متفکران الهیاتی یهود در قرن سیزدهم (یهودا بننسیم و دیگران)

زندگی و آثار یهودا بننیسیم ابن ملکا

به احتمال زیاد یهودا بننیسیم ابن ملکا در مراکش در خلال نیمه دوم قرن سیزدهم مى زیسته است. اثر اصلى او تحت عنوان تسلى تبعید شدگان بحثى میان یک استاد و شاگرد در مورد ماهیت و سرنوشت نفس است.

خلقت و آفرینش از نظر ابن ملکا
به نظر ابن ملکا، هر نفسى به عالم مادى تبعید شده است؛ سرانجام نفس باید در عالم مادى بمیرد تا در عالم عقول احیا گردد. این راه شناخت است، و نه آنکه به دنبال اشراق الهى باشیم، زیرا خدا غیر قابل شناخت است. ابن ملکا با استفاده از سنت قبالایى بیان مى دارد که اولین تجلى الوهیت، یعنى عقل، با اسم چهار حرف مقدس (ى ه و ه) نشان داده مى شود؛ عقل لطیف ترین جواهر، نور عالم و اولین علت قابل شناخت است که به خودى خود کامل است. در میان سلسله عقول، نفس آدمى در مرتبه سوم است.
نفس نسبت به عقل اظهار اشتیاق مى کند و کتاب غزل غزل ها این آرزو و اشتیاق را به تصویر مى کشد. در این زمینه، نوشته هاى کتاب مقدس، منابع میدراشى و کتاب نماز مبنایى براى درک عالم فراهم مى سازد. به علاوه، بیست و هفت حرف الفباى عبرى نماد تمام خلقت است. آلف تا طت نماد عقول است، یود تا عیین نماد افلاک است و قوف تا حرف آخر نماد موجودات عالم پایین است. ابن ملکا در ارائه این طرح مفهوم حروف مذکر و مؤنث را به موجودات برتر نسبت مى دهد. اگرچه ابن ملکا مشخص نمى سازد که آیا او معتقد به تعالیم نوافلاطونى در مورد خلقت است یا معتقد به مفهوم خلق از عدم، اما چنین اظهار نظر مى کند که ماده و صورت منشأ هستند و عالم عقول، افلاک و قلمرو پایین تر از آنها صادر مى شود.

ماهیت عبادت از نظر ابن ملکا
تفسیر ابن ملکا در مورد ساز و کار عالم بسیار متأثر از نظریات طالع بینى بود. او در طى این نوشته اظهار مى دارد که خردمندان مى توانند از طریق شناخت قوانین طبیعى و قوانین مربوط به طالع بینى سرنوشت خود و دیگران را تحت تأثیر قرار دهند. او در مورد ماهیت عبادت اظهار مى دارد که یک روح پاک مى تواند همچون نیرویى آسمانى عمل کند؛ هنگامى که نفس نسبت به منشأ خود اشتیاق نشان مى دهد، دعاها و خواسته هاى او از نیروهاى آسمانى مستجاب مى شود. اگرچه نفس نمى تواند مانع مرگ شود، ولى مى تواند بر بیمارى هاى مختلف غالب آید. او در ادامه مى گوید عبادات جمعى حتى مى تواند مؤثرتر از عبادات فردى باشد؛ این عبادت جمعى موجب به حرکت درآمدن نیروها و نفوس آسمانى مى شود.

خصوصیت عالم ستارگان از نظر ابن ملکا
ابن ملکا در توضیح خصوصیت عالم ستارگان اظهار مى دارد که یک ستاره مى تواند بر چند نسل غالب و حاکم باشد؛ در نتیجه کسانى که در طى دوره تأثیر این ستاره زندگى مى کنند معتقدند که حاکمیت و سلطه آن غیر قابل تغییر است و آنها نمى توانند سلطه آن را محدود به زمان بدانند. به همین سبب، مردم باستان که به آیینى مناسب با ستاره اى خاص عمل مى کردند، براى دوره معینى موفق بوده و سپس مضمحل مى شدند. اما حکیم فرزانه اى که نسبت به ستاره حاکم بر زمان و مکان خودش شناخت دارد مى تواند تأثیرات آن را تنظیم و مدیریت نماید. در پایان سلطه و غلبه این ستاره، حکیم دیگرى ظاهر مى شود که مى تواند موقعیت را دریابد و در نتیجه گام هایى جهت مهیا ساختن دیگران براى تغییرى که در حال واقع شدن است بردارد.

