئل هولدهایم (1808- 1860) مدعى بودند که یهودى ختنه نشده از همه جهت یهودى است و باید انجام آن عمل منع شود. آنان به دنبال تفسیرى مجدد از پیمان ابراهیم (ع) به زبان صرفا معنوى بودند. اگرچه امروزه اکثریت یهودیان اصلاح طلب پسران خویش را ختنه مى کنند اما این کار غالبا آن قدر که عملى بهداشتى به شمار مى آید آیینى دینى دانسته نشده است. در ایالات متحده که یهودیت اصلاح طلب بیشترین پیرو را دارد، ختنه عملى تقریبا رایج و مرسوم است که پزشکان در بخش زنان بیمارستان ها در مورد یهودى و غیر یهودى به یکسان انجام مى دهند. حصار میان یهودیان ختنه شده و مسیحیان ختنه نشده، که نهضت اصلاحى قرن نوزدهم با لغو ختنه در پى برداشتن آن بود، دیگر وجود ندارد. تنها مخالفت ایدئولوژیک با ختنه، که هنوز هم در میان یهودیان پیدا مى شود از درون جوامع سوسیالیست اروپاى شرقى سر بر مى آورد. اینان خود را وقف تقویت فرهنگ یهودى و بالاخص فرهنگ یهودایى کرده اند، اما با اعمالى که صرفا جنبه شعایرى یا دینى دارند مخالفند.

فدیه دادن براى تولید نخستین پسر

بر خلاف رسم ختنه، که هنوز در میان یهودیان تقریبا به طور عام به آن عمل مى شود، فدیه دادن براى پسر نخست زاد، پیدیون هبن رسمى است که فقط در بین سنت گراها پابرجا مانده است. دلیل اصلى این آیین این نکته است که نخست زاده تقدس خاصى به دست مى آورد؛ زیرا در یهودیت فرض بر این است که او مقام کاهنى دارد. با این حال عملا این وظیفه به کوهن منتقل شده است و به همین جهت او با دریافت مبلغ مختصرى از پدر، بچه را آزاد مى کند. بلافاصله پس از گذشتن سى روز از تولد کودک، که دیگر به نظر مى رسد قابلیت زنده ماندن را دارا است، صورت مى گیرد. مراسم یاد شده فقط آنگاه ضرورت مى یابد که هیچ یک از پدر یا پدربزرگ مادرى بچه کوهن و یا لاوى نباشند.
در میهمانى اى که پدر بچه ترتیب مى دهد و کوهنى را به آن دعوت مى کند آیین فدیه انجام مى گیرد. پس از آنکه میهمانان با هم غذا صرف کردند کوهن بچه را مى گیرد و از پدر کودک مى پرسد که آیا وى ترجیح مى دهد که پسر نخست زاده اش را نگه دارد یا پنج سکه نقره اى لازم براى آزاد کردن وى را. پدر جواب مى دهد که پسرش را مى خواهد و پس از خواندن براخاهاى مناسب مقام، سکه ها را به کوهن تقدیم مى کند و کوهن بچه را برمى گرداند. آنگاه آیات و براخاهاى گوناگون دیگرى نیز مى خوانند. و پایان مراسم، برکت دادن بچه با برکات خاص کاهنى است (اعداد 6: 24ـ26). صرف نظر از لزوم انجام آیین فدیه در مورد نخست زاده مذکر، هلاخا او را فقط در دو موضوع با بچه هاى دیگر فرق گذاشته است. وى باید روز قبل از عید پسح را که در آن نخست زادگان مصریان کشته شدند و نخست زادگان اسرائیلیان زنده ماندند روزه بگیرد. همچنین سهم دو برابرى از مایملک پدرش را به ارث مى برد. دختر منزلت نخست زاده را ندارد. در واقع اگر فرزند یا نواده مذکرى در بین باشد دختر سهمى از دارایى پدرش نخواهد داشت.

