سبک خراسانی قرن ششم (سنایی)

استفاده سنایی از اطلاعات زمان در شعرش

سنایی اصطلاحات و مفاهیم طبی و فلسفی و منطقی و صرفی و نحوی و عروضی و ریاضی را مکرر در شعرش به کار برده است:
بهر دین با سفیه رای مزن *** رگ قیفال به هر پای مزن
بد ز نیکان سلامتی نشود *** که ز بیجاده قیمتی نشود
در دونی برای زر نزنند *** باسلیق از برای سر نزنند
«حدیقه، ص 317»
دانشی کان فزون ز کار بود *** همچو در دیده انتشار بود
به اخماس و به اعشار و به ادغام و امالت کی *** تو را رهبر بود قرآن به سوی سر یزدانی
در نحو وزن افعل لاینصرف بود *** نام تو احمدست به میزان افعلی
وتر از دایره و دایره دانم ز وتر *** سبب از فاصلـه دانم ز سبب
محمول نئی چنانکه اعراض *** موضوع نئی چنانکه جوهر
خانه ی آحاد پیش از الوف اندر حساب *** درنگر در پیشتر تا بیشتر یابی خطر
وی در بعضی از مباحث حدیقه و دیوان به مناسبت از ماده و هیولی و جوهر و عرض و مراتب عقل و امثال آن سخن گفته است. علاوه بر اینها اصطلاحات بازی نرد و شطرنج و اصطلاحات بازیهای کودکانه و الفاظ کودکان نیز در شعرش به کار رفته است.

پارادوکس یا ترکیب نقیضی در شعر سنایی
در زبان عارفان، پارادوکس یا ترکیب نقیضی فراوان دیده می شود. اولین شاعری که این نوع ترکیبات و تعبیرها را در شعر فارسی به کار برده است، سنایی است. نمونه هایی از پرادوکس:
در رهش رنج نیست آسانی است *** بی زبانی همه سخن دانی است
«حدیقه، ص 322»
عشق گوینده ی نهان سخن است *** عشق پوشیده ی برهنه تن است
جهان هر زمان همی گوید که دل در ما نبندی به *** تو خود می پند ننیوشی ازین گویای ناگویا
برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن *** رخ چو عیاران میارا جان چو نامردان مکن
«دیوان، چاپ مدرس، ص 485»
سر برآر از گلشن تحقیق تا در کوی دین *** کشتگان زنده بینی انجمن در انجمن
عاشقی کو تا کنون بی زحمت لب هر زمان *** بوسه ها بر پای این گویای ناگویا زنم

استعمال صنایع بدیعی در شعر سنایی

در کلام سنایی، استعمال صنایع بدیعی فراوان است با وجود این شعر سنایی و به خصوص بخشهایی از آن سهل و روان است و بیان معنی و مفهوم شرط نخستین آن. انواع و اقسام جناس و به ویژه جناس خط، تصحیف، ردالمطلع، تضاد، مراعات النظیر، ایهام، ملمع، التزام، ارسال المثل و امثال آن فراوان است. گاه گاه با اعداد بازی کرده:
تا ورای چهار و پنج و ششی *** در کف هفت و هشت اسیر مباش
و گاهی ردیفها را در شعر قلب کرده است:
گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست، هست *** ور چنان دانی که جز تو خواستگارم نیست، هست
یا به جز عشق تو از تو یادگارم هست، نیست *** یا قدم در عشق تو سخت استوارم نیست، هست
یا به جز بیداری تو کارزارم هست، نیست *** یا به بیداد تو با تو کارزارم نیست، هست
در بیان معانی، گه گاه با ایجازی خاص سخن گفته آنچنان که کلامش را دشوار کرده است. به همین سبب بعضی از ابیات او قابل شرح و توضیح شده و بعضی از پیشینیان در شرح بعضی از ابیات او رساله هایی پرداخته اند. به بیت های زیر توجه کنید:
صوفیان در می دو عید کنند *** عنکبوتان مگس قدید کنند
«حدیقه، ص 369»
به تکرار نیز بسیار دلبسته است:
مسلمانان مسلمانان، مسلمانی مسلمانی *** از این آیین بی دینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمی است بر عرفی و عاداتی *** دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
ترصیع و توازن نیز مورد توجه سنایی بوده است، نمونه هایی از آن:
عقل در راه حق دلیل تو بس *** عقل هر جایگه خلیل تو بس
پادشاهی شود ز مایه ی عقل *** آفتابی شود ز سایه ی عقل
دیم ما هست اگر دم او نیست *** نام ما هست اگر نم او نیست
به هرچ از راه دور افتی چه کفر آن حرف و چه ایمان *** به هرچ از دوست وامانی چه زشت آن نقش و چه زیبا
سخن کز روی دین گویی چه عبرانی چه سریانی *** مکان کز بهر حق جویی چه جابلقا چه جابلسا
در شعر سنایی ارسال المثل فراوان به کار رفته و مثلهای متعددی می توان یافت که از شعر سنایی به زبان فارسی راه یافته است. (مرحوم علی اکبر دهخدا در امثال و حکم بیش از هزار و ششصد مثل و تعبیر مثلی را از شعر سنایی نقل کرده است مقدمه ی دیوان، تصحیح دکتر مظاهر مصفا، ص141)
ورچه خوبی به سوی زشت به خواری منگر *** کاندرین ملک چو طاووس به کارست مگس
هیولا چیست الله است فاعل وین بدان ماند *** که رنج بار بر گاو است و آید ناله از گردون
در شعر سنایی تشبیه ها و استعاره ها و مجازها و کنایه های فراوان به کار رفته و ترکیبهای وصفی و تشبیهی و استعاری بی شمار که متناسب با موضوعات اخلاقی و عرفانی اوست در شعرش دیده می شود که بسیاری از آنها تازه و بدیع است و در زبان فارسی تا زمان او بی سابقه. مانند: شاه خرسندی، جامعه ی خلقت، دو جوانمرد عقل و جان، مرغ راحت، باغ رنج، بیخ عدل، ساحل لا، باغ دل، دریچه ی هزل، روزن عزل، باغ سنت، فرش توحید، شارع مسلمانی، تخته ی آز، باد عشوه، براق بقا، آتش پنداشت، نقد عشق، سراضرب عشق، گلشن تحقیق، صف هستی، مرتع حلم، چارسوی عنصر، خرابات جوانمردی، و در موارد مکرر، مفهومی را که با فعل بیان کرده با تشبیه مفصل همراه نموده است مانند:
زاندرون کژ مباش چون زنجیر *** تا نمانی برون چو حلقه ی در
یا ز بی آبی چو خار از خیرگی دیده مدوز *** یا ز رعنایی چو گل بر تن بدران پیرهن

