آموزه آمرزیدگی در اندیشه نهضت اصلاح دینی (ابعاد اجتماعی)

سهم اومانیسم در کشف الهیاتى لوتر

نقش اومانیسم آشکار است. اومانیست ها با چاپ و انتشار آثار آگوستین راه را براى دستیابى لوتر به اندیشه هاى این نویسنده بزرگ هموار ساختند. به نظر مى رسد که لوتر از نسخه هاى چاپى آثار آگوستین توسط آمرباخ استفاده کرده باشد که روى هم رفته در دهه نخست قرن شانزدهم، بهترین شکل عرضه شده تحقیقات اومانیستى محسوب مى شدند; البته این پیش از پرداختن اراسموس به تصحیح متون در دهه 1510 بود. به همین ترتیب، لوتر نیز توانست از آشنایى با زبان عبرى (که نمونه آن شرح و تفسیر کتاب مزامیر است) استفاده کند. آشنایى لوتر با این زبان و دسترسى او به متن عبرى بعضى از مزامیر، مرهون یکى از اومانیست ها به نام روچلین بود. شاید توجه عمیق لوتر به حل معضلات و بزنگاه هاى متن کتاب مقدس، بازتابى از تأکید اومانیست ها بر اهمیت شکل ادبى کتاب مقدس به عنوان کلیدى براى دست یافتن به معناى تجربى آن باشد. به نظر مى رسد لوتر از ابزارهاى اومانیستى بهره مى جست; چنان که نحوه مواجهه او با مشکلات در باب الهیات، شاهد این مطلب است.

سهم حکمت مدرسى در کشف الهیاتى لوتر
با این حال، حکمت مدرسى نیز نقشى اساسى در کشف الهیاتى او داشت. یکى از شگفتى هاى آشکار تحولات لوترى آن است که او با بهره گیرى از ابزار حکمت مدرسى، خود را از سرچشمه اصیل آن رها ساخت. ابزار مورد بحث شیوه خاصى در تفسیر کتاب مقدس بود که در قرون وسطى رواج داشت و معروف به Quadriga یا «معناى چهارگانه کتاب مقدس» بود. در چنین رویکردى به متن کتاب مقدس، از یک عبارت، چهار معناى متفاوت استخراج مى شود که یکى ظاهرى و سه معنای دیگر، معانی باطنی یا غیر ظاهرى است. لوتر با تأکید بر یکى از معانى سه گانه باطنى (معناى استعارى) و کم اهمیت جلوه دادن معناى ظاهرى، توانست بینش و دیدگاه خود را درباره «عدالت خداوندى» به کرسى بنشاند. چنین عدالتى به لحاظ ظاهرى چه بسا به مجازات گناهکاران توسط خداوند اشاره داشت. (جالب این که، به نظر مى رسد که هیچ مصلح دیگرى نتوانست از این ابزار مدرسى در باب تفسیر کتاب مقدس استفاده چندانى ببرد. این مطلب نشان دهنده آن است که لوتر توانست با حکمت مدرسى در دوره قرون وسطى، چنان پیوند محکمى برقرار سازد که پیش از آن سابقه نداشت.) و بدین ترتیب، زمینه براى وداع لوتر با الهیات راه نو فراهم گشت.

