فعالیت های حواریون عیسی و نزاعهایشان با پولس

از پایان حیات زمینی حضرت عیسی (ع) (حدود سال 30 م) تا پایان زندگی حواریان آن حضرت (پایان قرن اول م) عصر حواریان خوانده می شود.

پطرس و پولس

سوالی که در بررسی این دوره به ذهن می رسد این که آیا حضرت عیسی (ع) برنامه ای برای دوره پس از خویشتن اراده کرد و جانشینی برای خود برگزید؟ بخش هایی از عهد جدید نشان می دهد که آن حضرت، شمعون پطرس را که نخستین ایمان آورنده به او و بزرگترین حواری آن حضرت است. به جانشینی در امور ظاهری و معنوی منصوب کرد: «و به تو می گویم که تو پطرس هستی و من بر این صخره (پطرس) کلیسای خود را بنا می کنم و نیروهای مرگ هرگز بر آن چیره نخواهد شد و کلیدهای پادشاهی آسمانی را به تو می دهم. آنچه را که تو در زمین منع کنی در آسمان ممنوع خواهد شد و هر چه را که بر زمین جایز بدانی در آسمان جائز دانسته خواهد شد.» بعد از صبحانه، عیسی به شمعون پطرس گفت: «ای شمعون پسر یونا، آیا مرا بیش از اینها محبت می نمائی؟» پطرس جواب داد: «آری، ای خداوند، تو می دانی که تو را دوست دارم.» عیسی گفت: «پس به بره های من خوراک بده.»
بار دوم پرسید: «ای شمعون پسر یونا، آیا مرا محبت می نمائی؟» پطرس پاسخ داد: «ای خداوند، تو می دانی که تو را دوست دارم.» عیسی به او گفت: «پس از گوسفندان من پاسداری کن.» سومین بار عیسی از او پرسید: «ای شمعون پسر یونا، آیا مرا دوست داری؟» پطرس از اینکه بار سوم از او پرسید آیا مرا دوست داری آزرده خاطر شده گفت: «خداوندا تو از هر چیز اطلاع داری، تو می دانی که تو را دوست داریم.» عیسی گفت: «گوسفندان مرا خوراک بده.»
این دو فقره به خوبی نشان می دهد حضرت عیسی دست کم دو وظیفه را به پطرس سپرده است؛ رهبری امت مسیحی و مرجعیت دینی، چون او وظیفه پاسداری از گوسفندان و خوراک دادن به آنها را بر عهده پطرس گذاشته است. روشن است که مقصود از گوسفندان، امت است و این کاربرد در دیگر بخشهای اناجیل هم دیده می شود. از فقره اول شاید بتوان ولایت تکوینی را نیز استفاده کرد. هر چهار انجیل، پطرس را نزدیکترین شخص به عیسی معرفی می کنند. بر اساس گزارش آنها وی از ابتدای مأموریت حضرت عیسی تا به صلیب کشیده شدن و صعود آسمانیش، همراه او بود و در بیشتر موارد مخاطب آن حضرت بود.

فعالیت های پطرس در کتاب اعمال رسولان

ماجراهای مربوط به حواریون و شاگردان عیسی و فعالیتهای آنان در کتابی به نام اعمال رسولان از مجموعه عهد جدید گرد آمده است. بابهای اولیه کتاب نشان می دهد پطرس رهبری امت مسیحی را بر عهده داشت. ریاست جلسات در تصمیم گیریهای مهم با او بود. سخنگوی حواریون بود و با غیر مسیحیان سخن می گفت و آیین خود را بیان می کرد. مانند عیسی معجزه می کرد و بیماران درمان نشدنی را شفا می داد. یهودیان او را به محکمه می بردند و به زندان می افکندند و خلاصه همه جا سخن از اوست.

