الهیات معاصر یهودی

مندلسون

از روزگار موسی مندلسون به بعد، قلمرو تفکر یهودی در جهان غرب پذیرای الاهیات شد. مجموعه ای از مشکلات مرتبط با رویداد آزادسازی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یهودیان اروپا اندیشمندان یهودی اواخر قرن هجدهم تا اوایل قرن بیستم را به خود مشغول کرده بود. فرآیند آزادسازی تا رسیدن به حقوق کامل شهروندی روندی تدریجی داشت. این فرآیند که در پی پیدایش اندیشه های تساوی طلبانه انقلاب فرانسه شروع شده بود تا نیمه قرن نوزدهم به کمال خود نرسید.
اما یهودیان که از جهان قرون وسطایی گتو به زندگی روشنفکرانه قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم وارد می شدند مدت ها پیش از آنکه به لحاظ سیاسی به رسمیت شناخته شوند شروع به پذیرش زبان و نحوه زندگی جوامع اروپایی کرده بودند. کسی که در سرآغاز این دوره انتقالی فرهنگی قرار داشت و زندگی و آثار وی بر جهت گیری آن تأثیری عظیم نهاد موزس مندلسون بود. (1729ـ1786)

زندگی موزس مندلسون
او در دسائو، در شمال آلمان که پدرش منحم مندل در آنجا صاحب منصبی جزء در یک کنیسه بود، به دنیا آمد. مندلسون که در نوشته های یهودی به مشه دسائو یا بن منحم و یا رمبامان معروف است، تا 14 سالگی از تعلیم و تربیت سنتی یهودی برخوردار بود; اما البته از قبل با مطالعه آثار ابن میمون در اوقات فراغت خویش، علاقه خود را به فلسفه نشان داده بود. او در اواخر عمر با لحنی آمیخته به شوخی اظهار می داشت که عارضه گوژپشتی وی مربوط به دورانی است که سر در مطالعه دلالة الحائرین ابن میمون فرو می کرد، و می افزود که به نظر وی این عارضه به آن کار می ارزید. در 1743 استاد موزس، دسائو را ترک گفت و سرانجام به مقام سرحاخامی برلین منصوب گشت. دیری نگذشت که موسای جوان به دنبال استادش بدانجا رفت و اگرچه برلین از مراکز یهودیت سنتی بود اما او دنیای جدیدی از اندیشه ها و فرهنگ را در آنجا کشف کرد که در زادگاهش قابل دسترس نمی نمود.
در برلین به کمک روشنفکران یهودی که هر کدام جنبه ای از فرهنگ اروپایی را به خوبی فرا گرفته بودند آلمانی، لاتین، فرانسوی و انگلیسی را آموخت. بدین ترتیب وی آمادگی پیدا کرد تا دنیای جدیدی از ادبیات و فلسفه را که بر روی دانشمندان یهود که فقط عبری، آرامی و یودایی می دانستند بسته مانده بود مورد مطالعه قرار دهد و از آن برخوردار گردد. از این لحظه به بعد مندلسون تحت نفوذ دو جهان قرار داشت: جهان یهودیت سنتی و جهان ادبی قرن هجدهم. مندلسون در زندگی شخصیش یک یهودی راست کیش بود که حتی جزئیات آداب آن جماعت را مراعات می کرد. وی در خلال ایام عزای عمومی در تقویم شرعی یهود، موی سر و صورت خود را اصلاح نمی کرد. همسرش نیز به رسم زنان راست کیش پس از ازدواج موی سر را می پوشاند.
با آنکه مندلسون یهودیت خویش را به رخ کسی نمی کشید اما در مقابل محیط غیر یهودی اطراف خود فقط در حد خاصی حاضر به عقب نشینی می شد. رابطه متعادل و سازگاری که میان مندلسون یهودی و مندلسون روشنفکر آلمانی برقرار بود در 1769 به سرانجام غیر منتظره ای رسید. تا آن زمان وی در ملأ عام خود را به عنوان فیلسوفی یهودی که مبین و مدافع عقاید یهودی خویش است معرفی نکرده بود. این امر برخی از آشنایان مسیحی پرشورتر او را بر آن داشته بود که وی در واقع یک مسیحی بالقوه است و یهودیت او صرفا ظاهری است.

