نامهای قیامت (روز خروج و تهدید)

1- خروج
روز قیامت و روز واپسین، روزی است که مردگان از قبرها خارج شوند: «یوم یسمعون الصیحة بالحق ذلک یوم الخروج؛ روزی که صیحه ی رستاخیز را به حق می شنوند، آن روز روز خروج است.» (ق/ 42) صیحه، عبارت است از صدایى یکباره و شدید، و این صیحه همان (نفخه دوم) است، و کلمه ی بالحق بنا به نقل کلبى به معناى رستاخیز قیامت است، و به گفته مقاتل یعنى این صیحه به طور تحقیق انجام خواهد گرفت. و از ابى عبیده نقل شده است که "یوم الخروج" یکى از نامهاى قیامت است، و در این مورد به قول شاعر عرب استشهاد شده است که گفته است:
أ لیس یوم سمى الخروجا *** أعظم یوم رجة رجوجا
یعنى: آیا روز قیامت همان روز نیست که به (خروج) نامیده شده است؟ بزرگ روزى که جنبشى سخت خواهد داشت.
به هر حال این صیحه، صیحه نخستین که براى پایان گرفتن جهان است نیست بلکه صیحه دوم یعنى همان صیحه قیام و حشر است، و در حقیقت این آیه توضیح و تفسیرى است براى آیه ی قبل (و روزى که منادى از مکانى نزدیک ندا مى دهد، گوش فرا دار.) مى گوید: آن روز که صیحه را به حق مى شنوند روز خروج از قبرها و از میان خاکهاى زمین است. و معناى اینکه فرمود "ذلک یوم الخروج" این است که امروز روز خروج از قبرها است، هم چنان که در جاى دیگر فرموده «یوم یخرجون من الأجداث سراعا؛ روزى که به سرعت از قبرها بیرون مى شوند.» (معارج/ 43) و شاید کلمه خروج که در این آیه آمده، علاوه بر این که خروج براى بعث را نشان مى دهد، به خروج دولت حق (آیه قبل) نیز اشاره اى داشته باشد.
قرآن می فرماید: «و أحیینا به بلدة میتا کذلک الخروج؛ ما به وسیله ی باران زمین مرده را زنده ساختیم و خروج از قبر نیز چنین است.» (ق/ 11) خارج شدن از قبرها نیز به همین شکل است، یعنى همانگونه که این زمین هاى مرده را با آب زنده ساختیم، همین طور روز قیامت مردگان را هم زنده ساخته از قبرهایشان بیرون خواهیم آورد، زیرا کسى که بتواند یکى از این دو برنامه را انجام دهد دیگرى را نیز مى تواند انجام دهد، ولى مردم همیشه عادت کرده اند که احیاء مردگان را فقط در احیاء زمینهاى مرده با نزول باران دیده اند، ولى احیاء مردگان انسانى را ندیده اند، اما اگر خوب فکر مى کردند، و دقت بیشترى مى نمودند مى دانستند که هر کس قدرت بر یکى از این دو عمل را داشته باشد بر دومى نیز قادر خواهد بود.
در روایات اشاراتى به این مطلب آمده است که انسان در خاک متلاشى مى شود، و از آن به اندازه یک ذره (یاخته) زنده باقى مى ماند که روح در عالم برزخ آویخته به آن است، پس چون خدا بخواهد آن را به زندگى بازگرداند (بعث)، آسمان را به آن وا مى دارد که چهل صباح ببارد، و زمین را همچون زهدان مادر مى سازد که آن ذره در آن رشد مى کند، ولى به صورتى سریع، و ناگهانى زمین مى شکافد و انسانى تمام عیار از آن بیرون مى آید، و عجیب نیست که