بررسی صحت محتوای تورات

بخشها و محتوای کتاب مقدس

کتاب مقدس دارای دو بخش است، بخش عهد عتیق و بخش عهد جدید. عهد عتیق مجموعه 39 کتاب و یا رساله ای است که به زعم مسیحیان و یهودیان توسط برخی از پیامبران و یا پیروان آنها در طول قرون متوالی از زمان حضرت موسی (ع) تا قبل از میلاد مسیح (ع) نگاشته شده است. این قسمت هم مورد قبول یهودیان و هم مسیحیان است. پنج کتاب آغازین این بخش، تورات حضرت موسی نامیده می شود. البته کاتولیکها و ارتودکسها علاوه بر این مجموعه، 7 کتاب دیگر را نیز جزء بخش عهد عتیق کتاب مقدس می دانند. بخش عهد جدید مجموعه 27 کتاب و یا رساله ای است که سالها بعد از حضرت مسیح، به زعم مسیحیان توسط 8 تن از شاگردان و یا پیروان اولیه حضرت مسیح در طول دهها سال نگاشته شده است. چهار کتاب آغازین این بخش انجیل نامیده می شود.

بررسی تورات از جهت سند

آنچه از لا به لای تورات فعلی بر می آید این است که شریعت حضرت موسی (ع) به تدریج متجاوز از چهل سال از جانب خدا بر حضرت موسی نازل شده است (از زمان گوسفندچرانی وی برای کاهن مدین در حوریب تا هنگام مرگش در زمین مرآب) حضرت موسی در آخر عمرش به نوشتن و جمع آوری این مجموعه پرداخت و پس از نوشتن همه آنها، آن را به کاهنان و بزرگان بنی اسرائیل تسلیم کرد و امر کرد که آن را در کنار تابوت عهد بگذارند و هر هفت سال آن را باز کنند و برای مردم بخوانند.
در تورات چنین می خوانیم: «آنگاه موسی قوانین خدا را نوشت و آن را به کاهنان لاوی که صندوق عهد خداوند را حمل می کردند و نیز به ریش سفیدان اسرائیل سپرد. او به ایشان فرمود: این قوانین را در پایان هر هفت سال یعنی در سالی که قرضها بخشیده می شود، هنگام عید خیمه ها، که تمام قوم اسرائیل در حضور خداوند در مکانی که او برای عبادت تعیین می کند جمع می شوند، برای آنها بخوانید.» (سفر تثنیه، باب 31، آیه 9- 12)
«وقتی که موسی کلیه قوانینی را که در این کتاب ثبت شده است نوشت به لاویانی که صندوق عهد خداوند را حمل می کردند فرمود: این کتاب قانون را به عنوان هشداری جدی به قوم اسرائیل، در کنار صندوق عهد خداوند، خدایتان قرار دهید چون می دانیم این قوم چقدر یاغی و سرکشند. اگر امروز که در میان ایشان هستم نسبت به خداوند این چنین یاغی شده اند، پس بعد از مرگ من چه خواهند کرد... می دانم که پس از مرگ من، خود را به کلی آلوده کرده، از دستوراتی که به شما داده ام سرپیچی خواهید کرد. در روزهای آینده مصیبت گریبانگیر شما خواهد شد، زیرا آنچه را که خداوند نمی پسندد همان را انجام خواهید داد و او را بسیار غضبناک خواهید کرد.» (همان، آیه 24- 29) به هر حال اهل کتاب، تورات را مهمترین و معتبرترین بخش عهد عتیق و آن را نوشته حضرت موسی می دانند و کتب دیگر عهد عتیق را نوشته پیامبران دیگر و یا دانشمندانی از یهود.

