سیمای جهنمیان در قیامت

رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر
از مجموع آیات "قیامت" به خوبى استفاده مى شود که در آن روز نظام کنونى جهان به کلى در هم مى ریزد، و حوادث بسیار هول انگیز در سراسر عالم رخ مى دهد، کواکب و سیارات و زمین و آسمان دگرگون مى شوند، و مسائلى که تصور آن امروز براى ما مشکل است واقع مى گردد، و از جمله چیزى است که در آیه ذیل آمده است که کرات آسمانى از هم مى شکافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در مى آید: نخست مى فرماید: «فإذا انشقت السماء فکانت وردة کالدهان؛ هنگامى که آسمان شکافته شود، و همانند روغن مذاب گلگون گردد، حوادث هولناکى واقع مى شود که هیچکس را یاراى تحمل آن نیست.» (الرحمن/ 37) "وردة" و "ورد" به معنى "گل" است و از آنجا که گلها غالبا سرخ رنگند معنى سرخ را در اینجا تداعى مى کند.
این واژه به معنى اسبهاى سرخ رنگ نیز آمده، و از آنجا که اینگونه اسبها در فصول سال تغییر رنگ مى دهند در فصل بهار کمى زرد رنگ و در فصل زمستان سرخ رنگ، و در شدت سرما تیره رنگ مى شوند، دگرگونیهایى که صحنه آسمان در قیامت پیدا مى کند به آن تشبیه شده است که گاه همچون شعله آتش سرخ و سوزان، و گاه زرد رنگ، و گاه سیاه دودآلود و تیره و تار مى شود.
"دهان" (بر وزن کتاب) به معنى روغن مذاب، و گاه به معنى دردى است که در روغن ته نشین مى کند، و غالبا رنگهاى مختلفى دارد. این تشبیه ممکن است از این نظر باشد که رنگ آسمان به صورت روغن مذاب گلگون در مى آید، و یا اشاره به ذوب شدن کرات آسمانى، و یا رنگهاى مختلف آن بوده باشد بعضى "دهان" را به معنى "چرم سرخ رنگ" نیز تفسیر کرده اند، و در هر صورت این تشبیهات تنها مى تواند شبحى از آن صحنه هولناک را مجسم سازد، چرا که در واقع شباهتى به هیچ حادثه اى از حوادث این دنیا ندارد، و صحنه هایى است که تا کسى نبیند نمى داند.
در خبر است که: شبى رسول (ص) به جوانى رسید که نماز مى کرد و این آیه را مى خواند و مى گریست و مى گفت: ویحی من یوم تنشق فیه السماء واى من آن روز که آسمان شکافته شود. رسول (ص) گفت: اى جوان به آن خدایى که جان من به دست اوست که فرشتگان از گریه تو بگریستند.
از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت، و یا قبل از آن هشدارى است به همه مجرمان و مؤمنان، و لطفى است از الطاف الهى، بعد از آن همان جمله سابق را تکرار فرموده، مى گوید: «فبأی آلاء ربکما تکذبان؛ کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟!» (الرحمن/ 38) در آیه بعد، از حوادث تکوینى قیامت، به وضع انسان گنهکار در آن روز، پرداخته، مى افزاید: «فیومئذ لا یسئل عن ذنبه إنس و لا جان؛ در آن روز هیچ کس از انس و جن از گناهش پرسش نمى شود.» (الرحمن/ 39)
