جایگاه فیلون یهودی در تفکر دینی مسیحیت

دیدگاه هارناک

هارناک در بحث از کلمنت اسکندرانی و اوریگن به تفصیل به تاثیر فیلون بر آن دو پرداخته است. از نظر او، در الهیات اسکندرانی کاری که با فیلون آغاز شد و با والنتینوس و مکتب او ادامه یافت، دوران اولیه مسیحیت کلیسا آن را به عهده گرفته است. با کلمنت، مسیحیت کلیسایی به همان سطح و مرتبه ای رسید که یهودیت با فیلون، و بدون شک فیلون تاثیر بسیاری بر کملنت گذاشت. اوریگن فیلون مسیحی است و نیز هماورد و رقیب فلوطین. به نطر رونیا، هارناک فقط بر نقش بی بدیل فیلون بر سرآغازهای تفکر مسیحی تاکید کرده است بی آن که به تفصیل نشان دهد چگونه این تاثیر اتفاق افتاده است.

دیدگاه هری اوتسرین ولفسن
گفته هارناک درباره کلمنت، نیم قرن بعد از منظری کاملا متفاوت به وسیله مورخ یهودی- امریکایی فلسفه، هری اوتسرین ولفسن، بیان شد. ولفسن در سال 1947 کتاب بسیار پر حجمی درباره فیلون نوشت. او در آن کتاب فیلون را آغازگر فلسفه ای دینی می داند که در سنت فلسفی ادیان سامی تا زمان اسپینوزا ادامه یافت. فیلون میان فلسفه یونانی شرک آلود که هیچ شناختی از کتاب مقدس نداشتند و مجموعه آثار فلسفی قرار دارد که از قرن هفدهم به بعد به دور از تاثیر کتاب مقدس در زمینه فلسفه نوشته شده اند. ولفسن بی درنگ در صدد اثبات ادعای پیشین برآمد. در نخستین گام، کتاب فلسفه آبای کلیسا را نوشت. مقصود ولفسن از این ادعا که تفکر آبای کلیسا بر پایه نظام فکری فیلون استوار است چیست؟ به یقین مقصود وی این نیست که آبای کلیسا مستقیم با فیلون در داد و ستد فکری بوده اند؛ یعنی در تمام اوقات آثار فیلون روی میز کارشان باز بوده است؛ بلکه به گمان ولفسن، اصول و موضوعات اصلی و مهم تفکر آبای کلیسا از فیلون گرفته شده است. به طور نمونه می توان به محورهای ذیل اشاره کرد: 1. روش تفسیر رمزی کتاب مقدس.
2. وابستگی فلسفه یا عقل به کتاب مقدس یا ایمان؛
3. اتخاذ شماری از پیش فرض های مبتنی بر کتاب مقدس (فیلون هشت پیش فرض مبتنی بر کتاب مقدس را ذکر کرد که آبای کلیسا شش تا از آنها را پذیرفتند: وجود و وحدت خدا، خلقت کیهان، مشیت الهی، وحیانی بودن تورات، وجود مثل. وحدت جهان و ازلیت وحی که جزو پیشین فرض های فیلون است هر دو از سوی آنها رد شده).
پس با این مبنای مشترک، دیگر تعجبی ندارد که آبای کلیسا تفکر فیلون را در موضوعات بیشماری مطرح و بسط دهند. از باب نمونه می توان به نظریه لوگوس اشاره کرد. نظریه تجسد به دیدگاه فیلون افزوده شده است. در فیلون لوگوس سه مرحله دارد: لوگوس غیر مخلوق، لوگوس مخلوق و در عین حال متعالی از اشیای فیزیکی و لوگوس درون ذات در جهان فیزیکی.
نظریه مسیحی تجسد لوگوس در انسان مرحله چهارمی است که مشابه با مرحله سوم فیلون یعنی لوگوس درون ذات است. از نظر ولفسن، آبای کلیسا تا اندازه ای تحت تاثیر عوامل داخلی و بیشتر متاثر از عوامل خارجی به دیدگاه های فیلون روی آوردند. او در کتاب فلسفه آبای کلیسا به مسائلی پرداخته که به مسیحیت اختصاص دارد؛ چه آن که موضوعات دیگر نظیر آرای ناظر به خدا، خلقت، اراده ی آزاد، اخلاق قرابت بیشتری با تفکر فیلون دارند. کوتاه سخن، هیچ پژوهشگر دیگری به سان ولفسن بر تاثیر فیلون بر آبای کلیسا با این شدت و حدت تاکید نکرده است. ولفسن در جایگاه مورخ فلسفه مدعی است که کلمنت تحت تاثیر فیلون تفسیر فلسفی و رمزی را وارد مسیحیت کرد؛ ولی نشان نمی دهد که چگونه این تاثیر اتفاق افتاد و چگونه می توان آن را اثبات کرد. یا او مدعی یکی بودن مسیح و حکمت ازلی یوحنا با لوگوس فیلون و حکمت کتاب حکمت سلیمان است بدون آن که بپرسد چگونه یوحنا با آرای فیلون یا پولس آشنا شده است.