برخی از اشکالات تورات از جهت سندی
برخی از اشکالات در مورد تورات از جهت سندی به قرار زیر است:
1- عدم دلیل واضح و قاطع در استناد و انتساب تورات کنونی به حضرت موسی
در استناد و انتساب تورات کنونی به حضرت موسی دلیل واضح و قاطعی وجود ندارد، و ادعای آنها در این امر، از حد ظن و گمان تجاوز نمی کند، به همین خاطر برخی از علمای اهل کتاب در این استناد و انتساب صریحا اظهار شک و تردید نموده اند در کتاب کلام مسیحی چنین آمده: «در قدیم مردم معتقد بودند که موسی تورات را نوشته است، اما مطالعات جدید کتاب مقدس نشان می دهد که پاسخ به مساله اصل و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور می شود، دشوارتر است. تورات در طول نسلها پدید آمده است. در ابتدا روایتهایی وجود داشت که قوم یهود آنها را به طور شفاهی به یکدیگر منتقل می کردند، سپس روایات مذکور در چند مجموعه نوشته شد که برخی از آنها در باب تاریخ و برخی در باب احکام بود. سرانجام در قرن پنجم قبل از میلاد این مجموعه ها در یک کتاب گرد آمد. کسانی که در این کار طولانی و پیچیده شرکت کردند بسیار بودند و نام اکثریت قاطع آنها را تاریخ فراموش کرده است. به عقیده یهودیان و مسیحیان، الهام الهی در همه مراحل تالیف تورات، همراه و پشتیبان بوده است.»
پنجمین بخش تورات «سفر تثنیه» است. دانشمندان معتقدند که این بخش از تورات به دنبال یک حرکت اصلاحی میان یهودیان در عصر پادشاهی پوشیا و پیامبری ارمیا در قرن هفتم قبل از میلاد تالیف شده است.» در مورد این ادعا که دانشمندان یهودی و مسیحی فراوان بر زبان می آورند که نویسندگان عهد عتیق و عهد جدید (با آن که بسیاری از آنها پیامبر نبوده اند) در موقع نوشتن این کتب تحت نظارت روح القدس و برخودار از مصونیت و عصمت بوده اند و با الهام الهی به نوشتن پرداخته اند، متاسفانه هیچ دلیلی ارائه نمی دهند. چگونه می توان از مخاطبان خود انتظار داشت که بدون ارائه هیچ گونه دلیلی این مدعای بزرگ را بپذیرند، خصوصا با توجه به این که به اعتراف خود آنها بسیاری از این نویسندگان حتی برای دانشمندان یهودی و مسیحی ناشناخته و یا مورد اختلافند.
2- شیوه نگارش و نوع ادبیات تورات: شیوه نگارش و نوع ادبیاتی که در تورات به کار رفته است به خوبی نشان می دهد که تورات نه وحی الهی است و نه نوشته حضرت موسی بلکه مضمون این کتاب گزارشاتی است از تاریخ برخی از پیامبران و نیز وقایعی که بر بنی اسرائیل گذشته است. و پیوسته از حضرت موسی به صورت فردی غایب نام می برد. در سراسر تورات نمی توان موردی پیدا کرد که موسی از خودش به صورت متکلم نام برده باشد و یا حتی نمی توان موردی را یافت که موسی به صورت مخاطب پیام خدا مستقیما به او خطاب شده باشد.
به عنوان نمونه: «موسی همانطور که خداوند به او دستور داده بود پسران ارشد بنی اسرائیل را شمرد.» (سفر اعداد، باب 3) «خداوند به موسی فرمود به قوم اسرائیل بگوید.» (سفر اعداد، باب 5) «خداوند به موسی فرمود که این دستورات به قوم اسرائیل بدهد.» (همان، باب 6) «سالها گذشت و موسی بزرگ شد... روز بعد موسی به دیدن هم نژادانش رفت.» (سفر خروج، باب 2) سراسر تورات در مورد حضرت موسی همین گونه تعبیر می کند، چنانکه کتاب یوشع در مورد حضرت یوشع و کتاب ایوب در مورد حضرت ایوب و کتب بقیه پیامبران در مورد همان پیامبران به همین صورت تعبیر می کند. هر خواننده ای مطمئن می شود که فرد و یا افراد دیگری (غیر از این پیامبران) وقایع و حوادث مربوط به این پیامبران را جمع آوری کرده به صورت داستانی و تاریخی آنها را نقل نموده اند. حال این فرد و یا افراد چه کسی و یا کسانی بوده اند هرگز معلوم و مشخص نیست!
3- گزارش تورات از مرگ حضرت موسی و حوادث پس از آن: در تورات از مرگ حضرت موسی و حوادثی که پس از آن اتفاق افتاد سخن رفته است: «موسی، خدمتگذار خداوند، چنانکه خداوند گفته بود در سرزمین موآب درگذشت. خداوند او را در دره ای نزدیک بیت فغور در سرزمین موآب دفن نمود، ولی تا به امروز هیچ کس مکان دفن او را نمی داند. موسی هنگام مرگ صد و بیست سال داشت، با وجود این هنوز نیرومند بود و چشمانش به خوبی می دید. قوم اسرائیل سی روز در دشتهای موآب برای او عزاداری کردند. یوشع (پسر نون) پر از روح حکمت بود، زیرا موسی دستهای خود را بر او نهاده بود. بنابراین مردم اسرائیل از او اطاعت می کردند و دستوراتی را که خداوند به موسی داده بود پیروی می نمودند. در اسرائیل پیامبری مانند موسی نبوده است که خداوند با او رو در رو صحبت کرده باشد... هیچکس تا به حال نتوانسته است قدرت و معجزات شگفت انگیزی را که موسی در حضور قوم اسرائیل نشان داد ظاهر سازد.» (سفر تثنیه، باب 34)
این عبارت به وضوح نشان می دهد که تاریخ نگارش تورات سالها پس از مرگ حضرت موسی بوده است. اینگونه عبارات در برخی از کتب دیگر عهد عتیق نیز مشاهده می شود. که برای جلوگیری از اطاله مقال از ذکر آنها خودداری می شود.
4- مفقود شدن تورات در چندین مقطع از مقاطع تاریخی: از مندرجات عهد عتیق استفاده می شود که تورات در چندین مقطع از مقاطع تاریخی در جریان برخی از حوادث سنگین و ویرانگر سالیان طولانی به کلی مفقود شده بود و هیچ کس از آن اطلاعی نداشته است تا اینکه فردی مدعی پیداکردن و یا مامور بازنویسی آن می گردد. معلوم است در چنین شرایطی هیچگونه اعتمادی نسبت به این کتاب باقی نمی ماند.