فعالیت های شائول (پولس) در کتاب اعمال رسولان
از باب نهم این کتاب، شخصیت دیگری به اسم شائول (که به یونانی پولس یا سولس خوانده می شود) مطرح می شود. او فردی یهودی و سختگیر بود که مسیح را ندیده بود و به شکنجه مسیحیان می پرداخت. شائول برای دستگیری مسیحیان حدود سال 40 م، یعنی 10 سال پس از صعود عیسی به سوی دمشق رفت و به گفته نویسنده کتاب اعمال رسولان، در همین سفر بود که در نزدیکی شهر دمشق حادثه ای برای او رخ داد و بدین ترتیب ایمان آورد. «شائول از تهدید و کشتن پیروان خداوند به هیچ نحو دست بردار نبود. او پیش کاهن اعظم رفت و تقاضای معرفی نامه هایی برای کنیسه های دمشق کرد تا چنانچه مرد یا زنی را از اهل طریقت پیدا کند آنها را دستگیر کرده، به اورشلیم آورد. شائول هنوز به دمشق نرسیده بود که ناگهان نزدیک شهر نوری از آسمان در اطراف او تابید.
او به زمین افتاد و صدائی شنید که می گفت: «ای شائول، شائول، چرا بر من جفا می کنی؟» شائول پرسید: «خداوندا تو کیستی؟» پاسخ آمد: «من عیسی هستم، همان کسی که تو بر او جفا می کنی، ولی برخیز و به شهر برو و در آنجا به تو گفته خواهد شد که چه باید بکنی.» در این هنگام همسفران شائول خاموش ماندند، زیرا اگر چه صدا را می شنیدند ولی کسی را نمی دیدند. پس شائول از زمین برخاست و با اینکه چشمانش باز بود چیزی نمی دید. دستش را گرفتند و او را به دمشق هدایت کردند. در آنجا سه روز نابینا ماند و چیزی نخورد و ننوشید. یکی از ایماندارن به نام حنانیا در شهر دمشق زندگی می کرد. خداوند در رویا به او ظاهر شد و فرمود: «ای حنانیا» او پاسخ داد: «بله ای خداوند، آماده ام» خداوند فرمود: «برخیز و به کوچه ای که آن را "راست" می نامند برو و در خانه یهودا سراغ شخصی به نام شائول طرسوسی را بگیر. او به دعا مشغول است و در رویا مردی را دیده است به نام حنانیا که می آید و بر او دست می گذارد و بینائی او را باز می گرداند.» حنانیا عرض کرد: «خداوندا درباره این شخص و آن همه آزار که او به قوم تو در اورشلیم رسانیده است چیزهایی شنیده ام و حالا از طرف سران کاهنان اختیار یافته و به اینجا آمده است تا همه کسانی را که به تو روی می آورند دستگیر کند.»
اما خداوند به او گفت: «تو باید بروی، زیرا این شخص وسیله ای است که من انتخاب کرده ام تا نام مرا به ملتها و پادشاهان آنان و قوم اسرائیل اعلام نماید. خود من به او نشان خواهم داد که چه رنج های بسیاری به خاطر نام من متحمل خواهد شد.» پس حنانیا رفت، وارد آن خانه شد و دست بر شائول گذاشت و گفت: «ای برادر، ای شائول، خداوند، یعنی همان عیسای که بین راه به تو ظاهر شد مرا فرستاده است تا تو بینائی خود را بازیابی و از روح القدس پر گردی.» در همان لحظه چیزی مانند پوسته از چشمان شائول افتاد و بینائی خود را باز یافت و برخاسته، تعمید گرفت. بعد از آن غذا خورد و قوت گرفت. شائول مدتی در دمشق با ایمانداران به سر برد و طولی نکشید که در کنیسه های دمشق به طور آشکار اعلام می کرد که عیسی، پسر خدا است. هر کس سخنان او را می شنید در حیرت می افتاد و می گفت: «مگر این همان کسی نیست که در اورشلیم کسانی را که نام عیسی را بر زبان می آوردند نابود می کرد؟ و آیا منظور او از آمدن به اینجا فقط این نیست که آنان را بگیرد و به دست سران کاهنان بسپارد؟» اما قدرت کلام شائول روز به روز بیشتر می شد و یهودیان دمشق را با دلایل انکارناپذیر مجاب می ساخت که عیسی، مسیح موعود است.
پس از مدتی یهودیان توطئه کردند تا او را به قتل برسانند. اما شائول از نیت آنان باخبر شد. یهودیان حتی دروازه های شهر را شب و روز تحت نظر داشتند تا او را بکشند، ولی شاگردان او شبانه او را در داخل سبدی گذاشتند و از دیوار شهر به پایین فرستادند. وقتی شائول به اورشلیم رسید سعی نمود به سایر شاگردان عیسی ملحق شود، اما آنان از او بیم داشتند، زیرا قبول نمی کردند که او واقعا پیرو عیسی شده باشد. به هر حال برنابا او را برداشت و به حضور رسولان آورد و برای ایشان شرح داد که چگونه او در راه دمشق خداوند را دیده و چطور خداوند با او سخن گفته و به چه ترتیب شائول در دمشق بی باکانه به نام عیسی وعظ کرده است. به این ترتیب شائول در اورشلیم با آنان آمد و رفت پیدا کرد و آشکارا بدون ترس به نام خداوند موعظه می کرد و با یهودیان یونانی زبان مباحثه و گفتگو می نمود به طوری که آنان صد جان او را داشتند. وقتی برادران از این موضوع آگاه شدند شائول را به قیصریه رسانیدند و او را روانه طرسوس کردند.»

