نقش اراسموس روتردامی در اندیشه نهضت اصلاح دینی

اگر بخواهیم شخصى را سرآمد همه اومانیست هاى شمال اروپا به ویژه از جهت تأثیر بر نهضت هاى اصلاح دینى آلمان و سوئیس معرفى کنیم، او کسى جز اراسموس روتردامى نخواهد بود. گرچه اراسموس تأثیر مستقیم چندانى بر لوتر و کالون نداشت، بسیارى از دیگر اصلاحگران (مانند تسوینگلى و بوسر) تا حد زیادى تحت تأثیر او بودند. نخستین نکته اى که باید مدنظر داشت، این است که اراسموس معمولا شخصیتى شناخته مى شود که اومانیسم شمال اروپا را به بهترین شکل شناسانده است.

تنش ها و کشمکش هاى نهضت اومانیسم شمال اروپا

با این که در تأیید این نظر بسیار مى توان سخن گفت، باید توجه داشت که در نهضت اومانیسم شمال اروپا تنش ها و کشمکش هاى خاصى نیز وجود داشت که دو مورد از آنها اهمیت ویژه اى دارند؛ نخست، موضوع زبان هاى ملى و دیگرى، موضوع مرزهاى ملى. به لحاظ زبان، اراسموس خود را «شهروند جهان» و زبان لاتین سیسرو را زبان آن جهان می دانست. از دیدگاه او، زبان های ملی مانعی بر سر راه تشکیل اروپای جهان وطن بود که محور وحدت آن، زبان لاتین است. اما دیگر اومانیست ها، به ویژه در آلمان و سوئیس، معتقد بودند که زبان های ملی را، بدان جهت که احساس هویت ملی را تقویت می کنند، باید تشویق کرد. اراسموس معتقد بود که ناسیونالیسم (که تنها فایده اش تقویت مفاهیم کهنه ای چون «احساس هویت ملی» و اندیشه های مرتبط با آن، مانند مرزهای ملی است) اندیشه اروپای جهانی را به مخاطره افکنده است. اما دیگر اومانیست ها، بر خلاف نظر او، خود را موظف می دانستند که برای ارتقا هویت ملی تلاش کنند.
در شرایطی که اراسموس شاید ترجیح می داد تا تمام توجه خود را به ریشه کن سازی اندیشه ها و ارزش های ملی گرایانه معطوف کند، اومانیست های سوئیس، همچون گلارین، میکونوس و زوتکتس وظیفه خود را دفاع از هویت و فرهنگ ملی سوئیس با مدد گرفتن از ابزارهای ادبی می دیدند. کشمکش میان دیدگاههای اومانیستی جهان وطن و ملی گرا، میان کسانى که در آرزوى برانداختن یا «تحکیم» هویت هاى ملى بودند، نشان دهنده نگرش هاى متعارضى است که در نهضت اومانیسم وجود داشت. این مطلب هم چنین دلیل بر این است که نمى توان، آن گونه که بعضى از پژوهشگران گفته اند، اراسموس را سخنگو و نماینده صد در صد اومانیسم دانست.

مهمترین اثر اومانیستى اراسموس
مهمترین و پرآوازه ترین اثر اومانیستى در دهه هاى نخست قرن شانزدهم در اروپا، کتاب راهنماى سرباز مسیحى اثر اراسموس بود. گرچه این کتاب درسال 1503 منتشر و در سال 1509 تجدید چاپ شد، اما تأثیر واقعى آن مربوط به چاپ سومش در سال 1515 بود؛ و از آن زمان به بعد بود که به اثرى فرقه اى تبدیل شد و در طول شش سال، بیست و سه بار منتشر گشت. این کتاب مورد توجه مردان و زنان غیر روحانى فرهیخته اى بود که اراسموس آنان را مهمترین سرمایه کلیسا مى دانست. استقبال شگفت انگیز مردم از این کتاب در سال هاى پس از 1515 شاهدى بر این مدعاست که بر اثر آن، احتمالا تحولى اساسى در استنباط شخصى غیر کلیسایى پدید آمده بود. این مطلب را نمى توان نادیده گرفت که فریادهاى اصلاح طلبى در زوریخ و ویتنبرگ، بلافاصله پس از زمانى آغاز شد که کتاب یاد شده اراسموس، به یکى از پرفروش ترین کتاب ها تبدیل گردید. موفقیت هاى اراسموس اهمیت صنعت چاپ را به عنوان شیوه و ابزار نشر اندیشه هاى اساسى و جدید آشکار ساخت و این نکته اى بود که تسوینگلى و لوتر، هیچ کدام، هنگامى که نوبت به تبلیغ و نشر آثارشان رسید، از آن غافل نماندند.

