راز آفرینش دوزخیان

با توجه به علم مطلق و بی کرانه حق تعالی این پرسش پیش می آید که چرا خداوند دوزخیان را آفرید؟ این همه شکنجه و عذاب برای چه؟ آیا بهتر نبود از اول آنان را نیافریند تا به عذاب گرفتار نیایند؟ و جهنم را انباشته از جن و انس نکند؟ «و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الإنس؛ در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده ‏ايم.» (اعراف/ 179)
پاسخ: وجوهی را می توان در نقد این نقد ارائه کرد که برخی از آنها را استاد علامه طباطبایی در تفسیر قیم المیزان بیان فرموده است: اولا هدف از آفرینش مخلوق ها، اعم از جن و انس، آتش و عذاب و جهنم نبوده، بلکه "رحمت" است؛ چنان که فرمود: «إلا من رحم ربک و لذلک خلقهم؛ مگر آن که پروردگارت رحمت کند و برای همین رحمت خلق را آفریده است.» (هود/ 119) امام صادق (ع) فرمود: خداوند خلق را به این مقصد آفرید تا کارهایی انجام دهند که مستوجب رحمت الهی شوند: "قال خلقهم لیفعلوا ما یستوجبون به رحمة الله فیرحمهم."
ثانیا، هدف و غرض اصلی از آفرینش، چنان که اشاره شد رحمت است، لیکن در پیمودن راه کمال تا رسیدن به آن هدف اعلا و اصلی، اختلاف پیش می آید؛ زیرا انسان در سراچه تزاحم گام برمی دارد و چه بسا در پیمودن این راه به هدف دیگری که اصلی نیست برسد و از هدف اصلی بازماند. این مطلب را می توان ضمن چند مثال توضیح داد: نجار به قصد ساختن در، نخست چوب هایی را از نظر می گذراند و سپس دست به کار شده با اره کردن و تیشه زدن به هدف مطلوب خویش که ساخت در است دست می یازد. از سوی دیگر، وی از آغاز کار می داند که همه ی چوب ها در ساختن در به کار نمی رود، بلکه ساختن در که دارای هیأت ویژه است می طلبد که مقداری از چوب ها ضایع گشته و به صورت هیزم درآید. مقداری که ضایع می شود اساسا از تحت نقشه و هندسه ی اصلی عمل خارج است، لیکن نجار در راستای ساختن در می دانست که لازم می آید مقداری از این چوب ها به شکل هیزم و ضایعات درآید. بنابراین، نجار در ساختن در دو هدف را تعقیب می کند: یکی هدف "اصلی" که ساختن در است، و دیگری هدف "فرعی" و "بالتبع" که دور ریختن ضایعات و هیزم ساختن بخشی از چوب هاست. همچنین کشاورز وقتی دانه را در زمین می افشاند همه ی آنها هنگام درو به او باز نمی گردد، بلکه مقداری از بذرها فاسد گشته، در زمین می پوسد یا طعمه ی کرم ها می شود یا پس از روییدن، طعمه ی گوسفندان می شود، حال آن که هدف کشاورز از افشاندن بذر در زمین این بوده که ثمره ی همه ی آنها عایدش گردد. پس کشاورز نیز دو هدف دارد: یکی هدف اصلی و آن این که نتیجه همه بذرهای افشانده عاید وی شود، و دیگری هدف فرعی و آن این که مقداری از آن ها عاید وی شده و بقیه ضایع شود.
خداوند متعال نیز مشیئت اصلی او بر این تعلق گرفته که در زمین موجودی تمام عیار و از هر جهت کامل به نام انسان بیافریند تا بندگی او کرده، مشمول رحمتش شود، لیکن اختلاف استعداداتی که در زندگی دنیوی کسب می شود و اختلافی که در تأثیرهاست نمی گذارد همه افراد انسان در مسیر و مجرای حقیقی خود قرار گرفته راه نجات را طی کنند، بلکه تنها افرادی در این راه قرار می گیرند که برایشان اسباب و شرایط درونی و بیرونی فراهم آید. این جاست که هدف خداوند نیز مانند نجار و زارع به دو اعتبار متعدد می شود. هدف اول و اصیل این که رحمتش شامل حال همه انسان ها گردد و آنان را به بهشت ببرد. هدف دوم و تبعی این که زیانکاران و شقاوتمندان را با این که آنان را برای بهشت آفریده به دوزخ ببرد.