گزارش کتاب دوم تواریخ

مثلا در کتاب دوم تواریخ آمده است: «یوشیا در سال هیجدهم سلطنت خود، بعد از پاکسازی مملکت و خانه خدا، شافان و معسیا شهردار اورشلیم و یوآخ، وقایع نگار را مامور تعمیر خانه خداوند، خدای خود، کرد. آنها برای انجام این کار به جمع آوری هدایا پرداختند. لاویانی که در برابر درهای خانه خدا نگهبانی می دادند هدایایی را که مردم قبایل منسی... می آوردند تحویل می گرفتند و نزد حلقیا، کاهن اعظم می بردند... هنگامی که هدایا را از خانه خداوند بیرون می بردند، حلقیا، کاهن اعظم، کتاب تورات موسی را که شریعت خداوند در آن نوشته شده بود پیدا کرد. حلقیا به شافان، منشی دربار گفت: "در خانه خداوند کتاب تورات را پیدا کرده ام!" و کتاب را به شافان داد. شافان با آن کتاب نزد پادشاه آمد و چنین گزارش داد: "ماموران تو وظیفه خود را به خوبی انجام می دهند..."
پس درباره کتابی که حلقیا به او داده بود صحبت کرد و آن را برای پادشاه خواند. وقتی پادشاه کلمات تورات را شنید، از شدت ناراحتی لباس خود را درید... پادشاه به دنبال بزرگان یهودا و اورشلیم فرستاد تا نزد او جمع شوند. پس تمام کاهنان و لاویان، مردم یهودا و اورشلیم، کوچک و بزرگ جمع شدند و همراه پادشاه به خانه خداوند رفتند. در آنجا پادشاه تمام دستورات کتاب عهد را که در خانه خداوند پیدا شده بود برای آنها خواند.» (کتاب دوم تواریخ، باب 34)
از این عبارات به وضوح بر می آید که مدت مدیدی کتاب تورات در میان بنی اسرائیل مفقود شده بود و هیچکس از آن اطلاعی نداشت. شواهد امر نیز مؤید مفقود شدن و در دسترس نبودن کتاب تورات در سالیان متوالی است. زیرا به اعتراف صریح عهد عتیق اکثریت قاطع قریب به اتفاق پادشاهان بنی اسرائیل از زمان حضرت سلیمان تا عهد یوشیا (که بر حسب آنچه که از عهد عتیق بر می آید 372 سال بوده است) اهل دینداری نبودند بلکه اهل عیش و نوش و کفر و بت پرستی بوده اند. در این مدت طولانی کفر و ارتداد و بت پرستی و عیش و نوش بر اورشلیم حاکم بوده است. بلکه از عهد عتیق بر می آید که چند بار در این مدت مسجدالاقصی را که جایگاه نگهداری تورات و صندوق عهد بوده است غارت کردند و بتهای فراوانی را در آنجا جاسازی نمودند. در چنین شرایطی یقینا پادشاهان بنی اسرائیل کاری با تورات و احکام خدا نداشتند و به صورت طبیعی تورات در جریان حوادث، مفقود گردیده است.