پیامدهاى اندیشه هاى «نو» لوتر

به نظر مى رسد که لوتر در ابتدا تمایل داشت تا نارسایى هاى آموزه آمرزیدگى در مکتب راه نو را برملا سازد. لوتر که تنها در محفل نسبتا محدود و بسته دانشکده الهیات دانشگاه ویتنبرگ مشغول فعالیت بود، مبارزه اى طولانى با حکمت مدرسى را ترتیب داد. کتاب مناظره علیه الهیات مدرسى در سپتامبر سال 1517، در واقع و به طور مستقیم، علیه یکى از متالهان مدرسى به نام گابریل بیل نوشته شد که نمایندگى راه نو را بر عهده داشت. آندراس بدنشتاین فون کارلشتات، رئیس دانشکده الهیات در ویتنبرگ نیز پس از مطالعه آثار آگوستین در اوایل سال 1517 کم کم با آراء لوتر در باب حکمت مدرسى هم عقیده شد. او گرچه در ابتدا یکى از مدافعان حکمت مدرسى در ویتنبرگ بود، به زودى در شمار یکى از منتقدان سرسخت آن درآمد. در مارس 1518، کارلشتات و لوتر به اصلاح دانشکده الهیات پرداختند و موفق شدند تا عملا، تمامى رشته هاى پیوند برنامه آموزشى این دانشکده با حکمت مدرسى را بگسلند. از آن هنگام به بعد در ویتنبرگ، دانشجویان رشته الهیات به جاى مطالعه حکمت مدرسى، به مطالعه آثار آگوستین و نیز کتاب مقدس پرداختند.
با این حال، تعداد دانشجویان الهیات در ویتنبرگ چندان زیاد نبود و خود دانشگاه ویتنبرگ نیز همتراز با دانشگاه هاى مهم اروپا شمرده نمى شد. در این جا لازم است بر این نکته تأکید شود که تا آن زمان، اندیشه هاى «نو» لوتر تا چه حد بى اهمیت بود. تمام تغییرات در برنامه درسى یک دانشگاه معمولى در باب الهیات بود; تغییراتى که هیچ پیوندى اساسى با کلیسا یا جامعه نداشت. با این حساب، چگونه بحثى علمى و بى اهمیت که تنها به مدرسیان مربوط مى شد، به نهضت مردمى و عظیمى به نام نهضت اصلاح دینى انجامید؟ پاسخ به این سؤال تا اندازه اى به طرفدارى و حمایت اومانیست ها از لوتر به عنوان دلیل یا اتفاق معروف (cause celebre) در گرماگرم منازعات لایپزیک در سال 1519 مربوط مى شود. بخش دیگر این پاسخ، در ابعاد اجتماعى آموزه آمرزیدگى نهفته است.

ابعاد اجتماعى آموزه آمرزیدگى

شاید چنین تصور شود که پاسخ به این سؤال را که گناه چگونه بخشوده مى شود، باید در بخش هایى از متون الهیاتى مربوط به این موضوع جستجو کرد. با این حال، در اواخر قرون وسطى، گناه موضوعى قابل مشاهده و اجتماعى و امرى تلقى مى شد که مى بایست به گونه اى مشهود و اجتماعى بخشوده شود. به جهات مختلفى، تحولات مربوط به نظریه آیین توبه را مى توان تقویت و تحکیم پایه اجتماعى مغفرت دانست. عفو و مغفرت موضوعى شخصى میان فرد و خدا نیست، بلکه موضوعى عمومى است که با فرد، کلیسا و جامعه ارتباط دارد. شوراى چهارم لاتران در سال 1215 اعلام کرد: «همه مؤمنان، چه زن و چه مرد، هرگاه به سن بلوغ رسیدند، باید شخصا نزد کشیش خود بروند و صادقانه اقرار به گناه کنند و توبه اى را که بر آنان مقرر شده، انجام دهند.» از این رو، کشیش و توبه، هر دو به گونه اى جدایى ناپذیر، بخشى از روند جارى در قرون وسطى بودند.
در این میان، خدا کسى بود که به وسیله نمایندگان و ابزارهاى بشرى تعیین شده بر روى زمین، گناهان را مى بخشود. وجود ابهام در آثار کهن کلیسایى در باب نقش دقیق شخص توبه کننده و کشیش در توبه، به شکلى اجتناب ناپذیر موجب پیدایش گرایش هایى در اعتقادات مردم شد که بسیار سؤال برانگیز بود. نجات تا حد زیادى، امرى تلقى مى شد که به وسیله اعمال نیک مى توان آن را کسب کرد یا شایستگى رسیدن به آن را به دست آورد. الهیات مبهم و آشفته مغفرت در اواخر قرون وسطى، این نظر را تقویت کرد که مى توان با خرید آمرزش نامه ها، مغفرت از گناهان را خرید و از «مجازات هاى برزخى» رهایی یافت. به عبارت دیگر تصور می شد که با پرداخت مبلغ قابل توجهی پول به فردی که در کلیسا عهده دار این کار است، از شدت مجازات های ابدی که ناشی از انجام کارهای خلاف است، کاسته می شود. اگر نگوییم که می توان از آن به طور کلی رهایی یافت. بنابراین، کاردینال آلبرشت براندنبورگی ترتیبى داد تا مجازات هاى برزخى معادل 120/ 245/39 سال، تنها چند هزار سال طول بکشد. شاید این عقاید، خلاف تعالیم کلیسا هم بود، اما کلیسا هیچ کوششى براى آگاه کردن اعضاى خود از نادرستى چنین اندیشه هایى به عمل نمى آورد، بلکه دلایلى نیز وجود دارد که آنها تا بدان حد با این مسئله مماشات کردند که به طور غیر رسمى، به بخشى از ساختار کلیسا تبدیل شد. قدرت و درآمد بسیارى از این نهادهاى کلیسایى و گردانندگان آن در حقیقت منوط به ادامه یافتن چنین اعمال و عقایدى بود.