بنابراین، هدف اول ذاتی و اصلی و هدف دوم تبعی و عرضی است. بر این پایه هر جا شقاوت شقاوتمند به قضای الهی مستند شده باید بدانیم که ناظر به نوع دوم از غایت هاست و معنایش این است که خدای متعال از آن جا که عاقبت و پایان حال بندگان خود را می داند که مثلا چه کسی سعید و چه کسی شقی است، تمام شقاوت های موجود در خارج، به عنوان تبعی نه اصیل، مورد اراده ی اوست. از جمله آیاتی که حمل بر این نوع غایت (غیر اصلی) می شود آیه ی "ولقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الإنس" و سایر آیات دارای چنین سیاقی است.
«لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم أعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها؛
دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى ‏كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى ‏بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى ‏شنوند.» (اعراف/ 179) این قسمت از آیه شریفه اشاره است به اینکه دوزخیان کسانى هستند که استعداد براى وقوع در مجراى رحمت الهى در آنان باطل گشته، و دیگر در مسیر وزش نفحات ربانى قرار نمى گیرند، و از مشاهده آیات خدا تکانى نمى خورند، گویا چشم هایشان نمى بیند، و از شنیدن مواعظ مردان حق متاثر نمى گردند تو گویى گوش ندارند، و حجت ها و بیناتى که فطرتشان در دلهایشان تلقین مى کند سودى به حالشان ندارد و یا گویى دل ندارند.
البته هیچ عقل و گوش و چشمى در عمل خود فاسد نمى شود، چون همانطور که قرآن فرموده: «لا تبدیل لخلق الله؛ در خلقت خدا تغییر و تبدیلى رخ نمى دهد.» (روم/ 30) مگر اینکه همین تغییر و تبدیل هم به دست خود خداى تعالى انجام شده و خود از باب خلقت باشد، ولیکن آیه شریفه «ذلک بأن الله لم یک مغیرا نعمة أنعمها على قوم حتى یغیروا ما بأنفسهم؛ (حکم ازلى خدا) این است که خدا نعمتى را که به قومى عطا کرد تغییر نمى دهد تا وقتى آن قوم حال خود را تغییر دهد.» (انفال/ 53) صریحا اعلام مى دارد به اینکه خداى تعالى نعمتى را که به قومى داده پس نمى گیرد، مگر آنکه خود آنان باعث زوال و دگرگونى آن شوند. پس این نفهمیدن و ندیدن و نشنیدن دوزخیان از چیست؟ جواب این است که گر چه بطلان استعداد و فساد عمل دل ها و چشم ها و گوش هاى ایشان مستند به خداى تعالى است، الا اینکه خداى تعالى این کار را به عنوان کیفر عمل هاى زشت ایشان کرده، پس خود آنان سبب شدند که با تغییر راه عبودیت نعمت خدا را تغییر دادند، خداوند هم مهر بر دل هایشان نهاده و دیگر با این دل ها آنچه را که باید بفهمند نمى فهمند، و پرده بر چشم هایشان کشیده و دیگر با این چشم ها آنچه را که باید ببینند نمى بینند، و سنگینى را بر گوش هایشان مسلط کرده و دیگر با این گوش ها آنچه را که باید بشنوند نمى شنوند، و همه اینها نشانه این است که ایشان راه به دوزخ مى برند.