شروع مسافرت های تبلیغی پولس
از بابهای بعدی کتاب اعمال رسولان بر می آید که پولس چند سال بعد را در طرسوس به انزوا گذراند. در این سالها زعامت امت مسیحی بر عهده پطرس بود و همه از او اطاعت می کردند. بابهای دهم و یازدهم نیز نشان می دهد، پطرس دامنه فعالیت خود را به غیر یهودیان گسترش داد و آنان را به مسیحیت دعوت کرد. در این دوره یکی از حواریون به نام برنابا که برای تبلیغ غیر یهودیان به شهر طرسوس اعزام شده، پولس را می یابد و او را به انطاکیه می برد. از این به بعد نقش پولس هر روز پر رنگ تر می شود تا جایی که وی به تدریج قهرمان کتاب اعمال رسولان می شود. نکته قابل توجه درباره کتاب اعمال رسولان این است که نویسنده آن لوقا، همان نویسنده انجیل سوم، است؛ فردی غیر یهودی که به دست پولس ایمان آورد و شاگرد مخصوص او شد. از آنجا که او با حواریون کمتر تماس داشت، مطالب خود را از پولس نقل می کند. پس باید توجه داشت که مطالب کتاب، در واقع حکم رساله های پولس را دارد. به نوشته این کتاب، پولس مسافرت های تبلیغیش را آغاز کرد و چون جایی میان یهودیان نداشت، به قسمتهای دیگر امپراطوری رم سفر کرد و به تبلیغ در میان غیر یهودیان (امتها) پرداخت.

تفاوت تعالیم پولس با تعالیم حواریون
تعالیم پولس از دو جهت با تعالیم حواریون فرق دارد:
1- وی در «بعد عملی» انجام شریعت یهود را برای غیر یهودیان لازم نمی داند.
2- در «بعد عقیدتی» الهیاتی خاص را تعلیم می دهد که در آن عیسی مسیح الوهیت می یابد.

