اظهار ارادت شاعران به آستان علوی (تشیع)

تشیع

یکی از موضوعاتی که در بررسی شعر شیعی اهمیت و جایگاه ویژه دارد «اظهار اعتقاد به تشیع و دعوت بدان» است. این مسئله اگرچه در آغاز امر، به ظاهر جنبه عقیدتی دارد، اما با اندکی تأمل به خوبی می توان دریافت که اظهار اعتقاد به مذهب شیعه در زمانی که امیران و پادشاهان حاکم اغلب اهل تسنن و بعضا بسیار متعصب بودند، تا چه اندازه مهم و خطرناک بوده؛ و در عین حال تا چه اندازه جنبه اجتماعی داشته و در جامعه آن روز تأثیر می گذاشته است. مرحوم دکتر سیدجعفر شهیدی درباره مذهب رایج در ایران تا عهد تیموری و علت کم بودن اشعار در مدح اهل بیت (ع) می گوید: «با توجه به این نکته که از آمدن اسلام به ایران تا پایان دوره مغولان مذهب رایج در نشأت گاه شعر فارسی مذهب حنفی بوده است، نباید توقع داشت شاعران، شعر بسیاری در ستایش آل علی (ع) سروده باشند. به خصوص آنچه باقی مانده شعرهای مدحی شاعران درباری است که برای نان سروده اند، نه از روی عقیده و ایمان. و شعرهایی که زاده احساس و عاطفه پاک سرایندگان آن شعرها است به تدریج از میان رفته. در طول این هفتصد سال وضع چنین بوده است. البته قلمرو آل بویه که مذهب شیعه را ترویج می کردند حساب جداگانه دارد. و نیز از چند شهر دیگر شاعران شیعی برخاسته و به عربی و فارسی در مدح آل علی سخن سروده اند، اما اینان تا عصر تیموری در اقلیت بوده اند.»
البته ذکر این نکته لازم است که همه سلسله ها و خاندان های غیر شیعی که تا قبل از صفویه حکومت را به دست داشتند به یک اندازه و به یک نحو با شیعه برخورد نمی کردند؛ مثلا در عهد سامانیان آزادی دینی تا حد زیادی وجود داشت و امیران سامانی تعصب چندانی درباره مسائل مذهبی و اعتقادی نداشتند و به همین دلیل در محیط اجتماعی آن روزگار، دانشمندان زیادی پرورش یافتند و آثار فراوانی هم از آن دوره باقی مانده است. و بعضی از امیران و وزیران سامانی، خود اهل فضل و علم بودند و دانشمندان را تشویق می کردند. اما در دوره غزنویان وضع به گونه ای دیگر است، به خصوص در دوره اول حکومت آنان که تا پایان سلطنت مسعود غزنوی به طول می انجامد و بالأخص در دوره حکومت محمود غزنوی. در این دوره است که عصبیت های مذهبی به اوج خود می رسد. برخورد سلطان محمود با فردوسی نشان دهنده همین مسئله است. در این دوره شیعه به شدت در تنگنا قرار می گیرد و از هر سو مورد هجوم واقع می شود. ابوالفضل بیهقی درباره سلطان محمود غزنوی چنین می نویسد: «امیر ماضی چنان که لجوجی و ضجرت وی بود، یک روز گفت: بدین خلیفه خرف شده بباید نبشت که من از بهر قدر عباسیان انگشت در کرده ام در همه جهان و قرمطی می جویم و آنچه یافته آید و درست گردد بر دار می کشند.»
تأمل در این سخن بیهقی به خوبی روشن کننده اوضاع آن زمان است. و نیز حمله محمود غزنوی به ری و قتل عام مردم آن دیار و به دار کشیدن علما و دانشمندان شیعی و سوزاندن کتاب های شیعه در زیر دارها، گویای مظلومیت شیعه و فجایع و مصایبی است که بر سر شیعیان آمده است. در چنین اوضاع و احوالی، اظهار اعتقاد به تشیع نشانه جرأت و بی باکی و خلوص عقیده شاعران شیعه و نمایانگر اثر تربیتی این مذهب است. و از این بالاتر، دعوت به آن است که در این مورد، شاعر پا را از حد اظهار اعتقاد صرف فراتر می گذارد و مخاطبان خود را به مذهب شیعه دعوت می کند. این اظهار و دعوت به شیوه های مختلفی صورت می گیرد؛ گاهی در قالب ستایش ائمه (ع) و به خصوص مدح حضرت علی (ع) است، زمانی همراه با خطاب و عتاب به اهل زمانه است، و گاه نیز به صورت مناقب خوانی برای اهل بیت (ع) است.
محمدرضا حکیمی درباره مدایح مذهبی چنین می نویسند: «مدایح مذهبی از مقوله شعر متعهد است نه هنر مجرد. چون در این گونه آثار، شاعران حقانیت رهبران الهی و راه آنان را می نمایانند و می کوشند تا با زبان شعر، حقایق را به فرهنگ جامعه و شعور اجتماعی منتقل سازند، و موضع مردان حق و رهبران سعادت و عدالت را در برابر دیگران و به ویژه جباران و ستمگران تحکیم بخشند و استوار دارند.»
پس سنخ مدایح مذهبی با دیگر مدیحه ها تفاوت اساسی دارد. چه این که در سایر مدایح، شاعر به طور عمده با اهداف و اغراض مادی و شخصی، به ستایش ممدوح می پردازد ولی در مناقب دینی این مسائل، چندان وجود ندارد. نکته دیگری که در این زمینه شایان ذکر است، توجه و تمسک شاعران به کلام الهی و احادیث پیامبر اکرم (ص) است، که در شأن و منزلت خاندان عصمت و طهارت (ع) نازل گشته یا بیان شده است. در اینجا به ذکر نمونه هایی از اشعار شاعران شیعه از قرن چهارم تا اوایل حکومت صفوی می پردازیم

