نامهای قیامت (روز جمع)

یوم الجمع یکی از نامهای قیامت است و آن روزی است که پیشینیان و پسینیان در آن گرد می آیند: «قل إن الأولین و الاخرین* لمجموعون إلی میقات یوم معلوم؛ بگو در حقيقت اولين و آخرين قطعا همه در موعد روزى معلوم گرد آورده شوند.» (واقعه/ 49- 50) و نزد حق تعالی حاضر می شوند. شاید آوردن فعل امر «قل» در این آیه را آنان براى خود تحقیرى تصور مى کردند، بدان جهت که خدا مستقیما با آنان سخن نمى گفت، و شاید مهمترین چیزى که سایه هاى «قل» به ما الهام مى کند آن باشد که این حقیقت مى بایستى به صراحت گفته شود، و آن از مفردات دعوت به خدا و رسالتهاى او است، همچون این گفته اش سبحانه و تعالى: «قل هو الله أحد؛ بگو خدا یگانه است.» (اخلاص/ 1)
بعضى گفته اند که: کلمه «قل» دال بر این حقیقت از قضایاى عمومى مشترک میان خاص و عام است که رازى در تفسیر خود به آن اشاره کرده است، و پروردگار ما از آن روى اولین را بر آخرین مقدم داشت که آنان بعث پیشینیان را بیشتر بعید مى دانستند، و تا کسى گمان نکند که بعث پیشینیان که خاک و پراکنده شده اند و حتى آثارى از آنان بر جاى نمانده بر او، سبحانه و تعالى، دشوارتر است، هرگز چنین نیست. «فإنما هی زجرة واحدة فإذا هم ینظرون؛ آن تنها يك فرياد است و بس و به ناگاه آنان به تماشا خيزند.» (صافات/ 19) همه با یک فرمان برمى خیزند بى آن که میان مالک و مملوک و زن و مرد و اول و آخر تفاوتى موجود باشد، و در این جا نیز قرآن بار دیگر بعد از «إن» بر بعث تأکید مى کند، و بر این که مردم در نزد خدا، و بودن آن همچون جزئى از علم بدان جهت که وقوع پیدا خواهد کرد، و پندار و گمان و دروغ نیست، و با نظر داشتن به آیات قرآنى علم ساعت اختصاص به پروردگار ما سبحانه و تعالى دارد، و شاید وقتى براى آن معین نکرده باشد، چنان که از این گفته او مفهوم مى شود: «إن الساعة آتیة أکاد أخفیها؛ ساعت خواهد آمد و من مى خواهم که آن را پنهان نگاه دارم.» (طه/ 15) یعنى وقوع آن معلوم است ولى وقت آن دانسته نیست. و در آن روز همگان براى حساب در برابر خدا مى ایستند بى آن که میان احدى با دیگرى فرقى باشد، «و لا یجزی والد عن ولده و لا مولود هو جاز عن والده شیئا؛ و نه پدر مى تواند کارى براى فرزند انجام دهد نه فرزند براى پدر.» (لقمان/ 33) پس چرا به جاى تکیه کردن بر حق باید بر پدران تکیه کنیم؟
لمجموعون اشاره است بر اینکه مشرکین اصل بعث را انکار می کنند در حالی که علاوه بر وجود اصل بعثشان که واقع خواهد شد زنده کردن و حرکت کردن جمع کردن همه آنها نیز برای حساب و وزن اعکال و غیر ذلک در صحرای محشر رخ خواهد داد. و شاید میقات در این جا به معنى اسم مکان باشد، در صورتى که یوم به زمان اشاره دارد، چنان که براى حج نیز مواقیت گفته مى شود، و بسا هست که آیه گسترش معنى دیگرى نیز داشته باشد. مردمان با هم مخلوط باقى مى مانند تا این که قیامت برسد که در آن هنگام، بنا بر تعبیر وارد شده در این سوره، به سه گروه تقسیم شوند و پیوستگیها و خویشاوندیها از میان برود، و چنان که پروردگار ما سبحانه و تعالى گفته است «و یوم تقوم الساعة یومئذ یتفرقون؛ در روز برپا شدن ساعت از یکدیگر پراکنده شوند.» (روم/ 12)
کلمه «إلى» در این آیه اندیشه رانده شدن را به خاطر مى آورد، و چنان است که گویى مردمان را جمع مى کنند و به سوى میقات مى رانند، چنان که او سبحانه و تعالى گفت: «مهطعین إلى الداع یقول الکافرون هذا یوم عسر؛ شتابندگان به سوى خواننده، کافران مى گویند که این روزى سخت است.» (قمر/ 8) و همچون تعبیر در آیه الواقعة در این گفته او عز و جل: «قل الله یحییکم ثم یمیتکم ثم یجمعکم إلى یوم القیامة؛ بگو: خدا شما را زنده مى کند، سپس مى میراند، و پس از آن براى روز قیامت گرد هم جمعتان مى کند.» (جاثیة/ 26) از تعبیرات مختلف این آیه تاکیدهاى متعددى در زمینه رستاخیز استفاده مى شود (ان- لام- مجموعون به صورت اسم مفعول- و توصیف "یوم" به معلوم بودن). از این آیه به خوبى استفاده مى شود که معاد و رستاخیز همه انسانها در یک روز همراه هم انجام مى گیرد، و همین معنى در آیات دیگر قرآن نیز آمده است و از اینجا به خوبى روشن مى شود آنهایى که قیامت را در زمانهاى متعدد نسبت به هر امتى جداگانه پنداشته اند از آیات قرآن کاملا بیگانه اند.