اختلاف پولس و دیگر حواریون درباره انجام شریعت و احکام فقهی

نخستین اختلاف درباره انجام شریعت و احکام فقهی است. نویسنده کتاب اعمال رسولان، ماجرا را اینگونه نقل می کند عده ای از یهودیه به انطاکیه آمده بودند و برادران را تعلی داده می گفتند: «تا طبق سنت موسی ختنه نشوید، نجات یافتن برایتان محال است.» پس از مناظره و مباحثه بسیار بین آنان از یک طرف و پولس و برنابا از طرف دیگر، قرار بر این شد که پولس و برنابا و چند نفر دیگر برای تحقیق در اطراف این مسئله به اورشیم پیش رسولان و رهبران کلیسا بروند. اعضای کلیسا ایشان را بدرقه نمودند در حالی که از فینقیه و سامره عبور می کردند، همه جا مژده ایمان آوردن ملت های غیر یهود را ابلاغ می نمودند و این خبر موجب شادی عظیم جمیع برادران شد. هنگامی که به اورشلیم رسیدند کلیسا و رسولان و رهبران با آغوش باز از ایشان استقبال کردند و آنان کارهائی را که خدا به اتفاق ایشان انجام داده بود بیان می کردند.
در این موقع بعضی از فریسیان که ایمان آورده بودند برخاستند و اظهار داشتند: «لازم است ایشان ختنه شوند و به آنان دستور داده شود که شریعت موسی را رعایت نمایند.» رسولان و رهبران برای رسیدگی به این مسئله انجمنی تشکیل دادند. پس از بحث بسیار پطرس برخاست و خطاب به ایشان گفت: «ای برادران، شما می دانید که مدت ها پیش، خدا مرا از میان شما برگزید تا غیر یهودیان مژده نجات را از زبان من بشنوند و ایمان آورند. خدا که از قلبها آگاه است این کار را با عطای روح القدس به آنان به همان طریقی که به خود ما عطا فرمود تأیید کرد و هیچ تبعیضی بین ما و آنان قائل نشد، بلکه قلب آنان را با ایمان پاک ساخت. پس حالا چرا می خواهید با نهادن باری بر دوش این مومنین (باری که نه ما و نه پدران ما قدرت تحمل آن را داشتیم) خدا را بیازمائید؟ نه، ما از راه فیض عیسی خداوند ایمان می آوریم و نجات می یابیم و آنها هم همینطور.»
به دنبال سخنان پطروس همه ساکت ماندند و به گزارش برنابا و پولس در مورد آیات و معجزاتی که خدا به وسیله ایشان در میان غیر یهودیان انجام داده بود گوش می دادند. همینکه سخنان آنان تمام شد یعقوب گفت: «ای برادران، توجه فرمائید، شمعون برای ما شرح داد که چگونه خدا در ابتدا قومی را از میان اقوام جهان برگزید تا فقط به او متعلق باشند و به این وسیله علاقه خود را به تمام ملل نشان داد. این موافق سخن انبیاء است، چنانکه کلام خدا می فرماید: "بعد از این باز می گردم و مسکن ویران داود را از نو بنا می کنم و خرابی های آن را بار دیگر آباد می گردانم و آن را برپا خواهم کرد تا بقیه بنی نوع بشر طالب خداوند گردند، یعنی جمیع مللی که نام خود را بر آنها نهاده ام، این است آنچه خداوندی که این چیزها را از قدیم الایام آشکار کرده است." بنابراین رأی من این است که غیر یهودیانی را که به سوی خدا آمده اند دچار زحمت نسازیم جز اینکه کتبا به ایشان دستور دهیم که از خوردن گوشتی که در اثر تقدیم شدن به بتها ناپاک و نجس شده است و از زنا و خوردن حیوانات خفه شده و همچنین خوردن خون بپرهیزند.»
چون شریعت موسی از زمان های قدیم در هر روز سبت در کنیسه ها خوانده و تعالیم او در تمام شهرها موعظه می شود. پس رسولان و رهبران با تمام اعضای کلیسا توافق کردند که افرادی از میان خود انتخاب کنند و به اتفاق پولس و برنابا به انطاکیه بفرستند. ایشان یهودای ملقب به برسبا وسیلاس را که از افراد برجسته در میان برادران بودند، انتخاب کردند و نامه خود را به این مضمون به وسیله ایشان ارسال داشتند: «برادران شما، یعنی رسولان و رهبران، به برادران غیر یهودی مقیم انطاکیه و سوریه و قیلیقیه سلام می رسانند. به ما خبر رسیده است که بعضی از افراد ما بدون اینکه دستوری داشته باشند با سخنان خود شما را دچار تشویق کرده، افکارتان را مغشوش ساخته اند. بنابراین همه ما به اتفاق آراء تصمیم گرفتیم چند نفر را انتخاب نمائیم و به اتفاق عزیزان خود برنابا و پولس که جان حود را به خاطر خدمت خداوند ما عیسی مسیح به خطر انداخته اند پیش شما بفرستیم. بنابراین یهودا و سیلاس را فرستادیم تا شفاها همان چیزها را برایتان بیان کنند. رأی روح القدس و ما براین تعلق گرفته است که جز دستوراتی که در زیر می آید بار شما را سنگین تر نسازیم و آن این است که از هر چه برای بتها قربانی شده و از خون و حیوانات خفه شده و زنا، دوری جوئید. چنانچه از این چیزها پرهیز کنید کار نیکوئی انجام داده اید. والسلام.»
وقتی آنها آنجا را ترک کردند به انطاکیه رفتند و همین که جماعت ایمانداران را جمع کردند آن نامه را به آنها دادند. وقتی نامه خوانده شد، جمعیت از آن پیغام دلگرم شدند و یهودا و سیلاس که نبی بودند با سخنان بسیار آن جماعت را تشویق و تقویت کردند. پس از آنکه مدتی در آنجا ماندند به سلامتی به سوی فرستندگان خود برگشتند. اما پولس و برنابا در انطاکیه ماندند و به اتفاق عده کثیری به تعلیم و بیان پیام خدا مشغول بودند.