مهمترین منظومه سنایی

حدیقه الحقیقه که مولوی آن را «الهی نامه» خوانده است مهمترین منظومه ی سنایی است. حدیقه در بحر خفیف مخبون مقصور یا محذوف یا اصلم سروده شده که از وزنهای مطلوب شاعران در قرن ششم است و آنچنانکه خود گفته ده هزار بیت داشته است اما حدیقه ی چاپ استاد مرحوم مدرس رضوی حدود دوازده هزار بیت است.

ویژگی های «حدیقه الحقیقه» سنایی
این مثنوی در ده باب تنظیم شده و شاعر وحدت موضوع و نظم بیان مفاهیم را در هر باب رعایت نکرده و چون اولین منظومه ای است که بدین سیاق در شعر فارسی پرداخته شده، از نظر نظم و ترتیب و اسلوب تدوین، پختگی و زیبایی و ساختار به هم پیوسته ی مخزن الاسرار و منطق الطیر و مثنوی معنوی در آن دیده نمی شود، اما از نظر تنوع و کثرت مفاهیم و معانی با توجه به حجم آن در شعر فارسی یگانه است. سنایی در این منظومه قصد داستان سرایی نداشته و بر خلاف عطار و مولوی سر دلبران را در حدیث دیگران بیان نکرده، بلکه مبنای کار او بر بیان مستقیم مفاهیم است و در تو به توی مطالب در جاهای مناسب به مناسبت داستانی گنجانیده است که تعداد آنها نسبت به مثنویهای عطار و مثنوی مولوی زیاد نیست. بعضی از این داستانها زیبا و معروف است و بعضی از آنها به لحاظ پرداخت و زبان نسبتا ضعیف. روش سنایی در حدیقه انتقال از یک معنی به معنی دیگر است. در مواردی این انتقال بر اثر تداعی از طریق لفظ یا معنی است و گاه صورت پراکنده گویی دارد و همین شیوه ی اوست که در منظومه های اخلاقی و عرفانی و تربیتی پس از او به شکلی پخته تر به کار رفته است. وی گاه گاه برای روشن تر شدن مطلب، مصراعی را برای مصراعی دیگر یا بیتی را برای بیتی دیگر تمثیل قرار داده و در آن مثالی زده است تا مفهوم نا ملموس، ملموس شود. معمولا، در این ابیات، تمثیل قرینه ای است برای مفهوم مصراع دیگر و هیچ گونه ارتباط لفظی میان معنی و تمثیل آن دیده نمی شود.
دانشت هست کار بستن کو *** خنجرت هست صف شکستن کو
خرد از تو تویی برد جاوید *** آب را در هوا کشد خورشید
کار بی علم بار و بر ندهد *** تخم بی مغز بس ثمر ندهد
از مقلد مجوی راه صواب *** نردبان پایه کی بود مهتاب
مردم از نور جان شود جاوید *** گل شود زر ز تابش خورشید
وی در حدیقه، در بیان مطلب به دنبال دلیل و برهان نیست بلکه سخن خود را با لحنی قاطع و با بیانی جزم طرح کرده و کبری و صغرای منطقی نچیده و در آوردن تمثیلها و داستانها نیز گاه گاه تناسب میان تمثیل و مطلب پیشین را کاملا رعایت نکرده است. در حدیقه ی سنایی، سوز کلام عطار و شور سخن مولوی راه ندارد و اگرچه به شیوه ی عارفان به باطن و تأویل گرایش دارد و از تعریف و توصیف عشق و بعضی حالات عرفانی گاه گاه شور و وجدی در کلامش راه می یابد، در بیشتر جاها در سخنش نوعی خشکی حاکم است، و در مجموع شعر او، شعر شرع است. با وجود این بسیاری مطالب در حدیقه آمده است که نه عرفانی است و نه مربوط به شرع مانند توضیحاتی که درباره ی طب داده است یا مدح صدور و قضاه و امثال این. حدیقه ی سنایی دارای ابیات بلند و عالی و ارسال المثلهای زیباست.

