اثبات معاد و حکمت خدا

بدون معاد زندگی نامفهوم است
برهان حکمت، یعنی برهانی که حد وسط آن حکمت خداست، در آیاتی از قرآن مجید به شکل زنده ای منعکس شده است:
خداوند مى فرماید: «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم إلینا لاترجعون فتعالى الله الملک الحق لا إله إلا هو رب العرش الکریم؛ آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده ایم؟ و به سوى ما بازگردانده نمى شوید؟ پس برتر است خداوندى که فرمانروا و حق مطلق است و معبودى جز او نیست و او پروردگار عرش کریم است.» (مؤمنون/ 115- 116)
در این آیات هر سه عامل عبث بودن یا شدن فعل از خداوند نفى شده است. ابتدا خداوند را با وصف "ملک" توصیف کرده تا به قدرت مطلقه او اشاره کند. در فراز بعد وصف "الحق" را آورده تا به حق مطلق بودن او اشاره کند که از حق مطلق باطل سر نمى زند و در فراز آخر با عبارت "لا اله الا هو" وجود هر قدرت دیگرى که مانع شود را نفى کرده است. بنابراین هیچ عاملى براى عبث بودن یا شدن فعل خدا و خلقت وجود ندارد.
توضیح: از یک سو حق تعالی غنی محض است و آفرینش او برای رسیدن به هدف نیست تا از این راه به هستی خود غنا بخشد و به کمال برسد. بدیهی است در غنی محض و صرف کمال، تصور نقص و ناداری روا نیست. پس فرض ندارد که خدای بی نیاز صرف برای رسیدن به سود یا کمال کاری انجام دهد و نیازش را برطرف سازد؛ خواه سود کار مستقیما به او برسد، یا به موجود دیگر؛ زیرا در هر دو حال مستلزم نیازمندی ذات بی نیاز و مایه نقصان اوست؛ اما اگر نفع بخواهد به حضرت او برسد روشن است که مستلزم نیازمندی اوست و اگر بخواهد به موجود دیگری برسد، در این صورت نیز باید گفت پس خدا به هدفش رسیده است و چنانچه این سود را به دیگری نرساند به هدف نرسیده؛ مثلا وصف شما یا کمال جود را نداشت و به وسیله این کار دارای وصف و کمال شد پس غنی محض نخواهد بود. بنابراین، خداوند سبحان جهان را نیافرید تا سودی کند و نیز آن را نیافرید تا بر بندگان جودی کند و خود به هدفی برسد. در نتیجه، در آفرینش جهان چیزی جز خود ذات خدا هدف نیست؛ زیرا «هو الأول و الاخر و الظاهر و الباطن؛ او هم ذاتا اول و هم ذاتا آخر است؛ چنان که ذاتا هم ظاهر و هم باطن است.» (حدید/ 3)
از سوی دیگر، کار آفرینش و فعل خداوند هم بی هدف نیست؛ او حکیم است و از حکیم کار بیهوده سر نمی زند. آفرینش او گزاف و بازیگری نیست: «و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون؛ من جن و انس را جز برای پرستش نیافریدم.» (ذاریات/ 56) یعنی کمال آنان در پرتو عبادت شکوفا می شود و اگر آنان پرستش خدا نکنند به کمال خود نمی رسند و سود آن به خودشان باز می گردد؛ چنان که اگر طغیان پیشه سازند و به درگاه خداوند کافر گردند زیانی متوجه ذات بی نیاز خدا نخواهد شد، بلکه متوجه خود آنها می شود: «إن تکفروا أنتم و من فی الأرض جمیعا فإن الله لغنی حمید؛ اگر شما و همه ی اهل زمین کافر شوید خدا از همه بی نیاز است.» (ابراهیم/ 8) «و من کفر فإن الله غنی عن العالمین؛ اگر کافر شوید خدا از همه بی نیاز است.» (آل عمران/ 97) زیرا عبادت بندگان هدف مخلوق است، نه هدف خالق و اگر خدا پرستش نشد خلق به مقصد نرسیده است، نه این که خالق از هدف محروم شده باشد؛ زیرا غنی محض هدفی جدای از ذات نامحدود خود نخواهد داشت و او عین هدف خویش است.