نفوذ و اقتدار جماعت های دینی و کنیسا در یهودیت

افکار مندلسون در باب نفوذ و اقتدار جماعت های دینی و کنیسا در یهودیت، و نیز در کل جامعه، هماهنگ با مداراجویی و تکثرگرایی اندیشه های عصر روشنگری بود. مندلسون خود از دست مقامات یهودی در رنج بود و رهایی یهودیان را در گرو اعطای آزادی کامل دینی می دانست. اندیشه های پخته و سنجیده مندلسون درباره این موضوعات در کتاب اورشلیم، که عنوان فرعی «درباره قدرت دینی و یهودیت» را بر خود داشت و در 1783 چاپ شد، گرد آمد. در آن کتاب وی از رابطه غیر اجباری و اختیاری میان فرد و گروه دینی دفاع می کند. گروه های دینی مجاز نیستند که خواهان هماهنگی آدمیان با هنجارهای خویش گردند، در حالی که جوامع از آنجا که جامعه اند درست از همین قدرت قوام می گیرند. با این حال، جامعه فقط می تواند خواهان همراهی در عمل باشد و در حیطه عقیده نمی تواند چنین درخواستی داشته باشد. بهترین شکل اجتماع دینی با اقناعی عقلانی که آن دین در مورد پیروانش به کار می گیرد به وجود می آید نه با قوه قهریه. این امر در مورد یهودیت همان قدر صادق است که درباره مسیحیت.

یهودیت به عنوان مجموعه ای از قوانین الاهی

مندلسون در بخش دوم اورشلیم می گوید یهودیت مجموعه ای از قوانین الاهی است نه نظامی عقیدتی. اصول عقاید یهودیت همان اصول دین عمومی و فراگیر عقلند و همه آدمیان می توانند با تأمل به آنها دست یابند، و موکول به وحی نیستند. تصوری غیر از این به معنای آن خواهد بود که بخش های عمده بشریت را از آگاهی های نجات بخش نسبت به حقایق ازلی، بی بهره بدانیم; زیرا وحی الاهی برای ایشان ناشناخته و نامعلوم است. چنین دریافتی از یهودیت پیشتر در رساله اسپینوزا هم آمده بود، اما مندلسون دیگر این ادعای اسپینوزا را نمی پذیرد که بخش احکام و قوانین یهودیت مدت ها است که منسوخ شده است.
پایه قوانینی که در یهودیت دستور داده شده اند حقایق دین عقلی است و این قوانین تبلور آن بنیان ها هستند، و لذا از اعتباری همیشگی برخوردارند، مندلسون اورشلیم خویش را با درخواستی برای آزادسازی کامل یهودیان به پایان آورد، اما نه به این قیمت که مجبور باشند از یهودی بودن صرف نظر کنند. یهودی ها ترجیح خواهند داد هدیه آزادی های مدنی را در صورتی که موکول به از دست رفتن هویتشان به عنوان یهودی باشد رد کنند. از طرف دیگر التزام دینی یهودیان نباید مانع رهایی ایشان، و یا جلوگیری از تلفیق کامل آنان با جامعه تکثرگرایی که مندلسون در بخش اول کتاب خویش بر آن استدلال کرده بود گردد.

