عذاب و شکنجه های روحی و عقلی

عذابهای قیامت

در یک تقسیم می توان "عذاب" قیامت را به دو بخش جسمی و روحی تقسیم کرد. قرآن مجید از عذاب های جسمانی، و شکنجه های روحی و عقلی خبر داده است. انسان وقتی دستور و فرمان خداوند را زیر پا گذاشت و قانون شکنی کرد، باید به وسیله قانون شکسته شود و چه فراوانند کسانی که در برابر شکنجه های روحی به مراتب بیش از ضربه های جسمانی رنج می برند؛ اینان چه بسا حاضرند از همه چیز محسوس و جسمانی بگذرند ولی کوچکترین تحقیر، توهین، سرزنش، توبیخ و... به شخصیت آنان وارد نیاید. غافل از این که در روز قیامت به چنین سرنوشت شوم و فرجام بدی گرفتار خواهند آمد و شکنجه های روحی را متحمل خواهند گشت که تا اعماق جان آنان نفوذ خواهد کرد.
آیات قرآن درباره کیفر روحی و عقلی دوزخیان چند دسته است: در نخستین آیه ای که می خواهیم به آن اشاره کنیم، به نمونه ای از قسم دوم بر خورد می کنیم. می فرماید: «و الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا فأولئک لهم عذاب مهین؛ کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، عذابی خوارکننده برای آنها خواهند بود.» (حج/ 57) قرآن اینجا در این باره توضیحی نمی دهد که چگونه این عذاب، دوزخیان را به ذلت و خواری می کشد، همین اندازه اشاره ای کلی به آن نموده است و بسیاری از جنبه های تحقیرآمیز عذابهای دوزخ را شامل می شود که مستکبران گردنکش و خودبین را به پایین ترین مرحله ذات می کشاند. بعضی از مفسران مانند «قرطبی» احتمال داده است که این عذاب خوار کننده اشاره به سرنوشتی باشد که مشرکان در میدان جنگ بدر با آن مواجه شدند ولی با توجه به آیه قبل از آن که سخن از «جنات نعیم» برای مومنان می گوید روشن است که این آیه اشاره به عذاب خوارکننده دوزخ دارد.
به هر حال این تعبیر که در آیات متعددی از قرآن مجید آمده، نشان می دهد که عذابهای دوزخی آمیخته با انواع اهانتها است که مایه ی آزار روح و جان نیز می شود، و این تجسمی است از تحقیرها و اهانتهایی که آنان نسبت به انبیاء الهی و مومنان پاکدل و مستضعفان با ایمان داشتند و باید در آن روز نتیجه کار خود را به این صورت ببینند.