مطالعه و خواندن منظم کتاب مقدس از نظر اراسموس

اراسموس در کتاب یاد شده، این نظریه را پروراند که کلیساى آن زمان را مى توان با مراجعه به نوشته هاى آباء و کتاب مقدس اصلاح کرد. در این کتاب مطالعه و خواندن منظم کتاب مقدس، چونان کلیدى براى دیندارى جدید و غیر کلیسایى پیشنهاد مى شد و بر این پایه استوار بود که مى توان کلیسا را نوسازى و اصلاح کرد. اراسموس این اثر خود را راهنمایى براى افراد عادى به سوى کتاب مقدس مى دانست که شرحى آسان و در عین حال عالمانه، از «فلسفه مسیحیت» به دست مى دهد. این «فلسفه» در واقع، نوعى اخلاق عملى بود، نه فلسفه اى اصطلاحى. عهد جدید شناخت خیر و شر را مورد توجه قرار مى دهد؛ با این هدف که خواننده از شر اجتناب کرده، به خیر عشق ورزد. عهد جدید، قانون مسیح است که مسیحیان به پیروى کردن از آن دعوت شده اند و مسیح الگویى است که مسیحیان به تقلید از او فراخوانده شده اند. با این حال، اراسموس مسیحیت را تنها رعایت و توجه بیرونى به نوعى اخلاق نمى داند. اصرار او بر دین درونى که ناشى از خصلتى اومانیستى بود، او را به این نتیجه رساند که مطالعه کتاب مقدس، خوانندگان آن را متحول مى کند و انگیزه اى جدید براى عشق به خداوند و همسایگان در آنها به وجود مى آورد.

اهمیت کتاب اراسموس
این کتاب از جهات گوناگون، داراى اهمیت ویژه اى است. نخست آن که اراسموس حیات و بالندگى مسیحیت را در آینده به دست مردم مى دید، نه روحانیون مسیحى. از دید او، روحانیون صرفا مربیانى تلقى مى شدند که وظیفه شان این بود که مقدماتى را فراهم کنند تا افراد غیر روحانى نیز به مرتبه آنان برسند. دیگر مجالى براى هیچ گونه خرافه اى که به روحانیون مقام و منزلتى برتر از عموم مردم بدهد، نمانده بود. دوم آن که، اصرار شدید اراسموس بر دین درونى، فهم و برداشتى را از مسیحیت به دنبال آورد که دیگر کسى براى کلیسا (چه براى مراسم و شعایر آن و چه براى روحانیون و نهادهاى آن) اهمیتى قائل نبود. سخن اراسموس این بود که چرا تنها به این دلیل که کسى کشیش است، آدمى باید براى آمرزش گناهان خود، نزد او اعتراف و اقرار به گناه کند؛ با آن که مى توان مستقیما نزد خدا اعتراف و اقرار به گناه کرد. به عقیده او، دین موضوعى است که به قلب و درون آدمى مربوط است و جایگاهى درونى دارد.
اراسموس، به ویژه در شرح خود بر Christian Living به هیچ یک از مراسم و شعایر اعتنایى نمى کند و به این بینش که «زندگى دینى» (و به عبارتى، زندگى راهبان و راهبه ها) برترین شکل زندگى مسیحى است، مى تازد و از قدر و ارزش آن مى کاهد و کسى را که به مطالعه کتاب مقدس مى پردازد، به اندازه آنان مؤمن و معتقد مى داند. ویژگى انقلابى کتاب یاد شده اراسموس در این نظر نو و شجاعانه اوست که پذیرش رسالت افراد عادى در قبال مسیحیت، کلید احیاى کلیساست؛ باید از مرجعیت و اقتدار کلیسا و روحانیان فرو کاست و کتاب مقدس را در دسترس همگان قرار داد تا همه بتوانند به شعار «بازگشت به سرچشمه ها» نایل شوند و از سرچشمه زلال و حیات بخش ایمان مسیحى بنوشند، نه از برکه هاى راکد و بدبوى دین موجود در اواخر قرون وسطى.

