جاودانه های دوزخ (عذاب زناکاران)

نهی از زنا در فرمان خدا

از جمله فرمان پروردگار نهى از زنا و عمل شنیع است و آن را فاحشه و عمل ننگین معرفى نموده است زیرا رابطه مرد با زن چنانچه بر اساس هوسرانى چند لحظه اى بوده و بر اساس التزام و عقد قلبى با آن و با لوازم آن نباشد مستلزم فساد خواهد بود از نظر اینکه بر حسب طبع زمینه اى براى پیدایش فرزندى بوده یکی از کسانی که در عذاب دوزخ همواره خواهند بود مرتکبین عمل زنا هستند زیرا برحسب حکم عقل و شرع از قبایح اعمال و جنایات معرفى مى شود: «و الذین لا یدعون مع الله إلاها ءاخر و لا یقتلون النفس التى حرم الله إلا بالحق و لا یزنون و من یفعل ذالک یلق أثاما* یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهانا؛ و كسانى ‏اند كه با خدا معبودى ديگر نمى‏ خوانند و كسى را كه خدا [خونش را] حرام كرده است جز به حق نمى‏ كشند و زنا نمى‏ كنند و هر كس اينها را انجام دهد سزايش را دريافت‏ خواهد كرد. براى او در روز قيامت عذاب دو چندان مى ‏شود و پيوسته در آن خوار مى‏ ماند.» (فرقان/ 68- 69)
اینکه فرمود: "و لا یزنون" معنایش این است که عباد رحمان کسانى هستند که هیچ فرج حرامى را وطى نمى کنند چون مساله زنا در میان عرب جاهلیت امرى متداول و شایع بود و اسلام از ابتداى ظهور دعوتش معروف بود به تحریم زنا و شرابخورى. و اینکه فرمود: "و من یفعل ذلک یلق أثاما" با کلمه ی "ذلک" به مسائل قبل، یعنى شرک و قتل نفس محترمه به غیر حق و نیز زنا اشاره نموده و کلمه "اثام" به معناى اثم، یعنى وزر و وبال گناه است، که همان کیفر عذابى است که به زودى در روز قیامت با آن بر مى خورد، و آیه بعدى آن را بیان مى کند.