رابطه معجزه با نظام طبیعى پدیده ها از نظر ابن ملکا

ابن ملکا با پرداختن به این سؤال که آیا معجزه مى تواند نظام طبیعى پدیده ها را بر هم زند اظهار مى دارد آنچه را عامه مردم معجزه مى دانند صرفا واقعه اى است که توسط حکیمى که از تأثیر اجسام سماوى بهره مى گیرد به وقوع پیوسته است. در این زمینه اعمال دینى مختلف همچون غیب گویى و معجزات محدود به حکیم فرزانه اند. با وجود این، امکان انجام سحر و جادو توسط عوام به خصوص زنان وجود دارد؛ در این موارد نه از پاکى نفس و عبادت، و نه از قربانى کردن خبرى است. اما با این حال، به نظر ابن ملکا، در اینجا نیز مى توان حضور نیروهاى آسمانى را نشان داد. از این رو، جادوگران نیز قادر به تأثیرگذاریند، اگرچه آنها علت قدرت خود را درک نمى کنند.

سیاست و حکومت از نظر ابن ملکا
ابن ملکا در مورد سیاست اظهار مى دارد که چند نوع ویژگى حکومت وجود دارد. حکومت یک فیلسوف کامل تبعیتش از تأثیر امور آسمانى است. در اینجا چندین اراده و عامل مؤثر وجود دارند که گستره و محدوده خاص خود را دارند؛ گسترده ترین آنها سراسر عالم را شامل مى شود، در حالى که دیگر اراده ها تنها حاکم بر یک منطقه کوچکترند. با آنکه امکان دارد چنین فیلسوفى بتواند از طریق تأثیر عامل مؤثر آسمانى همدلان زیادى بیابد عکس این مطلب نیز امکان پذیر است، یعنى امکان دارد گاهى اوقات لازم ببیند تا دیگران را با مرگ مجازات کند. برخى فلاسفه براى مراعات مصلحت عامه چنین کارى را انجام مى دهند؛ اما دیگران ترجیح مى دهند به جاى انجام چنین فرمانى از جامعه بگریزند. اما براى آنکه حکیم بتواند به نحو کارآمدى عمل کند، دو شرط باید تحقق یابد:
1. او باید به طریقى مناسب به مخاطبان خود توضیح دهد که حفظ حرمت خدا که حکمتش با افعال زشت ناسازگار است لازم مى باشد.
2. حکیم باید درانجام کارش حمایت و یارى یک رهبر را به دست آورد.
نوع پست تر حکومت، حاکمیت فیلسوف طبیعت گراست؛ چنین فردى چیزى بیش از حرکت آسمان که منشأ حیات صورت و ماده است نمى بیند. چنین فردى به سبب محدودیت هاى شناختش تأثیر اجسام سماوى را درک نمى کند و از این رو معتقد به آزادى اراده و اختیار است. همچنین او بقاى نفس را نمى پذیرد. حکومت تحت فرمان چنین فردى ارضاى امیال طبیعى را جایز مى شمرد.

حاکمیت دین از نظر ابن ملکا

ابن ملکا در کتاب تسلى تبعید شدگان حاکمیت دین را پیروزى جاهلان مى داند. او در اینجا حکیم را به پیروى از عقیده توده مردم تنها به عنوان اقدامى احتیاطى ترغیب مى کند. به نظر ابن ملکا، چنین خط مشیى صرفا اقدامى مقدماتى در دنباله روى از حقیقت است. ابن ملکا با اشاره به شریعت یهود اهمیت راز دارى را مورد تأکید قرار مى دهد. اسرائیل به دلیل موضعش درباره اراده عام عالم، نسبت به تمام ملل دیگر برتر است. اما به رغم ظرافت نظام فکرى ابن ملکا، تعالیم فلسفى او تأثیر ناچیزى بر اندیشه یهودیت بعدى گذاشت. در قرن بعد نیز فقط اسحاق عکایى و سموئیل ابن موطوط و در قرن پانزدهم فقط یوحانان المانو از او یاد کردند.