گزارش صاحب کتاب انیس الاعلام

صاحب کتاب انیس الاعلام در اینجا طی سخن بلیغی اظهار می دارد: «در اواخر سلطنت حضرت سلیمان انقلاب عظیمی از برای ملت اسرائیلیه واقع گردید بنابر شهادت کتب مقدسه در نزد ایشان جناب سلیمان به وساوس و اغوای زوجات خود مرتد و بت پرست گردید و از برای اصنام، در مقابل بیت المقدس معابد بنا نهاد. چنانچه در باب یازدهم از سفر ملوک اول خصوصا آیه پنج از این باب آمده است. پس زمانی که جناب سلیمان مرتد شد (بنابر قول ایشان) غرضی و کاری با تورات و احکام آن نداشت و بعد از وفات حضرت سلیمان، انقلاب اشد و اعظم از اول، از برای ایشان واقع گردید و اسباط بنی اسرائیل متفرق به دو فرقه گردیدند و سلطنت واحده، دو سلطنت شد.
ده سبط در یک جانب، و دو سبط در جانب دیگر، واقع گردیدند... و کفر و ارتداد فی مابین این دو سلطنت شایع و آشکار گردید زیرا که "یربعام" بعد از استقرار بر سریر سلطنت، مرتد و بت پرست گردید و به مدلول "الناس علی دین ملوکهم" ده سبط او را متابعت نمودند و عبادت اصنام در میان این ده سبط شایع گردید و کسی که از کاهنان بر ملت تورات ثابت بود از این مملکت هجرت نمود و به مملکت یهودا رفت و اسباط عشره تا دویست و پنجاه سال کافر و عابد صنم بودند... وجود نسخه تورات در این مملکت مثل وجود عنقا بود. این بود حال اسباط عشره.
و اما حال دو سبط دیگر: بعد از موت حضرت سلیمان تا سنه 372، بیست نفر سلطان بر سریر سلطنت یهودا جلوس نمود. و مرتدین سلاطین مذکوره اکثر بودند از مؤمنین ایشان. و عبادت اصنام در عهد رجعام شایع شد و بتها در زیر هر درختی گذاشته و عبادت کرده شد... پس چون یوشیا بر سریر سلطنت استقرار یافت توبه نصوح نمود. و توجه تام نمود به ترویج ملت تورات و مساعی جمیله خود را در هدم ارکان کفر به کار بردند... با همه اینها کسی تورات را ندید و خبری از او نشنید و وجود نسخه تورات تا هفده سال از سلطنت یوشیا مثل وجود عنقا بود و در سال هیجدهم از سلطنت یوشیای خداشناس، حلقیای کاهن گفت من نسخه تورات را در بیت المقدس پیدا کرده ام... این نسخه، محل اعتماد و اعتبار نیست یقینا. چرا که از تقریرات سابقه ما که همه مطابقند با مضامین کتب مقدسه، معلوم و محقق گردید که بیت الله را دو بار قبل از عهد آخذ، نهب و غارت کرده بودند و اصنام را در خانه جا داده بودند و خدام اصنام روزی چند مرتبه بلکه علی الدوام داخل بیت الله می شدند و تا سال هفدهم از سلطنت یوشیا کسی تورات را ندید و حال آنکه سلطان و امنای او سعی بلیغ در ترویج ملت تورات داشتند و کاهنان تا سال هفدهم سلطنت یوشیا، داخل هیکل می گردیدند، عمله و بنا و نجار و حجار در آن خانه مشغول تعمیر بودند فعلیهذا بسیار بسیار بعید و بلکه ممتنع است عادة که با وجود کثرت تردد و طول زمان، که نسخه تورات در خانه خدا باشد و احدی او را نبیند.»