تعلیم فرزند در آیین یهود
در یهودیت همیشه طرز تلقى ها در مورد روش پرورش دادن پسر خردسال و روش پرورش دختر خردسال متفاوت بوده است. این تفاوت را مى توان در آیین هایى که دوران بچگى و نوجوانى آنان را در بر مى گیرد مشاهده کرد. تا سه سالگى اجازه مى دهند که پسر و دختر بدون آنکه از هم جدا نگه داشته شوند بزرگ شوند. در برخى جوامع در سه سال نخست عمر، موى سر پسر را کوتاه نمى کنند تا همانند خواهرش باشد. بلافاصله پس از آنکه موى سر پسر کوتاه مى شود (اوپشرینیش) آموزش وی در زمینه ویژگی های دینی مخصوص جنس او آغاز می گردد. سه سالگی از آن رو انتخاب شده است که بچه در آن سن به سخن گفتن می آید و به توصیه تلمود وی باید از آن ایام اولین آیات خویش را در کتاب مقدس فرا گیرد. با کوتاه کردن موی سر و با باقی گذاشتن دو طره طرفینی (پئوت) که روی گوش ها آویزان می مانند بچه با میصوای کوتاه نکردن گوشه های موی سر که در کتاب مقدس دستور آن آمده است، آشنا می شود. نیز مرسوم است پوشیدن طلیت قاطان یا زیر جامه مخصوصی که حواشی آن بنا به دستور دیگری از کتاب مقدس ریشه دار است، در این سن آغاز شود، پسران عرقچینی (معروف به یرمولکه،کپل یا کیپا) نیز بر سر مى گذارند.

قوانین ییحود در مورد دختر سه ساله

اگرچه براى دختر سه ساله مراسم دینى آشنایى یافتن با وظایفى که در آینده به عنوان یک زن یهودى بر عهده خواهد داشت وجود ندارد اما وى به لحاظ جنسى از همان سن و سال یک زن به حساب مى آید. از این رو قوانینى که مرد و زن را از تنها ماندن با یکدیگر در خلوت اتاق یا خانه اى در بسته یا ییحود، منع مى کنند درباره دختر سه ساله نیز پیاده مى شوند. این قوانین در مورد پسران فقط از نه سالگى به اجرا در مى آیند و دلیل آن این است که زن و مرد از سن هاى یادشده به اندازه کافى بالغ هستند که موضوع تمایلات جنسى واقع شوند. به بیان هلاخا آنها براى برقرار کردن آمیزش جنسى آمادگى دارند. این گونه ممنوعیت هاى مربوط به ییحود براى آن دسته از یهودیان راست کیش که در ساختار پیچیده جوامع شهرى جدید زندگى مى کنند مشکلات قابل توجهى به بار مى آورد. یهودیت شرقى کل مفهوم ییحود را به راحتى مسکوت گذاشته و معتقد است که نمى توان آن را در دیدگاه هاى جدید مربوط به روابط زن و مرد به کار گرفت.