زندگی و اندیشه های دینی ابوالعافیه ابراهیم بن سموئیل

ابوالعافیه ابراهیم بن سموئیل در سال 1240 در ساراگوسا متولد شد و در تودلا در ناحیه ناوار رشد و نما یافت. پدرش هنگامى که او هجده ساله بود مرد، و در پى آن او به فلسطین رفت و در آنجا به جستجوى رودخانه اسرارآمیز سمباتیون پرداخت؛ اعتقاد بر آن بود که قبایل ده گانه در آن ناحیه زندگى مى کنند. او با بازگشت از راه یونان مدت زمانى را در کاپوا گذراند و در آنجا کتاب دلالة الحائرین ابن میمون را تحت راهنمایى هیلل بن سموئیل ورونائى مطالعه کرد. به علاوه او توسط باروخ توگارمى که تفسیرى بر سفر یصیرا نوشت با قبالا آشنا شد. او در سال 1271 آثار ابن میمون را در بارسلون مطالعه کرد و به این باور رسید که الهام نبوى را دریافته و تعالیم عرفانى خود را براى گروه کوچکى از پیروانش اعلام کرد. در سال 1273 در ایتالیا، سیسیل و یونان رفت و آمد مى کرد، و نیز با تلفیق اندیشه هاى قبالایى و فلسفه ابن میمون تعدادى مقالات عرفانى نوشت.
در سال 1277 در شهر پاتراس در یونان ساکن شد و در آنجا یک مجموعه رسالات عرفانى نگاشت. سه سال بعد او جمع زیادى از شاگردان را در کاپوا جذب خود کرد. در سال 1280 در تلاش براى متقاعد ساختن پاپ نیکولاس سوم جهت بهبود وضعیت قوم یهود به رم رفت. به محض ورودش پاپ حکم سوزاندن و کشتن او را صادر کرد، اما به علت مرگ پاپ این حکم اجرا نشد. پس از یک ماه زندان ابوالعافیه آزاد شد و به سیسیل رفت. در مسینیا کتاب اور هسخل (نور بصیرت) در مورد اسرار اسم الهى و زندگى نامه خود به نام اوصار عدن گانوز (گنج باغ مخفى) را به رشته تحریر درآورد. در این کتاب او آغاز دوران ظهور ماشیح را سال 1290 اعلام کرد. بسیارى از مردم این پیشگویى را پذیرفتند و ترجیح دادند تا به فلسطین مهاجرت کنند. با وجود این، تعالیم او دشمنى و مخالفت زیادى را برانگیخت، و مخالفین او با رفتن پیش سلیمان ابن ابراهیم آدرت بارسلونى او را متهم کردند که دعوى مسیحایى دارد. آدرت در پاسخ او را آدمى رذل و پست خواند. ابوالعافیه مجبور شد به جزیره کومینو فرار کند و در آنجا رساله هایى جدلى و بحث برانگیز در دفاع از خود و اندیشه هایش نوشت.