تأثیر زندگی و آثار مندلسون در رشد تفکرات جدید یهودی
مقدر چنان بود که زندگی و آثار مندلسون تعیین کننده جهتی باشد که جامعه یهود آلمان در قرن بعد از مرگ او پیش می گرفت. اگرچه مندلسون مسلما بسیاری از تحولات یهودیت بیرون آمده از گتو در قرن نوزدهم را تأیید نمی کرد اما این یهودیت نشان او و محفلش را یدک می کشید. به ویژه اندیشه های او در باب تعلیم و تربیت، که به دست شاگردانش پیاده شد، باعث شد تغییرات ریشه ای در چارچوب های مقبول و مرسوم زندگی یهودیان پدید آید. مندلسون با تأکیدات تقریبا انحصاری که بر تحقیقات تلمودی می شد و به ویژه با تأکیدی که بر جدل های تلمودی مشهور به پیلپول می رفت مخالفت ورزید.
در عوض، تحقیق در زبان عبری، کتاب مقدس، و ارزش های فرهنگی یهود، به علاوه تعالیمی مقدماتی و عمومی در برخی موضوعات غیر دینی، و کسب مهارت های حرفه ای را پیشنهاد می کرد. سرانجام معلوم شد که تلفیق میان یهودیت و فرهنگ عصر روشنگری، که زندگی شخص مندلسون خود نمونه ای به یادماندنی از آن بود تلفیق ساده ای نیست. مندلسون در نظر داشت برای یهودیانی که انتظار می رفت بتوانند یهودیت خود را سالم نگه دارند دروازه های آزادی را بگشاید. در واقع امر، او موفق به باز کردن راه جذب و هضم کامل یهودیان در دین غالب مسیحی شد، زیرا این ساده ترین راه تحصیل آزادی، و مقبولیت یافتن از جانب جامعه بیگانه بود. برخی اعضای اصلی و مهم جامعه روشنفکران یهودی برلین، و از جمله فرزندان و نوه های خود مندلسون، به مسیحیت گرویدند. دفاع مندلسون از تسامح دینی، اعتقاد به یک دین اصولی فراگیر، اصلاحات در تعلیم و تربیت و پذیرش کامل و جانانه اندیشه ها و ارزش های اروپایی را باید، دست کم در برخی موارد و البته به نحو ناخودآگاه، باعث به وجود آمدن رویه هایی بدانیم که آن گونه گرایش به سوی مسیحیت را ممکن ساختند.

نتیجه تماس الهیات یهودی با تفکر مسیحی

تماس نزدیکتر با تفکر مسیحی، ملاحظاتی در مورد مسائل پیچیده اعتقادی در یهودیت به دنبال آورد. مسائلی در باب اهمیت واقعی توحید اخلاقی، پیوند میان یهودیت و مسیحیت، رابطه دین و فرهنگ، و معنای مکاشفه. خود مندلسون در این موضوعات و نیز در باب جاودانگی نفس مطالبی نوشت. در قرن نوزدهم، بیشتر متفکران الاهیدان در آلمان بودند. آنان تحت تأثیر فیلسوفانی چون کانت و هگل و به خصوص الاهیدانانی چون شلایر ماخر و آلبرت ریشل بودند. متفکرانی مانند آبراهام گایگر، زاکاریا فرانکل، لئوپولد زونتس، نحمان کروخمال، سالومون لودویگ اشتاین هایم، ساموئل هرش، سالومون فرمزتخر، سامسون رافائل هرش و هرمان کهن دین خود را به الاهیات ادا کردند; گرچه بیشتر علایق آنان در حوزه های دیگری مانند تاریخ، فلسفه یا دفاعیه نویسی بود. به طور خاص، متفکران «جنبش اصلاحات» ناگزیر از اندیشیدن در چارچوب منطق دیدگاه های تازه شان بودند و از این رو، به تمرکز بر پرسش های الهیاتی گرایش یافتند. یکی از نتایج اتفاقی آن بود که رهبران ارتدوکس ناگزیر از آن شدند که به جد به بررسی مسائل الهیاتی بپردازند.
یکی از الاهیدانان برجسته ارتدوکس در قرن بیستم به نام حاخام ای. آی. کوک مشکلات ناشی از صهیونیسم دینی و مناقشه های علم و فناوری مدرن را در کانون اندیشه خود قرار داد. برای نمونه، کوک نظریه تکامل را با دیدگاه های خوشبینانه قبالا سازگار می دید. ایزاک برویر، دیگر متفکر ارتدوکس قرن بیستم بود که به تفسیر دینی تاریخ انسان علاقه داشت و قوم یهود را «فرا تاریخی» می دید. جنبش لیتوانیایی موسار مجموعه بزرگی از متفکران دینی پدید آورد که اگرچه در چارچوبه ای شدیدا سنتی کار می کردند، اما می کوشیدند تا انگیزه های روان شناختی زندگی دینی را نشان دهند. نوشته های برخی از اعضای نه چندان شاخص این مکتب مانند حاخام جی. ال. بلوخ و حاخام ای. ای. دسلر حاوی تحقیقات مفصل و بسیار دقیقی در باب مسائل الهیاتی محض مانند ماهیت معجزات، اراده و اختیار و علم پیشین خداوند، و پیوند میان زمان بشری و ابدیت خداوند است.