در آیه مورد بحث که خطاب به رسول (ص) است، به بیگانگان اعلام نماید سلسله بشر محصول جهان خلقت است و چنانچه فناپذیر باشد خلقت جهان بیهوده و شاهد قطعى بر عجز آفریدگار است و به منظور ادامه فیض رحمت زندگى بشر را همیشگى قرار داده و جهان خلقت و صنع آفریدگار به طور کلى رشته مرتبط و تحت نظام واحدى است که به سوى جهان کاملتر در حرکت است. با توجه به امتیازات بسیارى که بشر از سایر موجودات دارد از جمله روح و نیروى تفکر و تعقل او است که به غیر قیاس سبب فضیلت و برترى او است و برترى از عالم قدس و تجرد است که بر حسب ذات بشر ابدى و فناء ناپذیر مى باشد و مرگ و فنا براى روح عاقله که کلیاتى را درک نموده و به حقایقى آگاه گشته تصور نمی رود.
بلکه هنگام که در آستانه مرگ در آید به عالم برزخ و شهود انتقال مى یابد و پس از انقراض جهان که عالم قیامت گسترده شود سلسله بشر از اولین و آخرین در آن صحنه پهناور قیامت احضار خواهند شد. خداوند در مقابل افرادی که دین را به روشى تفسیر مى کنند که مردمان را به بزرگداشت افراد و مقدس شمردن نامها و بستگیهاى دروغین مى خواند و به جاى آن که حوادث را بر وفق دید و بصیرت دینى مورد تفسیر قرار دهند، به تفسیر دین بر وفق اندیشه هاى بى پا و دروغین خود پرداختند، سؤالی هراس انگیز از چگونگى حال و وضع آنها طرح می کند که به تاریکى غرورها و افتراها و اوهام خوى گرفته اند و تاب تابش شعاعى از حقایق را ندارند. خبر کیف نیامده تا هر که هر چه مى تواند تصویر کند و دریابد: «فکیف إذا جمعناهم لیوم لاریب فیه و وفیت کل نفس ما کسبت و هم لایظلمون؛ چگونه خواهد بود حال آنان هنگامی که آنان را جمع آوریم در روزی که بدون شک است.» (آل عمران/ 25)
خدا که مردمان را در روز معهود و موعود که شکى در آن نیست گرد هم جمع مى کند، همگان را در کنار هم و در یک تراز فراهم مى آورد، بى آنکه کسى را بر دیگرى برترى به حسب یا نسب بوده باشد، و هر کس بهره کامل خود را بدون توسل به تفسیرهاى عنصرى دریافت مى کند. آرى در آن روز همه در دادگاه عدل الهى حاضر خواهند شد، و هر کس نتیجه کشته خود را درو مى کند، و اعمال هر کس به او تسلیم مى شود و مجازات آنها هر چه باشد هرگز ظالمانه نیست زیرا محصول اعمال خود آنها است، و آن روز است که مى فهمند هیچ امتیازى بر دیگران ندارند و عدل الهى همه را شامل مى شود. و به هر کس هر آنچه اندوخته است پرداخت کامل شود و پاداش کردارشان بدون هیچ ستمی پرداخت می گردد: «یوم یجمعکم لیوم الجمع ذلک یوم التغابن؛ روزی که خداوند همه ی شما را بر عرصه ی قیامت گرد می آورد، آن روز، روز غبن و ظهور غرامت و خسارات و نیز پشیمانی بدکاران است.» (تغابن/ 9) و هرکه به خدا ایمان آرد و نیکوکار شود خدا گناهش بپوشد و در باغ های بهشتی که زیر درختانش نهرها جاری است داخل گرداند.
خداوند در سوره ی شوری و هود نیز به این نام قیامت اشاره نموده است: «و تنذر یوم الجمع لا ریب فیه فریق فی الجنة و فریق فی السعیر؛ و از روز گرد آمدن [خلق ] که تردیدى در آن نیست بترسانى که گروهى در بهشت و گروهى در دوزخند.» (شورى/ 5) «ذالک یوم مجموع له الناس؛ آن [روز] روزى است که مردم براى آن گرد آورده شوند.» (هود/ 103)


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏2 ص 486، جلد ‏17 ص 176، جلد ‏18 ص 423، جلد ‏21 ص 199، جلد ‏23 ص 234

  2. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏1 ص 503، جلد ‏10، جلد ‏13 ص 45، جلد ‏14 ص 440، جلد ‏17 ص 230

  3. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏15 ص 184، جلد ‏16 ص 123

  4. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 375

  5. محمد بن علی اشکوری- تفسیر شریف لاهیجی- جلد 4 صفحه 359

  6. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏16 صفحه 401

  7. سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 5 صفحه 68

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115671