اندیشه هاى عرفانى ابوالعافیه
اندیشه هاى عرفانى ابوالعافیه مبتنى بر اعتقاد به ده تجلى الهى (سفیروت) بود و از روش هاى ترکیب حروف (صروف) تفسیر ابجدى با استفاده از ارزش عددى واژگان عبرى (گیمطریا) و بهره گیرى از هر حرف یک کلمه به عنوان کوته نوشته اى از یک جمله (نوطاریقون) بهره مى برد. اعتقاد به قبالاى نبوتى انسان ها را قادر مى ساخت تا قدرت هاى پیامبرانه به دست آورند و با الوهیت رابطه برقرار کنند. او بیان مى دارد که بدین ترتیب عقل آدمى مى تواند تابع عقل کلى خدا شود. ابوالعافیه این فرآیند را «روش اسم الهى» مى نامد. او با اعتقاد به اینکه راز الفبا و اعداد را مى داند، مطمئن بود که مى تواند به مراتب بالاى وحى دست یابد. با درک راز حروف، مصوت ها، اعداد و اسم الهى براى وى ممکن بودکه نیروهاى معجزه گر را به کار بگیرد.
به نظر ابوالعافیه، اسرائیل به سبب فراموش کردن اسم حقیقى خدا در رنج تبعید به سر مى برد؛ تنها به وسیله چنین شناختى (که ابوالعافیه واجد آن است) رستگارى و نجات حاصل مى شود. ابوالعافیه در توضیح روش ترکیب حروف الفبا همچون وسیله اى براى تحقق آرزوى نبوت کردن آدمیان، در اثرى با عنوان کتاب حیات اخروى مى نویسد: «براى هدایت دل، به سوى خداوند مهیا شو. جسم را تطهیر کن و مکان خلوتى برگزین که در آن هیچ کس صداى تو را نشنود. در آنجا در خلوت خود بنشین و راز خود را با هیچ کس برملا مکن. اگر مى توانى این کار را در خانه و در روز انجام بده، اما بهتر آن است که در دل شب آن را به انجام رسانى ... اکنون شروع به ترکیب تعدادى از حروف کن و تا زمانى که قلب تو گرم شود مدام ترتیب آنها را عوض کرده، آنها را با هم ترکیب کن. سپس در فکر حرکت آنها باش و به این بیندیش که با حرکت دادن آنها چه به بار مى توانى آورد. و هنگامى که احساس کردى که قلب تو اینک گرم شده و زمانى که مى بینى با ترکیبات حروف مى توانى به چیزهاى جدید دست یابى، که به کمک سنت بشرى یا به تنهایى قادر به شناخت آنها نبودى، و در نتیجه هنگامى که آماده دریافت فیضان قدرت الهى گشتى که به سوى تو جارى است، آنگاه تمام نیت هاى صادق خود را متوجه این امر کن که فرشتگان بلند مرتبه الهى را به تصور آورى، گویا آنها انسان هایى هستند که در کنار تو نشسته یا ایستاده اند.»

نحوه تلفظ اسم خدا از نظرابوالعافیه

پس از مهارت یافتن در دستکارى حروف کلمات، گام بعدى در نظام ابوالعافیه طرح نحوه تلفظ اسم خدا است. این روش در کتاب اور هسخل وجود دارد. اسلوب موجود در این کتاب شامل ترکیب چهار حرف اسم الهى (یود، هه، واو، هه) با حرف آلف که با پنج مصوت تلفظ مى شود سخن به میان آورده است: تلفظ حرف آلف بدون هیچ مصوتى بیان گر راز وحدانیت است، لذا شما باید آن را با یک نفس و نه بیشتر خارج سازید. تا زمانى که حرف آلف را به طور کامل تلفظ نکردید به هیچ وجه نفس خود را قطع نکنید. به اندازه اى که یک نفس کشیدن را ادامه مى دهید، این صدا را بکشید. در همان زمان، حرف آلف یا هر حرف دیگر را که تلفظ مى کنید در حالت داشتن اولین اعراب زمزمه کنید. اولین مصوت حولام [ضمه] است که بالاى حرف قرار مى گیرد. هنگامى که در حال تلفظ آن هستید صورت خود را به سمت مشرق بگردانید، و به بالا یا پایین نگاه نکنید. شما باید در حالت نشسته قرار گیرید و بر روى لباس هاى خود ردایى تمیز، پاک و سفید بپوشید، در غیر این صورت شال نماز را باید روى سر بیندازید و تفیلین را بر بالاى پیشانى ببندید.