دیدگاه جین دانیللو، الهی دان آبایی فرانسوی

محققان، روش ولفسن را که می کوشند تفکر فیلون را به طرز اغراق آمیزی نظام مند نشان دهد و همین طور دیدگاه عمیقا یهودی محور او به تاریخ فلسفه و تمرکز بر روی دو فیلسوف یهودی یعنی فیلون و اسپینوزا را رد کرده اند؛ در عین حال نگرش او مدافعان چندی یافت. جین دانیللو، الهی دان آبایی فرانسوی، از دیدگاه ولفسن تمجید و تعریف کرده است. او می گوید: «بدون تردید، فیلون آغازگر دوره جدیدی در تفکر فلسفی است. فیلون برای نخستین بار در تاریخ فلسفه بایدهای بنیادین کتاب مقدس در خصوص شناخت ما از خدا را مطرح کرد. آبای کلیسا فقط ادامه دهنده مطالبی هستند که فیلون آغازگر آنها بود.»
این توهم نیست؛ بلکه آثار فیلون شکاف قابل ملاحظه در تاریخ فلسفه را پر کرد. در زنجیره تاریخ فلسفه فیلون حلقه اساسی است. او میان افلاطون گرایی شرک آلود و افلاطون گرایی مبتنی بر کتاب مقدس قرار دارد و فلسفه افلاطون را بر پایه وحی بازنگری کرد. آبای کلیسا بر پایه این بازنگری اولیه فلسفه افلاطون را در پرتو عهد جدید دوباره بازنگری کردند.

دیدگاه کورنیلیا دی وخل
فرد دیگری که از دیدگاه ولفسن تاثیر پذیرفته، مورخ هلندی فلسفه یعنی کورنیلیا دی وخل است. او در بخشی از تاریخ فلسفه اش که به فلسفه یونان اختصاص یافته، بخش مشبعی را به فیلون اختصاص داده است. از نظر او، با فیلون، عنصر جدیدی یعنی وحی، وارد تاریخ فلسفه شد. فیلون، یهودی اسکندرانی برخوردار از فرهنگ هلنی، و در فلسفه یونانی زمان خود استاد بود. اکنون این سوال مطرح می شود که آیا در تفکر و آموزه های کتاب مقدس غالب و برجسته است یا فلسفه یونانی. وخل در ادامه ضمن انتقاد از ولفسن که کوشید تفکر فیلون را نظام مند نشان دهد. و نیز از خود فیلون که به اندازه کافی نتوانست میان عقل طبیعی و وحی فرق بگذارد، می گوید: «فیلون فیلسوف بزرگ نیست؛ بلکه آرای او فلسفه التقاطی زمانش را منعکس می کند.»

دیدگاه ریل، پژوهشگر ایتالیایی
ریل، پژوهشگر ایتالیایی، در کتاب پنج جلدی تاریخ فلسفه یونان، دیدگاهی نزدیک به وخل و نیز ولفسن دارد. او همراه با ولفسن معتقد است که فیلون نخستین متفکری بود که نظریه واقعی در باب خلقت طبق دیدگاه موسی را در مقابل دیدگاه فیلسوفان یونان مطرح کرد. بر خلاف تصور رایج، نظریه خلق از عدم را فیلون مطرح کرد، نه آبای کلیسا.