چنین حادثه اى اتفاق بیفتد، از آن روى که خود انسان زندگى خویش را از نطفه کوچکى آغاز مى کند که از صلب پدر به زهدان مادر فرو مى ریزد، و زندگى هر چیزى بر روى زمین به همین گونه آغاز مى شود. پس چون به دانه اى نگاه کنیم، آن را مرده تصور مى کنیم، ولى چون آن را در خاک پنهان کنیم و به اندازه کافى آب به آن برسد، شروع به روییدن مى کند و روزى جوانه آن از زمین سر بر مى آورد و از آن کشته کشتزار یا درخت بزرگ باغى به وجود مى آید. و آیه شریفه به همین شباهت اشاره کرده و گفته است: «و الله أنبتکم من الأرض نباتا؛ و خداست که شما را [چون گیاه] به طرز خاصى از زمین رویانید.» (نوح/ 17) و ما با وجود این همه به قدرت خدا بر آفریدن مردمان و زنده کردن آنان پس از مرگ از راههاى بیشمارى ایمان داریم.
در خبر است که امام صادق (ع) گفت: «چون خدا به برانگیختن خلق اراده کند، آسمان را چهل روز به باریدن وا مى دارد، پس پیوندهاى گسیخته پیوسته مى شود و گوشتها مى روید.» چون از او (ع) پرسیدند که مرده جسدش از میان مى رود؟ گفت: «آرى تا این حد که هیچ گوشت و استخوانى براى او نمى ماند و تنها سرشتى بر جاى مى ماند که از آن آفریده شده است، و آن از بین نمى رود بلکه در گور گرد شده بر جاى مى ماند که از آن آفریده مى شود به همان گونه که در آغاز آفریده شده بود.» همچنین می فرماید: «منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة أخری؛ از اين [زمين] شما را آفريده ‏ايم در آن شما را بازمى‏ گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مى ‏آوريم.» (طه/ 55) چنان که حضرت عیسی بن مریم مظهر همین نام شریف بوده است: «و إذ تخرج الموتی بإذنی؛ آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بيرون مى‏ آوردى.» (مائده/ 110)
در آیه ای دیگر آمده است: «خشعا أبصارهم یخرجون من الأجداث کأنهم جراد منتشر؛ در حالى كه ديدگان خود را فروهشته ‏اند چون ملخهاى پراكنده از گورها[ى خود] برمى ‏آيند.» (قمر/ 7) کلمه "خشع" جمع خاشع است که مصدر آن خشوع به معناى نوعى ذلت است، و اگر این خشوع را به دیدگان نسبت داده، از این جهت است که حالت خشوع و ذلت بیش از هر چیز در دیدگان ظهور مى کند. و کلمه "أجداث" جمع جدث به معناى قبر است، و جراد (ملخ) حیوانى معروف است، و اگر مردم را در بیرون شدن از قبر تشبیه کرده به ملخ هاى منتشر، از این جهت است که ملخ وقتى منتشر مى شود هر دسته داخل در دسته دیگر مى شود و با هم مخلوط مى شوند، با اینکه به ظاهر هر یک از آنها جهتى مخالف جهت دیگر دارد، در روز قیامت هم مردم اینچنین درهم و برهم مى شوند، قرآن کریم در جاى دیگر مى فرماید: «یوم یخرجون من الأجداث سراعا کأنهم إلى نصب یوفضون* خاشعة أبصارهم؛ روزى که شتابان از قبرها بیرون شوند گویى به سوى علمى مى دوند در حالى که دیدگانشان از خشوع افتاده است.» (معارج/ 43- 44)