شیوه کلمه سازى ابوالعافیه
یکى از پیروان گمنام ابوالعافیه، که کتاب ابواب العدالة را تألیف کرده است، در این کتاب مى گوید استاد او این شیوه کلمه سازى را به او تعلیم داده است: «توجه کنید! زمانى که براى مدت اندکى این کار را انجام دادم این حروف در چشمان من شکل کوه هاى عظیم را به خود گرفت، اضطراب شدیدى مرا فرا گرفت و نمى توانستم نیروى خود را متمرکز کنم، مو بر بدنم راست گشته بود، و چنان بود که گویى در این جهان نیستم. بى درنگ فرو افتادم، زیرا دیگر کمترین توانى در هیچ کدام از اعضایم نبود؛ اما عجیب بود که چیزى شبیه گفتار از قلبم ظاهر شد و بر لبان من جارى گشت و آنها را به حرکت واداشت... هنگام بیدار شدن در صبح جریان را با استاد خود در میان گذاشتم. او به من گفت: چه کسى به تو اجازه تماس با اسم را داد. آیا تو را نگفتم که فقط حروف را جا به جا کنى؟ او در ادامه گفت: آنچه براى تو رخ داد، در واقع نشان دهنده مرحله بالایى از مراتب نبوى است.»

نبوت از نظر ابوالعافیه
ابوالعافیه در ارائه گزارش خود از مسیرى که به نبوت ختم شد، مى گوید نبوت را باید تجلى عقل فعال دانست. این تجلى از خدا آغاز گشته و به سوى عقل و خیال پیامبر سرازیر مى شود. این عقل فعال با میططرون، فرشته اى که از حقایق رمزى مطلع است، یکى است. این تأثیر الهى از دو طریق به نفس آدمى مى رسد. اگر این جریان تنها به عقل برسد، علم و معرفت حاصل مى شوند؛ اما اگر هر دوى عقل و خیال را در بر گیرد، به صورت «کلمه» الهى در مى آید. ویژگى اصلى نظام ابوالعافیه این است که ترکیبى از عقل گرایى و عرفان است. او در ارائه گزارشى از تجربه هاى نبوت، اصولى را به کار مى گیرد که برگرفته از تفکر فلسفى یونانى است و با نظریاتى مربوط به کاربرد حروف تلفیق شده است که از منابع قبالایى گرفته شده اند.

زندگی و آثار زراحیا

زراحیا بن شئلتیئل گراسیان مفسر برجسته آثار ابن میمون بود. او از سنت ابن میمون که توسط یعقوب آناتولى به ایتالیا آورده شد بسیار متأثر بود. شاگرد آناتولى، یعنى موسى ابن سلیمان سالرنویى، کتاب تفسیرى بر دلالة الحائرین را نوشت. این اثر نشانه همکارى نزدیک میان فلاسفه یهودى و مسیحى این دوره است. موسى به دفعات به ترجمه لاتینى دلالة الحائرین اشاره مى کند و شباهت هاى زبان لاتینى عامیانه با واژگان مختلف عبرى را نشان مى دهد. موسى علاوه بر این اثر، یک واژه نامه عبرى- ایتالیایى بر اساس اثر سموئیل بن طیبون به نام واژگان مشکل دلالة الحائرین تألیف کرد. زراحیا چون در این فضاى ایتالیایى مى زیست مفسر رسمى نظریات ابن میمون شد.
او که در خانواده اى بارسلونى متولد شده بود، به رم مهاجرت کرد و در آنجا به شرح فلسفه ابن میمون پرداخت و محفلى از شاگردان را شیفته خود ساخت. او علاوه بر ترجمه کتاب هایى از جالینوس، ابن سینا و ابن میمون در مورد طب، از نسخه هاى عربى کتاب درباره نفس ارسطو، اثرى از تمیستیوس به نام تفسیرى بر کتاب درباره آسمان، کتاب فى جوهر النفس فارابى، تفاسیر متوسط ابن رشد بر کتاب طبیعیات، و کتاب هاى مابعدالطبیعه و طبیعیات صغیر و کتاب العلل را که منسوب به ارسطو هستند ترجمه کرد. رساله هاى او از بین رفته است؛ تنها بخشى از اثر برجسته او یعنى تفسیرى بر کتاب دلالة الحائرین ابن میمون موجود است. اما نامه هاى او به یهودا بن سلیمان و منازعه او با هیلل ورونایى ضمیمه این اثر قرار گرفته است تحقیقات مهم دیگر او شامل تفاسیرى بر کتاب امثال و کتاب ایوب است.