احتجاج بر مساله معاد با بیان اینکه خلق سماء و ارض باطل نیست
بنابراین، جهان آفرینش که عنوان "مخلوق خدا بودن" همراه آن است و از مبدئی حکیم پدیده آمده قطعا هدفی دارد که بدون رسیدن به آن، ناقص خواهد بود و آن هدف همانا صحنه قیامت است که ویژگی های فراوان کمال، ثبات و... را دارد و صحنه دنیا چنین نیست؛ زیرا همگان مشاهده می کنند، که سرتاسر دنیا را پدیده های همگون و ناهمگون از قبیل مرگ و زندگی، کمبود و کاستی، درگیری و جدال، محرومیت و ستمگری، ناکامی و تباهی تشکیل داده است و نمی تواند مطلوب حقیقی و هدف واقعی مخلوق باشد. هیچ مانعی هم در کار نیست که به هدف عالی برسد؛ نه مانع بیرونی نه مانع درونی؛ یعنی در عین حال مجموعه ای همگام، هماهنگ و منسجم است و دست مدبر حکیم بر سر آن است که فعل خویش را تدبیر می کند. در نتیجه همه جهان از ذره تا کهکشان و مادی تا مجرد، همه به کمال خویش می رسد و ذره ای باطل وجود ندارد. از این رو می فرماید:
«و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما باطلا ذلک ظن الذین کفروا؛ ما آسمان و زمین و آنچه بین آنهاست بازیچه و باطل نیافریدیم. این گمان کافران است.» (ص/ 27) اگر امر خلقت آسمانها و زمین و آنچه بین آن دو است (با اینکه امورى است مخلوق و مؤجل، یکى پس از دیگرى موجود مى شوند، و فانى مى گردند) به سوى غایتى باقى و ثابت و غیر مؤجل منتهى نشود، امرى باطل خواهد بود، و باطل به معنى هر چیزى که غایت نداشته باشد، محال است تحقق پیدا کند و در خارج موجود شود، علاوه بر این صدور چنین خلقتى از خالق حکیم محال است، و در حکیم بودن خالق هم هیچ حرفى نیست.
بسیار مى شود که کلمه "باطل" به بازى اطلاق مى گردد، و اگر در آیه مورد بحث هم مراد این معنا باشد، معناى آن چنین مى شود: "ما آسمانها و زمین و آنچه بین آن دو است به بازى نیافریدیم و جز به حق خلق نکردیم"، و این همان معنایى است که آیه «و ما خلقنا السماوات و الأرض و ما بینهما لاعبین* ما خلقناهما إلا بالحق؛ و آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازى نيافريده ‏ايم. آنها را جز به حق نيافريده‏ ايم .» (دخان/ 38- 39) آن را افاده مى کند. حرف "باء" در کلمه ی "بالحق" باء ملابست است، و جمله را چنین معنا مى دهد: ما آسمانها و زمین و بین آن دو را نیافریدیم، مگر در حالى که متلبس به حق بودند. بعضى از مفسرین احتمال داده اند که باء براى سببیت باشد، و معنا چنین باشد: ما آنها را به هیچ وسیله و سببى از اسباب نیافریدیم، مگر به سبب حق که همان ایمان و اطاعت و بعث و جزاء است. ولى دورى این احتمال از ذهن براى خواننده عزیز پوشیده نیست.
مضمون این دو آیه شریفه یک حجت برهانى است بر ثبوت معاد، به این بیان که اگر فرض کنیم ماوراى این عالم عالم دیگرى ثابت و دائم نباشد، بلکه خداى تعالى لا یزال موجوداتى خلق کند، و در آخر معدوم نموده، باز دست به خلقت موجوداتى دیگر بزند، باز همانها را معدوم کند این را زنده کند، و سپس بمیراند، و یکى دیگر را زنده کند، و همین طور الى الأبد این عمل را تکرار نماید، در کارش بازیگر و کارش عبث و بیهوده خواهد بود، و بازى عبث بر خدا محال است، پس عمل او هر چه باشد حق است، و غرض صحیحى به دنبال دارد. در مورد بحث هم ناگزیریم قبول کنیم که در ما وراى این عالم عالم دیگرى هست، عالمى باقى و دائمى که تمامى موجودات بدانجا منتقل مى شوند، و آنچه که در این دنیاى فانى و ناپایدار هست مقدمه است براى انتقال به آن عالم و آن عالم عبارت است از همان زندگى آخرت.
 قرآن در آیه ای که می توان آن را نتیجه جمع بین غنی محض بودن خدا و حکیم بودن او دانست چنین می فرماید: "و ما خلقنا السموات و الأرض و ما بینهما إلا بالحق وإن الساعة لاتیة" سوره ی حجر، آیه ی 85؛ ما آسمان و زمین و موجودات میان آن دو را جز به حق نیافریدیم و ساعت موعود قیامت قطعا فرا خواهد رسید؛ یعنی آفرینش نظام هستی اعم از فرشته، جن، انسان، حیوان و... همه همراه حق و برای هدف، یعنی قیامت و بهشت و... خواهد بود و باطل و بیهوده ای در کار نیست.
قرآن کریم در این باره استدلال های گوناگون کرده که جامع ترین آنها درباره ی ضرورت قیامت و حتمی بودن وقوع معاد این آیه است: «و ما خلقنا السماوات و الأرض و ما بینهما إلا بالحق و إن الساعة لاتیة؛ و ما آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق نیافریدیم، و یقینا قیامت آمدنى است.» (طه/ 50) گفت پروردگار ما کسی است که ابزار و جهاز تکامل هر موجودی را به او عطا و سپس به مقصد خویش راهنمایی کرد، و چون هیچ پدیده ای بدون پدیدآورنده نخواهد بود و هر فاعلی که هستی او عین ذاتش نباشد نیازمند فاعل دیگر است، لازمه ی پرورش کامل هر موجود آن است که آن را به همه ابزار و آلات تکامل مجهز کند و پروردگار جهانیان تنها کسی است که این مهم از عهده او برمی آید و همه را در جهت رسیدن به رشد و تکامل، یعنی هدف نهایی می پرورد و راهنمایی می کند و هدف نهایی همه موجودها از جمله انسان، رسیدن به معاد و قیامت است.
هم نظام حاکم بر آنها حق است و حساب شده، و هم هدف آفرینش آنها حق است، و به همین دلیل این نظم شگرف، و آفرینش دقیق و منظم دلیل روشنى است بر آفریدگار دانا و توانایى که او هم حق است، بلکه حقیقت حق او است، و هر حقى تا آنجا حق است که با وجود بى پایانش هماهنگ است و هر چه جز او است و با او پیوندى ندارد باطل و بیهوده است. ظاهرا جمله اول به منزله دلیلى بر جمله دوم  «و إن الساعة لآتیة» بوده باشد چرا که حق بودن این جهان پهناور در صورتى خواهد بود که تنها براى این چند روز زندگى مملو از ناراحتیها آفریده نشده باشد، بلکه هدفى عالیتر که بتواند این آفرینش بزرگ را توجیه کند در نظر باشد، بنابراین حق بودن آفرینش آسمان و زمین و عالم هستى خود دلیلى است بر اینکه رستاخیزى در پیش خواهیم داشت و گرنه آفرینش بیهوده بود.

