آموزه آیین های مقدس در نهضت اصلاح دینی (لوتر)

دیدگاه لوتر درباره آیین هاى مقدس

لوتر در رساله اصلاحى خود در سال 1520 به نام اسارت بابلى کلیسا برداشت کلیسای کاتولیک درباره آیین های مقدس را آماج حملات خود قرار داد. او با بهره گرفتن از آخرین تحقیقات فقه الغه ای اومانیستى، با صراحت تمام مى گفت که بر اساس متن یونانى کتاب مقدس، استفاده وولگات از اصطلاح Sacramentum تا حد زیادى ناموجه است. با آن که کلیساى کاتولیک به طور رسمى هفت آیین را مقدس مى شناخت، لوتر در ابتدا سه آیین (غسل تعمید، عشاى ربانى و توبه) را به رسمیت شناخت؛ اما چیزى نگذشت که تنها دو آیین (غسل تعمید و عشاى ربانى) را معتبر دانست. تفاوت میان این دو دیدگاه را در همان رساله اسارت بابلى مى توان ملاحظه کرد. این رساله با بیانى نیرومند درباره اصول اعتقادى آغاز شده و در آن، اتفاق نظر کلیساى قرون وسطى درباره آیین هاى مقدس کنار نهاده شده است: «من تکذیب مى کنم که تعداد آیین هاى مقدس هفت تاست و اینک معتقدم که تعداد آنها تنها سه مورد است که عبارتند از: غسل تعمید، توبه و نان. هر سه آیین یاد شده نیز به شکل مصیبت بارى اسیر دست متولیان کلیساى کاتولیک روم شده و کلیسا آنها را یکسره به بردگى گرفته است.» با این حال، لوتر در خاتمه این رساله، بر اهمیت نشانه اى جسمانى و مشهود تأکید چشمگیرى کرده است.
او در ضمن عبارت هاى زیر، اهمیت این تحول مهم را از نظر خود نشان داده است: «با همه این احوال، به نظر مى رسد که محدود کردن نام آیین مقدس، به آن دسته از وعده هاى خداوند که نشانه هایى به همراه خود دارد، صحیح باشد؛ اما بقیه که نشانه اى به همراه ندارد، وعده هایى بیش نیست. از این رو اگر بخواهیم صریح تر سخن بگوییم، باید اذعان کنیم که در کلیساى خداوند، تنها دو آیین وجود دارد که عبارتند از غسل تعمید و نان. زیرا تنها در این دو آیین است که مى توانیم نشانه اى را که خداوند آن را بنیان نهاده و وعده مغفرت گناهان است مشاهده کنیم.» از این رو، از نظر لوتر، آیین توبه را نمى توان از آیین هاى مقدس دانست. زیرا هر آیین مقدس داراى دو ویژگى ضرورى است که عبارتند از «کلام خدا» و نشانه اى بیرونى و آیینى (مانند آب در غسل تعمید و نان و شراب در عشاى ربانى). بدین ترتیب، تنها آیین غسل تعمید و عشاى ربانى، آیین راستین و اصیل کلیساى «عهد جدید» بود و آیین توبه به سبب آن که نشان بیرونى ندارد، نمى تواند از جمله آیین هاى مقدس شمرده شود.

لوتر و پاسخ به مناقشات «دوناتیان»