منظور از مغفرت
به نظر مى رسد که مغفرت در اصل، تقدیم کردن مقدارى پول براى کارهاى خیر به نشانه تشکر از خدا و به منظور بخشوده شدن بود; اما در آغاز قرن شانزدهم این اندیشه صاف و زلال به منبع مهم کسب درآمد براى پاپ در هنگام روبرو شدن با بحران هاى مالى تبدیل شد و براى تأمین چنین منظورى، الهیات آن نیز بسیار انعطاف پذیر گشت. شیوه هایى که یوهان تتسل براى خرید و فروش آمرزش نامه ها به کار مى گرفت، خشم و نفرت شدید لوتر را برمى انگیخت; تنها با پرداخت سه مارک، شخص گناهکار مى توانست از مجازات هایى که در عالم برزخ با آن روبرو بود، رهایى یابد. بسیارى نیز بهاى این معامله را چنان مناسب مى دیدند که به سادگى نمى توانستند از آن صرف نظر کنند. در روزگارى که راه بهره گیرى از گناهان قابل بخشایش شناخته شده بود، امکان انجام چنین کارى بدون هیچ بیم و ترسى از مجازات الهى بسیار وسوسه انگیز بود. این نظر تتسل که مى توان در برابر پرداخت مبلغى پول (که میزان آن بستگى به توانایى شخص داشت)، عزیز خود را بدون هیچ درنگى از عذاب هاى برزخى نجات داد، به گونه اى بود که عدم انجام آن احساس گناه شدید زندگان در برابر مردگان را به دنبال داشت.