اقبال شاعران و ادیبان به حدیقه الحقیقه
منظومه حدیقه از همان زمان پیدایش مورد توجه شاعران و ادیبان و نویسندگان بوده، آنچنانکه صاحبان کتابهای منثور چون نصرالله منشی در کلیله و دمنه و نجم الدین رازی در مرصادالعباد و ظهیری سمرقندی در سندبادنامه و اغراض السیاسه و امثال آنان، از ابیات زیبای این منظومه گلچین می کرده و نثر خویش را بدان می آراسته اند. این کتاب سر سلسله ی منظومه های عرفانی و اخلاقی در فارسی است و این خود یکی از نشانه های عظمت حدیقه ی سنایی است.

قصیده در شعر شاعران قرن ششم

قصیده تا ظهور سنایی بیشتر به مدیحه اختصاص داشته است و گه گاه شاعران مرثیه و بث الشکوی و موضوعاتی دیگر ازین دست را در این قالب می ریخته اند. ناصر خسرو قبادیانی که خود به شیوه ی قصیده سرایی کسایی نظر داشته است اولین شاعری است که قصیده را از استخدام دربار و ستایشهای درباری خارج ساخته و تمام و کمال آن را در خدمت زهد درآورده است. سنایی پس از ناصر خسرو و زهد و عرفان را در این قالب شعری وارد کرده و تقریبا همان شیوه ی ناصر خسرو را پیموده است. ناصر خسرو در زمان حیات خویش و در زمان سنایی معروف بوده اما به سبب انتساب او به فاطمیان و به علت اینکه پیروان این فرقه در زمان سنایی تحت تعقیب بوده اند، نمی دانیم که سنایی دیوان ناصر خسرو را در دست داشته است یا نه. باید انصاف داد که سنایی در تحول ساختار قصیده سهم فراوانی ندارد و مهمترین کار او وارد ساختن مفاهیم عرفانی در این قالب شعری است.

نحوه ی قصاید سنایی
قصاید زهد و عرفان سنایی، معمولا بی تغزل است و در آن تسلسل مطلب و انسجام کلام مشهود است و با لحنی تند و بی پروا از احوال روزگارش انتقاد کرده و خواننده را پندها داده و وی را به سلوک طریقت و از دست نهادن دنیا و تعلقات نفسانی باز خوانده است. شیوه ی قصیده سرایی او سرمشق شاعران فراوانی در قرن ششم و هفتم بوده و می توان گفت که وی در قصیده نیز گروهی را به دنبال خویش کشانده است. در قصاید سنایی نیز مانند قصاید ناصر خسرو، معمولا مطلبی معین در سراسر قصیده ذهن شاعر را مشغول کرده و در موارد مکرر، معنی مورد نظر او در یک بیت تمام نشده بلکه در ابیاتی موقوف المعانی به پایان رسیده است. از حدود دویست قصیده ی سنایی نزدیک یکصد و ده قصیده ی او ردیف دارد. ردیفهای مرکب و مصنوع و اسمی در شعر او دیده می شود: بیست ردیف اسمی، پنجاه ردیف فعلی، سی ردیف حرفی دارد، مانند: آتش و آب، باید نهاد، خواهد کرد، کرده اند، چون کنم، داشتن، کو؟

غزل رندانه و قلندرانه
سنایی علاوه بر آنکه عرفان را در قالب غزل نیز وارد کرده و نخستین شاعری است که غزل عرفانی ساخته، به غزلهای رندانه و قلندرانه نیز توجه داشته و این نوع غزل نیز که با سنایی آغاز گشته در شعر عطار و عراقی و سعدی به کمال رسیده است. نمونه ی اشعار قلندری او:
قبله چون میخانه کردم پارسایی چون کنم *** عشق بر من پادشا شد پادشایی چون کنم
کعبه ی یارم خرابات است و احرامش قمار *** من همان مذهب گرفتم پارسایی چون کنم
من چو گرد باده گشتم کم گرایم گرد باد *** آسمانی کرده باشم، آسیایی چون کنم
عشق تو با مفلسان سازد چو من در راه او *** برگ بی برگی ندارم بینوایی چون کنم


منابع :

  1. محمد غلامرضایی- سبک شناسی شعر پارسی- انتشارات جامی- 1377

  2. ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی غزنوی- حدیقة الحیقة- انتشارات دانشگاه تهران- 1359

  3. ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی غزنوی- دیوان- چاپ مدرس رضوی- کتابخانه سنایی- چاپ3- 1362.

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114771