افزون بر این، لوتر چنین استدلال مى کرد که نظام آیین هاى مقدس، به شکل رایج در قرون وسطى، براى کشیش امتیازى قائل است که در مجموع توجیه پذیر نیست. این تحول، از جنبه نظرى و بر اساس الهیات مبتنى بر آیین مقدس، که در پاسخ به مناقشات «دوناتیان» در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم بسط و گسترش یافت، نباید رخ مى داد. نکته مورد بحث در این مناقشات این بود که آیا مى توان به کشیشى فاسد (مانند افرادى که در روزگار شکنجه و تعقیب هم دست مقامات رم بودند) اجازه داد که غسل تعمید دهد یا مراسم عشاى ربانى را برگزار کند. درباره نقش کشیش، دو نظریه متفاوت مطرح شد:
1. کارکرد آیین هاى مقدس به سبب رفتار کسى است که عمل مى کند. بر اساس این نظریه، تأثیر هر یک از آیین هاى مقدس بستگى به خصوصیات شخصى، اخلاقى و معنوى کشیش دارد و مؤمنان به شرطى مى توانند از آیین هاى مقدس بهره مند شوند که کشیشى با اخلاص آنها را اجرا کند.
2. کارکرد آیین هاى مقدس به موجب عملى است که انجام مى شود. بر اساس این نظریه، تأثیر هیچ یک از آیین هاى مقدس بستگى به خصوصیات فردى کشیش ندارد، بلکه بستگى به خصوصیت ذاتى خود آیین مقدس دارد. علت اصلى تأثیر آیین مقدس نیز خود مسیح است و آیین هاى مقدس، انتقال دهنده شخص و مزایاى او هستند، نه فرد کشیش. بر این اساس، حتى کشیش فاسد مى تواند آیین هاى مقدس را اجرا کند؛ زیرا ملاک درستى آنها شخص کشیش نیست. دیدگاه نخست با موضع سخت و شدید دوناتیان مطابقت دارد و دیدگاه دوم با موضع آگوستین (و به تبع آن، به موضع کلیساى کاتولیک). لوتر و اصلاح گرایان اقتدارگرا هیچ تردیدى در پذیرش موضع اکثریت نداشتند.

شیوه هاى سه گانه لوتر براى «به اسارت درآمدن کلیسا»