فروش آمرزش نامه در اوایل قرن شانزدهم

در اوایل قرن شانزدهم، فروش آمرزش نامه، یکى از منابع مهم درآمد پاپ ها بود و آن گونه که معامله کثیف و سه جانبه میان پاپ، آلبرت برندنبورگى و مؤسسه بانکى فوگر نشان مى دهد، درآمد یاد شده از صندوق هاى خاصى سر در مى آورد. در دوره اى که منصب هاى کلیسایى غالبا بر اساس خرید و فروش به دست مى آمد، نه صلاحیت و شایستگى، خریداران به خود حق مى دادند که در صدد بازگرداندن سرمایه خود باشند و به همین دلیل، آیین هایى چون تاوان دادن زندگان براى مردگان تشویق مى شد. بنابراین، ادامه ابهام موجود در مفهوم آموزه آمرزیدگى در اوایل قرن شانزدهم منافعى را به همراه داشت. نقش ضرورى و منحصر به فرد کشیش در مراسم دعا و اعتراف، به گونه اى آشکار، راه را براى فساد هموار کرده بود. شواهد حاکى از آن است که در آستانه نهضت اصلاح دینى، موضوع رشوه خوارى روحانیان مشکل کوچکى نبود. آموزه لوتر در باب آمرزیدگى به وسیله ایمان و نیز آموزه کشیش بودن همه مؤمنان (که با آموزه نخست پیوندى تام داشت) چنان اهمیت یافت که به این موضوع، جایگاهى بس فراتر از الهیات آکادمیک بخشید.
این آموزه منافعى را که پیش تر از آن صحبت به میان آمد، منتفى کرد. بخشودگى، موضوعى میان مؤمنان و خدا بود که دیگران در آن نقشى نداشتند و دیگر نیازى نبود کشیش اعلام کند که کسى مورد عفو و مغفرت قرار گرفته است. مؤمنان مى توانستند با مطالعه کتاب مقدس از وعده هاى مغفرت در مورد کسانى که به گناهان خود اعتراف نموده اند، آگاه شوند و نیازى نبود که کسى آنها را تکرار کند یا به اجرا گذارد. براى رسیدن به بخشایش خداوند نیازى به پرداخت پول نبود. مفهوم برزخ که اساس بسیارى از خرافات رایج در میان مردم و سوء استفاده هاى مقامات کلیسایى بود، به عنوان وهم و پندارى بیگانه با کتاب مقدس مردود شمرده شد. با نفى و انکار برزخ، تمام این نگرش ها رو به زوال نهاد و به دنبال آن، آیین هایى مانند تاوان دادن زندگان براى مردگان، که با اصل وجود دوزخ همراه بود، به نیستى گرایید. تأکید تازه بر پیوند شخصى با خداوند (که تا حدى ناشى از فردگرایى دوره رنسانس و تا حدى نیز متأثر از کتاب مقدس بود) به گونه اى مؤثر و چشمگیر از نقش کلیساى رسمى کاست و آن را به حاشیه راند. لوتر تنها کسب درآمد از طریق آمرزش نامه را هدف حملات خود قرار نداد، بلکه این دیدگاه را نیز که کلیسا در اعطاى مغفرت نقش و سهمى دارد محکوم کرد; چرا که زیربناى چنان عملى محسوب مى شد.

آغاز الهیات جدید

لوتر با اعلام مواد 95 گانه مربوط به آمرزش در 31 اکتبر 1517 (که امروزه در آلمان به عنوان «روز نهضت اصلاح دینى» جشن گرفته مى شود) تنها با ادعاهاى تتسل در مورد آمرزش نامه ها (که به لحاظ ادعاهاى گزاف خود، گوى سبقت را از تولیدکنندگان امروزى مواد شوینده ربوده بود) به مخالفت برنخاست. اقدام لوتر تنها درخواست از کلیسا براى اصلاح الهیات خود در باب آمرزش نبود، بلکه آغاز الهیات جدیدى در باب آمرزش و، به عبارت دقیق تر، ظهور مجدد الهیاتى کهن و کاملا فراموش شده در این باب بود. این الهیات، نقش کلیساى رسمى در مغفرت را نادیده گرفت و درنتیجه، منافع شخصى پاپ، بسیارى از کشیشان، بعضى از شاهزادگان و یک مؤسسه اعتبارى نسبتا مهم را به خطر افکند. (منظور، مؤسسه فوگر در آگسبورگ است که جاى مدیچى را گرفته بود، که بانکداران رسمى کلیسا بودند و آن هنگامى بود که لئوى دهم که خود یک مدیچى بود، در سال 1513 به مقام پاپى رسید.) آموزه آمرزیدگى تنها به وسیله ایمان، تأکید مجددى بر این مطلب بود که آمرزش الهى خریده نمى شود، بلکه اعطا مى گردد و همه مى توانند، صرف نظر از توانایى مالى یا موقعیت اجتماعیشان، بدان دست یابند. همچنین اندیشه «کشیش بودن همه مؤمنان» بدان معنا بود که مؤمنان با کمک خداى مهربان مى توانند هر آنچه را که براى رسیدن به نجات لازم است، انجام دهند; بدون این که نیازى به کشیش یا کلیسا داشته باشند. (البته لوتر معتقد بود که کشیشان ورزیده و نهاد کلیسا، هر دو، نقش حساسى در زندگى مسیحیان دارند.) با اندکى تأمل، مى توان دریافت که چرا دیدگاه هاى لوتر آن چنان موجب نگرانى و تشویش نهاد کلیسا و اقبال پرشور توده هاى مردم شد.