وجود پدیده هاى غیر عادى از نظر زراحیا
زراحیا با تکیه بر تمایزى که موسى بن طیبون میان قانون هاى آمارى و واقعیت هاى استثنایى [نادر] مى گذارد مدعى است انواع خاصى از پدیده هاى غیر عادى همچون غول ها وجود دارند. زراحیا براى تأیید این برهان ادعا مى کند که باستان شناسى وجود چنین نوادرى را نشان داده است. براى مثال، او در شهر رم دندان بزرگى یافت که تنها مى توانست متعلق به یک غول باشد. علاوه بر این، وجود یک اسکلت غول پیکر در دهکده اى نزدیک رم گزارش شده است. اما چنین ادعاهایى دلالت بر ترک برهان فلسفى و بازگشت به اعتقاد دینى ندارد، بلکه زراحیا به پیروى از ابن رشد بین فلسفه و دین فرق مى گذارد.
به نظر او کسى که این دو را با هم خلط مى کند، هیچ کدام را نمى فهمد. زراحیا بر این اساس بیان مى دارد که تفکر ابن میمون را تنها به وسیله مطالعه آثار فلسفیش مى توان درک کرد. تبعیت زراحیا از تفکر ابن میمون از نامه نگارى هاى او با هیلل ورونایى معلوم است. هیلل با همصدا شدن با سعدیا گائون، منازعه یعقوب با فرشتگان در سفر پیدایش را واقعه اى تاریخى و واقعى مى شمارد؛ به همین ترتیب هیلل حرف زدن الاغ بلعام را خبرى حقیقى و صادق مى داند. اما زراحیا هر دو متن را بر مبناى تعالیم ابن میمون در کتاب دلالة الحائرین تفسیر مى کند؛ این وقایع بدون هیچ نسبتى با واقعیت خارجى ظاهرى و تنها در مکاشفه و رؤیا رخ داده است. به اعتقاد او، چنین داستان هایى صرفا تمثیل هایى جهت نشان دادن حقایقى هستند که از نظامى متفاوت پیروى مى کنند.

زندگی و اندیشه دینی هیلل بن سموئیل ورونایى

هیلل بن سموئیل پزشک و تلمود شناس بود. او در خانواده سرشناسى از حکیمان حاخامى متولد شد. در سال 1254 در ناپلس سکنا گزید و سپس در کاپوا مقیم شد. او تعدادى رساله در طب از بقراط، جالینوس و نیز برونو اهل لونگوبرگو، که کتاب جراحى اکبر خود را در سال 1245 نوشت، ترجمه کرد. علاوه بر این آثار، هیلل به جهت همراهى با فلاسفه در مقابله با مخالفان آنان در پایان قرن سیزدهم شهرت یافت. دو تا از نامه هاى او به دوستش اسحاق بن مردخاى نگرش او را در این مورد نشان مى دهد. به احتمال زیاد به سبب تأثیر او بود که سلیمان ابن ابراهیم اهل مون پولیه، که حکم تحریمى بر ضد فلاسفه صادر کرد، توسط حاخام هاى بابل، اسرائیل و ایتالیا تکفیر شد. اما به رغم جانب دارى هیلل از ابن میمون، او به تفسیر ظاهرى متن کتاب مقدس بسیار علاقه مند بود. او، بر خلاف فیلسوف معاصرش زراحیا بن شئلتیئل گراسیان، فهم تمثیلى از متون کتاب مقدس را نپذیرفت.
اثر برجسته او یعنى کتاب عقوبت نفس، گلچین و ترکیبى از متون برگرفته از نویسندگان مختلف است. این اثر از سه مقاله کوتاه در باره نفس تألیف شده است. بخش اول چند قسمت از نسخه لاتینى کتاب ابن سینا در مورد نفس، به نام فصل ششم درباره طبیعیات، را شامل مى شود؛ بخش هاى مختلفى از کتاب رساله اى درباره نفس تألیف محقق و مترجم مسیحى قرن دوازدهم، یعنى دمینیکوس گوندیسالینوس به این قسمت ضمیمه شده است. هیلل با آگاهى از این مطلب که تفسیر ابن سینا دیگر مورد پذیرش معاصرانش نیست، رساله اى را از ابن رشد با عنوان سه مقاله پیرامون عقل به این کتاب افزود. سرانجام هیلل ترجمه فصل اول کتاب رساله وحدت عقل بر خلاف نظر ابن رشدیان تألیف توماس اکوئیناس در سال 1270 را به این مجموعه ضمیمه کرد.
رساله سوم بر خلاف دو رساله اول اثر خود هیلل است و براى به روز درآوردن آثار قدیمى و معاصر این اثر تفسیرى تنظیم شده است. هیلل در اینجا نوشته هایى را که خوانده و ترجمه کرده بود با شرح و بیان مجدد متون یا خلاصه کردن آنها بازسازى مى کند. به نظر او، آکوئیناس خطاهاى نتایج ابن رشد درباره سرانجام نفس جزئى به هنگام جدایى اش از جسم را نشان مى دهد. او معتقد است که با استفاده از مقولات فلسفه ارسطویى مى توان وجود نفس و ابدى بودن بخش عقلانى آن را اثبات کرد. هیلل همچون آکوئیناس اعتقاد به جاودانگى نفس را مورد تأیید قرار مى دهد. او بر این اساس سعى مى کند تا آموزه ثواب و عقاب را به گونه اى معنوى از نو تفسیر نماید. بخش پایانى کتاب هیلل به بررسى موضوعات گوناگونى همچون شناخت و اختیار، ارتباط میان هبوط و فناپذیرى آدم و هبوط فرشتگان مى پردازد.