آموزش دختران یهودى در هلاخا
در میشنا نسبت به معقول بودن آموزش دختران یهودى تردید روا داشته اند؛ هلاخائیان بعدى نیز رأى منفى را پذیرفته اند، اما با این حال توصیه کرده اند که آن بخش از اعمال یهودى که درباره زنان است به دختران آموزش داده شود. على رغم این دستور روشن، و این حکم زوهر که مقصود از نزول تورا فقط آن بوده است که به مردان ارائه شود، آموزش زنان یهودى در زمینه بسیارى از شاخه هاى دانش یهودى به یکى از خصیصه هاى نهادینه شده زندگى مدرن یهودیان تبدیل شده است. در 1917 نهضت بت یعقوو اولین مدرسه دخترانه خویش را در اروپای شرقی و در سایه حمایت های سازمان شدیدا سنت گرای اگودت ییسرائیل بازگشایی کرد، و امروزه شبکه کاملی از مدارس و حوزه های علمیه مخصوص زنان را اداره می کند.
کالج زنان اشترن در نیویورک، موسسه اى که با گرایش راست کیشى مدرن در یهودیت همخوان و نزدیک است، حتى برنامه مطالعات تلمودى نیز براى دختران ترتیب داده است. دیگر گروه هاى راست کیش، گرچه تلمود را از امور فقط مختص مردان مى دانند و تعلیم آن به زنان را نقض بى محاباى منهیات هلاخایى مى شمارند، اما در دیگر حیطه هاى مطالعات یهودى براى زنان برنامه هاى گسترده و متنوعى تدارک مى بینند. این چرخش ظاهرى در رویه راست کیش ها نسبت به تعلیم و تربیت زنان را مى توان به چند روش تبیین کرد. از جهتى این امر نتیجه رهایى یافتن یهودیان، و بازتابى از نقش آشکارترى است که زن ها در حیات یهودى به عهده گرفته اند. یکى از دلایل خوب این امر آن است که مى گویند در شرایطى که از اطراف فشارهاى خصمانه اى به یهودیت وارد مى شود تنها در صورتى دختران یهودى مى توانند ارزش هاى سنتى خود را نگه دارند که با تربیتى که مى یابند آمادگى مقابله با آن چالش ها را داشته باشند. اکنون فقط یهودیت اصلاح گرا و بازسازى خواه و محافظه کار تا حد بازگذاشتن دوره هاى آموزشى به روى زنان، که امکان انتصابات حاخامى نیز در آنها وجود دارد، پیش رفته اند.

نتایج رشد آموزش دینى زنان
از نتایج رشد آموزش دینى زنان که ساختار سنتى خانواده و الگوى سنتى اقتدار و اعتبار آن را به هم زده، این است که اینک برخى زنان بهتر از شوهرانشان از آموزه هاى یهودیت بهره مندند. بعضى برنامه هاى آموزش زنان براى آن طراحى شده اند که دانشجو را با اطلاعاتى عمومى در باب اندیشه ها، تاریخ و اعمال دینى یهودیان آشنا سازند. برنامه هاى تعلیماتى دانشجویان مرد در بسیارى از مؤسسات تأکید زیادى را که به قیمت طرد دیگر حیطه ها بر مطالعات تلمودى داشته اند حفظ کرده اند. شمارى از حاخام هاى مشهور، هم در قرون وسطا و هم در این دوره، نگرانى خویش را از تأکید و تمرکز بى جهتى که بر مطالعات تلمودى، و به ویژه بر روش هاى آموزش تلمود در یشیواها، یا مدارس عالى تعالیم دینى وجود داشته است، ابراز کرده اند.

اعتراض علیه روش پیلپول
اعتراض آنان خصوصا متوجه روش پیلپول بوده است که متون تلمودى و شروح آنها به وسیله آن تجزیه و تحلیل مى شدند تا متناقضات با هم سازگار آیند، و یا تفاوت هاى ظریف معنایى آنها پیدا شوند. براساس برخى نوشته ها ربى یعقوو پولاک یکى از مدافعان بزرگ پیلپول در قرن شانزدهم، زمانى با کمک متنى از تلمود که شاگردانش چند صفحه از آن را جدا کرده بودند درسى تهیه و ارائه کرد. وى بى آنکه متوجه ناپیوستگى مطالب شود به راحتى درس را ادامه مى داد و بحثى را که بر اساس صفحه مورد مطالعه اش تنظیم کرده بود با بحث چند صفحه بعد از آن مرتبط مى کرد.
ربى یهودا لوئو اهل پراگ و از الاهیدانان یهودى که در نسل پس از پولاک مى زیست مى گفت کسانى که پیلپول خوانده اند عمر خود را با دروغ ها تلف کرده اند، و بهتر آن بود که رها مى کردند و به نجارى مى پرداختند.