چرا سؤال نمى کنند؟ براى اینکه همه چیز در آن روز آشکار است، یوم البروز است، و در چهره انسانها همه چیز خوانده مى شود. ممکن است تصور شود که این آیه با آیاتى که تصریح و تاکید بر مساله سؤال از بندگان در قیامت مى کند تضاد دارد، مانند آیه ی 24 صافات: «و قفوهم انهم مسئولون؛ آنها را متوقف سازید که باید از آنها سؤال شود.» و آیه ی 92 و 93 سوره ی حجر «فو ربک لنسئلنهم أجمعین* عما کانوا یعملون؛ به پروردگارت سوگند که از همه آنها سؤال مى کنیم از کارهایى که انجام مى دادند.» ولى با توجه به یک نکته این مشکل حل مى شود و آن اینکه قیامت یک روز بسیار طولانى است، و انسان از مواقف و گذرگاه هاى متعددى باید بگذرد و در هر صحنه و موقفى باید مدتى بایستد، طبق بعضى از روایات این مواقف پنجاه موقف است، در بعضى از این مواقف مطلقا سؤالى نمى شود، بلکه "رنگ رخساره خبر مى دهد از سر درون" چنان که در آیات بعد خواهد آمد.
در بعضى از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده مى شود و اعضاى بدن به شهادت برمى خیزند: «الیوم نختم على أفواههم و تکلمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم بما کانوا یکسبون؛ امروز بر دهان هایشان مهر خاموشى نهیم و دست هایشان با ما سخن مى گویند و پاهایشان به اعمالى که همواره مرتکب مى شدند، گواهى مى دهند.» (یس/ 65) در بعضى از انسانها دقیقا پرسش مى شود. و در بعضى دیگر انسانها به جدال و دفاع و مخاصمه برمى خیزند: «یوم تأتى کل نفس تجدل عن نفسها و توفى کل نفس ما عملت و هم لا یظلمون؛ [یاد کن] روزى را که هر کس [به پیشگاه حق] مى آید [براى مصون ماندنش از عذاب] از خود دفاع مى کند و هر کس هر عملى انجام داده است [همه آن] به طور کامل به او داده مى شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.» (نحل/ 111) خلاصه هر صحنه اى شرایطى دارد و هر صحنه از صحنه دیگر خوفناکتر است.
بعضى گویند: پس در این روز از گناه انس و جنى سؤال نمی شود یعنى سؤال استفهامى نمی شود تا اینکه معلوم شود و گناهکار به وسیله پرسش شناخته شود، براى آنکه خداوند تعالى تمام اعمال را احصاء نموده و بر بندگانش حفظ کرده و البته می پرسند سؤال توبیخ کردن و سرزنش نمودن براى محاسبه است. و بعضى گفته اند: که اهل بهشت زیباصورت و اهل جهنم روسیاهند پس سؤال نمی شود که شما از کدام حزب و گروه هستید، زیرا از چهره و صورتشان نمایان است، ولیکن از اعمالشان سؤال می شود، سؤال کوبیدن و ملامت کردن و از حضرت رضا (ع) روایت شده که فرمودند: در آن روز از گناه شما جن و انس نمى پرسند و معنا این است که کسى که معتقد به حق و ولایت اهل بیت و امامت امامان معصوم (ع) است و گناهى مرتکب شده و در دنیا توبه نکرده در برزخ عذاب می شود و روز قیامت از قبرش بیرون می آید در حالى که بر او گناهى نیست تا از او سؤال شود.
ابوالفتوح در ذیل آیه ی «فیومئذ لا یسئل عن ذنبه إنس و لا جان» بعضی از این اقوال را ذکر کرده و سپس سوالی را مطرح کرده است که: آن آیات که گفته است: «از همه پرسش می شود»، با این آیه چگونه سازش دارد؟ سپس پاسخ این پرسش را به چند وجه گفته است:
1- یعنى نمى پرسند شما گناهکار هستید یا نه؟ چون آمار گناهکاران معین است بلکه مى پرسند چرا این گناهان از شما نمایان شده است؟
2- با ملایمت و آرامى نمى پرسند و با درشتى و حقارت مى پرسند.
3- چون در رستاخیز ایستگاههائى چند است در بعضى پرسند و در بعضى نپرسند.
4- سؤال نمى شوند از گناه دیگران و هر کس مسئول گناه خود مى باشد. و باز در تعقیب آن همگان را مخاطب ساخته مى گوید کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید؟! «فبأی آلاء ربکما تکذبان» (الرحمن/ 40)