نیاز به تحولات عمده

با این حال، اراسموس کم کم پذیرفت که در راهى که او پیشنهاد مى کند، موانعى جدى وجود دارد و براى برطرف کردن آنها لازم است که او خود انجام پاره اى از تحولات عمده را بر عهده گیرد. در گام نخست، احساس مى شد که لازم است امکان مطالعه کتاب مقدس به زبان اصلى (نه ترجمه پر اشتباه آن) فراهم آید و این خود به دو ابزار نیاز داشت که هیچ کدام از آنها در آن زمان فراهم نبود؛ یکى صلاحیت واژه شناسى مورد نیاز براى مراجعه به متن یونانى عهد جدید، و دیگرى امکان مراجعه مستقیم به خود کتاب. اراسموس ابزار نخست را با کشف یادداشت هاى لورنزو والا بر متن یونانى عهد جدید در قرن پانزدهم به دست آورد. این یادداشت هاى گردو غبار گرفته، در زوایاى دیرى محلى کشف و در سال 1505 به وسیله اراسموس منتشر شد. ابزار دوم نیز با انتشار نخستین چاپ عهد جدید به زبان یونانى با نام omne Novum instrumentum فراهم شد و زمینه را براى چاپ هاى «فروبن» در شهر بال در سال 1516 آماده کرد. گرچه دو سال پیش از آن، نسخه بهترى از این متن در اسپانیا و به وسیله آلکالا حروف چینى شده بود، اما انتشار این نسخه (موسوم به Complutensian Polyglot) تا سال 1520، احتمالا به دلایل سیاسى به تعویق افتاد. متن اراسموس آن چنان که باید قابل اطمینان نبود؛ زیرا اراسموس براى بیشتر عهد جدید، تنها چهار دست نوشته و براى بخش آخر آن (کتاب مکاشفه) تنها یک متن در اختیار داشت که از قضا آن هم فاقد پنج آیه بود و اراسموس ناگزیر بود که آن را از متن لاتین وولگات به یونانى ترجمه کند. با این حال، تردیدى نبود که این اثر، اثرى برجسته است. براى نخستین بار، متألهان مجال یافتند که متن اصلى عهد جدید به زبان یونانى را با ترجمه جدید آن به زبان لاتین معروف به وولگات مقایسه کنند.

اتهامات اراسموس به بخش هاى عمده اى از عهد جدید

اراسموس بر اساس تحقیق لورنزو والا نشان داد که ترجمه وولگات در مورد بخش هاى عمده اى از عهد جدید، خالى از اشتباه نیست. با توجه به این که پاره اى از مراسم و عقاید دینى برخاسته از متون بود، اتهامات اراسموس از یک سو موجب بهت و حیرت بسیارى از کاتولیک هاى محافظه کار (که خواستار باقى ماندن این مراسم و عقاید بودند) و از سوى دیگر، موجب شادى و شعف عمیق اصلاحگران (که خواستار کنار گذاردن آنها بودند) شد. اشاره به چند نمونه کافى است تا تسلط و مهارت اراسموس را در مورد کتاب مقدس نشان دهد:

1- آیین هاى مقدس
کلیساى مسیحى پیوسته اهمیت خاصى براى بعضى از آیین ها و شیوه هاى عبادت که از آنها به آیین هاى مقدس (Sacraments) یاد مى شود، قائل بوده است. کلیساى نخستین از میان این آیین هاى مقدس، دو مورد آن را منسوب به عیسى مسیح می دانست و به عبارتی، آنها را شعایری به حساب می آورد که عیسی مسیح تجویز کرده است. این دو عبارتند از، غسل تعمید و مراسمی که امروزه به نام های متعددی، نظیر عشای ربانی، «مراسم شام» ،«شکستن نان» یا «نان و شراب» شناخته می شود. آگوستین عالم بزرگ الهیات در دوره آباء، در شرح خود بر مثل سامری نیکوکار (لوقا 37-25:10) مى گوید: دو درهمى که شخص سامرى به صاحب مهمان خانه داد، (35:10) سمبل و نماد مراسم دوگانه اى بود که عیسى به کلیسا عطا کرد. با این حال، شمار این آیین ها و شعایر تا پایان قرن دوازدهم به هفت رسید. ایجاد تغییر و تحول و ادغام این نظام دینى- کلیسایى یکى از وظایف مهم الهیات قرون وسطى به شمار مى آمد که تا حدى مرهون یکى از آثار الهیات قرون وسطى، یعنى چهار کتاب احکام بود. شعایر هفت گانه ای که امروزه کلیسا به رسمیت می شناسد، عبارتند از، عشای ربانی ،تعمید، اقرار، پذیرش، ازدواج، درجات مقدس روحانیت (دست گذاری) و تدهین = مالیدن روغن مقدس به بیماران. به عقیده بسیارى، ترجمه جدید اراسموس از عهد جدید، این نظام اعتقادى را زیر سؤال برد. نقل است که توماس لیناکر، محقق برجسته انگلیسى که از طبابت دست کشید و به کشیشى روى آورد، پس از آن که اناجیل را براى اولین بار به زبان اصلى آن (یونانى) خواند، گفت: «یا این انجیل نیست یا ما مسیحى نیستیم.» خوب است در این جا به پاره اى از موضوعاتى بپردازیم که لیناکر را به گفتن چنین سخنى واداشت.

2- مسئله ازدواج را در آیین هاى مقدسى
بخش عمده الهیات قرون وسطى، ازدواج را در شمار آیین هاى مقدسى ذکر کرده اند که بر اساس متن عهد جدید پى ریزى شده است و حداقل در ترجمه لاتین یعنى وولگات از ازدواج به عنوان سنت و آیینى مقدس (sacramentum) یاد شده است. (افسسیان، 2ـ301:5) اراسموس نیز مانند والا خاطرنشان ساخت که واژه یونانى musterion که در این جا به «مقدس» ترجمه شده، صرفا به معناى مراسم «عشاى ربانى» (mystery) است و هیچ گاه به ازدواج به عنوان امرى مقدس اشاره نشده است. بدین ترتیب، یکى از متون کلاسیک و مرجع مورد استفاده متألهان قرون وسطى براى توجیه این که زناشویى و نکاح در شمار آیین هاى مقدس است، تقریبا از دور خارج شد.

3- آیین توبه
به همین ترتیب، در وولگات کلمات آغازین موعظه عیسى (متى، 17:4) چنین ترجمه شده بود: آیین توبه را انجام دهید؛ زیرا که ملکوت آسمان ها نزدیک است. این ترجمه بدان معنا بود که ظهور ملکوت آسمان ها ارتباط مستقیمى با آیین اقرار و توبه دارد. اراسموس در این جا نیز به تبعیت از والا، یادآورى مى کند که این کلمه یونانى را باید چنین ترجمه کرد: «توبه کنید؛ زیرا ملکوت آسمان ها نزدیک است.» به عبارت دیگر، در حالى که به نظر مى رسید وولگات نظر به آیین بیرونى و ظاهرى (مراسم توبه) دارد، اراسموس بر این نکته اصرار مى ورزد که منظور کتاب مقدس از توبه، نگرش و رفتارى روانى و درونى، یعنى پشیمان بودن است. بدین ترتیب، یکى از دلایل و توجیهات مهم نظام عبادى کلیسا زیر سؤال رفت.