آغاز بلوغ در آیین یهود

با به وجود آمدن صفات ثانویه جنسى در پسر یا دختر یهودى، یعنى صفاتى که به دوران بلوغ مرتبطند، و به ویژه با رشد موى بالاى عورت دوره جدیدى براى آنان آغاز مى شود. دختر پس از 12 سالگى و پسر بعد از 13 سالگى و در حالى که دو تار مو بر شرمگاه خود دارند بالغ به شمار مى آیند، و از این رو مسئول اعمال خویش در زمینه هاى دینى خواهند بود. کودک در سال هاى پیش از بلوغ براى وظایف دینى و جنسى اى که به عنوان فردى بالغ بر عهده خواهد گرفت آمادگى هایى کسب مى کند. کودکان از آنگاه که قادر به فهم مفاهیم خدا و الزامات دینى باشند تشویق مى شوند که از ضوابط هلاخایى تبعیت کنند. اگرچه به لحاظ نظرى براى علامت بلوغ وجود موى بالاى عورت ضرورت دارد اما عملا عامل سنى کفایت مى کند. ربى ها امکان این امر را که موى یادشده مى تواند در چنین سنتى کاملا آشکار شود مسلم مى گرفتند و از این رو دختر یا پسر به ترتیب در 12 یا 13 سالگى مى بایست «یوغ فرامین» را گردن گذارد. با این حال براى تعیین اینکه آیا فلان دختر و پسر حقیقتا به لحاظ جنسى زن یا مرد به حساب مى آیند، و درنتیجه از دید هلاخا مجاز به ازدواج با فردى از جنس مخالف هستند یا نه، ظهور صفات ثانویه جنسى همچنان از اهمیت برخوردارند. تمایزى که میان پسر و دختر وجود داشته و قبلا در تشریفات مربوط به تولد و نوزادى آنان نمود یافته است در مرحله گذر از کودکى به بزرگسالى نمود آشکارترى مى یابد.

مراسم بر میصوا
به محض آنکه پسر از 13 سالگى در مى گذرد، بلوغش را با مراسمى معروف به بر میصوا، به معناى «پسر مکلف» جشن مى گیرند. اگرچه در نوشته هاى تلمودى اثرى از این مراسم نیست اما از لا اقل قرن چهاردهم به بعد بر میصوا بدل به بخش لاینفکى از زندگى یهودى شده است. رسم متداولى که در مورد پسرى که به مرحله بر میصوا رسیده است اجرا مى شود این است که او را دعوت مى کنند تا در مراسم خواندن نمازهاى هفتگى که از روى طومار تورا و در صبح هاى شنبه در کنیسه ها خوانده مى شوند شرکت کند. از آنجا که به کودکان اجازه شرکت در این آیین داده نمى شود حضور پسر در مراسم به منزله اعلام بلوغ او به جمع مؤمنان است. اعضاى خانواده و میهمانان مدعو در کنیسه حضور مى یابند تا شاهد مراسم باشند.
پس از آنکه پسر براخاى پایانى نماز را مى خواند پدر شکر خداى را به جاى مى آورد که وى را از مسئولیت هاى گناهان پسرش رهانیده است. پس از مراسم، پذیرایى مختصرى به نام قیدوش که از سوی پدر و مادر پسر ترتیب داده می شود، صورت می گیرد. و معمولا چند نطق تبریک نیز ایراد می شود. در طول مراسم، حاخام در موعظه اش همچنان که از قدر و ارزش پدر و مادر و پدر بزگ هایی که برای آنان امکان برخورداری از این شادی بزرگ خانوادگی به سبب بر میصوا، در نصیحت و تشویق به امور دینی، ادا می کند. جشن خانوادگی مذکور به ناحت معروف است (در زبان یودایی به آن ناحس مى گویند.) پس از روز بر میصوا والدین پسر در یکشنبه یا یکى از ایام هفته (جز تعطیل شنبه) اعضاى خانواده، دوستان، و اغلب چند تن از آشنایان نزدیک را به میهمانى دعوت مى کنند. این ضیافت معمولا پر ریخت و پاش است و نشان از وضعیت آن خانواده در میان جامعه دارد. والدین به لحاظ اجتماعى خود را تحت فشار مى بینند تا جشن بر میصوا را به گونه اى ترتیب دهند که اگر پر زرق و برق تر از مراسمى که همسایگانشان گرفته اند نیست لا اقل چیزى در حد مراسم آنان باشد.