2- تهدید
از دیگر نام های قیامت "یوم الوعید" است. قرآن می فرماید: «و نفخ فی الصور ذلک یوم الوعید؛ در صور دمیده می شود. آن روز، روز تحقق وعید به بیم و عذاب است.» (ق/ 20) و آن روزی است که وعده به عذاب ها عملی خواهد شد. مراد از روز وعید، روز قیامت است که خداى تعالى تهدیدهایى را که در دنیا به مجرمین از بندگانش مى کرد، منجز مى سازد. این انتقال دومى است که مردگان را به عالم قیامت و جاودانه منتقل مى کند، هم چنان که نفخه اول مردم را مى میراند و به عالم برزخ مى برد. و مراد از نفخ صور در اینجا یا نفخه دوم است و یا مجموع هر دو نفخه است، و خواسته است از مطلق نفخه یاد کند. "نفخ" در اصل به معنى "دمیدن" و "نفخه" به معنى "یک بار دمیدن" است، و "صور" به معنى "شیپور" است که معمولا به وسیله آن، دستورهایى به سربازان براى جمع شدن یا حاضر باش و یا استراحت و خواب مى دهند، و استعمال آن در مورد "صور اسرافیل" یک نوع کنایه و تشبیه است. به هر حال با توجه به ذیل آیه جمله «ذلک یوم الوعید؛ امروز روز وعده عذاب است.» روشن مى شود که منظور از "نفخه صور" در اینجا همان نفخه دوم و رستاخیز است.
از ویژگیهای این روز موعود این است که؛ «و جاءت کل نفس معها سائق و شهید؛ و هر كسى مى‏ آيد [در حالى كه] با او سوق ‏دهنده و گواهى‏ دهنده ‏اى است.» (ق/ 21) در روز موعود هر فرد مکلفى خواهد آمد در حالى که فرشته اى همراه او است که او را به سوى حساب سوق مى دهد، و فرشته دیگرى که شاهد اعمال او است و تمام اعمال او را یادداشت نموده است، که دیگر راهى براى فرار و انکار نخواهد داشت. "سائق" او را به سوى دادگاه عدل الهى مى راند، و "شهید" بر اعمال او گواهى مى دهد. درست همچون دادگاههاى این جهان که مامورى همراه شخص متهم است و شاهدى بر اعمال او، شهادت مى دهد. بعضى احتمال داده اند که "سائق"، آن کسى است که نیکوکاران را به سوى بهشت "سوق" مى دهد و بدکاران را به سوى دوزخ، ولى با توجه به کلمه ی "شهید" (شاهد و گواه) معنى اول یعنى سوق به دادگاه عدل الهى مناسبتر است.
در اینکه این سوق دهنده و شاهد از فرشتگان است یا غیر آنها؟ تفسیرهاى گوناگونى کرده اند. بعضى گفته اند "سائق" فرشته نویسنده حسنات است، و شهید فرشته نویسنده سیئات، و به این ترتیب آنها فرشتگانى هستند که در آیات گذشته اشاره شده. از روایتى چنین استفاده مى شود که "سائق"، فرشته، مرگ است و "شهید" پیامبر اسلام (ص). اما این روایت با توجه به لحن آیات، ضعیف به نظر مى رسد. بعضى نیز گفته اند: "سائق" فرشته اى است که هر انسانى را سوق مى دهد، و شهید عمل انسان است. و نیز گفته شده "سائق" فرشته است، و "شهید" اعضاى تن انسان، و یا نامه اعمال او که به گردنش آویخته مى شود. این احتمال نیز داده شده که "سائق" و "شهید" یک فرشته بیش نیست، و عطف این دو بر یکدیگر به خاطر مغایرت این دو وصف است، یعنى فرشته اى همراه او است که هم او را به دادگاه الهى سوق مى دهد، و هم گواه بر اعمال او است.
ولى غالب این تفسیرها خلاف ظاهر آیه است و ظاهر آیه چنان که غالب مفسران نیز فهمیده اند این است که دو فرشته با هر انسانى مى آید یکى او را سوق مى دهد و دیگرى گواه اعمال او است. ناگفته پیداست که گواهى بعضى از فرشتگان منافاتى با وجود گواهان دیگر در صحنه قیامت ندارد، گواهانى همچون انبیاء، اعضاى بدن، نامه اعمال و زمان و مکانى که گناه در آنجا انجام گرفته است. به هر حال، فرشته اول در حقیقت مانع از "فرار" است، و فرشته دوم مانع از "انکار" و به این ترتیب هر انسانى در آن روز گرفتار اعمال خویش است و راه گریزى از جزاء و کیفر آنها وجود ندارد.
در اینجا به مجرمان، یا به همه انسانها، خطاب مى شود که «لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید؛ تو از این دادگاه بزرگ غافل بودى، و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملا تیزبین است.» (ق/ 22) آرى پرده هاى جهان ماده: آمال و آرزوها، عشق و علاقه به دنیا، زن و فرزند و مال و مقام، هوسهاى سرکش و حسادتها، تعصب و جهل و لجاجت به تو اجازه نمى داد که امروز را از همان زمان بنگرى، با اینکه نشانه هاى معاد و رستاخیز روشن بود و دلائل آن آشکار! امروز گرد و غبار غفلت فرو نشسته، حجابهاى جهل و تعصب و لجاج کنار رفته، پرده هاى شهوات و آمال و آرزوها دریده شده، حتى آنچه در پرده غیب مستور بوده ظاهر گشته است، چرا که امروز "یوم البروز" و "یوم الشهود" و" یوم تبلى السرائر" است! به همین دلیل چشمى تیزبین پیدا کرده اى، و به خوبى مى توانى حقائق را درک کنى! آرى چهره حقیقت پوشیده نیست، و جمال یار پرده ندارد، اما غبار ره را باید فرو نشاند تا بتوان آن را تماشا کرد.
جمال یار ندارد حجاب و پرده ولى *** غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد!
اما فرو رفتن در چاه طبیعت، و گرفتارى در میان انواع حجابها، به انسان اجازه نمى دهد حقائق را به خوبى ببیند، ولى آن روز که تمام این علائق و پیوندها بریده مى شود طبعا انسان درک و دید تازه اى پیدا مى کند، و اصولا روز قیامت روز ظهور و آشکار شدن حقائق است. حتى در این جهان کسانى را که بتوانند این حجابها را از برابر چشم دل کنار بزنند و خود را از چنگال اسارت شهوات رهایى بخشند درک و دیدى پیدا مى کنند که فرزندان دنیا از آن محرومند.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏18 ص 522، 541، جلد ‏19 ص 94، جلد ‏20 ص 456

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏22 ص 243، 257، 297، جلد ‏26 ص 415

  3. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏23 ص 265 و 284، جلد ‏27 ص 38

  4. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 331 و 347 و 354

  5. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏14 صفحه 92

  6. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏13 صفحه 469 و 512

  7. سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 4 صفحه 28

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115672