حواریون و پایبندی به اجرای شریعت یهود در بخشهای دیگر عهد جدید
از این بخش بر می آید که در اورشلیم شورایی تشکیل شد (گفته می شود این شورا نخستین شورای کلیسایی بود) و حواریان، از جمله پطرس و یعقوب در آنجا به سود پولس رأی دادند و انجام شریعت را بر غیر یهودیان لازم نشمردند؛ اما به نظر می رسد بخشهای دیگر عهد جدید، از جمله رساله های پولس، با این مطلب سازگار نباشد. قسمتی از رساله پولس به غلاطیان گویای این است که حواریان و در رأس آنها پطرس و یعقوب به اجرای شریعت یهود سخت پایبند بودند: «اما وقتی پطرس به انطاکیه آمد روبرو با او مخالفت کردم، زیرا کاملا مقصر بود. از آن رو که پیش از رسیدن عده ای از طرف یعقوب، او با غیر یهودیان غذا می خورد، اما با رسیدن آنها خود را کنار کشید و دیگر نمی خواست با غیر یهودیان غذا بخورد مبادا اهل ختنه را برنجاند. و سایر مسیحیان یهودی نژاد از ریا کاری او تقلید کردند، به طوری که حتی برنابا نیز تحت تأثیر دو روئی آنها قرار گرفت. اما وقتی دیدم رفتار آنان با حقیقت انجیل سازگار نیست. در حضور همه به پطرس خطاب کرده گفتم: "اگر تو با اینکه یهودی هستی مانند غیر یهودیان زندگی می کنی و نه مانند یهودیان، چطور می توانی غیر یهودیان را مجبور سازی که مثل یهودیان زندگی کنند؟"
ما که یهودی مادرزاد هستیم، و نه غیر یهودی گناهکار خوب می دانیم که هیچ کس با اجرای مقررات شریعت در حضور خدا کاملا نیک محسوب نمی شود، بلکه فقط بر اثر ایمان به عیسی مسیح نیک محسوب می گردد. ما خود نیز به عیسی مسیح ایمان آوردیم تا به وسیله ایمان و نه با اجرای شریعت نیک شمرده شویم. نه فقط ما، بلکه هیچ بشری از راه انجام احکام شریعت نمی تواند نیک محسوب شود.» از مطالب یاد شده بر می آید که پطرس و یعقوب انجام احکام شریعت را بر غیر یهودیان لازم می دانستند و حتی پولس انجام آن را برای یهودیان لازم نمی دانست و برای سخن خود استدلال نیز می آورد. فقراتی از رساله یعقوب نیز (که بسیاری از آن یادآور سخنان پولس است و گویا به او پاسخ می دهد) نیز تأکید بر کل شریعت را نشان می دهد: «چون اگر کسی تمام شریعت را رعایت کند و فقط یکی از قوانین آن را بشکند، باز هم در مقابل تمام شریعت مقصر است؛ زیرا همان کسی که گفت "زنا نکن" همچنین گفته است: "قتل نکن" پس اگر تو از زنا مبرا باشی ولی مرتکب قتل شوی، باز هم شریعت را شکسته ای.»