زندگی و اندیشه دینی یهودا بن موسى بن دانیل رومانو

یهودا بن موسى بن دانیل رومانو در 1280 متولد شد. او شاگرد زراحیا گراسیان، و به احتمال زیاد جانشین او در تعلیم نظام فلسفى ابن میمونى بود. او که در سمت یک مترجم در دربار رابرت آنجویى خدمت مى کرد، ترجمه هاى زیادى همچون کتاب علل منسوب به ارسطو کتاب رساله اى در جوهر افلاک از ابن رشد، رساله اى در مورد کتاب واحد و وحدت از دمینیکوس گوندیسالینوس، چند تحقیق از اگیدیوس رومى، و نیز آثارى از الکساندر هیلزى، آنجلوى کامرینویى و توماس آکوئیناس انجام داد. این ترجمه ها بسیار زود پس از انتشار این رسالات صورت گرفت. یهودا علاوه بر کار ترجمه، واژه نامه اى عبرى ایتالیایى براى کتاب میشنه تورا اثر ابن میمون، تفسیرى بر سفر پیدایش، کتابى موسوم به فصولى پیرامون نبوت، تفاسیرى بر بخش هایى از کتاب مقدس، تفسیرى بر قیدوش و قدوشا و تفسیرى بر چهار باب اول کتاب المعرفة ابن میمون تألیف کرد. یهودا که متأثر از فلسفه مدرسى لاتینى است، در موافقت با ابن میمون مى گوید برهان هاى علمى قطعى مبنى بر خلقت عالم یا قدم آن وجود ندارد. اما تصور قدیم بودن عالم آن قدر از جنبه فلسفى دچار اشکال است که انسان ناچار باید مخلوق بودن آن را بپذیرد.