عذاب روحی دوزخیان

در آیه ای دیگر به چهره ی دیگری از ملامت و سرزنش و تحقیر دوزخیان از سوی خازنان دوزخ و ماموران عذاب و کفر بر خورد می کنیم می فرماید: «و قال الذین فى النار لخزنة جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب* قالوا أ و لم تک تأتیکم رسلکم بالبینت قالوا بلى قالوا فادعوا و ما دعؤا الکفرین إلا فى ضلال؛ کسانی که در آتش دوزخند به خازنان جهنم می گویند از پروردگارتان بخواهید (لااقل) یک روز عذاب را از ما بردارند. آنها می گویند: آیا پیامبرانتان با دلائل روشن به سراغ شما نیامدند؟! می گویند: بلی (آمدند) می گویند: پس هرچه می خواهید دعا کنید ولی (بدانید) دعای کافران جز در ضلالت نیست (و هرگز به اجابت نمی رسد).» (غافر/ 49- 50) این تعبیرات همچون شلاقی بر روح آنها نواخته می شود، و آنها را شکنجه می دهد آنها فقط تقاضای یک روز نجات از عذاب کردند اما پذیرفته نشد، آنها از خازنان تقاضای دعا کردند، ولی خازنان در پاسخ گفتند: خودتان دعا کنید، به خاطر اینکه آنها لایق دعا نبودند که این خود نوعی تحقیر است، و یا دعا کردن برای آنها باید به اذن خدا باشد و خدا هرگز چنین اذنی نداده، و یا اینکه چون این دعا به اجابت نمی رسد بیهوده است، لذا حتی از دعا کردن نیز مضایقه می کند، و می گویند خودتان دعا کنید (و بدانید به جائی نمی رسد) و این نیز تعبیر دردآور دیگری است.
در جایی دیگر، گوشه دیگری از عذاب روحی دوزخیان نشان داده شده، می گوید: «إذا رأتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا و زفیرا؛ هنگامی که دوزخ، آنها از دور می بیند، صدای وحشتناک و خشم آلود او را که با نفس زدن شدید همراه است می شنوند.» (فرقان/ 11) در اینجا برای دوزخ تمام اوصاف یک حیوان درنده وحشتناک بیان شده که وقتی طعمه خود را می بیند، صدای وحشتناک و خشم آلودش را که با تنفس شدید همراه است بلند می کند، صحنه ای که تمام وجود او را در وحشت فرو می برد و از پای در می آورد. تغیظ از ماده «غیظ» به گفته ی راغب در مفردات به معنی «شدت غضب» است، و «تغیظ» به معنی اظهار آن است، گرچه حالت خشم شنیدنی نیست، ولی اوصافی همراه دارد مانند صداهای وحشتناک که قابل شنیدن است. «زفیر» به معنی رفت و آمد نفس در ششها است به گونه ای که سینه بالا آید و غالبا با صدای وحشتناکی همراه است که قابل شنیدن می باشد.
بعضی از مفسران که نتوانسته اند باور کنند جهنم یک موجود زنده است، می بیند و درک می کند، و مجرمان را می شناسد!، ناچار شده اند که چیزی در تقدیر بگیرند و بگویند: منظور، دیدن خازنان دوزخ است! در حالی که می دانیم «تقدیر» خلاف قاعده است و در اینجا نیاز به آن نیست، چه مانعی دارد که بهشت و دوزخ دارای روح باشند، و حوادثی را که در آنها واقع می شود، درک کنند؟ حتی از بعضی از روایات استفاده می شود که جهنم چشم و گوش و زبان دارد، و مجرمان را به خوبی می شناسد و بر می گیرد، بهتر از شناخت پرندگان نسبت به دانه های غذائی! ما امروز شاهد نمونه های کوچکی از این مساله در دنیا هستیم که چشم و گوشهای الکترونیکی با کمک کامپیوترها که در ساختمانهای مختلف به کار می گذارند بسیاری از مسائل را می بینند و می شنوند و عکس العمل مناسب نشان می دهند، هرچند ساختمان درک ندارد، ممکن است عکس العمل جهنم در برابر مجرمان از همین گونه یا بالاتر از آن یعنی توام با درک باشد.

آتش دوزخ

چهره دیگری از آلام روحی دوزخیان را در آیه ای دیگر مشاهده می کنیم، در این آیه مومنان را مخاطب ساخته، می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا قوا أنفسکم و أهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة؛ ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها است نگاه دارید.» (تحریم/ 6) این تعبیر نشان می دهد که آتش دوزخ با آتش این جهان بسیار متفاوت است، خواه منظور از «حجاره» بتهای سنگی باشد، و یا اعم از آن، و خواه منظور آتشی باشد که از درون اتمهای این سنگها بیرون می آید و یا چیز دیگر، هرچه هست آتشی است که بخشی از آن از درون وجود خود انسانها شعله می گیرد، از اعتقادات و نیات باطنی زشت آنها و از اعضای آلوده به گناه آنها، یا سنگهائی که معبود آنها با وسیله افتخار و مباهات آنها در ساختن کاخها و مانند آن بوده است.
سپس می افزاید: «علیها ملائکة غلاظ شداد لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون؛ بر این آتش فرشتگانی خشن و سختگیر گمارده شده اند که هرگز فرمان الهی را مخالفت نمی کنند و دستورات او را (دقیقا) اجر می نمایند.» (تحریم/ 6) وجود این فرشتگان خشن و سختگیر، بر آلام روحی آنها می افزاید، و راههای نجات را از هر سو بر آنان می بندد. اینها کسانی بودند که در زندگی خود، پیوسته با زیردستان خشونت داشتند ماموران خشن آنها مردم را به سختی می راندند و سختگیری و بیرحمی و عدم شفقت، جزء برنامه زندگی آنان بود، اکنون خودشان به چنین سرنوشتی گرفتار می شوند.
جالب اینکه در آیه ی بعد از آن خطاب به کافران می گوید: «لا تعتذروا الیوم إنما تجزون ما کنتم تعملون؛ امروز عذب خواهی نکنید، جزای شما همان اعمال شما است.» (تحریم/ 7) بعضی از مفسران که نتوانسته اند بیرون آمدن آتش را از درون سنگ تصور کنند، گفته اند منظور از این سنگها همان سنگهای گوگردی است که هنگام برخورد با آهن جرقه می دهد!، در حالی که امروز می دانیم: نیروی اتم نهفته شده درون هر موجود مادی می تواند، شعله ی عظیم آتش را ظاهر کند.
«غلاظ» جمع «غلیظ» و «شداد» جمع «شدید» هر دو دارای یک معنی است و ممکن است ذکر این دو با هم برای تاکید باشد، ولی بعضی گفته اند «غلاظ» اشاره به خشونت در قول است و «شداد» اشاره به خشونت در عمل، یا اولی اشاره به خشونت خلقی است و دومی خشونت خلقی، به هر حال آن فرشتگان سر بر فرمان خدا دارند و از اوامر او منحرف نمی شوند. گاه گفته اند که اصولا انسان را به منزله ی هیزم و همردیف سنگها قرار دادن خود نوعی تحقیر و مجازات روحی و معنوی برای آنها است.