تردیدافکندن در آموزه ها و آیین هاى کلیسایى
بدین ترتیب، با آن که مبارزه لوتر در ابتدا با الهیات آکادمیک راه نو بود، سیر حوادث او را به کنار نهادن این قلمرو محدود و نسبتا جزئى واداشت تا بتواند نقش مصلحى مردم را به عهده گیرد. از سال 1519 به بعد، دیدگاه هاى لوتر در باب آمرزیدگى موجب شد تا روز به روز به جاى درافتادن با اندیشه هاى راه نو، به تردیدافکندن در آموزه ها و آیین هاى کلیسایى روزگار خود بپردازد. در واقع، لوتر که تمام هم و غم خود را صرف بررسى مسائل فکرى کرده بود، از عالم افکار و رؤیاهاى خود بیرون آمد و اندیشه هاى خود را بر حیات کلیسا استوار ساخت. لوتر با انتشار سه رساله عظیم اصلاحى خود در سال 1520، ثابت کرد که چگونه قدرت یک اندیشه مى تواند دل ها و اذهان مردان و زنان را اسیر خود کند. از آن پس، ما به جاى چهره اى دانشگاهى و پشت میز نشین، با مصلحى محبوب و داراى جذبه روحانى روبرو هستیم.

نتایج اجتماعی اندیشه لوتر درباره آمرزیدگی

با ملاحظه سرنوشت انجمن هاى برادرى غیر روحانى می توان نتایج اجتماعی اندیشه لوتر درباره آمرزیدگی تنها به وسیله ایمان را تبیین کرد. انجمن های برادری موسساتی بودتد که عامه مردم تشکیل داده بودند تا عهده دار انجام آداب و مراسم کفن و دفن به طور کامل برای اعضای خود باشند. طبقات مرفه توانایی آن را داشتند تا با پرداخت خیرات و اعانات، انجام دعا و نیایش را به شکلی مستمر برای ارواح خود در برزخ تضمین کنند. به عنوان مثال، در سال 1483 شایع شد که کنت ورنر اهل زیمرن برای آرامش روح خود، سفارش انجام هزار مراسم عشای ربانی توسط کشیش را داد. طبقات پایین که ناتوان از پرداخت مبالغ لازم برای انجام چنین کارهای افراطی بودند، در انجمن های برادری سهیم می شدند تا اطمینان حاصل کنند که آداب و مراسم شایسته ای برای گذر کردن آنها از برزخ انجام می شود.
بسیاری از این انجمن ها افزون بر این، نقش های اجتماعی مهمی چون تاسیس مدارس و مراکز نگهداری سالمندان و فقیران عضو را نیز بر عهده گرفته بودند و از بیوگان و کودکان اعضای خود مراقبت به عمل می آوردند. با این حال، علت وجودی آنها اساسا جنبه دینى داشت و شالوده آن اعتقاد به برزخ، بزرگداشت قدیسان و شفاعت مریم بود. آموزه آمرزیدگى به وسیله ایمان، این رشته اعتقادات در باب مرگ و داورى را که اساس کار این انجمن ها بود، منکر شد و با انکار آن، ضرورت وجود چنین انجمن هایى را از میان برد. از این رو، علت وجودى انجمن هاى برادرى از اساس تضعیف شد و نقش هاى اجتماعى آنها نیز با نفى هرگونه کارکرد دینى و ضروریشان دچار فروپاشى گردید. تحول یاد شده نمونه دیگرى از شیوه اى بود که طى آن، هرگونه تحول در اندیشه هاى دینى مى توانست پیامدهاى اجتماعى مهمى را به دنبال داشته باشد.


منابع :

  1. آلیستر مک گراث- مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1382

  2. آلیستر مک گراث- درسنامه الهیات مسیحی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115807