اثبات معاد و عدل الهی

برای اثبات ضرورت وقوع معاد، برهان عدالت در قرآن مورد توجه قرار گرفته است. خداوند در آیات بسیارى بر ظالم نبودن خود تکیه کرده و نبودن آخرت را به منزله یکسان قرار دادن مجرم و غیر مجرم شمرده و آن را نفى کرده است. آیات زیر از این زاویه به اثبات معاد پرداخته اند:
«أفنجعل المسلمین کالمجرمین* ما لکم کیف تحکمون؛ آیا مؤ منان را همچون مجرمان قرار مى دهیم ؟! شما را چه مى شود؟! چگونه داورى مى کنید.» (قلم/ 35- 36) «أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لا یستون* أما الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات المأوى نزلا بما کانوا یعملون* و أما الذین فسقوا فمأوئهم النار؛  آیا کسى که با ایمان باشد همچون کسى است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند. اما کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، باغ هاى بهشت جاودان از آن آنها خواهد بود. این وسیله پذیرایى از آنهاست به پاداش آنچه انجام مى دادند؛ اما کسانى که فاسق شدند، جایگاه همیشگى آنها آتش است.» (سجده/ 18- 20)
آری جهانی دیگر باید تا حساب پاکان از بدکاران جدا شود؛ چنان که می فرماید: «و امتازوا الیوم أیها المجرمون؛ ای ناپاکان گناهکار امروز از مردم پاک جدا شوید؛ زیرا امروز، روز "فصل" و جدایی است.» (یس/ 59)
در خلایق روح های پاک هست *** روح های تیره ی گلناک هست
این صدف ها نیست در یک مرتبه *** در یکی در است و در دیگر شبه
واجب است اظهار این نیک و تباه *** همچنان کاظهار گندم ها زکاه
نبودن جهانی دیگر غیر از این جهان، پاکان را با بدکاران، درها را با سنگ های سیاه و گندم را با کاه یکی کردن و یکی دانستن است و چنین داوری کردن از خردهای سالم فاصله ها دارد. از این رو خداوند می فرماید: «أم نجعل الذین امنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الأرض أم نجعل المتقین کالفجار؛ آیا ایمان باورانی که کار شایسته کردند را مانند تبه کاران در زمین، یا پرهیزکاران را مانند فاجران قرار می دهیم؟!» (ص/ 28) بالضروره و بى تردید انسان هم مانند سایر انواع موجودات کمالى دارد و کمال انسان عبارت است از اینکه در دو طرف علم و عمل از مرحله قوه و استعداد درآمده به مرحله فعلیت برسد، یعنى به عقاید حق معتقد گشته و اعمال صالح انجام دهد، که فطرت خود او اگر سالم مانده باشد این عقاید حق و اعمال صالح را تشخیص مى دهد، و عبارت مى داند از ایمان به حق و عمل هایى که مجتمع انسانى را در زمین صالح مى سازد. پس تنها کسانى که ایمان آورده و به صالحات عمل کردند، و خلاصه مردم با تقوى، انسان هاى کامل هستند، و اما مفسدان در زمین یعنى آنها که عقاید فاسد و اعمال فاسد دارند و نام "فجار" معرف آنان است، افرادى هستند که در واقع در انسانیتشان نقص دارند، و مقتضاى آن کمال و این نقص این است که در مقابل کمال حیاتى سعید و عیشى طیب باشد و در ازاى آن نقص، حیاتى شقى، و عیشى نکبت بار باشد.
معلوم است که زندگى دنیا که هم آن طایفه و هم این طایفه از آن استفاده مى کنند، در تحت سیطره اسباب و عوامل مادى اداره مى شود، که تاثیر آن اسباب و عوامل در مورد انسان کامل و ناقص، مؤمن و کافر یکسان است (زهرش هر دو را مى کشد، آتشش هر دو را مى سوزاند، آفتابش به هر دو مى تابد)، در نتیجه هر کس عمل خود را نیکو و آن طور که باید انجام دهد، و اسباب مادى هم با عمل او موافقت داشته باشد قهرا زندگى مطلوبى خواهد داشت، و هر کس بر خلاف این باشد، زندگى تنگ و ناراحتى خواهد داشت. و بنابراین اگر زندگى منحصر در همین زندگى دنیا باشد، که گفتیم نسبتش به هر دو طایفه یکسان است، و دیگر حیات آخرت با زندگى مختص به هر یک از این دو طایفه و مناسب با حال او نبوده باشد، با عنایتى که خداى تعالى نسبت به رساندن هر حقى به صاحب حقش دارد، منافات دارد، و با عنایتى که آن ذات اقدس به دادن مقتضاى هر چیز به مقتضى اش دارد نمى سازد.
اگر بخواهى مى توانى از بیان قبلى که حجتى است برهانى صرفنظر نموده، حجتى جدلى اقامه کنى، و بگویى: یکسان معامله کردن با هر دو طایفه، و لغو کردن آنچه صلاح این و فساد آن اقتضا دارد، خلاف عدالت خداست. و این آیه شریفه (به طورى که ملاحظه مى کنى) نمى خواهد بفرماید: مؤمن و کافر یکسان نیستند، بلکه مى خواهد مقابله بین کسانى که ایمان آورده و عمل صالح کرده اند، با کسانى که اینطور نیستند بیان کند، حال چه اینکه ایمان نداشته باشند، و یا ایمان داشته و عمل صالح نداشته باشند، و به همین جهت دوباره مقابله را بین متقیان و فجار قرار داد.
باز این سؤال را در جایی دیگر مطح می کند که آیا هر دو گروه با مردن نابود می شوند و حساب و پاداشی برای هیچ یک نیست؟! «أم حسب الذین اجترحوا السیئات أن نجعلهم کالذین امنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون* و خلق الله السموات و الأرض بالحق و لتجزی کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون؛ آیا آنان که مرتکب گناهان شدند گمان کردند که ما آنان را هم چون کسانی که ایمان آورده و کردار شایسته انجام داده اند قرار می دهیم که حیات و مرگشان یکسان باشد؟ چه بدداوری می کنند: "پشک نزدیکشان چو نافه ی مشک". خداوند آسمان ها و زمین را به حق آفریده تا هر کس در برابر کارش پاداش داده شود و به آنان ستمی نخواهد شد.» (جاثیه/ 20- 21) و آیا کسی که مؤمن است مانند فاسق به حساب می آید؟ قطعا چنین نیست و هر کس پاداش مناسب عمل خویش را خواهد دید: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ هر کس به وزن ذره ای نیکی کند در آن روز آن را می بیند و هر کس به اندازه ی ذره ای بدی کند آن را خواهد دید.» (زلزال/ 7- 8) و به فرموده امیرالمؤمنین (ع) «و ذلک یوم یجمع الله فیه الأولین و الآخرین لنقاش الحساب و جزاء الأعمال؛ قیامت روزی است که خدا همه ی افراد گذشته و آینده را برای حساب رسی و پاداش کردار جمع می کند.»