اتحاد انسان ها با عقل فعال از نظر یهودا
یهودا در مورد موضوع عقل بیان مى دارد که آدم پاک و منزه آفریده شد. در نتیجه او به سمت عقل متمایل بود. اما حوا، گرایش نهفته انسان به سوى مادیت را به فعلیت رساند. آدم توسط حوا اغوا شد و از بودن تحت حاکمیت عقل کنار رفت، و هر دوى آنها، یعنى آدم و حوا از باغ عدن اخراج شدند. از فرزندان آنها، قابیل کاملا مادى بود، در حالى که هابیل نیمه مادى بود؛ تنها حنوخ توانست به عقلانیتى معتبر دست یابد. یهودا در پاسخ به این سؤال که آیا انسان ها مى توانند با عقل فعال اتحاد پیدا کنند، مى گوید این امر براى برخى افراد ممکن است. او در مورد ذات الهى بیان مى دارد که خدا را نمى توان آن چنان که فى نفسه وجود دارد شناخت، اما در مورد عقول مفارق باید گفت ما مى توانیم از وجودشان شناخت پیدا کنیم، گرچه ماهیت آنها یا تفاوت هاى میان آنها را نمى توان دریافت. از طرف دیگر، عقل فعال از حیث ماهیت و وجودش قابل شناخت است و از طریق چنین شناختى است که انسان ها مى توانند با آن متحد شوند. به نظر یهودا، چنین اتحادى با عقل فعال مستلزم تصورى خاص از تفسیر کتاب مقدس است. مفسر در ابتدا باید به درجه اى از تفکر و اندیشه انتزاعى برسد.
این مرتبه را مى توان از طریق تأمل و تعمق در مسائل فلسفى، حتى آن دسته از مسائلى که صرفا فواید تعلیمى دارند، کسب کرد. هم فیلسوف و هم پیامبر مى توانند با پرداختن به تحقیق و مطالعه علمى به این مرتبه از تفکر و اندیشه و به درجه بالایى از تعقل دست یابند. گرچه پیامبران مى توانند از طریق علم نبوت که از همه علوم برتر است دست یابند، ولى این مطالعه و تحقیق گام اولیه ضرورى در مسیر تعقل به شمار مى رود. زمانى که فیلسوف به مرتبه شایسته اى از بصیرت عقلانى دست یافت مى تواند معناى عمیق تر کتاب مقدس را درک کند و در نتیجه تفسیرى رازورزانه از متن کتاب مقدس ارائه دهد، تفسیرى که مى تواند کاملا متفاوت از معناى ظاهرى آن باشد.

زندگی و اندیشه دینی عیمانوئل بن سلیمان رومى

عیمانوئل بن سلیمان رومى شاعر و فیلسوف حدود سال 1261 متولد شد. اشعار او در مورد عشق و دوستى و شراب است، در حالى که تحقیقات فلسفى او تقابل میان جهان مادى و روحانى را مورد بررسى قرار مى دهد. عیمانوئل علاوه بر این آثار، تفاسیرى در مورد تقریبا تمام کتاب هاى کتاب مقدس تألیف کرد، اما تنها تفاسیر مربوط به کتاب هاى امثال، مزامیر، مراثى، استر، روت، غزل غزل ها انتشار یافته است. او علاوه بر این تحقیقات، اثرى در منطق نگاشت که تنها مقدمه آن باقى مانده است. عیمانوئل در تحقیقات مربوط به کتاب مقدس، ابتدا معناى ظاهرى متن را توضیح مى دهد و سپس به لوازم فلسفى آن مى پردازد. او در سراسر آثارش از نوشته هاى ابراهیم ابن عزرا، ابن میمون، یعقوب آناتولى، یهودا ابن سلیمان، ها کوهن ابن ملکا و یهودا رومانو نقل قول مى کند. مضمون عشق عقلانى در میان موضوعات تحقیقى او از برجستگى خاصى برخوردار است و به نظر مى رسد هدف اصلى آن تحقیقات تبیین همین امر است.


منابع :

  1. انجمن کلیمیان ایران- تعلیمات دینی و فرهنگ قوم یهود

  2. دن کوهن شرباک- فلسفه یهودی در قرون وسطا- مترجم علیرضا نقدعلی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

  3. فردریک کاپلستون- دیباچه ای بر فلسفه قرون وسطی- ترجمه مسعود علیا- ققنوس 1383

  4. ویکی‌پدیا- دانشنامه آزاد

  5. نینیان اسمارت، وینگ زای چان، شلوموپینز- کتاب سه سنت فلسفی، گزارشی از فلسفه های هندی، چینی و یهودی- ترجمه ابوالفضل محمودی

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115066