توجیه مخلد بودن مرتکبین قتل، زنا و ربا در عذاب

زنا بدترین راهى است که انسان براى سیر کردن احساسى غریزى در خود روانه آن مى شود، زیرا که زنا ستم کردن به خویشتن و تجاوز کردن نسبت به قانون است، و به همان گونه که کشتن یک نفر که خدا آن را حرام فرموده، در حکم ظلم و ستمگرى است، به همان گونه نیز خدا بازى کردن با سرنوشت نسلهاى جوان را به خاطر اسراف در شهوتها حرام کرده است و از آن جهت چنین است که زنا بناى خانواده را فرو مى ریزاند و در نتیجه شالوده بناى اجتماعى استوار بر اصول تربیت و تکامل و تعاون را متزلزل مى سازد، و به همین سبب است که در جوامع جاهلى که خانواده در آنها از بین رفته، بیشتر ارزشهاى انسانى نیز نابود شده است.
اینکه فرمود: "یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهانا" این آیه بیان "لقاى اثام" در آیه قبلى است و معناى جمله "و یخلد فیه مهانا" این است که: در عذاب واقع مى شود در حالى که اهانت بر او شده باشد. مساله خلود در عذاب، براى کسى که شرک ورزیده مسلم است و هیچ حرفى در آن نیست و اما خلود در عذاب، براى کسى که قتل نفس محترمه کرده و یا مرتکب زنا شده باشد که دو تا از گناهان کبیره است و همچنین براى کسى که مرتکب رباخوارى شده باشد، که قرآن کریم نسبت به آنها تصریح به خلود کرده و ممکن است به یکى از وجوه زیر توجیه شود:
اول اینکه بگوییم خصوص این سه گناه طبعى دارند که اقتضاى خلود در آتش را دارد، هم چنان که چه بسا این احتمال از ظاهر آیه شریفه «إن الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء؛ مسلما خدا اين را كه به او شرك ورزيده شود نمى ‏بخشايد و غير از آن را براى هر كه بخواهد مى ‏بخشايد.» (نساء/ 48) نیز استفاده شود، چون فرموده شرک به هیچ وجه آمرزیده نمى شود و اما پایین تر از شرک را خدا از هر کس بخواهد مى آمرزد، یعنى از بعضى اشخاص مانند مرتکب قتل و زنا و ربا نمى آمرزد.
دوم اینکه بگوییم مراد از خلود در همه جا به معناى مکث طولانى است ولى چیزى که هست این است که در شرک این مکث طولانى، ابدى است و در غیر آن بالاخره پایان پذیر است.
سوم اینکه بگوییم کلمه "ذلک" در جمله "و من یفعل ذلک" اشاره به همه این سه گناه است، چون آیات مورد بحث که همه در تعریف مؤمنین است، مؤمنین را چنین معرفى مى کند: اینان کسانى هستند که مرتکب شرک و قتل نفس و زنا نمى شوند، پس اگر کسى هر سه این گناهان را مرتکب شود مخلد در آتش است، مانند کفار که به همه آنها مبتلا بودند. در نتیجه اگر کسى به بعضى از این سه گناه آلوده باشد دیگر از آیه شریفه خلود وى در آتش بر نمى آید.
آنها بر سر دو راهى کفر و ایمان، ایمان را انتخاب مى کنند، و بر سر دو راهى امنیت و ناامنى جانها، امنیت را، و بر سر دو راهى پاکى و آلودگى، پاکى را، آنها محیطى خالى از هر گونه شرک و ناامنى و بى عفتى و ناپاکى با تلاش و کوشش خود فراهم مى سازند.
از بعضى از روایات استفاده مى شود که این سه گناه از نظر ترتیب اهمیت به همین صورت که در آیه آمده اند مى باشد. ابن مسعود از پیامبر گرامى اسلام (ص) چنین نقل مى کند عرض کردم: «اى الذنب اعظم؟ قال ان تجعل لله ندا و هو خلقک، قال قلت ثم اى؟ قال ان تقتل ولدک مخافة ان یطعم معک، قال قلت: ثم اى؟ قال ان تزانى حلیلة جارک، فانزل الله تصدیقها و الذین لا یدعون مع الله إلها آخر- الى آخر الایه؛ کدام گناه از همه گناهان بزرگتر است؟ فرمود: این که براى خدا شبیهى قرار دهى در حالى که او تو را آفرید، عرض کردم بعد از آن کدام گناه؟ فرمود: اینکه فرزند خود را از ترس اینکه مبادا با تو هم غذا شود به قتل برسانى! باز عرض کردم بعد از آن کدام گناه؟ فرمود: اینکه به همسر همسایه ات خیانت کنى در این هنگام خداوند تصدیق سخن پیامبر (ص) را در این آیه نازل کرد: و الذین لا یدعون مع الله إلها آخر...» گرچه در این حدیث سخن از نوع خاصى از قتل و زنا به میان آمده، ولى با توجه به اطلاق مفهوم آیه، این حکم درباره همه انواع آن مى باشد و مورد روایت مصداق واضحترى از آن است. از آنجا که این سه گناه نهایت اهمیت را دارد باز در آیه بعد روى آن تکیه کرده مى گوید: «یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهانا؛ کسانى که مرتکب این امور شوند عذاب آنها در قیامت مضاعف مى گردد، و با خوارى، جاودانه در عذاب خواهد ماند.»

مضاعف شدن عذاب و عدل الهی

در اینجا دو سؤال پیش مى آید: نخست اینکه چرا عذاب این گونه اشخاص مضاعف مى گردد؟ چرا به اندازه گناهشان مجازات نشوند؟ آیا این با اصول عدالت سازگار است؟ دیگر اینکه در اینجا سخن از خلود و عذاب جاویدان است، در حالى که مى دانیم خلود تنها مربوط به کفار است، و از سه گناهى که در این آیه ذکر شده تنها گناه اول کفر مى باشد، و اما قتل نفس و زنا نمى تواند سبب خلود گردد؟ مفسران در پاسخ سؤال اول، بحث بسیار کرده اند، آنچه صحیحتر به نظر مى رسد این است که منظور از مضاعف شدن عذاب این است که بر هر یک از این گناهان سه گانه که در این آیه مذکور است مجازات جداگانه اى خواهد شد که مجموعا عذاب مضاعف است.
از این گذشته گاه یک گناه سرچشمه گناهان دیگر مى شود، مانند کفر که سبب ترک واجبات و انجام محرمات مى گردد، و این خود موجب مضاعف شدن مجازات الهى است. به همین جهت بعضى از مفسران این آیه را دلیل بر این اصل معروف گرفته اند که «الکفار مکلفون بالفروع کما انهم مکلفون بالاصول؛ کفار همانگونه که مکلف به اصول دین هستند، به فروع نیز مکلف مى باشند.» و اما در پاسخ سؤال دوم مى توان گفت که بعضى از گناهان به قدرى شدید است که سبب بى ایمان از دنیا رفتن مى شود. در مورد زنا مخصوصا اگر زناى محصنه باشد نیز ممکن است چنین باشد.
این احتمال نیز وجود دارد که "خلود" در آیه فوق در مورد کسانى است که هر سه گناه را با هم مرتکب شوند، هم شرک، هم قتل نفس و هم زنا، شاهد بر این معنى آیه بعد است که مى گوید «إلا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا؛ مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد.» (فرقان/ 70) و به این ترتیب مشکلى باقى نخواهد ماند. بعضى از مفسران نیز "خلود" را در اینجا به معنى مدت طولانى گرفته اند نه جاودانى، ولى تفسیر اول و دوم صحیحتر به نظر مى رسد.