عدل قانون عمومی آفرینش
هر کس مختصر آشنائی با علوم طبیعی داشته باشد می داند همه ی موجودات این جهان از قانونمندی خاصی برخوردارند، حاکمیت این قوانین حساب شده است که به دانشمندان اجازه می دهد کتب علمی را بر اساس فورمولهای دقیق تنظیم کنند، و حتی مثلا برنامه های دقیق سفرهای فضائی و ورود در کرات دیگر را بر اساس آن مرتب نمایند. به تعبیر دیگر به هر سو می نگریم قانون نظم و عدالت را می یابیم که بر همه چیز سایه افکنده است، و از بزرگترین منظومه های شمسی گرفته، تا کوچکترین ذره ی اتم در زیر پوشش آن قرار دارد.
از سوی دیگر انسان نمی تواند از قانون عدالت که فرمان آفریدگار در سرتاسر جهان هستی است مستثنی باشد، و وصله ی ناهمرنگی برای جهان خلقت گردد، زیرا این استثناء کاملا بی دلیل است، و به ترتیب یقین می کنیم که برای انسان نیز دادگاهی در نظر گرفته شده که همگان در آن حضور می یابند و سهم خود را از عدالت عمومی عالم هستی می گیرند علمای علم عقائد از قدیم الایام بر این استدلال در مسأله ی اثبات معاد تکیه می کردند، و صحنه هائی از مظالم بشر را ارائه می نمودند که در این دنیا بدون اجرای عدالت پایان گرفته، ظالمانی که تا آخر عمر، مرفه زندگی کرده اند.
آیا ممکن است خداوند عادل به این امر راضی گردد؟ آیا این صحنه ها با عدالت او در تضاد نیست؟! سپس به آسانی نتیجه می گرفتند که باید جهان دیگری در کار باشد تا عدل الهی در مورد انسانها تجلی کند، و هر کس مثقال ذره ای کار خیر کرده ببیند، و هر کس مثقال ذره ای کار شر انجام داده، او هم نیز به نتیجه ی کار خود برسد. بنابراین قیامت مظهر عدل خدا است، و پاسخ به همه ی این چراها.

تذکر
1- هر برهانی به اندازه ی حد وسط خود مدعای خویش را اثبات می کند. بر این پایه، برهان عدالت در مواردی نافذ است که قانون های قراردادی، تکلیف ها، امر و نهی و دستورهای خداوند به نام دین حکم فرماست. بنابراین، نمی تواند در ماورای ماده، مانند جهان فرشتگان که جایی برای عصیان و تبه کاری نیست کاربرد داشته باشد. البته اگرعدل الهی را به معنای ظهور حق مطلق و حقیقت تام بدانیم اثبات آن با برهان "حقیقت" خواهد بود، نه عدل حقوقی و فقهی.
2- عدالت خداوند گرچه صفت فعل اوست، نه صفت ذات، ولی بر اثر استناد به "قدرت" و قادریت خدا، هرگز تخلف پذیر نیست و امکان ندارد خداوند در موردی عدالت را رعایت نکند: «و نضع الموازین القسط لیوم القیمة فلا تظلم نفس شیئا؛ ترازوهای عدل را برای روز قیامت خواهیم نهاد و به هیچ کس ستمی نخواهد شد و چیزی مانع آن نخواهد بود.» (انبیاء/ 47)


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 165

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 صفحه 299

  3. معاد از دیدگاه عقل و نقل- پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه

  4. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 5 صفحه 245- 253

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115735