دیدگاه هنری چدویک، الهی دان انگلیسی
هنری چدویک، الهی دان انگلیسی، دیدگاهی متفاوت دارد. او در مقام تبیین فیلون و سرآغازهای تفکر مسیحی در آغاز کتاب تاریخ کمبریج درباره فلسفه یونانی متاخر و فلسفه اوایل قرون وسطا می گوید: تاریخ فلسفه مسیحی، با مسیحی آغاز نشد، بلکه با فردی یهودی به نام فیلون اسکندرانی آغاز شد. از نظر وی، فیلون به مسیحیان قرن دوم و سوم بیشتر نزدیک است تا یهودیت تلمودی و او کمتر از پولس حاخامی است. آثار وی اهمیت بسیاری برای مسیحیان اولیه داشته است. به نظر او هر چند شباهت ها و پیوندهای میان فیلون و آبای کلیسا مهم است، پرداختن به تفاوت ها نیز خالی از وجه نیست. او در مقایسه یوستین شهید با فیلون، فهرست بلندی از تفاوت های اصلی آن دو را ردیف کرده است. کلمنت به رغم نظر برخی از پژوهشگران مسیحیت هلنی مآب، نظیر یهودیت هلنی مآب فیلون پدید نیاورد. مسائل اصلی او از مسائل مورد توجه فیلون متفاوت بود او از زاوایه ی کاملا دیگری به این مسائل می پرداخت؛ اما در مورد اوریگن می گوید: شباهت آثار او به فیلون بیشتر از شباهت کلمنت به فیلون است؛ اما این سبب نمی شود که ما تفاوت های آن دو را نادیده بگیریم و اوریگن را فیلونی تمام عیار به شمار آوریم.

دیدگاه اریک آزبرن الهی دان استرالیایی
اریک آزبرن الهی دان استرالیایی در کتابی با عنوان سرآغاز فلسفه مسیحی اعتقاد دارد که در آثار آبای کلیسا نظیر پوستین، ایرنئوس، ترتولیان و کلمنت هیچ ارجاعی به فیلون داده نشده است. آنها بیشتر از پولس تاثیر پذیرفته اند تا فیلون.

دیدگاه رونیا در کتاب فیلون در آثار مسیحیت اولیه
رونیا در کتاب فیلون در آثار مسیحیت اولیه دیدگاه ها را در باب نقش فیلون در تفکر مسحیت اولیه ذکر و در یک نتیجه گیری کلی، دیدگاه مورخان فلسفه را از الهی دانان جدا می کند. او معتقد است افرادی نظیر ولفسن، ووخل و ریل که مورخ تاریخ فلسفه اند، دیدگاه مثبت تری درباره نقش و جایگاه فیلون در تفکر مسیحیت اولیه دارند تا الهی دانانی نظیر هارناک، دانیللو چدویک. دلیل این تقسیم بندی روشن است. الهی دانان بیشتر به خاستگاه آرای مسیحی متمایز علاقه مندند. برای این افراد، فیلون زمینه ساز تفکر مسیحی است؛ ولی مورخان فلسفه بیشتر به دنبال اساس و شالوده یک تفکرند خاصه آن که وقتی با دیدگاه های فلسفه یونانی در ارتباط باشند. روشن است که بر پایه تفکر پیشین فیلون جایگاه ویژه ای می یابد.

دیدگاه ولفسن در مورد مثل و لوگوس کلمنت

ولفسن با کنار هم گذاشتن چهار عبارت از کلمنت در باب دیدگاه او درباره مثل و لوگوس به نتیجه ذیل رسید: «مثل یک جهان معقول را تشکیل می دهند که در لوگوس مسیحی به سان یک مکان وجود دارند. لوگوس مسیحی دو مرحله وجودی دارد که در طول مرحله نخست لوگوس با خدا یکی است؛ اما در طول مرحله دوم آن یک موجود شخصی متمایز است. بر این اساس می توان گفت مثل مندرج در لوگوس نیز دارای دو مرحله وجودی است. تمام این نکات همه در فلسفه بربری یعنی فلسفه مبتنی بر کتاب مقدس ریشه دارد که فیلون آن را تقریر و صورت بندی کرده است و منشأ این فلسفه بربری طبق نظر کلمنت، نظریه مثل افلاطون است. او بدین ترتیب به ضرس قاطع نظریه فیلون را مبنی بر این که مثل در لوگوس جای گرفته اند و لوگوس دو مرحله وجودی دارد به افلاطون نسبت می دهد ولفسن بدین ترتیب اثبات می کند که تفسیر نظام مند کلمنت از لوگوس به نظریه فیلون در این زمینه وابسته است.