4- موضوع مریم، مادر عیسى
حوزه دیگرى از الهیات که متألهان آن را بیش از آنچه کلیساى نخستین بدان معتقد بود، بسط و گسترش دادند، موضوع مریم، مادر عیسى، بود. بسیارى از متألهان در اواخر قرون وسطى بر این عقیده بودند که مریم تنها چشمه اى از فیض است که در هنگام نیاز مى توان به او متوسل شد. این نگرش مبتنى بر فهم و برداشتى از فیض در قرون وسطى بود که آن را نوعى جوهر مى دانستند؛ اما این فهم و برداشت در دوره نهضت اصلاحات کنار گذارده شد. مبناى دیگر این سخن، عبارت وولگات در ترجمه سخنان جبرئیل به مریم بود (لوقا، 28:1) که در آن او چنین مخاطب قرار داده شده است: «کسى که سرشار از فیض و لطف است»؛ که این معنا را القا می کرد که سرچشمه و آبگیری است پر از آب (فیض) ولی همان طور که اراسموس و والا متذکر شدند متن یونانی صرفا به معنای «شخص مطلوب» یا «کسى که مطلوب را یافته است» مى باشد. بدین سان، یکى از ابعاد مهم الهیات قرون وسطى به وسیله تحقیقات اومانیستى درباره عهد جدید ابطال شد.

از بین رفتن اعتبار و وثاقت وولگات

مسائل یاد شده موجب شد که اعتبار و وثاقت وولگات که همان «ترجمه رسمى و لاتین کتاب مقدس» بود، به شدت زیر سؤال رود و دیگر «کتاب مقدس» و «متن وولگات» یک چیز تلقى نشوند. با این حال، اصلاحگران این تحولات را ناشى از تقدیر الهى مى دانستند. اصلاحگران خواستار بازگشت به عقاید و آیین هاى کلیساى نخستین بودند و چنانچه ترجمه جدید اراسموس از عهد جدید در تخریب و حذف پیرایه ها و بدعت هاى این عقاید و آیین ها کارگر مى افتاد، باز هم این کمال مطلوب بود. تحقیقات اومانیست ها درباره کتاب مقدس، تلاش هاى موجود براى بازگشت به سادگى و صفاى دوره رسولان را تقویت کرد و بدین ترتیب، راه براى کنار گذاردن مجموعه پیچیده و درهم تنیده اندیشه ها وآیین هاى دینى اواخر قرون وسطى، به عنوان تحریفاتى (یا افزوده هایى به) شکل نخستین وساده تر مسیحیت فراهم شد.