گفتگوهای بهشتیان و دوزخیان

در آخرین تعبیری که می خواهیم بدان اشاره نماییم، به گفتگوهای دلخراش و جانکاهی برخورد می کنیم که میان بهشتیان و دوزخیان رد و بدل می شود، و روح دوزخیان را سخت آزار می دهد، می فرماید: «و نادى أصحاب الجنة أصحاب النار أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعد ربکم حقا؛ بهشتیان دوزخیان را صدا می زنند (و به عنوان سرزنش) می گویند: ما آنچه را پروردگارمان وعده داده بود حق یافتیم، آیا شما هم آنچه را پروردگارتان وعده داده بود حق یافتید.» و آنها با یک دنیا شرمندگی و سرافکندگی جواب می دهند: «قالوا نعم؛ آری.» همه حق بود، افسوس که ما گرفتار غرور و غفلت بودیم! «فأذن مؤذن بینهم أن لعنة الله على الظالمین؛ در این هنگام ندا دهنده ای در میان آنها ندا می دهد که لعنت خدا بر ظالمان باد.» (اعراف/ 44) این سخن همچون نمک بر جراحات دل دوزخیان می نشیند و شعله های آتش درون آنها را افروخته تر می کند.
آری آنها (همان گونه که در آیه بعد از این آیه آمده) کسانی بودند که مردم را از راه خدا دور می کردند لذا آن روز از رحمت خدا دورند (لعنت همان دوری از رحمت است). در اینکه این موذن (ندا دهنده) کیست که سیطره بر بهشت و دوزخ دارد، و همگان صدای او را می شنوند، و از سوی خدا سخن می گوید؟ در بسیاری از روایات که شیعه و اهل سنت نقل کرده اند آمده است که او امیرالمؤمنین علی (ع) است که در تمام طول عمرش با ظالمان و ستمگران مبارزه کرد. عجب این است که بعضی از متعصبان کوشیده اند که این فضیلت را کمرنگ کنند و گفته اند معلوم نیست این کار برای علی (ع) فضیلتی باشد! در حالی که روشن است این موذن الهی که بر بهشت و دوزخ سلطه دارد و پیام خدا را در آن روز به همگان می رساند باید مقامی بسیار والا و بالا داشته باشد.
امیرالمؤمنین (ع) در خطبه ای که نعمت های خداوند درباره ی خود را ذکر کرده می فرماید: «ألا و إنى مخصوص فى القرآن بأسماء إحذروا أن تغلبوا علیها فتضلوا فى دینکم و أنا الموذن فى الدنیا و الاخرة. قال الله عز و جل "فأذن موذن بینهم أن لعنة الله علی الظالمین" أنا ذلک المؤذن، و قال: "و أذان من الله و رسوله" و أنا ذلک الأذان؛ آگاه باشید در قرآن نام ها و اسمایی ویژه ی من است و بترسید از این که بر آنها چیره شده و به خود نسبت دهید، که در این صورت در آیین، گمراه خواهید شد؛ آواز دهنده در دنیا و آخرت من هستم؛ چنان که حق تعالی فرمود: "فأذن موذن بینهم أن لعنة الله علی الظالمین" و فرمود: "و أذان من الله و رسوله". آن "موذن" و آن "أذان" من هستم.»
آیاتی که دلالت بر عذاب تبهکاران دارد، و نیز برای تحقیر آنان، با زبان طعن «و قیل لهم ذوقوا عذاب النار الذی کنتم به تکذبون؛ گفته می شود "بچشید" عذابی را که آن را دروغ می پنداشتید.» (سجده/ 20) «و نقول للذین ظلموا ذوقوا عذاب النار التی کنتم بها تکذبون؛ مى‏ گوييم بچشيد عذاب آتشى را كه آن را دروغ مى ‏شمرديد.» (سباء/ 42) «ثم قیل للذین ظلموا ذوقوا عذاب الخلد؛ پس به كسانى كه ستم ورزيدند گفته شود عذاب جاويد را بچشيد.» (یونس/ 52) این بدان جهت است که گوش و ذائقه آنان نیز صدای کیفر و طعم عذاب را بشنود و بچشد.