سرگذشت نامعلوم تورات پس از اسارت بابلی

از این گذشته به شهادت تاریخ و نیز عهد عتیق در حمله بخت نصر پادشاه بابل به اورشلیم و غارت، تخریب و ویرانی و احراق مسجدالاقصی همه آنچه که در این مسجد بود به کلی غارت و یا نابود شد و با توجه به این که تورات در این مسجد نگهداری می شد یا طعمه حریق شد و یا همراه اشیایی که به غنیمت گرفته شد به بابل برده شد. و با عنایت به این که در کتاب عهد عتیق همه اشیایی که بعدا به دستور کوروش برگردانده شد نام برده شده است و در عین حال نامی از تورات برده نشده است معلوم می گردد اگر هم به فرض تورات به غنیمت برده شده بود، مجددا به اورشلیم و به مسجدالاقصی برگردانده نشده است.
بنابراین، به جرات می توان گفت که در این حملات و ویرانیها تورات به کلی از دست رفت و نابود گردید، تا این که بعد از برگشت بنی اسرائیل به اورشلیم شخصی به نام «عزرا» به دستور کوروش مامور تهیه و تدوین تورات می گردد. در کتاب مقدس در این باره چنین آمده است: «بنی اسرائیل انبیای خدا را مسخره کرده، به پیام آنها گوش ندادند و به ایشان اهانت نمودند تا این که خشم خداوند بر آنها افروخته شد به حدی که دیگر برای قوم چاره ای نماند. پس خداوند پادشاه بابل را به ضد ایشان برانگیخت و تمام مردم یهودا را به دست او تسلیم کرد. او به کشتار مردم یهودا پرداخت و به پیر و جوان، دختر و پسر، رحم نکرد و حتی وارد خانه خدا شد و جوانان آنجا را نیز کشت. پادشاه بابل، اشیاء قیمتی خانه خدا را از کوچک تا بزرگ، همه را برداشت و خزانه خانه خداوند را غارت نمود و همراه گنجهای پادشاه و درباریان به بابل بود. سپس سپاهیان او خانه خدا را سوزاندند، حصار اورشلیم را منهدم کردند، تمام قصرها را به آتش کشیدند و همه اسباب قیمتی آنها را از بین بردند آنانی که زنده ماندند به بابل به اسارت برده شدند و تا به قدرت رسیدن حکومت پارس، اسیر پادشاه بابل و پسرانش بودند.» (کتاب دوم تواریخ ایام، باب 36، آیه 16- 20)


منابع :

  1. توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- صفحه ‏32 - ‏33 - مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- قم- چاپ اول- 1377

  2. عباس نیکزاد- مقاله نقد و بررسى عهد عتیق از کتاب مقدس- مجله رواق اندیشه- شماره 3

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115153