عذاب و تحقیر گناهکاران

قابل توجه اینکه در اینجا علاوه بر مساله مجازات معمولى، کیفر دیگرى که همان تحقیر و مهانت است و جنبه روانى دارد نیز ذکر شده است که خود مى تواند تفسیرى بر مساله مضاعف بودن عذاب بوده باشد، چرا که آنها هم عذاب جسمى دارند و هم روحى. ولى از آنجا که قرآن مجید هیچگاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمى بندد و گنهکاران را تشویق و دعوت به توبه مى کند، در آیه بعد چنین مى گوید: «إلا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما؛ مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند گناهانشان را مى بخشد و سیئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات مى کند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.» (فرقان/ 70)
این آیه شریفه استثنایى است از حکم کلى دیدار اثام و خلود در عذاب که در آیه قبلى بود. توبه به معناى ندامت و پشیمانى از شرک عمل قلبى و از عمل جوارحى گناه است و عمل صالح نیز در مورد آیه عبارت از اقرار به توحید است زیرا گناه و جنایت قتل نفس محترم و عمل شنیع زنا در این دو مورد عمل صالح که سبب تدارک آنها شود مفهوم ندارد جز اینکه مراد از عمل صالح همان عمل قلبى ایمان و ندامت و اقرار به توحید افعالى پروردگار است بدون اینکه شریک براى پروردگار قرار دهد.
در مستثنا از خلود در شقاوت و عذاب دوزخ سه چیز قید شده: اول توبه، دوم ایمان و سوم عمل صالح. اما توبه که معنایش بازگشت از گناه است و کمترین مرتبه اش ندامت است، و معلوم است که اگر کسى از کرده هاى قبلى اش ندامت نداشته باشد از گناه دور نمى شود و هم چنان آلوده و گرفتار آن خواهد بود.
و اما عمل صالح: اعتبار آن نیز روشن است، براى اینکه وقتى کسى از گناه توبه کرد قهرا اگر نخواهد توبه خود را بشکند عمل صالح انجام مى دهد، یعنى عملش صالح مى شود، پس توبه مستقر و نصوح آن توبه است که عمل را صالح کند.
و اما ایمان به خدا: از اعتبار این قید فهمیده مى شود که آیه شریفه مربوط به کسانى است که هم شرک ورزیده باشند و هم قتل نفس و زنا مرتکب شده باشند و یا حد اقل مشرک بوده باشند، چون اگر روى سخن در آن، به مؤمنینى باشد که قتل و زنا کرده باشند، دیگر معنا ندارد قید ایمان را نیز در استثناء بگنجاند. پس آیه شریفه درباره مشرکین است، حال چه اینکه آن دو گناه دیگر را هم مرتکب شده باشند و چه نشده باشند، و اما مؤمنینى که مرتکب آن دو گناه شده باشند عهده دار بیان توبه شان آیه بعدى است که مى فرماید: «و من تاب و عمل صالحا فإنه یتوب إلى الله متابا؛ و هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد، به طور نیکو به سوى خدا باز مى گردد.» (فرقان/ 71)
نتیجه آن است که توبه همان ایمان قلبى و آتش حسرت است که سبب مى شود تیره گى شرک و گناه از روح انسان زائل شود و صفاى فطرى را که از عروض شرک و ارتکاب جنایت از دست داده بازیابد.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏15 صفحه 333

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏15 صفحه 157

  3. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏10 صفحه 58

  4. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏11 صفحه 499

  5. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏6 صفحه 223

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116521