اعتراض به مراسم دینی بر میصوا
همین امر یهودیان متوسط جوامع غربى را به این نتیجه رسانده است که اهمیت دینى بر میصوا تقریبا به کلى از میان رخت بر بسته است. این وضعیت به اعتراضات آشکارى، به ویژه از سوى حاخام هاى راست کیش در ایالات متحده، انجامیده است. حاخام موشه فاینشتاین، یکى از همین معترضان، در استفتائى این چنین جواب داده است: « اگر قدرت آن را داشتم از تمام کارهایى که براى مراسم بر میصوا در این دیار به عمل مى آورند جلوگیرى مى کردم. همچنان که پیدا است چنین کارهایى هیچ کس، حتى پسر بر میصوا را به تورا و فرمان هاى الهى نزدیک تر نمى کند... بلکه به عکس در بسیارى جاها این امر به حرمت شکنى شنبه و دیگر منهیات منجر مى شود.»

تفاوت جشن های بلوغ برای پسران و دختران
بر خلاف جشن هاى مربوط به شروع بلوغ در پسران، به ندرت در محافل سنتى واقعه ورود دختران به بلوغ با اطلاع عموم و با سر و صدا همراه مى شود. بلوغ براى پسر پیام آور مسئولیت هاى عمومى است. اینک او قابلیت آن را دارد که از زمره مینیان یا حد نصاب ده مرد، که برای برخی نمازها لازم است، شمرده شود، می توان از او خواست در قرائت تورات شرکت کند و در نماز صبح تفیلین یا سربند و بازوبند مخصوص می پوشد. اما زندگی دختر پس از بلوغ تغییر چندانی نمی کند، فقط وی با قوانین دینی مختلفی را که در سالهای قبل به او آموخته شده است، اجرا کند. در نتیجه دعوتی از عموم برای اطلاع از وضعیت جدید او صورت نمی گیرد.

آیین تأیید در میان جمعیت های اصلاح گرا
در اوایل قرن نوزده در برخی جمعیت های اصلاح گرای آلمانی به جای جشن بر میصوا آیین تأیید به وجود آمد که برای دختران و پسران به یکسان اجرا می شد. مراسم گفته شده به شکل نوعی فارغ التحصیلی دسته جمعی پس از گذراندن دوره ای از تعلیمات در مسائل دینی و اخلاقیات یهودی بود و اغلب وقتی انجام می گرفت که کودک به سالهای آخر نوجوانی اش می رسید. سرانجام جشن پنجاهه یا شاووعئت را به عنوان مناسب ترین موقعیت برای برگزاری مراسم پذیرش پذیرفتند. این بدعت، علی رغم مخالفت شدید رهبری راست کیشی در اروپای غربی و ایالات متحده در بین جوامع اصلاحگرا گسترش یافته است و امروزه در بسیاری جاها با آنکه مراسم سنتی تر بر میصوا دوباره مطرح شده است، می توان آن را مشاهده کرد. یکی از جنبه های شاخص مراسم تأیید این است که در آن به پسر و دختر به یک چشم نگاه شده است.

آیین به بت میصوا برای دختران
نیز از جمله تحولات متأخرتر در این زمینه به وجود آمدن مراسمی نظیر بر میصوا برای دخترها است. این آیین به بت میصوا شهرت یافته، که در لغت به معناى «دختر مکلف» است، و حتى در برخى محافل راست کیش هم پذیرفته شده است. اگرچه رویه ثابتى براى بت میصوا وجود ندارد، و از جماعتى تا جماعتى دیگر اجراى آن فرق مى کند اما شکل معمول آن عبارت است از مراسمى براى گروهى از دختران که بعد از گذر از 12 سالگى آنان و در کنیسه اجرا مى شود. به رغم تردیدات و تعللات حاخام ها، احتمالا فشارى که براى نقش آفرینى بیشتر زنان در زندگى یهودیان سنتى وجود دارد باعث خواهد شد که بت میصوا به یکى از جنبه هاى ثابت جامعه یهودى تبدیل شود.


منابع :

  1. آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- صفحه 199- 219- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1385

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114613