شناختن دوزخیان
محاکم دادگسترى در دنیا براى شناختن مجرم است، اما در آخرت هدفى دیگر دارد، و آن اثبات عملى دادگرى خدا براى خلق است، پس معنى «لا یسئل» آن نمى شود که آنان محاکمه نمى شوند، چه خداوند مى گوید:«و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أ لیس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون؛ و کاش مى دیدى آن زمان را که در پیشگاه پروردگارشان ایستاده اند و او به آنان مى گوید که آیا این بر حق نیست، و آنان مى گویند آرى بر حق است، و پروردگارمان مى گوید پس بچشید چیزى را که به آن کفر مى ورزیدید.» (انعام/ 30) و گفت: «احشروا الذین ظلموا و أزواجهم و ما کانوا یعبدون* من دون الله فاهدوهم إلى صراط الجحیم* وقفوهم إنهم مسؤلون؛ و گرد آورید کسانى را که ستم کردند با همسرانشان و با آنچه مى پرستیدند جز خدا، و سپس آنان را به راه دوزخ رهبرى کنید و بازداشتشان کنید که باید در معرض پرسش قرار گیرند.» (صافات/ 22- 24)
درباره گناهانشان باید از آنان سؤال شود که آیا از طرف ایشان بوده است یا نه... چه آنان در نزد خدا شناخته اند. ولى این بازداشتن براى پرسش از ایشان نیست، بلکه پرسش براى شکنجه دادن و سرزنش کردن آنان است. بنابراین شایسته نیست که ما خود را در پس دیوارهاى بهانه و توجیه پنهان کنیم، چون فرصتى براى بیان آنها نداریم تا قبول شود یا رد.
نیز گفته اند که: بعضى از مجرمان که پیشوایان جریمه و کفر و فرو رفته در انحرافند، حتى در معرض سؤال هم قرار نمى گیرند، و فرمان مى رسد که آنان را یکسره به جهنم ببرند و به عذاب برسانند، و براى خوار کردن و اهانت به ایشان و معذب داشتن آنان حتى پرسشى هم از ایشان نمى کنند. و رسول خدا (ص) گفت: «خداى عز و جل به حساب همه خلق مى رسد مگر کسى که شرک ورزیده باشد که مورد محاسبه واقع نمى شود و او را به فرمان خدا به آتش مى اندازند.» و گفت:«شش کس بدون رسیدگى به حسابشان وارد آتش مى شوند، و از این جمله اند فرمانروایان به ستم.» و امام صادق (ع) گفت: «سه کس را خدا بدون حساب داخل آتش مى کند، امام و پیشواى ستمگر، بازرگان دروغگو، و پیر مرد زناکار.»
پرسشى که پیش مى آید این است: مجرمان چگونه در قیامت شناخته مى شوند؟ خدا با علمش که بر هر چیز احاطه دارد، و از نامه هاى اعمالشان آنان را مى شناسد، و سپس روز قیامت روز آشکار شدن بزرگ حقایق است، پس آن کس که اموال یتیم را به باطل مى خورد، در شکم خود آتشى را مى خورد، و این حقیقت در روز قیامت براى همه مردم آشکار مى شود و همگان او را چنان مى بینند که آتشى در درون او افروخته شده است.
هر کس که به انجام دادن جرم و گناهى مى پردازد (از هرگونه که باشد) اثرى از آن بر شخصیت او باقى مى ماند، ولى این اثر در دنیا بر مردمان پوشیده است، اما در قیامت که پوشیده ها آشکار مى شود، بر همگان آشکار مى شود و چیزى از آن پنهان نمى ماند، پس ناگهان او را به حالتى مى بینند که چهره اش همچون شب تاریک سیاه شده است، و در مقابل مؤمنان با چهره هاى سفید آشکار مى شوند: «یسعى نورهم بین أیدیهم و بأیمانهم؛ مى دود نورشان پیش روى ایشان و در طرف راستشان.» (حدید/ 12) «یوم تبیض وجوه و تسود وجوه فأما الذین اسودت وجوههم أ کفرتم بعد إیمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون؛ روزى که چهره هایى سفید شود و چهره هایى سیاه، پس (به) کسانى که چهره هاشان سیاه شده است (گویند) چرا پس از ایمان آوردن کافر شدید، پس به سبب کفرى که ورزیدید، عذاب را بچشید.» (آل عمران/ 106) که این عاقبت کفر است. و به صورت علمى ثابت شده است که جریمه اثر خود را بر مجرم باقى مى گذارد، همچون درنگ کردن بیش از اندازه در پاسخ دادن به پرسشها و نامربوط جواب دادن و نظایر اینها که معرف آن حالت روانى است که از ارتکاب جرم و سپس درباره آن به بیهوده سخن گفتن مى انجامد، و شاید با پیشرفت علم این امکان نیز فراهم آید که از روى آثار مادى پیدا شده بر روى شخصیت، همچون وجود رنگهایى در صورت که با چشم غیر مجهز دیده نمى شود، مجرم را شناسایى کنند.
این حقیقتى واقعى در دنیا و آخرت است، ولى فرق میان آنها در این است که ما در دنیا نمى توانیم آن آثار را با وضوح کافى مشاهده کنیم، در صورتى که در آخرت پرده از روى آنها برداشته مى شود و با چشم خود آنها را مشاهده مى کنیم، و حتى در دنیا نیز اگر علم ما تکامل پیدا کند و به یقین برسد، بسیارى از حقایق غیبى بر ما آشکار خواهد شد. آرى در آن روز سؤال نمى شود، بلکه مجرمان با قیافه هایشان شناخته مى شوند، «یعرف المجرمون بسیماهم» (الرحمن/ 41) گروهى داراى چهره هاى بشاش نورانى و درخشانند که بیانگر ایمان و عمل صالح آنهاست، و گروهى دیگر صورتهایى سیاه و تاریک و زشت و عبوس دارند که نشانه کفر و گناه آنهاست، چنان که در آیات 38 تا 41 سوره عبس مى خوانیم: «وجوه یومئذ مسفرة* ضاحکة مستبشرة* و وجوه یومئذ علیها غبرة* ترهقها قترة؛ در آن روز چهره هایى درخشان و نورانیند، و چهره هایى تاریک، که سیاهى مخصوصى آن را پوشانیده.»