کسایی مروزی قدیمی ترین شاعر شیعی

کسایی مروزی شاعر قرن چهارم که قدیم ترین شاعر شیعی شناخته شده است، در مدح حضرت علی (ع) چنین می گوید:
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر *** بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد *** جز شیر خداوند جهان حیدر کرار
این دین هدی را به مثل دایره ای دان *** پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
علم همه عالم به علی داد پیمبر *** چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار
بیت آخر اشاره دارد به این سخن معروف پیامبر گرامی اسلام (ص) که فرمود: «انا مدینه العلم و علی بابها؛ من شهر علمم و علی دروازه آن است.» همین شاعر آزاده با لحنی کوبنده و توأم با عتاب به اهل زمانه و مخاطبان خود چنین سروده است:
ای به دست دیو ملعون سال و مه مانده اسیر *** تکیه کرده بر گمان برگشته از عین الیقین
گر نجات خویش خواهی، در سفینه نوح شو *** چند باشی چون رهی تو بینوای دل رهین
دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس *** گرد کشتی گیر و بنشان این فزع اندر پسین
گر نیاسایی تو هرگز روزه نگشایی به روز *** وز نماز شب همیدون ریش گردانی جبین
بی تولا بر علی و آل او دوزخ تو راست *** خوار و بی تسلیمی از تسنیم و از خلد برین
بیت دوم این شعر اشاره و تلمیحی دارد به این حدیث پیامبر اکرم (ص) که فرمودند: «مثل اهل بیتی کسفینه نوح من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق؛ مثل اهل بیت من مانند کشتی نوح است؛ کسی که بر آن سوار شود نجات می یابد و کسی که از آن روی گردان شود غرق خواهد شد.»

فردوسی پاکزاد علوی مسلک

بزرگترین حماسه سرای ایران حکیم ابوالقاسم فردوسی، در زمانی که تمامی نفس ها در سینه ها حبس شده بود و کسی جرأت ابراز عقیده مخالف نداشت؛ با کمال شجاعت و شهامت در مقدمه شاهنامه خود که به محمود غزنوی تقدیم کرده، به صورت زیبایی عقیده خویش را بیان کرده است:
منم بنده اهل بیت نبی *** ستاینده خاک پای وصی
حکیم این جهان را چو دریا نهاد *** برانگیخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتی برو ساخته *** همه بادبان ها برافراخته
یکی پهن کشتی بسان عروس *** بیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علی *** همان اهل بیت نبی و ولی
خردمند کز دور دریا بدید *** کرانه نه پیدا و بن ناپدید
بدانست کو موج خواهد زدن *** کس از غرق بیرون نخواهد شدن
به دل گفت اگر با نبی و وصی *** شوم غرقه دارم دو یار وفی
همانا که باشد مرا دستگیر *** خداوند تاج و لوا و سریر
خداوند جوی می و انگبین *** همان چشمه شیر و ماء معین
اگر چشم داری به دیگر سرای *** به نزد نبی و وصی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است *** چنین است و این دین و راه من است
همو با تمسک به حدیث معروف پیامبر (ص)، چنین می گوید:
و گر دل نخواهی که باشد نژند *** نخواهی که دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی *** دل از تیرگی ها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی *** خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم علیم درست *** درست این سخن قول پیغمبر است
گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست *** تو گویی دو گوشم بر آواز اوست