نزاع سخت بین پولس و طرفداران شریعت

نوشته های پولس نشان می دهد که نزاع سختی بین او و طرفداران شریعت در جریان بود: «من از این تعجب می کنم که شما به این زودی از آن کسی که شما را به فیض مسیح دعوت کرده است رویگردان شده اید و اکنون از انجیل دیگری پیروی می کنید! (در صورتی که انجیل دیگری وجود ندارد!» اما عده ای هستند که می خواهند شما را مضطرب سازند و انجیل مسیح را تحریف نمایند. حتی اگر ما یا فرشته ای از آسمان انجیلی غیر از آنچه ما اعلام کردیم، بیاورید بر او لعنت باد! چنانکه قبلا گفته بودم باز هم تکرار می کنم: «هر کسی که انجیلی غیر از آنچه پذیرفتید بیاورد بر او لعنت باد.» آیا این سخن می رساند که من رضایت آدمیان را می خواهم؟ خیر! من فقط رضایت خدا را می خواهم و آیا قصدم خشنود ساختن مردم است؟ اگر تا کنون قصدم این بود خادم مسیح نمی بودم! ای غلاطیان نادان، مرگ عیسی مسیح با چنان روشنی بیان شد که گوئی او در برابر چشمان شما مصلوب شده است. پس چه کسی شما را افسون کرده است؟ من از شما فقط یک سوال دارم: آیا شما روح القدس را از راه انجام شریعت به دست آورید یا از گوش دادن به انجیل و ایمان آوردن به آن؟ چه طور می توانید تا به این اندازه احمق باشید؟ شما که با قدرت روح القدس شروع کردید آیا اکنون می خواهید با قدرت جسمانی خود به کمال برسید؟ آیا این همه تجربیات شما بیهوه بوده است؟ تصور نمی کنم. آیا خدایی که روح القدس را به شما می بخشد و در میان شما معجزه ها می کند، این کارها را به خاطر اینکه احکام شریعت را به جا می آورید انجام می دهد؟ و یا به سبب آنکه انجیل را شنیده و به آن ایمان دارید؟