از این رو، شاید چنین تصور شود که این اصل، قاطعانه تثبیت گشت که کشیش سهم چندانى در آیین هاى مقدس ندارد. لوتر چنین استدلال مى کرد که در واقع، براى «به اسارت درآمدن کلیسا» تحولات مختلفى رخ داد. لوتر شیوه هاى سه گانه اى را نام مى برد که در پى آن، این وضعیت ناپذیرفتنى پدید آمد:
1. آیین «شراکت در یک چیز در عشاى ربانى.» (به عبارت دیگر، این که به مردم عادى تنها نان داده شود، نه نان و شراب) تا قرن دوازدهم طبق رسم به همه حاضران اجازه داده مى شد که در آیین عشاى ربانى، هم از نان متبرک و هم از شراب متبرک مصرف کنند. اما به نظر مى رسد که در قرن دوازدهم، عده اى از افراد نسبت به شراب دچار تخلفات روز افزون شدند و چیزى را که بر اساس الهیات نوظهور تبدل جوهرى، خون مسیح بود بر روى سطوح نه چندان پاکیزه کلیسا مى ریختند. در قرن سیزدهم افراد عادى عملا از دریافت شراب محروم شدند. لوتر معتقد بود که این موضوع، توجیه ناپذیر و بر خلاف کتاب مقدس و سنت آباء کلیساست.
او اعلام کرد که خوددارى روحانیان از دادن جام (ظرف دربردارنده شراب) به افراد عادى، خلاف و گناه است. دلیل اصلى او براى اتخاذ چنین موضعى پیامدهاى الهیاتى آن، یعنى محرومیت افراد عادى از فهم معناى شراب بود. :براى من موضوع اساسى، این سخن مسیح است که مى گوید: "این خون من است که براى شما و بسیارى دیگر بر زمین ریخته مى شود تا گناهان آمرزیده شود." در این جا با وضوح تمام ملاحظه مى کنید که خون مسیح به همه کسانى داده شده است که به خاطر گناهانشان خون او ریخته شد. اما چه کسى جرأت دارد بگوید که خون مسیح براى افراد عادى ریخته نشد؟ مطمئنا مخاطب او هنگامى که او جام را مى دهد، چه کسى است؟ آیا غیر از این است که او جام را به همگان مى دهد؟ آیا جز این گفت که خون او براى همگان ریخته مى شود؟» این نگرش لوتر چنان مشهور و زبانزد عام و خاص شد که دادن جام به دست افراد عادى، نشان وفادارى جماعت به نهضت اصلاح دینى گشت.
2. به نظر لوتر، آموزه تبدل جوهرى (که اینک از آن بحث خواهیم کرد) امرى پوچ و تلاش به منظور توجیه و دلیل تراشى براى یک راز بود. از دیدگاه لوتر، نکته اساسى این است که مسیح به حقیقت در عشاى ربانى حاضر است. (نه آن گونه که در بعضى از نظریه ها درباره چگونگى حضور او مطرح شده است.) آهن اگر در میان شعله هاى آتش قرار گیرد و گرم شود، نور افشانى خواهد کرد و در چنین آهن درخشنده اى، هم آهن و هم گرمى حضور دارند. چرا براى تبیین راز حضور مسیح درعشاى ربانى ازچنین تمثیل ساده و پذیرفته شده اى استفاده نکنیم وبه جاى آن با استفاده از تفننات و نکته سنجى هاى مدرسى به توجیه آن بپردازیم؟ «من نمى توانم به درستى بفهمم که چگونه نان، بدن مسیح است؛ با این حال عقل خود را تابع و مطیع مسیح قرار مى دهم و کاملا وابسته به این کلمات هستم و سخت معتقدم که نه تنها بدن مسیح در این نان وجود دارد، بلکه این نان همان بدن مسیح است. مجوز من در این سخنان، این سخن است که: "نان را به دست گرفت و پس از شکرگزارى آن را پاره کرد (و به شاگردان خود داد) و گفت: این را بگیرید و بخورید. این (یعنى همان نان که آن را به دست گرفته و پاره کرده بود) بدن من است." (رساله اول قرنتیان 11:23ـ24)» این تنها آموزه تبدل جوهرى نیست که باید بدان ایمان داشت، بلکه این که مسیح به حقیقت در عشاى ربانى حاضر است. این مطلب از هر نظریه یا تبیین دیگرى مهم تر است.
3. این تصور که کشیش یک کار خوب را پیشنهاد مى کند یا انجام مى دهد یا از طرف مردم قربانى مى کند، به همین سان با کتاب مقدس همخوان نیست. از دیدگاه لوتر آیین مقدس، در اصل، وعده مغفرت گناهان است که مردم با ایمان بدان نایل مى شوند. «از این رو، ملاحظه مى کنید که آنچه عشاى ربانى (Mass) مى نامیم، وعده مغفرت گناهان است که خداوند آن را به ما نوید داده است؛ وعده اى که مرگ پسر خدا آن را تأیید کرده است.... چنانچه عشاى ربانى (Mass) یک وعده باشد، آن گونه که تا به حال ادعا شده است، در این صورت راه وصول به آن را باید به دست آورد، آن هم نه با انجام هیچ عملى یا به کار گرفتن قدرتى یا بهره گیرى از شایستگى هاى خود، بلکه تنها به وسیله ایمان.
زیرا در جایى که سخن از وعده خداوند باشد، وجود ایمان از سوى مؤمنانى که پذیراى آن باشند نیز ضرورى است. از این رو، واضح است که آغاز نجات ما ایمانى است که به سخن خداوندى که وعده مى دهد وابسته است؛ خدایى که بدون این که ما کارى انجام دهیم، به طور رایگان و بدون این که ما شایسته باشیم خود پیش قدم شده، به ما وعده مى دهد.» از دیدگاه لوتر، در آیین هاى مقدس ایجاد و تقویت ایمان قوم برگزیده خدا مهمترین امر مورد توجه است. در حالى که در کلیساى قرون وسطى، آیین هاى مقدس همانند کالایى فروختنى پنداشته مى شد که به کمک آن مى توان شایستگى به دست آورد.