دفاع از توحید سنتی
از نگاه بیشتر الاهیدانان معاصر یهودی، موضوع اساسی دفاع از توحید سنتی است. این همان آموزه خدا به مثابه موجودی هم متعالی و هم همه جا حاضر در جهان است; خدایی که در همه فرآیندها دخالت دارد و با این وجود، از جهان فراتر است. اگر جهانی وجود نداشت، چه بسا خدا بود; اما بدون خدا، جهان امکان ندارد. توحید متضمن نفی این آموزه های نادرست است: دئیسم به معنای اینکه خدا فقط حلول دارد و نه تعالی; چند خدایی بدین معنا که خدایان بسیاری هست; ثنویت به این معنا که دو خدا هست، یکی خدای خوبی های و دیگری خدای شرور; آتئیسم به معنای انکار وجود خدا; و لاادریگری به این معنا که انسان ذاتا نمی تواند بفهمد که آیا خدایی هست یا نه. بسیاری از الاهیدانان یهودی به تبعیت از کانت و الاهیدانان پروتستان معتقدند که دلایل عقلی نمی تواند از عهده اثبات واقعیت وجود خدا برآید، چنان که در قرون وسطا مطرح بود، بلکه او را باید با شهود عرفانی یا از طریق سنت و یا «جهش ایمان» وجودی- اگزیستانسیالیستی دریافت.

توجه به اگزیستانسیالیسم
توجه قرن بیستم به اگزیستانسیالیسم در آثار الاهیدانان یهودی انعکاس داشته است. از میان سه الاهیدان برجسته یهودی آلمانی در این قرن، لئو بک شارح شکل کلاسیک تر تفکر دینی است، فراتس روزنتسوایخ نماینده «تفکر جدیدی» است که به اگزیستانسیالیسم نزدیک است و مارتین بوبر را هم می توان اگزیستانسیالیست دینی دانست. از سوی دیگر، میلتن اشتاینبرگ که کمتر تحت تأثیر فلسفه قاره ای است، تأکید دارد که دیدگاه های مثلا کرکگوری با رویکرد یهودی به دین و اخلاق ناسازگار است. عده ای دلمشغولی بعضی از یهودیان به اگزیستانسیالیسم دینی را تحقیر کرده، آن را «کرکگور یهودی» نامیدند.

اندیشه خدا در جستجوی انسان

ای. جی. هشل و جی. بی. سالوویتچیک الاهیدانانی هستند که تأثیر و نفوذ جهانی داشته اند. آثار فراوان هشل در باب الاهیات متضمن اندیشه «خدا در جستجوی انسان» است که عنوان کتاب معروفش نیز هست. هشل با الاهیات لیبرال در این مطلب مخالف است که انسان می تواند با تلاش خود و بدون مدد گرفتن، به خودش تعالی معنوی ببخشد. هشل مانند راینهولد و هلموت ریچارد نیبور با خشکی و خشونتی تقربیا بارتی اعلام می کند که این دیدگاه بسیار خوشبینانه در باب توانایی های بالقوه انسان اصلا با کتاب مقدس سر سازگاری ندارد. ماهیت قلب آدمی از جوانی شر است و حتی قدیس ترین انسان ها نیز به گناه آلوده شده اند.
تنها خداست که به انسان قدرت بقا در میان تنازعات می دهد. هشل همچنین بر معنای تردید به مثابه عنصری ضروری در حیات دینی تأکید می کند. سالویتچیک به استثنای دو رساله اش به نام مرد شریعت (1965) و مرد ایمان (1968) کمتر نوشت، اما به عنوان مربی بیش از یک نسل از حاخام های ارتدوکس و مقدم بر هر متفکر معاصر دیگری، مسئول دفاع از رویکرد متین، سخت کوشانه و غیر احساسی بوده که الگوی یهودیت هلاخایی است. انسان هلاخایی بزرگ ترین خیر و بالاترین امتیاز را اطاعت از اراده الاهی می داند که در شریعت آشکار شده است. شعف دینی با درجه ای از بدبینی نگریسته شده و نوعی افراط دانسته شده است. بدون شک، سالوویتچیک با اندیشه «شب ایمان» کرکگور بسیار نزدیک است. بهترین مدافع طبیعت گرایی دینی مردخای ام. کاپلان است.