از سر تا پا زیر عذاب قرار می گیرند
سپس مى افزاید: «فیؤخذ بالنواصی و الأقدام؛ آن گاه آنها را با موهاى پیش سر، و پاهایشان مى گیرند، و به دوزخ مى افکنند!» (الرحمن/ 41) "نواحى" جمع "ناحیه" چنان که راغب در مفردات مى گوید: در اصل به معنى موهاى پیش سر و از ماده "نصا" (بر وزن نصر) به معنى اتصال و پیوستگى است، و "اخذ به ناصیه" به معنى گرفتن موى پیش سر است، و گاه کنایه از غلبه کامل بر چیزى مى آید. "اقدام" جمع "قدم" به معنى پاها است. گرفتن مجرمان با موى پیش سر، و پاها، ممکن است به معنى حقیقى آن باشد که ماموران عذاب این دو را مى گیرند و آنها را از زمین برداشته، با نهایت ذلت به دوزخ مى افکنند، و یا کنایه از نهایت ضعف و ناتوانى آنها در چنگال ماموران عذاب الهى است، که این گروه را با خوارى تمام به دوزخ مى برند، و چه صحنه دردناک و وحشتناکى است آن صحنه؟
باز از آنجا که یادآورى این مسائل در زمینه معاد هشدار و لطفى است به همگان مى افزاید: کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى کنید؟! «فبأی آلاء ربکما تکذبان» (الرحمن/ 42) و در آیه بعد مى فرماید: «هذه جهنم التی یکذب بها المجرمون؛ این همان دوزخى است که مجرمان پیوسته آن را انکار مى کنند.» (الرحمن/ 43) در اینکه مخاطبین حاضران در محشرند و این سخن در قیامت به آنها گفته مى شود؟ و یا مخاطب شخص پیامبر (ص) مى باشد، و در دنیا به او گفته شده است؟ مفسران تفسیرهاى مختلفى دارند، ولى قرائنى در آیه وجود دارد که معنى دوم را تقویت مى کند زیرا تعبیر به فعل مضارع (یکذب) و استفاده از جمله غائب با عنوان "مجرمون" بیانگر این است که خداوند به پیامبرش (ص) مى گوید: این اوصاف دوزخى است که همواره مجرمان در این دنیا آن را انکار مى کنند، و یا اینکه مخاطب همه انس و جن هستند که به آنها هشدار مى دهد جهنمى که مجرمان آن را انکار مى کنند داراى چنین اوصافى است که مى شنوید، باید به هوش باشید، عاقبت کارتان به آنجا نرسد.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏23 صفحه 153

  2. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد ‏24 صفحه 102

  3. میرزا ابوالحسن شعرانی- روض الجنان و روح الجنان- جلد ‏18 صفحه 268

  4. شیخ حر عاملی- تفسیر عاملی- جلد ‏8 صفحه 146

  5. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏14 صفحه 347

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116483