تصحیح و چاپ مجموعه اى از آثار آباء کلیسا
برنامه اصلاحى اراسموس هم چنین نیازمند وجود راهى آسان و هموار به نوشته هاى آباء بود. این موضوع، چاپ و نشر نسخه هاى صحیح و قابل اطمینان از نوشته هاى عالمانى چون امبروز، آگوستین و جروم (یکى از نویسندگان آبایى مورد علاقه اراسموس) را الزامى مى کرد. اراسموس مسئولیت کار عظیم و جالب توجه تصحیح و چاپ مجموعه اى از آثار آباء کلیسا را به عهده گرفته بود که در آن زمان، کارى شگفت انگیز بود. گرچه نسخه هاى چاپى آثار آگوستین توسط اراسموس قابل مقایسه با چاپ خوب و یازده جلدى آمرباخ در سال 1506 نیست، آثارى از جروم که توسط اراسموس منتشر شد، عمیقا موجب شگفتى جهان اندیشه شد. البته نباید چنین تصور کرد که متألهان در قرون وسطى، اندیشه هاى نویسندگان آباء نظیر آگوستین را نادیده مى گرفتند. آنها نیز به چنین نوشته ها و آثارى به دیده احترام مى نگریستند؛ اما براى آنها امکان راه یابى به نسخه هاى کامل و صحیح فراهم نبود. از این رو، نویسندگان دوره قرون وسطى تمامى قطعات کوتاهى را که معمولا از آن به «جملات» یاد مى کردند، از آباء نقل مى نمودند و از آن جا که متن کامل این آثار (که این قطعات از آنها نقل مى شد) در تعداد اندکى از نسخه هاى خطى اى وجود داشت که در کتابخانه هاى راهبان و دور از دسترس دیگران نگهدارى مى شد، اطمینان از این که دیدگاه منسوب به آباء، به درستى در این آثار موجود باشد، عملا غیر ممکن بود.

سوء برداشت ها درباره دیدگاه هاى آگوستین
سوء برداشت ها درباره دیدگاه هاى آگوستین، که از نقل قول هاى غیر مستند به متن سرچشمه مى گرفت، در مقایسه با دیگران، از ویژگى خاصى برخوردار بود. انتشار نسخه هاى چاپى این آثار، موجب شد تا متنى که این جملات برگرفته از آن بود، مورد مطالعه قرارگیرد و خوانندگان به چنان برداشتى از آباء نایل شوند که نویسندگان دوره نخست قرون وسطى آن را انکار مى کردند. از این گذشته، معلوم شد که بسیارى از آثارى که در دوره قرون وسطى به آگوستین نسبت داده مى شد، متعلق به کسان دیگرى بوده است. این آثار که به خطا به آگوستین نسبت داده مى شد، در بسیارى از موارد دیدگاه ها و افکارى را ارائه مى داد که خلاف دیدگاه ها و افکار حقیقى آگوستین بود و خواننده در فهم این آراء آشکارا متناقض، کاملا سردرگم مى شد. پیدایش شیوه هاى نقادى متون در تحقیقات اومانیست ها موجب شد که صاحبان حقیقى آثار منسوب به آگوستین معلوم شوند و نام این آثار از فهرست آثار آگوستین حذف شود. بدین ترتیب، با کنار گذاردن آثارى که به دروغ به آباء نسبت داده مى شد، راه براى تفسیرى قابل اطمینان از دیدگاه هاى آباء هموار شد. در قرن پانزدهم، لورنزو والا فنون و شیوه هاى علمى تشخیص آثار مجعول و منسوب را بسط و گسترش داد و با استفاده از همین شیوه ها بود که دروغ بودن عطیه قسطنطین (سندى که ادعا مى شد امپراتور کنستانتین آن را نوشته و بر اساس آن امتیازات خاصى را به کلیساى غرب داده است) اثبات شد.

گسترش الهیات آباء
از این رو، نسخه هاى چاپى آثار آباء توسط اومانیست هایى چون اراسموس و برادران آمرباخ، الهیات آباء را به گونه اى کامل تر و قابل اطمینان تر از قبل در اختیار همگان قرار داد و در نتیجه، تعیین و تشخیص اختلافات عمده و مهم میان دیدگاه هاى نویسندگانى چون آگوستین و متالهان در اواخر قرون وسطى امکان پذیر شد. لوتر عقیده داشت که براى اصلاح اندیشه هاى کلیسایى لازم است به آموزه هاى اصیل آگوستین، به ویژه آموزه فیض، برگردیم؛ و بدین صورت بود که چاپ هاى جدید آثار نویسندگان آباء، انگیزه اصلاح طلبى در کلیسا را دو چندان کرد.


منابع :

  1. آلیستر مک گراث- مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1382

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116209