غضایری رازی
غضایری رازی، شاعر اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، اعتقاد خویش به تشیع را این گونه بیان می دارد:
مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود *** که روز حشر بدین پنج تن رسانم تن
بهین خلق و برادرش و دختر و دو پسر *** محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن
همین شاعر در قصایدی که محمود غزنوی را مدح می کند، با شجاعت و جسارت هرچه تمام تر عقیده خویش را به این شکل اظهار کرده است:
صلات تو به همه دوستان رسیده به طبع *** همیشه تا صلوات است بر محمد و آل محمد
ثناء جود تو گسترده باد گرد جهان *** چنان کجا صلواه رسول باشد و آل

ناصر خسرو و بیانی بی هراس

ناصرخسرو قبادیانی شاعر آزاده قرن پنجم است. وی به خاطر اعتقادات خویش از همه چیز و همه کس دست شست و بی باکانه علم مبارزه و مخالفت با حاکمان زمان خویش برافراشت و در این راه، از شعر به عنوان وسیله ای در جهت تبلیغ آرمان ها و اهداف خویش بهره برد. او درباره مذهب خویش آورده است:
ز یزدان جز که از راه محمد *** ندارم چشم فصلی و اتصالی
نه زو برتر کسی دانم به عالم *** نه بهتر ز آل او بشناسم آلی
به جان اندر بکشتم حب ایشان *** کسی کشته ست ازین بهتر نهالی؟
وی اهل بیت پیامبر (ص) را لوای خداوند و ریسمان محکم الهی می داند که تمسک بدان موجب رهایی از چاه جهل است:
اهل عبا یکسره لوای خدایند *** سوی تو، گر دوستدار اهل عبایی
حیدر زی ما عصای موسی دورست *** موسی ما را جز او که کرد عصایی؟
آنچه علی داد در رکوع فزون بود *** زآنکه به عمری بداد حاتم طایی
گر تو جز او را به جای او بنشاندی *** والله والله که بر طریق خطایی...
آل رسول خدای، حبل خدایند *** چونش گرفتی، ز چاه جهل برآیی
بیت سوم ناظر به این آیه شریفه است که در شأن مولای متقیان امیرالمؤمنین (ع) نازل شد: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون؛ جز این نیست که دوست شما خداست و رسول او و مؤمنانی که نماز می خوانند و همچنان که در رکوعند انفاق می کنند.» و بیت پایانی به این آیه قرآنی نظر دارد: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا؛ همگان دست در ریسمان خدا زنید و پراکنده مشوید.» (آل عمران/ 103) که در احدیث وارده اهل بیت (ع) حبل المتین الهی نامیده شده اند. ناصرخسرو شرط پیروزی بر شیطان را فرمانبرداری و دوستی خاندان عصمت و طهارت (ع) می داند:
یاری ندهد تو را بر این دیو *** جز طاعت و حب آل یاسین
گرد دل خود ز دوستیشان *** بر دیو حصار ساز و پرچین
در باغ شریعت پیمبر *** کس نیست جز آل او دهاقین
وی مبارزه برای دین و قرآن را در شیعه امام علی (ع) بودن بیان می کند:
مبارزان سپاه شریعتیم و قرآن *** از آنکه شیعت حیدر، سوار کراریم
شاعر به موجب همین اعتقاد و دفاع سرسختانه از آن است که آماج حملات و تهمت ها و آزارهای بسیار واقع می شود و ناچار همه را به خاطر عقیده و هدف خویش تحمل می کند:
گر گفتم از رسول، علی خلق را وصیست *** سوی شما سزای مساوی چرا شدم؟
ورگفتم اهل مدح و ثنا آل مصطفاست *** چون زی شما سزای جفا و هجا شدم
عیبم همی کنند بدانچه ام به دوست فخر *** فخرم بدانکه شیعت اهل عبا شدم
سبب تبعید شدن ناصر خسرو در دره یمگان مدح مولای متقیان و گسترش و بیان دیدگاههای شیعی اوست، که خود نیز به حق به این موضوع چنین اشاره می کند:
شو سخن گستر ز حیدر گر نیندیشی از آن *** همچو بر من کوه یمگان بر تو بر زندان کنند


منابع :

  1. ابوالقاسم فردوسی- شاهنامه فردوسی- زیر نظر ی. ا. برتلس- 9 چ- آکادمی علوم شوروی (سابق)

  2. محمدرضا حکیمی- ادبیات و تعهد در اسلام- فجر- 1356

  3. محمد دبیرسیاقی- گنج ‏بازیافته- چ 2- تهران- اشرفی- 1355

  4. ناصرخسرو- دیوان ناصرخسرو- تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق- تهران- دانشگاه تهران- 1365

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114858