جهنمیان اختیار داشتند و آزاد بودند
در سلسله بشر نیروى اختیار نهاده و بر حسب استعداد وجودى و امکانات و حوادث سیرت افراد بشر مختلف است ناگریز مسیر ارادى و غرض و هدف آنان نیز در زندگى طبعا مختلف خواهد بود که هر فردى مسیر و هدف خاصى براى خود انتخاب می نماید ناگزیر گروه بسیارى از تمایلات خود پیروى می نمایند و بسیارى از حکم خرد استمداد جویند در این زمینه غرض اصلى از خلقت جن و سلسله بشر معرفت پروردگار و سپاس است ولى درباره ی خصوص گروهى که در مقام مخالفت و مبارزه با ساحت پروردگار برآیند و ناسپاسى نمایند بر حسب غرض ضمنى از خلقت آنان سوق از طریق اختیار به سوى شقاوت و دوزخ خواهد بود. هم چنانکه سیره و روش خردمندان به همین منوال است مثلا چنانچه خیاط بخواهد از پارچه لباسى بدوزد باید مقدار زیادى از گوشه و کنار پارچه را قیچى کند تا بتواند آن را به هیئت لباس در آورد و هرچه حرفه و صنعت وى دقیقتر باشد زیاده از آن پارچه را باید به هدر دهد. پس بر حسب تحلیل هر صنعتگر و صاحب حرفه اى براى اجراى حرفه خود دو غرض در روان او خلجان دارد یکى غرض اصلى مانند دوختن لباس و دیگر اجراى غرض ضمنى که ناگزیر باید مقدارى از گوشه و کنار پارچه را تلف کند و بدین وسیله آن را به هیئت لباس و مناسب اندام در آورد.
هم چنین غرض اصلى ساحت قدس پروردگار از خلقت جن و سلسله بشر رهبرى آنان به سعادت و سپاسگزارى است که صحنه امکان مسطوره اى از صفات کامل خود باشد ولى اجراى این منظور در صحنه جهان با اینکه بر حسب حکمت در نهاد بشر و جن نیروى اختیار به ودیعت سپرده است که از صفر شروع به حرکت اختیارى و سیر ارادى نمایند و به سوى کمال و فضیلت روانه شوند و از طرفى پروردگار نیز به علم ازلى احاطه دارد که گروهى پیرو تمایلات و خودستائى شده طریقه مخالفت و تمرد مى پیمایند. پس غرض از خلقت آنان به طور ضمنى و بر حسب نظام طبع آن است که از طریق اختیار به سوى شقاوت روانه شوند با توجه به این که همه پدیده هاى پروردگار مصداق ظهور رحمت هستند زیرا جهان آفرینش و نظام عمومى آن مشتمل بر غایات و مقاصد بى شمارى است که پیوسته موجودات به آنها می رسد و لباس کمال در بر مى نماید و از خوان گسترده پروردگار هر یک به سهم خود از رحمت بهره مند می شوند.
از جمله رحمت و مقاصدى که براى عموم بشر از جمله مردم بیگانه و تبهکار نیز در نظر گرفته شده پیش از آنها نحو تحقق و ثبوتى خواهد داشت. زیرا غرض از وجود هر پدیده اى پیش از خودش تحقق و ثبوت باید داشته باشد پس خلقت این قسم از سلسله بشر که کثرت عددى را تشکیل می دهند نیز بر اساس غرض اصلى و سوق به کمال و به سعادت می باشد گرچه به اختیار تخلف نموده اند و آنچه غرض از خلقت بوده و تحقق و ثبوت داشته بر اساس رحمت و سوق به سعادت است.
اشاره: آنچه در هندسه نظام کلی در منطقه ماده و طبیعت مطرح است وجود ضایعات تبعی و اشقیای عرضی است، اما تعیین شخص ضایع و فرد شقی به سوء اختیار خود ضایع و شقی است؛ نظیر ضرورت مرض در قلمرو طبیعت، اما تعیین مریض و ابتلای به بیماری بر اثر بدرفتاری خود شخص است.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 8 صفحه 438

  2. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 7 صفحه 138

  3. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 456

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/115836