دیدگاه لوتر درباره حضور واقعى

جنبه اى دیگر از اندیشه لوتر که سرانجام موجب بروز اختلاف در جنبش اصلاح دینى در آلمان و سوئیس شد، که تا آن زمان تقریبا متحد و یکپارچه بود و آن را دچار انشعاب کرد. موضوع «حضور حقیقى» بود؛ بدین معنا که چگونه و به چه شکلى مى توان تصور کرد که مسیح به شکل جسمانى در عشاى ربانى حاضر مى شود. لوتر در سال 1507 به مقام کشیشى نایل آمد و نخستین مراسم عشاى ربانى را در دوم مه همان سال در ارفورت برگزار کرد. لوتر در تجدید خاطره اى از این رخداد، که مربوط به پنجم دسامبر سال 1538 و هنگام صرف شام است، به یاد آورد که خاطرات مهم او از این مناسبت بزرگ، برگرفته از احساس خود بزرگ بینى و اشتیاق او در این مورد بود که او به طور ناگهانى از هر چیز چشم پوشید. «کشف الهیاتى» لوتر در سال 1515 رخ داد. در ضمن همین تحول بود که لوتر به کشف معروف خود درباره معناى جدید «عدالت خداوند» دست یافت. هر چند به نظر مى رسد که این کشف در ابتدا هیچ تأثیرى بر نگرش او در مورد آیین هاى مقدس نداشت، بى تردید یکى از جنبه هاى انتقادهاى بعدى او از الهیات قرون وسطى درباره آیین هاى مقدس از آن نشأت گرفته بود.

مخالفت با کارگیرى اندیشه هاى ارسطویى در الهیات
خصومتى جدید با به کارگیرى اندیشه هاى ارسطویى در الهیات، به طرز چشمگیرى با این کشف پیوند خورده بود. لوتر در سال 1517 در رساله مناقشه علیه الهیات مدرسى مخالفت کامل خود را با به کارگیرى شیوه هاى ارسطویى در الهیات به وضوح نشان داد. اهمیت این تحول ضد ارسطویى را باید در پیوند آن با آموزه قرون وسطایى تبدل جوهرى جستجو کرد. چهارمین شوراى لاتران در سال 1215 به تعریف این آموزه پرداخت و آن را بر مبانى ارسطویى (به ویژه تفاوتى که او میان «جوهر» و « عرض» قائل بود) استوار ساخت. جوهر هر چیز همان طبیعت اصلی و انفکاک ناپذیر آن است، در حالی که اعراض (مانند رنگ، شکل، بو و امثال آن) همانند نمودهای بیرونی آن هستند. نظریه تبدل جوهری تایید این مطلب است که اعراض نان و شراب (یعنی نمودهای بیرونی آن مانند مزه، بو و امثال آن) هنگام متبرک شدن تغییری نمی کند، اما جوهر آن از جوهر نان و شراب، به جوهر جسم و خون عیسی مسیح تبدیل می شود.
لوتر اینگونه فلسفه بافی را امرى پوچ مى دانست و به انکار آن مى پرداخت و بر کنار گذاشتن چنین اندیشه هاى ارسطویى اصرار مى ورزید. ارسطو در الهیات مسیحى جایگاهى ندارد. با این حال، لوتر هرگز با این اندیشه اساسى و بنیادین (که نان و شراب به جسم و خون مسیح تبدیل مى شود) مخالفت نکرد. «این اشتباه هیچ اهمیتى ندارد. مهم این است که جسم و خون مسیح با کلام خدا در کنار هم قرار گرفته اند.» اعتراض لوتر، به اندیشه «حضور حقیقى» نبود؛ بلکه به گونه اى خاص در تبیین آن حضور بود. از دیدگاه لوتر خداوند تنها در وراى آیین هاى مقدس نیست، بلکه در متن آنها نیز قرار دارد.