پولس و تقسیم مقام جانشینی مسیح بین خود و پطرس
پولس این را می پذیرد که حضرت عیسی به پطرس مأموریت داده است؛ اما مأموریت او را به تبلیغ در میان یهودیان محدود می کند و می گوید: «مسیح مأموریت تبلیغ یهودیان را به پطرس و غیر یهودیان را به او (پولس) واگذار کرد، بلکه آنها به این حقیقت پی بردند که خدا مرا مأمور اعلام انجیل به غیر یهودیان ساخته است، همانطوری که وظیفه اعلام انجیل به یهودیان را به پطرس محول کرده بود. زیرا همان خدایی که قدرت داد تا رسول غیر یهودیان باشم، به پطرس نیز قدرت بخشید تا او رسول یهودیان باشد.» پولس مقام جانشینی مسیح را بین خود و پطرس تقسیم می کند و مأموریتی را که عیسی (ع) بر عهده پطرس گذاشته بود، «تبلیغ برای یهودیان» می داند. این ادعا در حالی است که بنا بر نوشته کتاب اعمال رسولان، پطرس تبیلغ در میان غیر یهودیان را از قبل آغاز و حواریون نیز کار او را تأیید کرده بودند.
پطرس خودش نیز این واقعیت را اعلام کرده است: «ای برادران، شما می دانید که مدت ها پیش خدا مرا از میان شما برگزید تا غیر یهودیان مژده نجات را از زبان من بشنوند و ایمان آورند. خدا که از قلب ها آگاه است این کار را با عطای روح القدس به آنان به همان طریقی که به خود ما عطا فرمود، تأیید کرد. و هیچ تبعیضی بین ما و آنان قائل نشد بلکه قلب آنان را با ایمان پاک ساخت.
بنابراین پطرس محدودیتی برای مأموریت خویش قائل نبود، حتی ظاهر سخن او این است که «خدا او را برای تبلیغ غیر یهودیان برانگیخته است و فرقی میان یهودی و دیگران نیست.» به هر حال از مطالب عهد جدید بر می آید که در دهه های پس از صعود حضرت عیسی، نزاع سختی بین حواریان و در رأس آنها پطرس و پولس در جریان بوده است. هاروی کاکس در کتاب مسیحیت خود می نویسد: «گذر مسیحیت از فرقه یهودى به دین جهانى کار آسانى نبود. نزاع درونى چشمگیرى بین رهبران این جنبش نوبنیاد وجود داشت. مسیحیان امروزى که از روى سادگى اعتقاد دارند که قبل از بحثها و مناقشات، دوره اى از آرامش و اتحاد در تاریخ کلیسا وجود داشته است، شواهد فراوانى را که در خود عهد جدید وجود دارد کاملا نادیده گرفته اند. براى مثال چهار انجیل، هر چند در زمینه هاى زیادى از مسیر زندگى عیسى توافق دارند، اما در برخى از جزئیات اختلاف دارند. بسیارى از رساله هاى پولس به رد معلمان و رهبرانى در کلیساى اولیه اختصاص دارد که او با آنها در مسائل زیربنایى اختلاف داشت.
بى درنگ بین پطرس، که عیسى را قبل از مصلوب شدن شناخته بود و پولس، که تأکید مى کرد که هرگز عیسى را در جسم ندیده، بلکه او را تنها پس از قیام از مردگان دیده است، نزاع تندى درگرفت. این نزاع تلخ بر این متمرکز بود که آیا امتهایى که به پیام بشارت [انجیل] لبیک گفته اند، در واقع لازم است که قبل از این که عضو کلیسا گردند، یهودى بشوند؟ براى مثال آیا لازم است ختنه شوند یا احکام خوردنیهاى یهود را رعایت کنند؟ پطرس در ابتدا دلیل مى آورد که آنها باید چنین کنند، اما پولس مؤکدا آن را نفى مى کرد. پولس مدعى بود که خدا قوم برگزیده نخستین خود را رها نکرده است، بلکه در عیسى مسیح پیمان اصلى تحول یافته تا شامل کسانى شود که قبلا پذیرفته نشده بودند.
خدا "کار جدیدى" انجام داده بود و مى بایست به خارجیها براى ورود به خانواده خدا خوش آمد گفته مى شد. این نزاع آزار دهنده بود، اما سرانجام در شوراى کلیسا (که شرح آن در کتاب اعمال رسولان آمده) که در اورشلیم تشکیل شد و حکم به حق بودن پولس داد، حل شد. امتها بدون اینکه ابتدا به کیش یهودى درآیند مى توانستند مسیحى شوند. این حکم مهمى بود، شاید مؤثرترین حکمى که یک شوراى کلیسایى تا کنون صادر کرده است. این به این معنا بود که دروازه جنبش مسیحى بر روى هر کس که بخواهد پیام انجیل را تصدیق کند و بخشى از جامعه جدید گردد، کاملا باز است. هزاران نفر به آن جنبش هجوم آوردند و این تحول مهمى را به همراه داشت. در ابتدا همه مسیحیان یهودى الاصل بودند، ولى در این زمان به ندرت یکى از نوآیینان یهودى بود. مسیحیت در قرن تأسیس خود به جنبشى با اکثریت امتها و اقلیت کوچکى از یهودى- مسیحیان، تبدیل شده بود.»


منابع :

  1. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- مسیحیت- صفحه 49-63

  2. هاروی کاکس- مسیحیت- ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- صفحه 46-47

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115192