آموزه خدای متناهی
آموزه خدای متناهی در میان یهودیان طرفدارانی دارد که لوی اولان از آن میان قابل ذکر است. در میان سایر الاهیدانان باید از لوئیس جیکوبز و ویل هربرگ نام برد. البته اندیشه های ای. ان. وایتهد و فلسفه پویشی تأثیر بسیاری بر تفکر یهودی به ویژه در ایالات متحده گذاشته است. الاهیدانان یهودی الاهیات متأخرتر «مرگ خدا» را به طور کلی نفی کرده اند، البته باید ال. روبنشتاین را استثنا کرد. دو موضوعی که در میان الاهیدانان امروز یهودی، البته به دلایلی روشن، بسیار مورد توجه می باشد، یکی موضوع هولوکاست است و دیگری دولت اسرائیل. الاهیات چگونه می تواند مصائب و حوادث وحشتناکی را توجیه کند که در آن، یک سوم قوم یهود کشته شدند؟ آیا همچنان می توان گفت که خدا در تاریخ بشر دست دارد؟ اگر قرار است دست خدا در ظهور دولت اسرائیل دیده شود، چرا به هنگامی که رژیم هیتلر بر سر کار بود، خدا توان دخالت در امور را نداشت؟ امروزه نظریه های علمی مشکلات خاص خودشان را برای الاهیات، بهویژه در حوزه معجزات و استجابت دعا، به بار می آورند و این مسائل مورد توجه الاهیدانان یهودی بوده است. در شرایطی که پوزیتویست های منطقی مطرود شده اند، واکنشی از سوی محافل الهیاتی یهودی به مشکلات ناشی از زبان دینی، که در تحلیل زبانی مدرن مطرح شده است، دیده نمی شود.

شماری از مجموعه مقالات درباره باورهای یهودی

شماری از مجموعه مقالات درباره باورهای یهودی منتشر شده که معروف ترین آنها عبارت است:
Varieties Redescovering Judaism: Reflectiions on a New Jewish Theology, ed. by I Wolf, 1965; of Jewish Belief, ed.
که در اصل با این عنوان منتشر شد:
I. Eisenstein, 1966; and The Condition of Jewish Belief, 1966 Commentary, Aug. 1966
پرسش های مطرح شده در مجموعه مقالات موسوم به شرح (که حاخام هایی از گروه های ارتدوکس، محافظه کار و اصلاح طلب در ایالات متحده بدان توجه کرده و پاسخ دادند) موضوعات خاصی را که در الاهیات معاصر بدان توجه شده، روشن کرده اند. این موضوعات عبارتند از:
(1) به باور شما، تورات به کدام معنا باید وحی الاهی دانسته شود؟
(2) به باور شما، یهودیان به چه معنایی قوم برگزیده خدا هستند؟
(3) آیا یهودیت تنها دین راستین است؟
(4) آیا یهودیت دینی است که نگرش سیاسی خاصی دارد؟
(5) آیا پرسش «مرگ خدا» با یهودیت ربطی دارد؟
تا به امروز هیچ مجله یهودی وجود نداشته است که تنها به الاهیات یهودی اختصاص داشته باشد; اما مجلات Judaism, Conservative Judaism, Central Conference of American Rabbis Journal and De ot در ایالات متحده امریکا و Perozedor, Petahim در اسرائیل مقالات بسیاری با ماهیت الهیاتی منتشر کرده اند.


منابع :

  1. لوئیس جیکوبز- مقاله الاهیات یهودى- ترجمه بهروز حدادى- فصلنامه هفت آسمان- شماره 38

  2. دن کوهن شرباک- فلسفه یهودی در قرون وسطا- مترجم علیرضا نقدعلی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

  3. آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1385- صفحه 121- 143

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116790