نان و شراب از نظر لوتر

نظر لوتر درباره این که نان و شراب، حقیقتا به بدن و خون مسیح تبدیل مى شود، فقط از محافظه کارى الهیاتى سرچشمه نمى گرفت. در واقع، لوتر یادآورى کرد که اگر مى توانست اثبات کند که این عقیده با کتاب مقدس ناسازگار است، او خود اولین کسى بود که از آن روى مى گرداند. با این حال، به نظرش چنین مى آمد که معناى آشکار عباراتى از کتاب مقدس مانند متى، 26: 26 «این است بدن من» همین است. این جمله در نهایت وضوح است و به نظر او پذیرای هیچ گونه تفسیر دیگری نیست. به نظر لوتر، اصل وضوح کتاب مقدس در کلیت آن بر سر چگونه تفسیر این آیه، در معرض خطر قرار گرفته است. آندراس کارلشتات، همکار دانشگاهی پیشین او در ویتنبرگ، که سرانجام در دهه 1520 در حلقه مخالفان او در آمد، به گونه دیگری می اندیشید. به نظر او، اشاره مسیح در این کلمات به خودش بود. لوتر به آسانی می توانست این برداشت را نوعی بدفهمی متن دانسته، آن را رد کند. اما مشکل اصلی او با این سخن صریح تسوینگلی بود که واژه is در This is my bidy تنها نوعی تفنن در سخن گفتن است و معنای حقیقی آن «دلالت کردن» یا «نشان از چیزی بودن» است و نباید معناى ظاهرى آن را در نظر داشت.

آیین سنتى تعمید اطفال از نظر لوتر

لوتر همانند سایر اصلاحگران اقتدارگرا به آیین سنتى تعمید اطفال وفادار ماند. شاید چنین تصور شود که آموزه او درباره «آمرزیدگى تنها به وسیله ایمان» با این آیین سازگار نیست. با این همه، اگر ایمان را پاسخى آگاهانه و سنجیده به وعده هاى خداوند بدانیم، نمى توان ایمان داشتن کودکان را با معنا دانست. اما این مطلب را باید در خاطر داشت که معناى آموزه لوتر در باب «آمرزیدگى به وسیله ایمان» این نیست که هر کس که ایمان داشته باشد به همین دلیل آمرزیده مى شود، بلکه معناى این آموزه آن است که خداوند از سر لطف خود، ایمان را همچون هدیه اى عطا مى کند. بر خلاف آنچه انتظار مى رود، تعمید کودکان با آموزه آمرزیدگى به وسیله ایمان کاملا سازگار است؛ زیرا این آموزه بر این امر تأکید دارد که ایمان چیزى نیست که ما خود بتوانیم آن را به دست آوریم، بلکه چیزى است که از سر لطف به ما بخشیده اند.
از دیدگاه لوتر، آیین هاى مقدس تنها ایمان مؤمنان را تقویت نمى کند، بلکه در درجه نخست مى تواند پدید آورنده ایمان باشند. آیین مقدس واسطه در «کلام» خدا، و کلام خدا نیز موجب برانگیختن ایمان است. با این بیان معلوم مى شود که لوتر در آیین تعمید کودکان هیچ مشکلى نمى بیند. تعمید مشروط به ایمان نیست، بلکه پدیدآورنده آن است. «کودک نیز مى تواند در زمره مؤمنان درآید، بدان شرط که مسیح هنگام تعمید، از زبان کسى که او را غسل تعمید مى دهد، با او سخن گوید. زیرا این "کلام" و دستور اوست و "کلام" او پوچ و بى خاصیت نیست.» تسوینگلى در تقابلى آشکار معتقد بود که آیین هاى مقدس دلیلى بر وجود ایمان است. این اعتقاد، دشوارى هایى براى او پدید آورد؛ به خصوص این که او نمى توانست از استدلال هاى لوتر به منظور توجیه آیین تعمید کودکان بهره جوید. از دیدگاه تسوینگلى، آیین هاى مقدس تنها تأیید کننده «کلام» خداوند است و لازم است به طور جداگانه تبلیغ شود. او ناگزیر بود تعمید اطفال را با دلایلى تقریبا متفاوت توجیه کند. همکاران اصلاحگر لوتر در زوریخ، بال و استراسبورگ به دیدگاه هاى لوتر درباره «حضور حقیقى» با نوعى بى اعتقادى و ناباورى مى نگریستند. از نظر آنها، لوتر در این مسئله انسجام فکرى نداشته، بیهوده به مخالفان کاتولیک خود امتیاز مى دهد.


منابع :

  1. آلیستر مک گراث- مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1382

  2. آلیستر مک گراث- درسنامه الهیات مسیحی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115811