فیلون از نظر ولسفن، پدر تمام تفکرات آبای کلیسا
از نظر ولسفن، فیلون پدر تمام تفکرات آبای کلیسا، اعم از ارتدکس و غیر ارتدکس است. از نظر او آریانیسم و مدالیزم یا وجهی گری با این که دو دیدگاه رقیب و متضادند در افکار فیلون اسکندرانی ریشه دارند. آریوس در آغاز قرن چهارم، اسقف اسکندریه بود. او دغدغه اثبات یگانگی و بساطت حق تعالی را داشت. خدا چون روح محض بود، برای برقراری ارتباط با عالم مادی به واسطه نیاز داشت. این واسطه همان پسر بود که هرچند از ازل وجود داشته مخلوق خدا است. در شورای نیقیه با نظر آریوس مخالفت و او محکوم و تبعید شد. آریوس ایجاد ازلی لوگوس را که فیلون مطرح کرده بود رد کرد و گفت زمانی بود که فقط خدا بود و نه پدر. بدین ترتیب، لوگوس به صورت نتیجه اراده خدا از عدم آفریده شده؛ هرچند از ازل به صورت صفت خدا با خدا وجود داشته است. اختلاف فیلون با آریوس در این بود که او در جایگاه مسیحی، لوگوس مخلوق را با مسیح ازلی یکی گرفت.
افرادی نظیر رونیا بر ولفسن خرده گرفته اند که او به لحاظ تاریخی نتوانسته تاثیر فیلون بر آریوس را اثبات کند. جالب آن که در سه مونوگرافی که درباره آریوس نوشته شده فیلون را پدر او لقب داده اند و حتی لورنس در مقاله ای با عنوان آریوس یهودی به بررسی این موضوع پرداخته است. نظریه لوگوس دوگانه فیلون یعنی لوگوس ازلی که هم در خدا در مقام موجود ازلی وجود دارد و با ماهیت او یکی است و هم به صورت موجود مخلوقی که متمایز از ذات خدا است. مدالیست ها مسیح را فقط به حسب لوگوی بالاتر یعنی به صورت قدرت خدا لوگوس می دانند و بدین ترتیب آن معادل با یکی از نام های خدا است.

نتیجه

در این که نویسنده انجیل چهارم، یوحنا، و به باور برخی پولس از فیلون تاثیر پذیرفته، کتاب ها و مقالات بسیاری نوشته شده است. اما به نظر می رسد اختلاف های اساسی میان آن در وجود دارد. در انجیل یوحنا با صراحت هرچه تمام از تجسد و تشخص کلمه سخن رفته است؛ در حالی که کلمات فیلون در باب تشخص و عدم تشخص لوگوس در نوسان است. گاهی لوگوس در کلمات فیلون جنبه انتزاعی به خود می گیرد و به صورت صفت مطرح می شود. از طرفی لوگوس در فیلون به صورت اصل تبیینی مطرح است. اصلی که شأن وجودی و متافیزیکی، شأن معرفتی و شأن ارزشی یافته است؛ در حالی که کلمه با عیسی مسیح وسیله ای برای نجات آدمی و برای هموار ساختن راه صعود و تعالی او است. در فیلون لوگوس برای حفظ تعالی خدا مطرح می شود؛ ولی در مسیحیت خدا برای نجات انسان حلول می کند. باور نظریه حلول همان، و حذف واسطه ها همان. به عبارت دیگر، مسیحیت اولیه یا به تعبیری مسیحیت پطرسی با فرشته باوری ارتباطی محکم و در واقع عیسی فرشته خدا تلقی می شود؛ ولی در مسیحیت پولسی و یوحنا خدا در عیسی تجسد می یابد و حلول می کند و فرشته باوری حذف می شود.


منابع :

  1. رضا گندمی- مقاله تاثیر فیلون بر عهد جدید- مجله قبسات- شماره 43

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114766