آتشی که قلب و جان انسان را می گدازد؛ چه بسا شدیدتر از عذاب های جسمانی باشد؛ مثلا اگر کسی جوانی کامل و متخلق به اخلاق پسندیده را از دست بدهد، قلبش چنان آتش می گیرد که از هر عذاب سوزان جسمانی گدازنده تر است. با تصور چنین تقریبی حق تعالی می فرماید: «نار الله الموقدة* التی تطلع علی الأفئدة؛ آتش افروخته خدا[يى] است. [آتشى] كه به دلها مى‏ رسد.» (همزه/ 6- 7) این شدیدترین عذاب هاست؛ زیرا اولا منسوب به اسم مقدس "الله" است، نه "الرب" و "المنتقم" و "الجبار"، بلکه منسوب به اسمی جامع است. ثانیا، گدازنده ی جان هاست.
علامه طباطبایی می فرماید: افئده جمع فؤاد به معنای قلب است و منظور از قلب در قرآن خاستگاه ادراک و اندیشه، یعنی همان نفس انسان است. این نوع عذاب را عذاب عقلی دانسته اند و در برابر این است که انسان در دنیا از خرد و عقل، یعنی پیامبر درون، گسسته است. دوزخیان، خود به این حقیقت اعتراف کرده می گویند: «لو کنا نسمع أو نعقل ماکنا فی أصحاب السعیر* فاعترفوا بذنبهم فسحقا لأصحاب السعیر؛ اگر از حجت خدا شنیده و پذیرفته بودیم (دلیل نقلی) یا از سرمایه خرد سود جسته بودیم (دلیل عقلی)، اکنون در میان دوزخیان نبودیم.» (ملک/ 10- 11)
پیامبر (ص) فرمود: «و ما یجزی یوم القیامة إلا علی قدر عقله؛ پاداش انسان در روز قیامت جز به اندازه خرد او نیست.» همچنین در برابر او (ص) مردی را ثنا گفتند، آن حضرت (ص) فرمود: «کیف عقله؟؛ خرد او چقدر است؟» گفتند: «ما از کوشش های او در عبادت و کارهای خیر گزارش می دهیم، شما از عقل او می پرسید؟!» رسول گرامی (ص) فرمود: نادان به واسطه ی حماقتش به بزرگتر از خیانت خیانتگر دست می زند.» «و إنما یرتفع العباد غدا فى الدرجات وینالون الزلفی من ربهم علی قدر عقولهم؛ ترفیع و ارتقای درجات بندگان در فردای قیامت و نزدیک شدن به پروردگارشان همانا به اندازه خردهاشان میسر است.»
اشاره: ارزش هر عمل به روح آن است و روح عمل نیت است و عامل نیت معرفت است. بنابراین، هر اندازه خرد و معرفت عقل نظری بیشتر باشد زمینه شدت اخلاص عقل عملی فراهم تر می شود و هر اندازه نیت خالص محقق گردد، عمل زنده تر می شود و درجه حیات عمل صالح هرچه بیشتر آثار مثبت آن عمر فراوان تر خواهد بود.
خلاصه انسان ترکیبی از جسم و روح است، و معاد نیز در دو جنبه تحقق می یابد و طبعا کیفرها و پاداشها نیز دو گانه است، بنابراین دوزخیان نه تنها آلام جسمانی آنها را رنج می دهد، بلکه شاید آلام و عذابهای روحی و معنوی برای آنها جانکاهتر و دردناکتر باشد، غم و اندوه بی پایان، رسوائی بزرگ، تاسف و ندامت بر گذشته، مقایسه حال خویش با بهشتیان، ماموران خشن و سختگیر، و بالاخره انواع سرزنشها و تحقیرها و توبیخها، همه از اموری هستند که روح آنها را سخت می فشارد و در عذاب الیم فرو می برد. مسلما این مجازاتها هماهنگ با اعمال آنها در این دنیا است که مظلومان را با انواع کیفرها و شکنجه ها در فشار قرار می دادند، چقدر آیات الهی را به سخریه گرفتند و بندگان خدا را استهزاء کردند و مومنان را تحقیر نمودند و بر دیگران کبر و غرور فروختند؟ چه جای تعجب که تجسم اعمال خویش را در آنجا ببینند و به نتائج آن گرفتار شوند، و محصولی را که در مزرعه دنیا کشتند در قیامت و دوزخ درو کنند.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 451

  2. ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6 صفحه 462

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116088