نکته ای درباره برهان حکمت
قلمرو برهان حکمت همه موجودهای جهان آفرینش اعم از مادی و مجرد است؛ زیرا حرکت و پویایی که لازمه ی برهان حرکت است در این برهان نیست، بلکه مدار استدلال به حکمت، اصل هدف داشتن و استکمال است و به طور کلی خروج از حوزه ی بازیگری، عبث، بیهوده، بطلان، یاوه و لغو است و این حد وسط با گستره ای که دارد شامل موجودهای مجرد نیز می شود. پس انسان هرگز نباید بپندارد که یاوه آفریده شده است: «أیحسب الإنسان أن یترک سدی؛ آيا انسان گمان مى ‏كند بى‏ هدف رها مى ‏شود.» (قیامت/ 36) «ألیس ذلک بقادر علی أن یحیی الموتی؛ آیا چنین خدای با قدرت و حکمت نمی تواند آدمی را پس از مرگ دوباره زنده کند؟!» (قیامت/ 40) بنابراین، هدف نهایی و حکیمانه خدای سبحان در مقام فعل همان قیامت و معاد و بازگشت به اوست: «إن إلی ربک الرجعی؛ در حقيقت بازگشت به سوى پروردگار توست.» (علق/ 8)


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 155

  2. معاد از دیدگاه عقل و نقل- پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه

  3. محمدتقى مصباح یزدى- آموزش عقاید- جلد 3 صفحه 36

  4. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏17 صفحه 298

  5. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏18 صفحه 223

  6. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏11 صفحه 127

  7. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 5 صفحه 239

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115734